سلام
میخواستم در مورد بعضی از القاب حضرت صاحب الامر (عج) بحث کنیم انشاءلله
یکی از این القاب: «المهذب الخائف» و «المرتقب الخائف» هستش.
اولاً که معنیش چیه؟ بعدشم دلیلش چیه؟
سلام
میخواستم در مورد بعضی از القاب حضرت صاحب الامر (عج) بحث کنیم انشاءلله
یکی از این القاب: «المهذب الخائف» و «المرتقب الخائف» هستش.
اولاً که معنیش چیه؟ بعدشم دلیلش چیه؟
ویرایش توسط حسین : شنبه 14 اردیبهشت 92 در ساعت 10:55 قبل از ظهر
تا نيايي گره از کار جهان وا نشود...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع له علي ذالک
ehsan_8665 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92),حمید (یکشنبه 22 اردیبهشت 92),reza (سه شنبه 17 اردیبهشت 92)
خب منتظریم
بحث شروع کنید
خب بقیه اش؟؟؟
بگو بگیم..
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
فک کنم یه کم بد مطرح کردم موضوع رو!
در واقع سؤال من در این باره بود...
اگر کمک کنید ممنون میشم
(حالا ما خواستیم آبروداری کنیم زیاد ضایع نشیم.. نذاشتید که!!):-d
تا نيايي گره از کار جهان وا نشود...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع له علي ذالک
بابا چرا انقدر قضیه رو میپیچونید؟!!! این دو تا لقب که توی اولین پست گفتم معنیش و تفسیر و دلیلش چیه!؟ همین؟! من نمیدونم. پرسیدم که اگر کسی میدونه توضیح بده. ممنون.
تا نيايي گره از کار جهان وا نشود...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع له علي ذالک
reza (دوشنبه 16 اردیبهشت 92)
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
با تشکر از آقا "حسین" که دلم لک زده براش، مخصوصا شوخی ها و خنده هاش.
«المهذّب الخائف» بیانگر پاکی و ترس آن حضرت از خدا است. (ریشه المهذب ذهب، و مصدر آن تهذیب است. خائف هم که از خوف می آید)
روز جمعه در زیارت عزیز زهرا (علیها السّلام)، مهدی منتظر (علیه السّلام) با این عنوان سلام می کنیم:
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ في اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللَّهِ في خَلْقِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللَّهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّياللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ اَنَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ اَتَقَرَّبُ اِلَي اللَّهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ وَاَسْئَلُ اللَّهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتَّابِعينَ وَالنَّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ وَالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ فَاَضِفْني وَ اَجِرْني صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرينَ!
درود بر تو اي حجّت خدا در زمينش! درود بر تو اي ديده خدا بر خلقش! درود بر تو اي نور خدا كه ره يابند بدان، رهجويان، و گشايش شود بدان بر مؤمنان! درود بر تو اي خوش نهادِ هراسان! درود بر تو اي دوستِ خيرخواه! درود بر تو اي كشتي نجات! درود بر تو اي چشمه حيات! درود بر تو، رحمت خدا بر تو و خاندان پاك و پاكيزهات! درود بر تو، بشتابد خدا برايت آنچه را به تو وعده كرده از ياري و ظهور امام امر امامت. درود بر تو اي مولاي من! من وابسته به توام. عارف به آغاز و انجامت. تقرّب جويم به خداي تعالي به تو و خاندان تو و انتظار ظهورت و ظهور حق را به دستت دارم، و از خدا خواهم كه رحمت فرستد بر محمّد و خاندانش، و مرا از منتظران تو مقرّر دارد، و از پيروان و ياران تو عليه دشمنانت، و از دوستاني كه در ركاب تو به شهادت ميرسند، اي مولايم، صاحب الزّمان! صلوات خدا بر تو و بر خاندانت! اين روز جمعه، روز توست كه در آن، توقّع ظهورت ميرود و فَرَج براي مؤمنان به دست تو و كشتار كافران به شمشيرت، اي سرورم! من در روز جمعه، مهمان توام و پناهنده به تو و تو اي سرورم، كريم و كريم زادهاي و مأمور و مهماننوازي و پناه دادني (نگهداري). مرا مهمان كن و پناه دِه. صلوات خدا بر تو و بر خاندان پاكت!
حسین (سه شنبه 17 اردیبهشت 92)
سلام حامد جان
آقا دل به دل راه داره
نمدونی حامد ما چقد یادت و یاد هیات کرده بود کربلا
چون میگه هر روز صبح و شب توی صحن ایوان طلای حضرت امیر (علیه السلام) بساط «اشهد ان علیا ولی الله» و «هستم غلام قنبر و از عالمی سرم» و ... به راه بوده
خدا قسمت هممون بکنه انشاءلله دسته جمعی عرفه امسال
اما در مورد سوالم
منظور از خوف حضرت (عج) خوف از خداست یا از حکومت باطل و ترس جان؟
در عبارت المرتقب الخائف چطور؟
تا نيايي گره از کار جهان وا نشود...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع له علي ذالک
ehsan_8665 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92),hamed (سه شنبه 17 اردیبهشت 92),حامد (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92)
لطفا جواب بدید به جای تشکر.
با تشکر![]()
تا نيايي گره از کار جهان وا نشود...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع له علي ذالک
حدس می زدم این حرف رو بزنی حسین جان) :-d
اومدم تشکر کردم بعد رفتم پیدام هم نشده
اما دلیلش این بود که می خواستم سر یه فرصتی دقیق تر پاسخ بدم. اینکه بگیم روایات در این مورد فراوان است و... خیلی به نظرم جالب نیست. سر همین بود که جواب نمی دادم
در مورد مرتقب الخائف:
ریشه مرتقب از رقب همون مراقب بودن منظور است. بر طبق ترجمه هایی که من دیدم مراقب از نافرمانی خدا ترجمه شده است(نمی دانم چقدر درسته).شاید مراقب بودن در مقابل دشمنان است. (بنابر اون روایتی که امام معصوم می فرمایند ما لحظه ای شمارو از یاد نمی بریم و به حال خود نمی گذاریم که اگر اینطور بود دشمنان شمارو هلاک می کردن.) هیچ دلیل خاصی برای رد یا تایید این دو معنی ندارم ولی به نظر خودم معنی اول نزدیک تره.
اما در مورد ترس:
1- خوف بمعنی حذر ودوری نمودن از چیزی که قدرت برآن دارد.
(مجمع البحرین ج 3 ص 363)
2- جبن بمعنی ترس است ضد شجاعت. (لسان العرب ج 13 ص 84)
بنابراین :
آن چه که برای یک انسان مومن نارواست جبن وترسو بودن است.
اما خوف بمعنی ترسو نیست بلکه دوری جستن از کاری که قادر برآن هست. ولی بخاطر ضرر ترکش میکند. مثلا درقرآن خوف از خدا داریم یا خوف از گناه زیرا انسان قادر بر انجام گناه و درک دستور خدا هست ولی بخاطر ضررش آن گناه وتخلف را انجام نمیدهد. مثلا در داستان حضرا عابیل به قابیل داریم که فرمود:
انی اخاف الله رب العالمین.(سوره مائده آه 28 )
اما جبن از خدا درقرآن نداریم.
مقصود از ترس اونطور که من از روایات دیگه می فهمم ترس از خداست. شما اگر به کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق مراجعه کنید جای جایش از ترس مومنین و متقین و کلا شیعیان واقعی صحبت شده است. ترسی که منجر به کم خوابیدن آنها و برخواستن برای نماز شب و مناجات و گریه و زاری در شب و اعمال صالح و کم خوردن و کم صحبت کردن در روز می شود...
اما در چندین روایت و در سیره اهل بیت بارها برخوردم با روایاتی که نشان از عدم ترس معصوم علیه السلام از سلاطین داره.
ehsan_8665 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92),حسین (پنجشنبه 19 اردیبهشت 92)