حسب و نسب سلمان چیست؟

هر چند سلمان دارای مقام و منزلتی رفیع نزد رسول خدا بود و علم زیادی را از پیامبر فرا گرفته بود، اما برخی از اعراب که هنوز روح اسلام را درک نکرده بودند و اسلام برای ایشان جز لباسی برای تظاهر به انسانیت نبود به خاطر ایرانی بودن سلمان را مورد نکوهش قرار می*‎دادند.


مرحوم کشی از امام باقر علیه السلام روایت نموده است که: عده*ای از اصحاب رسول خدا نشسته بودند و نسب های خویش را بیان می کردند در میان ایشان سلمان فارسی نشسته بود . عمر از نسب او سئوال نمود و از اصل و ریشه او (قبیله ای که به او منتسب بود)در جواب گفت: «من سلمان فرزند عبد خدا هستم من گمراه بودم و خداوند به وسیله محمد صلی الله علیه و آله من را هدایت نمود من فقیر بودم و خداوند به وسیله محمد صلی الله علیه وآله من را غنی و بی نیاز نمود و من مملوک بودم و خداوند به وسیله محمد من را آزاد ساخت پس این حسب و نسب من است» سپس از آن مجلس خارج شد و به پیامبر شکایت کرد از آنچه که آن گروه به او گفته بودند و آنچه را که پاسخ گفته بود.


پس پیامبر فرمود: «ای گروه قریش حسب هر کسی دین او است و جوانمردی او خلق او است و اصل و ریشه او عقل و خرد او می باشد و خداوند می*فرماید: «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ ما خلق کردیم شما را از مذکر و مونث و قرار دادیم شما را قبیله ها و گروه*ها تا یکدیگر را بشناسید به درستیکه گرامی ترین شما نزد پروردگار با تقوی ترین شما است. ای سلمان برای هیچ یک از اینان بر تو فضل و برتری وجود ندارد الا به تقوای الهی و اگر تقوای تو از ایشان بیشتر باشد پس تو افضل از ایشان هستی.»


ایستادگی سلمان در فتنه*ها


افراد بسیاری با پیامبر همراه شدند و از پرستش بت*ها سر باز زدند و به شرف توحید مشرف شدند، اما همه این ها نتوانستند در فتنه های بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سر بلند بیرون بیاییند. از این رو فرمودند که ارتد الناس بعد النبی ثلاثه بعد از پیامبر همه مرتد شدند الا سه نفر.


البته تذکر این نکته واجب است که عده زیادی بعد از ارتداد دوباره به سمت حق بازگشتند و امیرالمومنین را یاری نمودند، اما نکته بسیار مهم اینجا است که یکی از این سه نفری که هیچ گاه دچار فتنه نشد و طوفان شبهات کوه ایمان او را نلرزاند جناب سلمان بود. وی محکم و استوار آن چنان که در کنار پیامبر ایستاده بود در کنار امیرالمومنین نیز ایستاد و هم صدا با مولای خویش ظلم و ستم دستگاه غاصب را فریاد زد.


سلمان و دفاع از حق


جناب سید بن طاووس در الیقین نقل نموده است که: «قام سلمان رحمة الله علیه فقال یا معاشر المسلمین أنشدکم بالله و بحق رسول الله ص أ لستم تشهدون أن النبی ص قال سلمان منا أهل البیت فقالوا بلى و الله نشهد بذلک قال فأنا أشهد به أنی سمعت رسول الله ص یقول علی إمام المتقین و قائد الغر المحجلین و هو الأمیر من بعدی»؛ سلمان ایستاد و گفت ای گروه مسلمانان شما را سوگند می*دهم به خدا و به حق رسول خدا آیا شما شهادت می*دهید که رسول الله فرمود سلمان از ما اهل بیت است همگی گفتند آری به خدا سوگند به این مطلب شهادت می*دهیم سپس سلمان گفت: من نیز شهادت می دهم که شنیدم از رسول خدا که می فرمود علی امام متقین است و رهبر پیشانی سفیدان می باشد (در قیامت) و او امیر بر شما است و ولی شما بعد از من است.


سلمان جزو چهار نفری است که پس از غصب خلافت سر خویش را تراشید و دست به شمشیر برای یاری امیرالمومنین علیه السلام در مدینه آماده شد، اما افسوس آن چهل نفری که قول یاری را به حضرت امیرالمونین داده بودند از وعده خویش تخلف کردند و عهد شکستند و امیر المومنین را تنها گذاشتند، اما این فضیلت برای سلمان تا ابد باقی خواهد بود که او از کسانی بود که جان بر کف آماده یاری وصی و خلیفه بر حق پیامبر اسلام بود.


سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با برکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35ه .ق وفات یافت. حضرت على(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن‏ابى‏طالب و حضرت خضر، در حالى که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند.