????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58

    سعه علم امامت- شب هشتم دهه سوم محرم

    «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»مقدمهبحثی که داشتیم درباره علم امام و دو روایتی که در محضرش بود، این شد که نمی*شود خدا اطاعت کسی را واجب کند، امامی را مفروض الطاعه بکند و خبر آسمان را از او مخفی کند. دو روایت به این مضمون بود:یک روایت این بود: اگر کسی اعتقاد دارد یا اینطوری می*بیند که خدا خبر آسمان را از او مخفی کرده است، او چکار کرده است؟ حجت خودش را در مقابل خصم شکسته است. و این شیعیان، این محبین اهل بیت [نیز چنین کرده*اند].در یک نقل هم این بود که خدا اکرم و ارحم به عبادش است از اینکه اطاعت کسی را بر آن*ها واجب بکند و خبر آسمان را از آن*ها مخفی کند.قاعده کلیدر این دو روایت آن چیزی که محل بحث بود، امامی است و آن حجتی است که اطاعتش واجب است. و در این قاعده هر امامی و هر حجتی که اطاعتش واجب باشد، ظاهراً این داستان درباره*اش هست، این مطلب درباره*اش هست که آن چیزی که مردم به آن احتیاج دارند و باید به آن علم داشته باشد.ویژگی خاص رسول الله در اسراءاین آیه شریفه که آیه اول سوره مبارکه اسراء است، شأنی ویژه و خاص برای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم معرفی می*کند که این شأن، این منزلت، این منقبت خاص رسول الله است و برای هیچ کدام از انبیاء، برای هیچ کدام از اوصیای گذشته، انبیای گذشته و رسولان گذشته یک همچین شأنی را نداریم.«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً» - منزه است خدایی که سیر داد شبانه عبدش را در شب از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی. از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی این سیر کرد، حرکت شبانه داشت، چرا؟ «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا» - برای اینکه بعضی از آیات خودمان را چکار کنیم؟ به او اراده بکنیم، به او نشان بدهیم.هدف اسراء: نشان دادن آیاتخب این سیر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی مقدمه است برای اینکه آن آیات به رسول الله خدا ارائه دهد.مسجدالاقصی علیکم السلام، مسجدالاقصی طبق روایت*هایی که از امام صادق علیه السلام هست، این مسجدالاقصی که الآن معروف است، نیست. ظاهراً بنی امیه لعنت الله علیهم اجمعین این مطلب را مشهور کردند، معروف کردند که مسجدالاقصی همین جایی است که الآن خیلی معروف است، ولی مسجدالاقصی اینجا نیست. طبق روایت مسجدالاقصی در آسمان*هاست.ماهیت آیات نشان داده شدههرچه که هست، اسراء مقدمه*ای است که بعضی از آیات را خدا چکار کند؟ به رسول الله ارائه دهد. خب آن آیاتی که خدا می*خواهد به رسول الله ارائه دهد، قطعاً و یقیناً مشهود من و شما نیست، قطعاً مشهود هیچ کدام از افراد بشر نیست، ای بسا حتی مشهود انبیاء و رسل گذشته هم نباشد. چرا؟ چون این سیر، این اصطلاح فقط و فقط برای کی است؟ برای وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.نتیجه*گیری از آیه اسراءپس می*توانیم این را بگوییم که آقا خدا در این سیر چیزی را به پیامبر ارائه می*دهد، چیزی را پیامبر نشان می*دهد، به پیامبر چیزی را اعطا می*کند که این چیز، این مسئله یا به تعبیر خود قرآن بعضی از این آیات برای همه افراد قبل از رسول الله غایب دارد، برای آن*ها مشهود نیست.