سخنرانی شب قدر سوم 1404
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیمإنا أنزلناه في ليلة القدر. وما أدراك ما ليلة القدر. ليلة القدر خير من ألف شهر. تنزل الملائكة والروح فيها بإذن ربهم من كل أمر. سلام هي حتى مطلع الفجر.آیه شریفه سوره مبارکه قدر با کلمه شریفه "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع می*شود. می*دانیم که "بسم الله الرحمن الرحیم" آیه اول سوره قدر است. "إنا أنزلناه في ليلة القدر" یعنی "ما آن را نازل کردیم در شب قدر"؛ این یک معنایی است که این آیه می*تواند داشته باشد. یا اینکه "ما نازل کردیم او را یا آن را درباره شب قدر". یعنی "فی" را یک بار ظرف زمان می*گیریم و وقتی که "فی" ظرف زمان شد، "لیلة القدر" می*شود ظرف نزول؛ یعنی در یک زمانی به اسم شب قدر، خدا یک چیزی را نازل کرده است. "إنا أنزلنا" این به چه برمی*گردد؟ در آیه فعلاً روشن نیست.یا اینکه آن چیزی که در این شب نازل شده درباره لیلة القدر است، هرچه که هست. حول لیلة القدر است. البته در این حالت دوم می*شود "لیلة القدر" یک وجود باشد که آن وجود زمان نباشد. و باز هم می*شود "لیلة القدر" یک زمانی باشد که درباره آن زمان نازل شده است. یعنی باز هم هر دو معنی پیدا می*کند."وما أدراك ما ليلة القدر" - توضیح آن را بدهیم. "ما أدراك ما" در قرآن هر جا که آمده، فقط در این سوره نیست. مثلاً "القارعة. ما القارعة. وما أدراك ما القارعة". عرض کنم که تعابیر "ما أدراك" چند تایی هستند. همیشه بعد از اینکه این تعبیر آمده، آیه بعدی آن مطلب را توضیح داده است. و به معنای جهل پیامبر نیست، بلکه یک تعبیری، یک اصطلاحی است که در این اصطلاح و در این تعبیر، عظمت مطلب را نشان می*دهد.وقتی که اصطلاح می*شود، اگر مخاطب دو نفر باشند، "ما أدراكما" نمی*شود. اگر مخاطب جمع باشند، "ما أدراكم" نمی*شود. اگر مخاطب یک سری زن باشند، "ما أدراكن" نمی*شود. چرا؟ چون اصطلاح است. به قول آقایون یک عبارت "فریز" (ثابت) است."وما أدراك ما ليلة القدر" تعبیری از یک عظمت و بزرگی دارد که لیلة القدر دارد. و این عظمت و این بزرگی به حدی است که فقط خدا باید آن را تعریف کند و بگوید آن چه عظمت و بزرگی است. و از این جای سوره به بعد، درباره عظمت و بزرگی لیلة القدر صحبت می*شود؛ یعنی آیه بعدی و آیه بعدی و آیه سوم که آخرین آیه از سوره قدر است، درباره لیلة القدر صحبت می*کند، درباره عظمت لیلة القدر."ليلة القدر خير من ألف شهر" - لیلة القدر بهتر است از هزار ماه. هزار ماه زمین، هزار ماه آسمان، هزار ماه به مقیاس کجا؟ در این آیه مشخص نیست. "خیر من ألف شهر".خب دیگر، عظمت لیلة القدر چیست؟ قبلاً صحبت کردیم، بعضی موقع*ها تعریف یک ماهیت، یک پدیده، یک چیزی که می*خواهید تعریفش بکنید، می*آیید چکار می*کنید؟ می*آیید به جنسش تعریف می*کنید. تعریف به جنس، مثلاً این وسیله از کائوچو است، به جنسش تعریفش می*کنیم. یک بار تعریف می*کنیم از جنسش، تعریف نمی*کنیم از آن کارکردی که آن مطلب دارد. تعریف می*کنیم، می*گوییم آقا به چه دردی می*خورد. مثلاً قایق درست می*کنند، سبک می*ماند. مثال عرض می*کنم، چکار می*کنید؟ به کاربردش تعریف می*کنید. مثل این روایت شریف: "العقل ما عبد به الرحمن". عقل را تعریف نمی*کند، یا به تعبیر بهتر، عقل را تعریف می*کند؛ چه جوری تعریف می*کند؟ به وسیله آن کارکردی که عقل دارد تعریف می*کند.اینجا هم لیلة القدر را تعریف می*کند، اما ظاهر داستان این است که به کارکردش تعریف نمی*کند، دارد تعریف می*کند به اتفاقی که در آن شب می*افتد. تعریف می*کند "تنزل الملائكة والروح فيها بإذن ربهم من كل أمر". یک اتفاقی است. آن اتفاق چیست؟ "تنزل الملائكة والروح بإذن ربهم". دارد به آن اتفاق تعریف می*کند.وقتی که می*خواهید یک چیزی را تعریف کنید برای یک مخاطبی که می*خواهید با تعریف شما نسبت به آن مطلب علم پیدا کند، باید به گونه*ای تعریف کنید که آن چیزی که می*خواهید معرفی کنید، متمایز شود از چیزهایی که شبیهش هستند. مثلا اگر می*فرماید "العقل ما عبد به الرحمن"، یعنی شما چیز دیگری نداری که بشود با آن رحمان را عبادت کرد، و این می*شود شاخصه عقل، و این می*شود ممیزه عقل، این می*شود ما به الامتیاز عقل.اگر شما مثلاً یک چیز دیگر داشته باشید، یک پدیده دیگری داشته باشید، یک موجود دیگری داشته باشید که به وسیله آن خدا عبادت شود - مثلاً ابزاری من داشته باشم که خدا به وسیله آن عبادت شود و آن هم عقل نباشد - آن وقت این تعریف گیر داشت. چرا؟ چون شامل آن هم می*شد. به تعبیر خودمانی، دیگر تعریف جامع و مانع نبود. تعریف وقتی جامع و مانع است که آن مطلبی که می*خواهد تعریف کند را کاملاً پوشش دهد و غیر را هم وارد نکند. اصطلاحاً به این می*گویند تعریفی که جامع و مانع است. در همه تعریف*ها این نکته باید باشد و اگر نباشد، یک نقصی برای تعریف است.عرض می*کنم که پس اگر در شب*های دیگر هم این اتفاق بیفتد، توی شب*های دیگر اتفاق بیفتد، دیگر تعریف نمی*شود، این دیگر خصوصیت نمی*شود، این دیگر ویژگی نمی*شود. پس باید یک چیزی باشد که ویژگی باشد، خصوصیت باشد، امتیاز باشد. پس معلوم است که لیلة القدر دارد به اتفاقی تعریف می*شود که آن اتفاق در لیلة القدر می*افتد.اگر لیلة القدر ظرف باشد، یا اتفاقی که دارد درباره لیلة القدر می*افتد اگر لیلة القدر ظرف نباشد، یک وجود باشد، یک موجود باشد، به هر حال چون دارد به این تعریف می*شود، پس این تعریف باید جامع و مانع باشد. یعنی لیلة القدر، بفرمایید، یک شب بیشتر نیست که در آن ملائکه نازل می*شوند.حالا اگر این چهار شبی که گفتیم چی بود - شب نیمه شعبان، شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم - اگر همه این*ها شب قدر باشد، این آیات شب قدر درباره همه این*ها است. اگر شب قدر فقط یکی*شان باشد، درباره مصداق آن است. حالا کدامشان است؟ ظاهراً همه*شان شب قدر هستند. درست است که در روایات، بعضی از روایات فرموده*اند که شما سه شب را احیا بگیرید که یکی*اش را درک بکنید، ولی در بعضی از روایات هم هست که چهار شب، شب قدر است. یعنی از شب نیمه شعبان، شب قدر شروع می*شود تا شب بیست و سوم دیگر خاتمه پیدا می*کند.یادتان هست که بحث می*کردیم در روایت*هایی که در کتاب توحید اصول کافی هست - دوستان حتماً مراجعه کرده*اند یا دوباره مراجعه بکنند - قبلاً با هم مباحثه کردیم که هر چیزی که می*خواهد تحقق پیدا کند در عالم، هر چیزی که می*خواهد تحقق کند در عالم، به این تعبیری که عرض می*کنم (قریب به مضمون) که عرض می*کنم، اول به مشیت، بعد اراده، بعد چی بود؟ قدر، امضا، و قضا. بعضی هم برعکس، غذا. یعنی چی؟ چهار مرحله دارد. یعنی هر اتفاقی که در عالم می*خواهد بیفتد، هر چیزی که می*خواهد در عالم لباس تحقق به خودش بدهد، لباس کینونت وجود به خودش بدهد، این چهار مرحله را باید رد کند: مشیت، اراده، قدر، قضا و امضا. یا گفتم که آخرش می*تواند جابجا هم باشد.یعنی چه؟ آقا یک مشیتی اتفاق می*افتد، بعد از مشیت، اراده اتفاق پیدا می*کند، بعد از اراده، تقدیر، بعد از تقدیر، امضاء قطعیه یا قضای حتمیه، و بعد تحققش در عالم خارج. خوب حالا اگر قرار باشد که هر عملی در هر جای عالم، در هر زمانی اتفاق بیفتد، حتماً این چهار مرحله را گذرانده است.
با خصم حق ستیزه عادت ماست
لعن بر عمر عبادت ماست