عمار؛ شأن نزول تقیه

او با چشم گریان به محضر پیامبر شرفیاب شد و از اینکه این کلمات را بر زبان رانده است اعتذار جست. خداوند در مکه به مناسبت این اتفاق آیه ای نازل نمود: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»(106نحل)؛ هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت‏] مگر آن کس که مجبور شده و [لى‏] قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هر که سینه‏اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود،


به این وسیله خداوند اعتذار عمار را قبول نمود و قاعده ای کلی بیان فرمود که اگر کسی را مجبور به اظهار کفر کردند در حالی که قلبش به ایمان مطمئن است. این اظهار کفر او باعث عذاب و خشم خداوند نمی*شود. در این ایه شریفه قانون «تقیه» تشریع شد. تقیه؛ یعنی همان کاری که عمار کرد و در مذهب شیعه امری جایز و در برخی موارد واجب است.


مخالفین شیعه، شیعیان را به علت تقیه در برابر دشمنان رمی به نفاق می*کنند؛ اما از این ایه شریفه و حکم خداوند درباره این موضوع تغافل می*کنند. و رسول خدا پس از نزول این آیه به جناب عمار فرمود: «اگر دوباره بازگشتند و تو را مجبور به اظهار کفر کردند تو نیز همان عمل را تکرار کن».


قلب عمار مطمئن به ایمان بود


این آیه شریفه علاوه بر اینکه مشروعیت تقیه را بیان می*کند فضیلتی عظیم برای عمار است. که چنین فضیلتی را خداوند برای هیچ کدام از غاصبان خلافت بیان نفرموده است. خداوند قلب عمار را مطمئن به ایمان معرفی می*نماید. یعنی عمار در حالی کلمه کفر امیز را بر زبان راند که قلب او بر ایمان مطمئن بود. خداوند این گونه عمار را مدح می*نماید که قلب او به ایمان مطمئن است و در آن شرایط سخت مکه قلبش نمی*لغزد و محکم و استوار بر اعتقاد حق خویش باقی می*ماند.


پر واضح است که بسیاری از کسانی که به پیامبر ایمان آورده بودند ایمان در قلب ایشان رسوخ نکرده بود و اطمینانی به پیامبر و صدق دعوت پیامبر نداشتند؛ چنانکه عمربن خطاب در صلح حدیبیه آشکارا بیان می*دارد «هیچ روزی مانند امروز در مورد نبوت پیامبر شک نکرده بودم»! عجیب تر که این چنین شخص شکاک در مورد نبوت رسول اکرم بعدها خود را خلیفه مسلمین می*خواند! بی شک فرار برخی در جنگ*ها بالاخص در جنگ احد نشان از این داشت که قلب ایشان به ایمان مطمئنن نبود.