????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58

    سعه علم امامت- شب ششم دهه سوم محرم

    عرض شد خدمتتان که دو مطلبی که دیشب به آن اشاره شد: علم امام علیه السلام و أطهار صلوات الله علیهم أجمعین را با علم جناب خضر و حضرت موسی مقایسه کردیم.روایتی که با هم خواندیم و عرض شد خدمتتان، تعابیری که قرآن درباره آن عالم آمده، این نکته واضح است که آن شخصی که همراه حضرت موسی بود هم علم ما کان داشت هم علم ما یکون و هم علم ما هو کائن داشت که با همین موضوع بحث کردیم.عرض شد طبق این آیات شریفه این علم را حضرت موسی و خضر دارند و امام علیه السلام فرمود اگر من بین آن*ها بودم آن*ها باید از من سؤال می*کردند که آن روایت را با هم خواندیم و نکاتش را عرض کردیم.چند نکته عرض شد خدمتتان. یک روایت دیگر بود که درباره علم امام فرمود که خداوند أرأف است أرحم است أکرم است از اینکه اطاعت کسی را بر مردم واجب کند و خبر سماء را از او محجوب کند.مفهوم این حرف این است که اگر کسی بگوید خبر سماء از امام معصوم محجوب شده و خدا این علم را به آن امامی که اطاعتش واجب است نداده است، یعنی خدا را نسبت به عباد کریم و رحیم و رؤوف ندانسته است که درباره این موضوع هم صحبت شد.این روایتی که امروز می*خوانیم یک مقدار طولانی*تر است و طبعاً وقتی روایت طولانی*تر می*شود نکات قابل توجهی در آن هست. خیلی از سؤالاتی که دوستان این چند وقت می*پرسیدند، به هر حال وقتی که ما می*گوییم امام علمی دارد به ما کان، علم ما یکون دارد، علم ما هو کائن دارد، بعضی موقع*ها در ذهن ما یک پارادوکس یک تناقض پیش می*آید که اگر امام علم دارد پس چرا اینجوری عمل کرد و اصلاً چرا باید امام این کار را انجام دهد.این سؤالاتی بودند که حالا رفقا به طرق مختلف می*پرسیدند و این روایت اتفاقاً همین سؤال*ها را از امام معصوم می*پرسد تا آنجایی که وقت بشود روایت را می*خوانیم حالا انشاءالله ادامه*اش هم فردا شب خواهیم خواند.حواسمان جمع باشد به این نکته که یک عده*ای به بهانه اینکه شیعه دچار غلو نشود، آن چیزی که از مهم*ترین ویژگی*های اهل بیت هست را زیر سؤال می*برند. به بهانه چه؟ آقا مواظب باشید شما غلو نکنید.همین دیروز پریروز فکر می*کنم یک نامه یک بیانیه*ای که از سمت حوزه*های علمیه آمده، تعبیرش این بود، خیلی جالب بود که آقا تعریفی که از امامت ارائه می*دهند یا خارج شده به سمت غلو رفته. چرا؟ چون اینها در این تعریف امام را معصوم دانسته*اند یعنی بحث عصمت دیگر گفتند چه؟ بحث غلو است.شخص معروفی هم هست، اسمش را نباید بیاورم، ولی حرف اینجاست دیگر. آقا هر چیزی یک ملاکی دارد، یک معیاری دارد. بالاخره ملاک و معیارش که عقل است. ملاک معیار که آقا عقل هم بالاخره تا یک حدی عصمت را اثبات می*کند دیگر.آقایان علما و فضلا و اینها بحث کرده*اند که اگر قرار باشد امام را خدا قرار بدهد و اطاعت او را واجب کند و ما باید از او پیروی کنیم، اگر این امام معصوم نباشد نقض غرض پیش می*آید.این خیلی مطلب ساده*ای است. به قول خودمان دو تا چهار تا است. امام کسی را بفرستد که ما را هدایت کند، ما هر چه او گفت بگوییم سمعاً وطاعة، هر چه آن گفت، ولو اینکه ما جانمان را از دست بدهیم، ولو اینکه مالمان از دست برود، ولو اینکه کل دنیا را از دست بدهیم باید اطاعت کنیم دیگر.بعد این شخص معصوم هم نباشد و چه*کار کند؟ ما را به اشتباه بیندازد، اضلال ایجاد کند، گمراهی ایجاد کند. نقض غرض هم از آن کسی صادر می*شود که عالم هست و قادر هست.یعنی نقض غرض جایی اتفاق می*افتد که آن فاعل یا جاهل باشد یا عاجز باشد. خدا هم منزه از اینکه جاهل باشد یا عاجز باشد.غرض اینکه برای اینکه بیایند چه*کار کنند؟ بیایند به تعبیر ببخشید این تعبیر را به کار می*برم بتراشند. یواش یواش یواش یواش اینها هی کوچیکش کنند، کوچیکش کنند، کوچیکش کنند، تا اینکه امام معصوم نعوذ بالله نستجیر بالله بشود یکی مثل من و شما. یعنی تا اینجا باید پیش برود قضیه.لذا بهانه هم زیاد است. آقا این غلو است، این ضعیف است، آن فلان است، این تفسیر به رأی شد، بهانه هم زیاد است.بحث علم امام یک بحث خیلی مهمی است که اگر ما از علم امام کوتاه بیاییم، کوتاه بیاییم نه منظورم این است که متعصبانه روی*اش باشیم منظورم این نیست، کوتاه بیاییم یعنی اینکه ما نرویم دنبال برهانش، دقت نکنیم. اگر امام را شما از او علم را سلب کردی، به تعبیر روایت، دیگر من و هیچ فرقی با خلفای سقیفه هیچ فرقی ندارد.این روایت با این مقدمه که عرض کردم دقت کنید سندش را نمی*خوانم. همان باب که بود، باب که اهل بیت علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن دارند. روایت سوم همان باب از کتاب اصول کافی:قال سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول - زراره کناسی می*گوید از امام جعفر، از امام باقر علیه السلام این را شنیدم که امام می*فرمود:وعنده أناس من أصحابه - نزد امام افرادی از اصحاب امام نشسته بودند و امام این را می*فرمود:عجباً من قوم یتولوننا ویجعلوننا أئمة ویصفون أن طاعتنا مفترضة علیهم کطاعة رسول الله صلی الله علیه وآله، ثم یکسرون حجتهم ویقصمون أنفسهم بضعف قلوبهم.تعجب می*کنم این را امام معصوم می*فرماید، عجباً من، تعجب می*کنم از یک قومی که یتولوننا ولایت ما را قبول کرده*اند، ولایت ما را قبول کرده*اند، و یجعلوننا أئمة ما را امام قرار داده*اند یعنی قبول کرده*اند که ما چه هستیم؟ امام من الله هستیم، نه آن امام*های دیگر. قبول کرده*اند که ما ولایت داریم و ما هم چه هستیم؟ امام هستیم.ویصفون أن طاعتنا مفترضة علیهم کطاعة رسول الله - ما را اینطوری می*شناسند که اطاعت ما واجب است همان*طوری که اطاعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم واجب بود. یعنی همان*طوری که رسول الله اطاعتش واجب است اطاعت ما اهل بیت هم واجب است. ما را اینجوری می*شناسند، ما را اینطوری وصف می*کنند، اعتقادشان درباره ما این است.بعد چرا امام تعجب می*کند از این افراد؟ به این علت: ثم یکسرون حجتهم - سپس اینها می*آیند چه*کار می*کنند؟ حجت خودشان را می*شکنند، حجتشان را از بین می*برند. حجتشان بر علیه کی؟ بر علیه مخالفین، بر علیه کسانی که برای ما ولایت قبول ندارند، ما را به امامت نمی*شناسند، ما را امامی که اطاعتش واجب است نمی*دانند. خودشان حجت خودشان را از بین می*برند.یکسرون حجتهم و یقصمون أنفسهم - چه*کار می*کنند؟ خودشان را در این مخاصمه خودشان را زمین می*زنند. در این درگیری چه*کار می*کنند؟ خودزنی می*کنند. به قول ما خودشان کمر خودشان را به خاک می*مالند.چطوری؟ بضعف قلوبهم - قلب*هایشان ضعیف است. خیلی مهم است که بعضی موقع*ها بعضی از انکارهای مقامات اهل بیت به خاطر روایت می*گوید به ضعف قلوب.چه*کار می*کنند؟ فینقصونا حقنا - حق ما را چه*کار می*کنند؟ در حق ما نقص ایجاد می*کنند، حق ما را کم می*کنند.ویعیبون ذلک علی من أعطی الله برهان حق معرفتنا وتسلیم أمرنا - عیب می*گیرند این مطلب را بر کسی که خدا، خداوند اعطا کرده به او برهان حق معرفت ما را و تسلیم امر ما را.خب انگار هنوز واضح نشده امام علیه السلام از چه ناراحت است. اینجا سؤال می*پرسد:أتزعمون أن الله تبارک وتعالی افترض طاعة أولیائه علی عباده ثم یخفی عنهم أخبار السماوات والأرض؟عنایت بکنید این مطلب امام در قالب جمله سؤالی دارد می*فرماید. وقتی که حضرت دارد در قالب جمله سؤالی می*فرماید، به تعبیر ما این سؤال برای چیست؟ برای این مطلب که مطلب اینطوری که شما فکر می*کنید نیست و قطعاً این مطلب که می*گویید باطل است. دارد اینطوری می*فرماید:آیا اینطوری فکر می*کنند که خداوند بیاید چه*کار کند؟ بیاید واجب کند طاعت اولیایش را بر عبادش یا افرادی داشته باشد که اطاعتشان را خدا چه*کار کرده باشد؟ برای عبادش واجب کرده باشد.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    ثم یخفی عنهم أخبار السماوات والأرض - وقتی اینها را، اطاعتشان را واجب کرد و همه مردم گفت از اینها اطاعت بکنید، اخبار سماوات و أرض را از اینها چه*کار کرد؟ پنهان کرد، مخفی کرد. شما اینجوری فکر می*کنید؟خیلی جالب است حضرت عبارت را در قالب سؤال می*فرماید. تو اینجوری فکر می*کنی؟ اینطوری می*بینید که خدا کسی را حجت قرار بدهد، بگوید تو حجتی، تو امامی، بعد چه*کار کند؟ اخبار آسمان*ها و زمین را از او محجوب کند، از او مخفی کند؟ویقطع عنهم مواد العلم - آن ریشه*های علم، اساس علم را از آن قطع کند.فیما یرد علیهم مما فیه قوام الدین - در آن علومی که قوام دین بر آن است.ما می*گوییم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خلیفه بلافصل رسول الله است. بعد می*گوییم که یک کسی مثل ابوبکر لعنت الله علیه این خلیفه نیست. آخر چرا بگوییم که خب فرمود أنا مدینة العلم وعلی بابها. بعد آن علمش چقدر بود؟آن علمش اینقدر بود که رفت بالای منبر، این که عرض می*کنم قطعی و متواتر است. کتاب*های خودشان، خدا رحمت کند مرحوم سید، صاحب کتاب المطاعن، یکی از مطاعنی که آن دهلوی سعی کرده این را پنهان کند و به قول ما استمالی*اش کند، مرحوم آن را مفصل بحث کرده.جمله معروف دارد، یکی اینکه گفت مردم من زمامدار شما شدم اما شما از سنت پیغمبر نسبت به من آگاه*ترید. اگر من جایی اشتباه کردم بیایید بگویید. این اسمش علم است یا جهل است؟ اسمش جهل است.یک تعبیر دیگر دارد که می*گوید همواره شیطانی هست که همواره مرا فریب می*دهد. اگر من خطا کردم این تقصیر آن شیطان است. این اسمش چیست؟ این جهل است، رجس است.خب دیگر چه؟ من اگر بیایم بگویم امامی را قبول دارم که او می*گوید نمی*دانم، بگویم امامی را معتقد هستم که بگوید نمی*دانم، آن هم می*گوید خب امامی*ام که تو امامی قبول کردی می*گوید نمی*دانم، من هم یک امامی قبول کردم آن هم می*گوید نمی*دانم. چرا با هم دعوا کنیم؟تعبیر امام چه بود در این روایت؟ یکسرون حجتهم.بعد یک حرف دیگر شاید ته ذهن کسی این حرف بیاید که آقا خب چه اشکال دارد که ده تا مطلب هم نداند؟ چه اشکالی دارد؟دو اشکال مهم دارد. یک اشکال اینکه کسی که نداند، کسی که نداند دیگر امام قرآنی نیست. یعنی این امام، امامی است که قرآن او را به عنوان امام قبول کند؟چرا؟ با هم بحث کردیم. بسم الله الرحمن الرحیم: وما أرسلنا من قبلک إلا رجالاً نوحی إلیهم فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون.من یک سرچ کردم، یک تحقیقی کردم، فکر می*کنم امروز اگر تحقیق من درست باشد در دانشگاه*های دنیا حدوداً دو هزار رشته تحصیلی است. دو هزار رشته تحصیلی در هر رشته*ای با گرایش*هایش، مثلاً شما یک رشته تحصیلی می*خوانید بعد فوق*لیسانس یک گرایش می*شود دوباره دکترایش می*آید چه*کار می*شود؟ آن رشته می*آید دوهزار رشته.در این دو هزار رشته تحصیلی شما فرض کنید هر رشته تحصیلی، آن کسی که به قول معروف تابلو دارد، پنج تا سؤال بپرسد، امام به هر یک یکی از آن سؤال*ها را بگوید نمی*دانم، از امامت ساقط شد.چرا ساقط شده؟ چون فرمود فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون، من نمی*دانم.آیه را که محدود نکرده که فقط در مثلاً احکام شرعی برو از امام بپرس. نفرموده که آقا برو فقط شما از مثلاً علم کلام بپرس. اگر مثلاً از علم فلسفه پرسیدی دیگر امام بلد نیست.بعضی*ها خواسته*اند که بگویند إن کنتم لا تعلمون درباره آن کسانی هست که قبلاً ارسال شده، به آن*ها وحی شده. این هم توضیح دادیم که این فا أهل الذکر، فا نتیجه است، فا تفریع نیست و نمی*تواند، توضیح دادیم. حالا نیاز باشد دوباره هم توضیح خواهیم داد.پس آقا إن کنتم لا تعلمون، باید عرض کردم دوباره تکرار کنم، خیلی مهم است.خیلی مهم است که نفرمود فاسألوا تبیان القرآن، فاسألوا تفسیر القرآن، فاسألوا حلالکم و حرامکم، فاسألوا علوم کذا و کذا. با سلب، با سلب: فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون.یعنی حیطه علم امام کجاست؟ از این نقطه برو تا هر جا که می*توانی برو، فکرت کار می*کند. آن چیزی که حیطه آن علم اهل ذکر باید کجا باشد؟ لا تعلمون که مخاطب قرآن هست. حالا شما مخاطب قرآن کی*ها هستند؟ این علم باید کجا باشد.پس یک این نکته. اگر من بگویم امامی به*اش معتقد هستم که او نمی*داند، از او بپرسم نمی*داند، می*گوید خب چه فرقی می*کند؟ امام تو پنج تا، واقعاً دعوا سر اینکه پنج تا موضوع را مثلاً آن بیشتر می*داند، آن ده تا موضوع را بیشتر می*داند؟ شکستید حجت خودتان.ما مفتخر هستیم که امامی را داریم که مطلقاً نمی*گفت لا أدری، نمی*دانم.در روایت ذیلش هم فرمود که بر شما واجب است که سؤال کنید اما نفرمود که سؤال*هایی نکنید که امام بلد نیست. فرمود چه؟ فرمود بعضی موقع*ها امام ممکن است به شما نخواهد جواب بدهد. سؤال را بر شما واجب کرد اما پاسخ را بر امام واجب نکرد.این هم خیلی منطقی است دیگر. مگر هر کس پیش شما می*آید هر سؤالی می*پرسد شما به*اش پاسخ می*دهید؟ ممکن است خیلی هم روی مطلب مسلط باشید، خیلی هم روی مطلب اشراف داشته باشید اما صلاح ندانید به این طرف یک مطلبی بفرمایید. منطقی است این برداشت.این یک آیه یک مطلب بسیار معروف و مشهور در روایات ما هست که الحمدلله همه شیعه*ها می*دانند که فرمود با إنا أنزلناه فی لیلة القدر مخاصمه کنید با دشمنان ما، با مخالفین. با چه مخاصمه کنید؟ با سوره إنا أنزلناه فی لیلة القدر.چه*جوری مخاصمه کنیم؟ یک جهتش می*تواند این باشد: آقا همیشه ملائکه، تنزل الملائکة والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر، همیشه ملائکه در شب قدر با روح همراه با اذن ربشان نازل می*شوند. این آیه شریف است دیگر. تنزل الملائکة والروح فیها کل سال. آقا بر کی؟بر چه شخصی نازل می*شوند؟ مخاصمه کنید دیگر. بر چه شخصی نازل می*شود؟خیلی نکته مهم است این آیه. این آیه شریفه یعنی آقا جان نزول ملائکه و روح بعد از پیغمبر به زمین ادامه دارد. بعد این آقایان می*آیند می*گویند که عالی این غالی است. نه، غالی نیست، یعنی اینکه اهل غلو هستند. چرا؟ چون چیزی را به اهل بیت نسبت داده*اند که همان مثلاً نزول ملائکه که این خاص پیغمبر است.در حالی که آیه شریف تنزل، خوب ملائکه و روح چه*کار می*کنند؟ می*آیند نازل می*شوند. حالا من ادعا کردم که به من نازل شدند، آن آقا ادعا کند که به او نازل شدند. کسی ادعا کرد چیست؟ آقا من دیشب شب قدر بود و به من هم نازل شده. تکلیف چیست؟کُل ملائکه و کُل روح، چون تعبیر تعبیری که استغراقی است دیگر، جمیع ملائکه، جمیع روح. کسی که بر او همه ملائکه و همه روح نازل می*شوند حداقل باید تمام حوادث و اتفاقاتی که لحظه به لحظه آن سال اتفاق می*افتد را باید بداند. حتماً باید چه باشد؟ اشرف از ملائکه باشد.چرا باید اشرف از ملائکه باشد؟ چون ملائکه، همه ملائکه، ملائکه مقرب، ملائکه غیر مقرب، روح که فرمود اعظم از ملائکه هست، باید چه*کار کنند؟ باید، بفرمایید، تنزل کنند. باید بیایند به این شخص نازل بشوند. عظمتی دارد، افضل از آن*هاست. پس علمش هم باید چه باشد؟ افضل از ملائکه باشد.خب اگر من امامی داشته باشم به*اش می*گویم آقا مثلاً شما دارید حرکت می*کنید از مدینه، چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ بگوید نمی*دانم، انشاءالله خیر است! امام نیست، بنشین.آقا شما مثلاً دارید از مدینه به سمت مرو می*روید، انشاءالله که خیر است دیگر، نمی*دانم، شاید خیر باشد! این دیگر امام نیست.وقتی نگاه می*کنیم روایات، بعضی*شان را با تمام جزئیات خبر می*دهند که آقا این اتفاق قرار است بیفتد. امام رضا علیه السلام، انشاءالله حضرت، وقتی داشتند از مدینه حرکت می*کردند خداحافظی فرمودند. بر آن*ها گریه آمد، گفتند آقا به قول ما*ها خوشمان نیست پشت سر مسافر گریه کنیم.حضرت فرمود برای مسافری امید برگشت هست؟ یعنی حتی امید هم که نیست، داستان نیست! این یعنی امام علیه السلام اتفاقاتی که قرار است بیفتد را چه می*داند؟ آقا اخبار سماء از او بفرمایید محجوب نمی*شود.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    یک نکته، یک مطلب، مطلب دوم اینکه دیشب اشاره کردیم، الان جا هست دوباره اشاره کنیم. ولی اینکه تعداد، اشکال ندارد، باید تکرارش بکنیم.آقا خدا امام را قرار داده. امام وظایفی دارد، مسئولیت*هایی دارد. آن وظایف و مسئولیت*هایی که دارد، باید علمش چه باشد؟ خبر سماء باشد.آقا خبر سماوات فقط این نیست که تا پشت ابرها چه خبر است. این خبر سماء نیست. خبر سماء این نیست که آقا مثلاً در کره ماه مثلاً چه می*دانم چند تا آدم فضایی هستند. این خبر سماء نیست.خبر سماء اشاره ممکن است به این داشته باشد: آن چیزی که خدا هر لحظه تقدیر می*کند، خبرش از اهل بیت محجوب نیست. خیلی فرق می*کند.آقا خب خدا می*خواهد به اهل بیت بگوید که چند تا ستاره داریم، مثال عرض می*کنم، چند تا مثلاً پشت ابرها پرنده هست، چند تا موجود هست، خب یک بار می*گوید تمام می*شود. یک بار می*گوید آقا اینقدر ستاره داریم، اینقدر کهکشان داریم، اینقدر، تمام شد دیگر. گفتن ندارد که.چرا می*گوید اخبار سماء؟ چرا می*فرماید که این علم منقطع نیست؟ چرا باید ملائکه نازل شوند؟ چرا؟اخبار سماء یعنی چه؟ آقا یعنی خدا از آن چیزی که تقدیر می*کند، مشیت می*کند، اراده می*کند، اهل بیت را از آن مشیت، تقدیر و اراده*اش بی*خبر نگه ندارد.روایت قبلی حضرت چه فرمود؟ گفت اگر من بین موسی و خضر بودم من به آن*ها، من به آن*ها خبر می*دادم، یعنی آنچه که خدا کرده است من به*اش علم دارم.به چه کیفیت علم دارد؟ حالا باید بحث کنیم که خدا ملک می*فرستد به امام خبر می*دهد، خدا برای امام عمود نور قرار می*دهد، خدا قلب امام را ظرف مشیت قرار می*دهد، چه*جوری امام علم پیدا می*کند؟ فعلاً باهاش کار نداریم.با این نکته کار داریم که این نکته مهمی است که اگر ما بگوییم که امامی داریم که آن امام اطاعتش واجب است و آن امامی که اطاعتش واجب است نمی*داند، جایی هست که او می*گوید نمی*دانم، لا أدری، اگر همچین امامی را ما قبول کردیم، امام علیه السلام فرمود کسرتم حجتکم، حجت خودتان را شکستید. دیگر چه فرقی می*کنید با کسانی که ائمه*شان چه هستند؟ جاهل.پس خیلی مهم شد. مهم*ترین، شاید یکی از مهم*ترین فضیلت*ها فضیلت علم باشد.برادر جناب آقای زراره جعلت فداک - یک سؤالی فرمود. گفت جانم فدای شما.أرأیت ما کان من أمر قیام علی ابن أبی طالب والحسن والحسین علیهم السلام وخروجهم وقیامهم بدین الله وما أصابهم من قتل بینهم حتی قُتلوا وغُلبوا؟خیلی محترمانه سؤال کرده جناب زراره. همان سؤالی که خیلی موقع*ها در ذهن ما*ها هم آمده، خیلی موقع*ها از ما هم پرسیده*اند، خیلی موقع*ها هم از ما خواهند پرسید.سؤال چیست؟ می*فرماید که من جانم فدای شما، شما می*گویید همچین علمی ما داریم، اخبار سماوات و أرض از ما قطع نمی*شود، ما دیگر همه چیز را می*دانیم دیگر. اخبار سماوات والأرض یعنی کل عالم چیست؟ خبرش کف دست ماست. چرا؟ چون امام هستیم.می*گوید خب آقا اگر شما همه چیز را می*دانید، این جریان قیام علی ابن أبی طالب والحسن والحسین، خروجهم وقیامهم چه شد؟ پس چرا اینها اینقدر به*شان مصیبت رسید؟ وما أصابهم من قتل، طواغیت آمدند، طواغیت چه*کار کردند؟ اینها را به قتل رساندند. امیرالمؤمنین را به قتل رساندند، مسائل برای امام حسن پیش آمد، ابا عبدالله الحسین علیه السلام، کربلا و عاشورا و آن اتفاقاتی که افتاد.حتی قُتلوا وغُلبوا - تا اینکه به قتل رسیدند و مغلوب شدند.مگر علم نداشتند؟ به تعبیر اخبار سماء به اینها نرسیده بود؟ خب پس باید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک طوری حرکت می*کرد که به قول ما*ها گیر این مسئله معاویه نمی*افتاد. تعبیر بی*ادبانه، باید امام حسن مجتبی علیه السلام یک طوری حرکت می*کرد که آن اتفاقات نمی*افتاد. بالاخره می*دانسته چه می*شود. پس چرا اینجوری حرکت کردند؟ چرا به قتل رسیدند؟ چرا مغلوب شدند؟این جای روایت خیلی جای فکر دارد و باید من بخوانم، درباره*اش با هم مباحثه کنیم. شما هم روی*اش فکر بکنید. اگر دیدید که این روایت را قبول کردید بیایید صحبت کنید. رد نشوید چون بحث اعتقادی است.بحث اعتقاد خدمت شما عرض کنم که من بگویم شما قبول کنید نیست، آن آقا بگوید ما قبول کنیم نیست. دو تا چهار تاش با هم چه بشود؟ جور در بیاید. چهار تاش با هم جور در نیاید؟ به درد نمی*خورد.فقال أبو جعفر علیه السلام: یا زراره إن الله تبارک وتعالی قد کان قدّر ذلک علیهم وقضاه وأمضاه وحتّمه علی سبیل الاختیار.آقا این یکی از مهم*ترین تفاوت*های ما با اهل بیت است. این نکته*ای که ما نداریم ولی این چیزی که دست ما از آن کوتاه است، ولی امام معصوم از آن دستش کوتاه نیست.یادتان باشد آن جلسه اول عرض کردم ما از دو جور، درباره امامت، از دو نگاه نگاه می*کنیم. جلسه اول در کانالم همین امروز رفقا گذاشته*اند، اگر خواستید نگاه کنید.یک جهت ما به امامت، به حیث امامت عامه نگاه می*کنیم، یعنی به حیث اینکه یک نفر اطاعتش واجب است.یک حیث به جهت ائمه*ای که اوصیای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هستند. اینها که به این حیث دوم، اصطلاحاً این دوازده امام، به تعبیر دقیقش سیزده امام چون رسول الله هم دارای مقام امامت هستند، تعبیری که درست باشد، نمی*خواهیم اصلاحش کنیم، چهارده تا، صدیقه طاهره سلام الله علیها با این ذوات مقدسه را در نظر بگیرید. این چهارده معصوم ویژگی*های خاص دارند.خوب اینجا در این روایت حداقل چهارده معصوم مراد هستند.می*فرماید قد کان - خدا چه*کار کرد؟ قدّر.چه قدّر دارد؟ آن مصائبی که بر اهل بیت نازل شد، مصائبی که بر امیرالمؤمنین شد، مصائبی که بر امام حسن، بر امام حسین صلوات الله علیهم أجمعین نازل شد، قدّر دارد. خدا تقدیر کرد.بعد که تقدیر کرد، قضاه وأمضاه - اینها را حتمی*اش کرد، امضایش کرد. حتمی کرد آن چیزی که تقدیر کرد، مشیت کرد، اراده کرد. به تعبیری به قضای الهی رسید، حتمی شد.یک فرق، علی سبیل الاختیار - این فرق ما با اهل بیت. برای ما، برای ما مصائبی که به ما می*رسد ما اختیار نداریم. اگر مصائب رسید باید صبر کنیم، صبر کنیم و خدا را چه*کار کنیم؟ حمد کنیم. اگر هم نرسید باز هم باید چه*کار کنیم؟ خدا را حمد کنیم، شکر کنیم.اما اینجا علی سبیل الاختیار - اینجوری نیست. خیلی نکته مهم است هم در بحث علمی که اهل بیت دارند هم در بحث قدرت و آن قدرتی که در عالم اهل بیت دارند و آن جایگاه که اهل بیت دارند. این که با این نگاه شما به اهل بیت تمام آن مطالب شاید برایمان سخت نباشد.اجرا، پس چه شد؟ تقدیر شد، مشیت شد، قضا شد، حتمی شد علی سبیل الاختیار. اجرا بعد که این اتفاق افتاد اجرا شد. برود، قضای خدا، اراده خدا، مشیت خدا چه شد؟ اجرا شد. مشیت خدا دیگر إن الله شاء أن یراک قتیلاً - این مشیت خداست.وبتقدم علم علیهم من رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم - صلی الله علی محمد وآله - به این علمی که اهل بیت از رسول الله داشتند، این علم از رسول الله به*شان رسیده بود.قام علی والحسن والحسین - این ائمه أطهار چه*کار کردند؟ آن حرکت*هایی را که گفتیم انجام دادند. امیرالمؤمنین حرکت کرد، امام حسن علیه السلام حرکت کرد به سمت عراق، امام حسین علیه السلام آن تحرکاتشان انجام دادند.وبعلم صامت منهم وناطق - به واسطه علمی که داشتند. هر کس که از ما صامت است سکوت می*کند و ناطق سخن می*گوید.ولولا أنهم یا زراره نزل من أمر الله عز وجل وإظهار الطواغیت علیهم، سأل الله عز وجل أن یدفع عنهم ذلک ولجّ علیه فی طلب إزالة ملکهم وذهاب ملکهم لأُجیبوا - تعبیر خیلی روشن است.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    می*گوید زراره حواست جمع باشد. ولولا أنهم یا زراره - اگر آن موقعی که آن چیزی که خدا تقدیرش کرده نازل می*شود، آن موقع که طواغیت ظاهر می*شوند، نه که آشکار می*شوند، غلبه پیدا می*کنند، این اهل بیت آن لحظه مغلوب می*شوند.در آن لحظه*ای که طواغیت إظهار می*شوند، زورشان می*رسد، یاری می*شوند، غلبه پیدا می*کنند، اگر در آن لحظه سأل الله عز وجل - این ائمه، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین، به تعبیر بهتر چهارده معصوم، همان موقع که این بلا نازل شد از خدا بخواهند، سأل الله که چه؟ أن یدفع عنهم ذلک - آن بلا را از اینها چه*کار کنند؟ بفرمایید دفع کنند.ولجّ علیه فی طلب إزالة ملکهم - اصرار کنند، پافشاری کنند که چه بشود؟ طلب کنند إزالة ملک الطواغیت - که این ملک طواغیت*ها چه بشود؟ زایل بشود، از بین برود. بخواهند آن لحظه وذهاب ملکهم - آن حکومتشان از بین برود، از بین برود.در همان موقع لأُجیبوا - در همان موقع چه می*شود؟ اتفاق می*افتد.پس چه شد؟ یک بار یک عبارت بالا را بخوانم یک بار دیگر بخوانم. حواستان جمع باشد.می*فرماید یا زراره إن الله تبارک وتعالی قد کان قدّر ذلک علیهم وقضاه وأمضاه وحتّمه علی سبیل الاختیار.آقا بکشد، خدمت شما عرض کنم هر کاری، اگر من و شما امروز اینجا بدانیم که پنج دقیقه بعد باید یک بلا سر ما بیاید تا آنجا که بتوانیم دور می*شویم.اما ابا عبدالله علیه السلام اصرار کرد که خدا می*خواهد مرا شهید کند. اختیار دارم، اختیار دارم. به قول ما*ها به تعبیر زبانش برگردد چه باید بگوید؟ قرار که می*دانی شهید هستی، این زن*ها و بچه*ها چه دارد با خودت؟بعد حضرت فرمود الله شاء أن یراهنّ سبایا - خدا اتفاقاً می*خواهد اینها را هم ببیند اسیر. اگر إن الله شاء أن یراهنّ سبایا.آن بلاهایی که سر ما می*آید، بلاهایی که برای ما، اصلاً نمی*شود، قیافه نمی*دانم چه بگویم، واژه ندارم، هیچ لفظی ندارم بخواهم برایش تعبیری به کار ببرم. اتفاقاتی که آن اتفاقاتی که برای ما می*افتد اصلاً نمی*شود برای اهل بیت صلوات الله وسلام علیهم. این روایت تصریح دارد.عرضم به محضر شما که بلاها و مسائل و آن اتفاقاتی که برای اهل بیت علیهم قضا شده است، امضا شده است و حتمی شده است، هیچ فرقی، تماماً و کاملاً از تمام جهات با آن بلاهایی که بر ما نازل می*شود کلاً متفاوت است. قابل قیاس هم نیست که.دو نکته*اش روایت با همدیگر، دو نکته*اش که تفاوت علم اهل بیت، علم اهل بیت و این علم با این وسعت که درباره*اش صحبت شد، یکی تصریح روایت بود که فرمود علی سبیل الاختیار.ذیلش هم حضرت توضیح داد که کسی فکر نکند اختیار مثلاً یک توضیح داد که وقتی که آن بلا نازل می*شود، مصیبت نازل می*شود، اگر اهل بیت اراده کنند، حضرت فرمود که چه*کار کنند؟ دعا کنند، اصرار کنند، پافشاری کنند، از خدا بخواهند که ملک طواغیت از بین برود. این اتفاق حتماً، به تعبیر بنده، اگر اراده کنند این چیزی است که ما باید درباره*اش. این یک مطلبی است که آیات قرآنش هم یکی دو اشاره کوچک هم به*اش کردیم.اگر کسی بیاید بگوید شما می*گویید این روایت، صد و یک مدل اشکال و بهانه و کذا و کذا برایش می*آورد که در این روایت هم فرمود که بعضی*ها هستند ضعف قلب دارند. ضعف قلب ممکن است ضعف عقل هم باشد. آیاتش و اینها هم هست.امامی که ما در کتاب لهوف، همین مقتل معروف، در کتاب این مطلب آمده که روز عاشورا نصر بر ابا عبدالله علیه السلام نازل شد. این روایتی که اینجا با هم خواندیم، این همان مقتلی که لوحة نصر و مخیر کرد و مخیر کرد سیدالشهدا را بین فتح و بین اینکه شهید باشد.وقتی که فتح اتفاق می*افتد و مقام و اجر ابا عبدالله، ابا عبدالله انتخاب کرد. هیچ راهی ندارد علیه السلام با علم، با علم کامل، با علم کامل می*شود.مگر در قرآن، این دیگر همه بلدیم این را، امر شد که پدری فرزند خودش را ذبح کند. یعنی حضرت ابراهیم می*داند که حضرت اسماعیل باید چه بشود؟ باید ذبح بشود. ما از اسماعیل هم این را گفتیم. این امر آمده فرمود یا آن چیزی که به*اش امر شده.هم حضرت ابراهیم می*داند هم حضرت اسماعیل می*داند که هر دو با هم چه*کار می*کنند؟ به سمت قربانگاه برای کشتن می*روند.چه ابتلایی! فرزند خدا، این عبارت قرآن است. با صبر روی زمین، ظاهراً اینطوری است که آن موقعی که می*خواهد سر حضرت اسماعیل را ذبح کند ولی چیزی بر او غلبه کرد و خدا نخواست که از آنجا ذبح بشود.اما خدا خواست که علی اکبر که رسول ابا عبدالله علیه السلام این تعبیر خدایا شاهد باش، أشبه الناس، أشبه الناس خلقاً وخُلقاً ومنطقاً به رسول الله، این شأن، این جایگاه. صلی الله علیک یا ابا عبدالله.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •