جلسه پنجم طعن اول(بخش دوم)
و این طعن أهل حق مأخوذ است از کلام حق نظام جناب أمیر علیه السلام" (می*گوید این طعنی که ما گفتیم، این طعن ما از کلام امیرالمومنین صلوات الله علیه اخذ کرده بودیم). چنانچه ابن قتیبه در کتاب امامت و سیاست در ذکر اکراه آن جناب بر بیعت می*آورد: "فضب قنفذ إلا علی صلوات الله علیه فقال ما حاجتک قال یدعوک خلیفة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال علی علیه السلام ما کذبتم علی رسول الله صلی الله علیه و آله" (می*گوید قنفذ رفت به سمت امیرالمومنین، حضرت پرسید "ما حاجتک" چه کار داری برای چی آمدی؟ قال قنفذ گفت خلیفه رسول الله تو را می*خواند، امیرالمومنین فرمودند چقدر سریع، چقدر زود بر رسول الله دروغ بستید).و این کلام آن حضرت نص صریح است در اینکه تسمیه ابوبکر به خلیفه رسول صلی الله علیه و آله، کذب و افترا بر حضرت رسالت مآب صلی الله علیه و آله و سلم و عین معصیت بود. تا اینجا پس این مطلب بیان شد که یک طبق اتفاق و اجماعی که مخالفین دارند، پیامبر هیچ کسی را خلیفه خودش قرار نداد و طبق اتفاق و اجماعی که تاریخ دارد و همه مخالفین دارند، ابوبکر خودش را خلیفه پیامبر نامید. بنابراین این نامیدن ابوبکر به خلیفه خدا، این یک طعن و دروغ و دروغ بستن به پیامبر بود.مطلب سوم اینکه بحث شد که انتخاب ابوبکر بر اساس اجماع نبود، بر اساس بیعت یک نفر بود و آن یک نفر هم کسی نبود جز عمر بن خطاب. بنابراین باید گفت که ابوبکر خلیفه عمر است، نباید گفت که ابوبکر خلیفه رسول الله است.یک نکته*ای در توجیه مطاعن ابوبکر، عبدالعزیز دهلوی گفته بود که مطاعن ابوبکر ۱۰ تا یا ۱۵ تا طعن بیشتر نیست. اینها را دهلوی در توجیه مطائن آورده بود. مرحوم محمد قلی اینجا پاسخ می*دهد: پس حصر مطاعن ابوبکر در ۱۵ که ظاهر کلامش بر آن می*کند، نه عقلی است نه استقرایی. اما انتفای حصر عقلی پس واضح و لامع است. اما انتفای حصر استقرایی پس از جهت آنکه دانستی که علمای شیعه مطائن هیچ یک از اصحاب را به طریق حصر ذکر نکرده*اند.پس اینکه این آقا ادعا می*کند که مطاعن ابوبکر ۱۵ تاست، این حصر حصر عقلی نیست و خیلی روشن است که عقل اینجا نمی*تواند حصری را اثبات کند یا حصر را بیان کند. اما از حیث استقرایی، تمام علمای شیعه که مطاعن صحابه را نقل کردند، تمام علمای شیعه که مطائن خلیفه اول، دوم و بعضی از صحابه را نقل کردند، هیچ کدامشان نگفتند که ما این مطائن را به طریق حصر آوردیم و ادعا نکردند که فقط این مطالبی که ما آوردیم درست است و ابوبکر طعن دیگری ندارد.چنانچه مولانا محمد باقر مجلسی رحمه الله در کتاب حق الیقین فرموده است: مطلب اول در مطاعن ابوبکر است و آن بسیار است و به قلیلی در این رساله اکتفا می*نماییم. مجلسی به صراحت می*گوید ما همه را نیاوردیم، یک کمی را آوردیم، چون آنقدر زیاد است که خودش چند جلد کتاب می*شود."و هذا چند مطاعن ابوبکر را که در کتب منشور مذکور است ذکر نکرده و از آن جمله یک طعن در اینجا نقل نموده شد و بعضی طعن*ها بعد از فراغ از دفع شبهات مخاطب بر مطاعن مذکوره او نقل نموده خواهد شد." یک اشکال خیلی مهم اینجا مرحوم محمد قلی به کتاب تحفه اثناعشری مطرح می*کند که این اشکال در تمام ابواب کتاب دهلوی جاری و ساری است. می*گوید او دارد دفاع می*کند از ابوبکر و دارد به مطاعن ابوبکر پاسخ می*دهد، اما چند تا از مطائنی که مهم هستند و مشهور هستند و در کتب منشور هستند را ذکر نکرده است. تویی که می*خواهی بیایی جواب طعن*ها را بدهی، باید آن طعن*هایی که در کتب مشهور ذکر شده را چه کار کنی؟ باید آنها را بیان کنی و پاسخ بدهی. او آنها را اصلاً ذکر نکرده تا بخواهد به آنها پاسخ بدهد و این یک فریب است.یک فریب است چرا؟ چون مخاطب، آن کسی که خواننده است، می*آید این کتاب را بخواند و فکر می*کند که تمام طعنه*هایی که شیعیان و مخالفین ابوبکر گفتند، این آقا پاسخ داده است. این یک فریب است برای اینکه مخاطب همچین مطلبی را القا کند. البته این فریب فقط برای اینجا نیست. در جاهای دیگر هم در باب هفتم که نقد امامت است، تمام ادله شیعه را نمی*آورد. در بحث عصمت اصلاً آیات و روایاتی که شیعه برای عصمت به آن استدلال کرده*اند را ذکر نکرده است. این سیره دهلوی در کل کتاب تحفه اثنا عشری است."و از آن جمله یک طعن که در اینجا نقل نموده شد" این طعنی که الان گفتیم که ابوبکر بر پیغمبر دروغ بست و خودش را خلیفه رسول خدا نامید و یک دروغ بستن به پیامبر بود، می*گوید حتی این طعن به این مهمی را نیاورده است. بعد ایشان می*گوید که ما بعد از اینکه شبهات مخاطب - منظورش دهلوی - در این عبارتی که خواندیم، ما بعد که شبهاتش را جواب دادیم، بعضی از مطاعن که او ذکر نکرده را ما ان*شاءالله ذکر خواهیم کرد.
با خصم حق ستیزه عادت ماست
لعن بر عمر عبادت ماست