درست است که در این آیه شریفه از واژه غیب یا علم غیب استفاده نشده و نفرموده که ما به پیغمبر مثلاً علم غیب دادیم یا از غیب آگاهش کردیم، این واژه در آن نیست، این تعبیر از این واژه علم غیب استفاده نکرده، ولی همین که می*فرماید که بعضی از آیات هستند که در زمین ارائه نمی*شوند، در دسترس همه نیستند.تفاوت با آیات زمینیبعضی از آیات در زمین هستند، شما آیات خدا را در زمین می*بینید. پس این آیات از آیاتی نیست که مشهود ما باشد. بعضی از آیات، تعبیر معجزات مثلاً حضرت موسی علیه السلام، از معجزاتش تعبیر به آیه شده. خب آیاتی است که حضرت موسی به فرعون هم نشان می*دهد برای اینکه مؤثر کند. معلوم است که این آیات سنخش، کیفیتش از این مدل*ها نیست که فرعون بتواند ببیند یا فرعونی*ها بتوانند ببینند یا از این مدل نیست، از این سنخ نیست که مردم زمین بتوانند ببینند.شرط دیدن آیاتو خود رسول الله هم که می*خواهد این آیات به او ارائه شود، باید چکار کند؟ یک همچین حرکتی را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی باید داشته باشد تا این آیات به او ارائه شود.حالا آیات هرچه که هست، هر چیزی که مصداق آن آیات است، اما این قطع یقین، این قطعی و ۱۰۰ درصد در این آیه شریفه است که رسول الله با توجه به این سیر علمی به او داده می*شود، دارای علمی می*شود که آن علم برای همه عالم غیب است.نتیجه*گیری اولپس می*توانیم طبق این آیه شریفه بگوییم رسول الله علم به غیب دارد.خب این یک آیه که در آیه اول سوره مبارکه اسراء است. در قرآن فقط این آیه درباره اسراء پیغمبر نیست، سوره*های مختلف هم آیات مختلف هستند که درباره اسراء پیغمبر است و درباره اسراء پیغمبر سخن گفته، صحبت کرده و در آن آیات هم که نگاه می*کنیم یک نکاتی از این علمی که خدا در اسراء به پیغمبر اعطا کرده را می*بینیم.ویژگی منحصر به فرد این علمو عرض می*کنم ما شاید نتوانیم این علمی که این آیات دارد درباره پیغمبر می*فرماید، حتی به رسولان گذشته نسبت دهیم، چون این اسراء خاص وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.اللهم صل علی محمد.روایت مشهور از اسراءکه این روایت مشهور معروفی است که در این سیری که حضرت رسول به آسمان می*روند و قاب قوسین می*روند، جبرئیل تا جایی با حضرت همراه می*شوند، به جایی که می*رسند تعبیر جبرئیل که: اگر من یک بنده انگشت دیگر جلوتر بیایم، احترق - می*سوزم، آتش می*گیرم.یعنی حتی ملائکه مقرب هم آن جایی که پیغمبر توسط خداوند رفته است، راهی به آن ندارند. پس می*توانیم بگوییم که این علم، این جایگاه ویژه و خاص رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.سوره نجم و اسراءیکی از سوره*هایی که درباره اسراء بحث کرده، سوره مبارکه نجم است که نجم با یک قسم شروع شده:بسم الله الرحمن الرحیم «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَی» - قسم به نجم هنگامی که هوی می*شود. حالا هوی [معنای مختلفی دارد].قسم به نجم که چه؟ «مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی» - آن همراه شما، مصاحب شما گمراه نشد، اغوا نشد.با این قسم و با این جواب قسم شروع می*شود، آیات درباره اسراء پیغمبر صحبت می*کند.سوره تکویر و اسراءغیر از سوره مبارکه نجم، آیات آخر سوره مبارکه تکویر هم باز هم درباره اسراء پیغمبر است. و جالب است که این آیات آخر سوره مبارکه تکویر هم با قسم شروع [می*شود].آن آیات ابتدایی که خیلی هم معروف است، آن*ها که تمام بشود، آیات ۱۴-۱۵ که می*رسیم، با قسم شروع می*شود:«وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ * وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ»چهار قسم خورده می*شود به چهار موجود، به چهار موجود با عظمتی که خدا دارد به این*ها چکار می*کند؟ قسم می*خورد:«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ»که این قول رسول کریم [است]. این مطلب، حالا هرچی که در گذشته این آیه هست یا مرجع ضمیر آیه هست، حتماً قول رسول کریم است.دو آیه بعدش: «وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ» - آن مصاحب شما، آن همراه شما مجنون نیست، دیوانه نیست.چیزی بود که در نجم «إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی» مثل همان آیات، اینجا قسم خورده ولی با چهار قسم.«وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ» - پیغمبر او را دید در افق مبین، به افق مبین آن را دید.حالا هر چه که هست، کاری با آن ندارم فعلاً، چون محل بحث اینجا نیست. غرض اینکه این آیات هم مربوط به جریان اسراء پیغمبر است.آیه کلیدی: «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»یک آیه اینجا هست، آیه خیلی عجیبی است درباره شأن پیغمبر. تمام این عبارت*هایی که بعد از این قسم*ها است، تمام این آیات به تعبیر مدح پیغمبر، جایگاه پیغمبر در عالم است که هر کدام بخواهیم بحث بکنیم، خودش یک بحث مفصلی می*شود.با این آیات نمی*خواهم بحث بکنم، سریع رد می*شوم. دارد از پیغمبر تعریف می*کند، جایگاه پیغمبر چیست، چه شأنی دارد. مثلاً «ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ» - پیغمبر و عند العرش ذی قوه معرفی [می*شود]. کی معرفی می*کند؟ خدا معرفی می*کند پیغمبر ذی، دارای قوه است.خب دارای قوه است یعنی چه؟ یعنی اینکه حتماً پیغمبر در عالم یک اثری دارد، حرکتی دارد، یک فعلی دارد که خدا از او تعبیر به قوه می*کند. این کسی که دارای یک قوه است، یک توان [است].خدمت شما عرض بکنم تعبیر [در سوره کهف] این بود: «وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» یعنی یکی از شأن*های کسی که خدا او را ولی قرار داده است، این است که در عالم نقش عضد دارد، نقش عضد دارد. اینجا فقط ذی قوت عرش. خب پس این*ها هر کدامش یک شأن از شأن*های پیغمبر [است].مطاع هم پیغمبر در عالم مطاع است، یعنی همه عالم از پیغمبر باید چکار کنند؟ باید اطاعت کنند.سریع*تر رد شوم تا این آیه که محل بحث ما اینجاست و این بحث ما را هم ربط دارد. می*فرماید درباره پیغمبر:«وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»«وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» - همه این*ها را گفتم که به این آیه شریفه برسم.تفسیر «بِضَنِینٍ»«وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» - پیغمبر بر الغیب ضنین نیست. ضنین را ترجمه*اش گفته*اند یعنی بخیل نیست، بخل ندارد. یعنی پیغمبر نسبت به الغیب بخل نمی*ورزد، خساست به خرج نمی*دهد.مقابل بخل و خساست چیست؟ سخاوت است. خب نسبت به چه بخیل می*ورزد؟ پیغمبر بخیل نمی*ورزد به الغیب.یعنی الغیب چیزی است که کاملاً در اختیار پیغمبر است و کاملاً در ملک پیغمبر است. چرا؟ چون شما به کسی می*گویید بخیل، به کسی می*گویید بخل می*ورزد، به کسی می*گویید خساست به خرج می*دهد که چیزی در ملکش باشد، اجازه تصرف در آن داشته باشد و آن را چکار کند؟ نبخشد، اعطا نکند.به این شخص می*گویند: آقا چکار کرد؟ بخل ورزید. اگر یک چیزی برای من نباشد، من نسبت به آن هیچ حقی، هیچ حق تصرفی نداشته باشم، نسبت به آن هیچ نوع ملکیتی نداشته باشم، بعد هم این را نبخشم، کسی به خاطر این مطلب - مالی که برای من نیست، چیزی که برای من نیست و آن را نبخشیدم - کسی به خاطر این مطلب به من بخیل نمی*گوید
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    قاعده بخلعاقلانه*ای نکرده. کلاً بخیل به کسی می*گویند که چیزی در ید قدرتش هست، در ملکش هست و چکار می*کند؟ آن را منع می*کند، آن را نمی*بخشد. به او می*گویند بخیل.پس اگر گفتیم آقا این شخص مثلاً نسبت به اینکه به فقیر کمک کند بخیل است، این آدم پولدار است دیگر، پول دارد، می*تواند بدهد، نمی*دهد.این شخص نسبت به اینکه آقا علمش در اختیار بقیه بگذارد بخیل است. هیچ وقت این حرف را درباره آدم جاهل نمی*زنیم. باید یک علمی داشته باشد که بعد بگوییم بخل می*ورزد.تطبیق بر پیغمبرخداوند در این آیه شریفه درباره پیامبر این تعبیر به کار برده است: «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» - پیغمبر درباره غیب بخیل نیست.یعنی غیب چیست؟ آقا غیب کف دست پیغمبر [است]. یعنی غیب ملک پیغمبر است. یعنی پیغمبر کاملاً چه دارد؟ آقا تسلط دارد، مالکیت دارد.پس یعنی پیغمبر علم غیب را کاملاً [دارد].بررسی الف و لام در «الْغَیْبِ»الغیب دو حالت می*تواند داشته باشد: یا عهدی یا استغراقی.یک صلوات بفرستید: اللهم صل علی محمد و آل محمد.«الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» - پیغمبر بخیل [نیست]. الف و لام حتماً باید یک کاری انجام دهد. الف و لام یا باید عهد باشد اگر عهد باشد، یعنی یک غیب مشخص، یک غیب [معین].خوب فرض کنیم که الف و لام عهد باشد، فرض کنیم که الف و لام عهد باشد و این باشد چه؟ یک غیب معین یا غیب مشخص.خوب یعنی پیغمبر نسبت به یک غیب معین، نسبت به یک غیب مشخص بخیل نیست. یک غیب مشخص را نسبت به آن بخل نمی*ورزد.خب اگر بخواهد پیغمبر به یک غیب مشخص بخل نورزد، باید چکار کند؟ باید چکار کند؟ باید در رسانه*ها بیاید، چکار کند؟ پخشش کند و همه بگوید. بروید به این بگویید، به آن بگویید، به همه بگویید. بگویید: آقا این غیبی که از آن خبر دارم، آن غیب معین و مشخصی که از آن خبر دارم، چیست؟ آقا این مطلب است، این نکته است یا این مسئله است.خب اگر این اتفاق بیفتد، غیب مشخص و معین را برود پیغمبر به همه بگوید، به همه عالم برود بگوید چه اتفاقی می*افتد، دیگر غیب نیست.احسنت، شما خودتان گفتید، من نگفتم. اگر این غیب معین و مشخص باشد، یعنی اگر الف لام چه شد؟ آقا بگویید دیگر. اگر عهد باشد، غیب بشود یک غیب معین، یک غیب مشخص. خب قرآن می*فرماید که پیغمبر نسبت به این غیب بخیل نیست. یعنی چه بخیل نیست؟ یعنی سخاوتمند است، غیب را به همه می*گوید.خب غیبی که یک غیب معین و مشخصی که پیغمبر به همه بگوید، دیگر اسمش دیگر غیب نیست، همه می*دانند دیگر، در کف دست همه است.نتیجه*گیری: الف و لام استغراقیپس این الف و لام، الف چیست؟ استغراقی است. یعنی پیغمبر هر آنچه که از جنس غیب است... اگر جنس باشد یا این الف و لام در برگیرنده هر آن چیزی است که غیب است، کل غیب - به تعبیر دیگری - کل غیب در اختیار پیغمبر است.و طبق این تعبیری که این آیه شریفه دارد، استغراق باید بگیریم الف و لام را.نتیجه نهایی از آیهپس طبق این آیه شریفه پیغمبر یک، هم علم به غیب دارد و دو، اینکه نسبت به این علم غیب هم سخاوت دارد، بخیل نیست.نمونه*های تاریخی از سخاوت اهل بیتوقتی در روایات هم نگاه می*کنیم، [می*بینیم] داستان [است که] اهل بیت، پیغمبر نسبت به این علم بخل نورزیدند. حتی در بعضی از آیات و روایات هست حتی رسول الله به دشمنان خودشان هم چکار کردند؟ بعضی از مطالب را فرمودند.سوره مبارکه تحریم، آنجایی که می*آید بحث این مطلبی که بعضی از اسرار را به بعضی از ازواجش می*گوید، آنجا پیغمبر چکار می*کند؟ دارد به غیب بخل نمی*ورزد، دارد حتی آن [کسانی که] به آن همه اسراری که خود همین سوره مبارکه تحریم درباره توبه کردن [می*گوید]، قلب*هایشان دچار انحراف، دچار زیغ شده [بود، به آن*ها هم می*گوید].روایت امیرالمؤمنین و اخبار شیعیانیا آن روایت*هایی که از امام صادق علیه السلام درباره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که می*فرماید: امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به هر کدام از شیعیان که می*رسید، به او می*گفت: تو چه تقدیری داری، کجا زندگی می*کنی، چه بیماری می*گیری و کجا از دنیا می*روی.و همه اصحاب می*گفتند که... آن نمونه خیلی روشنش که همه*مان هم می*دانیم و خیلی مشهور است، میثم تمار. یک قصه*اش را می*دانید، آن جریان می*دانید.داستان میثم تماروقتی عبیدالله ابن زیاد لعنت الله علیه آمد در دربارش و آن جسارت را به میثم کرد، میثم - میثم حمال - گفت: این حرفی که تو می*زنی، این بی*احترامی که تو می*کنی به خاطر این است که تو حرامزاده*ای.این عصبانی شد، گفت: بگیریدش به همان نخلی که از آن انتظار می*کشد آویزونش بکنید، دست و پایش را ببرید، زبانش را از حلقش در بیاورید.تا عبیدالله لعنت الله علیه این را گفت، میثم تمار گفت: صدق مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی*طالب صلوات الله و سلام علیه و آل محمد.عبیدالله ابن زیاد لعنت الله علیه، خب از مبغضین امیرالمؤمنین، برای اینکه این «صدق علی ابن ابی*طالب» - نعوذ بالله - کذب بشود، چکار کرد؟ گفت: دستش را قطع کنید و حلقش را بیرون نیاورید.که این کار کردند. این بالای دار که آماده شده بود، شروع کرد روایات و احادیث که از پیغمبر در فضائل امیرالمؤمنین شنیده بود و شروع کرد گفتن. خبر رسید که این دارد فضائل می*گوید، گفت: بروید زودتر زبان از دهانش بیرون بیاورید.و دقیقاً به همان شکلی که امیرالمؤمنین فرموده بود به شهادت رسید و صدق امیرالمؤمنین علی ابن ابی*طالب صلوات الله و سلام علیه [ثابت شد].بستن باب علم در زمان امام سجادبعد امام صادق علیه السلام در ادامه فرمود که: این باب باز بود - یعنی امیرالمؤمنین و اهل بیت به شیعیان، محبین می*گفتند هر آنچه قرار است اتفاق بیفتد و همه مطالب را می*گفتند - «و ما هو علی الغیب [بضنین]» سخاوت داشتند.تا اینکه امام سجاد علیه السلام این باب را بست، این باب را بست. و بعد فرمود: اگر بر دهان شما اوکیه بود - ظاهراً آن بندی که با آن این درِ مشک می*بندند - اگر برای شما بر دهان شما اوکیه بود، شما نمی*گفتید، لو نمی*دادید، هرچه به*تان می*گفتند، فریاد نمی*زدید. این باب بسته نمی*شد.ولی همان*طور که روایت هست، این مطلب هم در تاریخ هست - یعنی تاریخ منظورم کتاب*هایی است که اصالتاً کتاب شیعه نیست، کتاب*هایی که مخالفین ما نوشته*اند، اسم تاریخ هم معروف است.اخبار غیبی به مخالفینوقتی روایت*های تاریخی را می*بینیم، می*بینیم که اهل بیت حتی به مخالفین خودشان چکار کردند؟ این خبرها را دادند.آن نقلی که خیلی معروف است: عمر سعد لعنت الله علیه آمد خدمت ابا عبدالله الحسین. تعبیرش این است که: بعضی از صف*ها گمان می*کنند که من قاتل تو هستم، بعضی از صف*ها می*گویند که من قاتل تو هستم.خب ظاهراً این نقل هم زمان حیات امیرالمؤمنین، هنوز امیرالمؤمنین به شهادت نرسیده. حالا اگر این حرف درست باشد، حدوداً باید ۲۰ سال قبل از واقعه کربلا باشد.پاسخ امام حسین به عمر سعدبعد ابا عبدالله علیه السلام فرمود: «لیسوا بعلماء» - نیستند، آن*ها بی*خرد نیستند، این*ها چه*اند؟ علماء هستند، حلیم هستند.مطلب یعنی انقدر شایع هست که به گوش عمر سعد هم رسیده. بعد یک نفر، دو نفر، سه نفر هم نیستند که بگویند، می*گوید عده*ای، صف*ها، جمع دیگر. نمی*گوید فلان شخص گفته، بهمان شخص، یعنی انقدر زیاد گفته*اند. می*آید می*گوید صف*ها این را صبر می*کنند.به تعبیر بنده جدا نمی*کنند، دارند حلم به خرج [می*دهند]. بعد فرمود: اما یک چیزی دل مرا روشن می*کند، چشم مرا روشن می*کند که تو بعد از اینکه مرا به قتل می*رسانی، از گندم عراق نمی*خوری مگر اندکی.تأیید خبر غیبی توسط امامسید الشهداء صلوات الله علیه هم تأیید می*کند این خبر را که تو قاتل هستی. یعنی انقدر دقیق اهل بیت این خبر را فرمودند که حتی عمر سعد لعنت الله علیه هم به گوشش رسیده، آمده به امام حسین علیه السلام دارد می*گوید.بعد حضرت تکذیب نمی*کند، نمی*گوید نه اینطوری نیست، تأیید می*کند و بعد یک خبر غیبی دیگر هم می*فرماید که: بعد از من از گندم عراق نمی*خوری مگر قلیلی، مگر اندک.خود یک خبر غیبی، خودش یک مطلبی که از توان بشر خارج [است].نتیجه*گیری از آیه شریفهپس این آیه شریفه «و ما هو علی الغیب بضنین» یعنی که آقا جان، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یک خلقی است، یک وجود با عظمتی است، یک وجود مقدسی است که خداوند دارد او را به این صورت توصیف می*کند.عنایت کنید، تأویلی که آیه دارد این نیست که بعضی موقع*ها می*داند، بعضی موقع*ها نمی*داند، ما به او یاد بدهیم می*داند، به او یاد ندهیم نمی*داند. نه، اینکه بخواهم بگویم که خدا خارج نیست، نه، حتماً علمی که رسول الله دارد به تعلیم الهی است، این قطعی، ولی چطوری علم؟ماهیت علم رسول اللهتعبیری که می*فرماید «و ما هو علی الغیب بضنین» یعنی این علم، این علم ملکی که پیغمبر است، در اختیار پیغمبر است. و این نیست که یک روز پیغمبر این علم را داشته باشد، فردایش نداشته باشد.و خود این تعبیر تعبیر مهمی است.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    آیه مفاتیح الغیبآن آیه*ای که همین چند شب پیش در خدمت محضرش بودیم:بسم الله الرحمن الرحیم «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ»عنده، نزد خداوند مفاتح الغیب. این*ها با همدیگر [ارتباط دارند].علم الغیب، عنده مفاتیح الغیب می*گوید آن غیب چه دارد؟ کلید دارد، کلیدها دارد. یک تعبیر استعاره دیگر. آقا یعنی چه کلید دارد؟ یعنی خدا مثلاً یک گنجینه درست کرده، برایش کلید گذاشته که کسی مثلاً سراغ این گنجینه نرود؟کنایه از این است که تعبیر به این صورت که انگار این غیب یک گنجینه است، یک چیزی که کلید دارد دیگر، مفتاح دارد، کلید دارد. و این کلید هم چیست؟ «لا یعلمها إلا هو».استنتاج از آیه مفاتیحاگر خدا برای آن غیب کلید گذاشته، پس حتماً عده*ای هستند، عده*ای هستند که خدا این مفاتیح را برای آن*ها گذاشته. و الا چه معنایی دارد که خدا بخواهد غیب را قرار بدهد و چکار کند؟ بعد برایش مفاتیح بگذارد؟بعد ذیل آیه شریفه را با هم بحث کردیم: «وَمَا مِنْ رَطْبٍ وَلا یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ»که عرض شد که اگر این کتاب [مبین است]، کتاب افرادی باید باشند که این کتاب برای آن*ها روشن باشد، این کتاب برای آن*ها روشن باشد. و علم کل «وَلا رَطْبٍ وَلا یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ» دست آن*ها باید [باشد].روایت امام حسین در مسیر کربلاوقتی که ابا عبدالله علیه السلام به سمت کربلا حرکت [کرد]، این روایت کتاب اصول کافی، همین چند باب که درباره علم امام است، این روایت معروف است که [کسی] از [امام] بپرسد: آقا کوفه چه خبر؟این تعبیر چند بار نقل تکرار شده: «قُلُوبُهُمْ مَعَکُمْ وَسُیُوفُهُمْ عَلَیْکُمْ»ابا عبدالله می*فرماید که: فلانی اگر می*آمدی مدینه، خانه ما، من جای پای جبرئیل را در خانه*مان به تو نشان [می*دادم].و می*فرماید که: آقا جبرئیل در خانه ما نازل شده و علم را اینجا نازل [کرده]. مردم دارند دنبال کی می*روند و ما اهل آن بیت هستیم که در آن بیت علم نازل شده.السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائکة.می*گوید: ما اهل بیت هستیم و شما دنبال چه کسی می*روید؟ غیر از ما علم را کجا می*خواهید پیدا [کنید]؟تعبیر زیارت عاشوراو این تعبیر زیارت عاشورا که خطاب ابا عبدالله عرضه می*داریم: «یا ابا عبدالله لقد عظمت المصیبة بک علینا و علی جمیع اهل [الاسلام]»شاید به یک جهت از این عظیم بودن مصیبت این است که خدا آن کسی را که برای بشر، برای خلق باب علم قرار داد، باب نجات قرار داد، باب معرفت قرار داد، آمدند چکار کردند؟ به قصد قربت، به قصد نزدیکی به خدا او را چکار کردند؟ به قتل رساندند.آن*طوری که حتی از سنت*های جاهلی که بر آن سنت*های جاهلی مقید بودند، بر آن سنت*های جاهلی تعصب داشتند، حتی از آن*ها هم بدتر [بود].
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •