سائلي بي دست و پايم راه را گم كرده ام
عبد كوي هل اتايم راه را گم كرده ام
بس كه دوري جستم از اين بارگاه باصفا
آستان صاحب درگاه را گم كرده ام
آشنايم نيستم از فرقه ي بيگانگان
چند روزي دلبر دلخواه را گم كرده ام
دردهايم را نگفتم چند گاهي با طبيب
شد دلم بی غمگسار و چاه را گم کرده ام
قدر عشقت را ندانستم شدم مشغول خويش
خيمه ي زيباي ثارالله را گم كرده ام
گوش جان نسپر ده ام بر يا لثارات الحسين
راه قرب كوي آن خونخواه را گم كرده ام
در شب تاريك هجران چشم دل را بسته ام
كور دل هستم كه نور ماه را گم كرده ام
كربلا كوته ترين راه است تا درگاه دوست
با كه گويم اين ره كوتاه را گم كرده ام
ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا
با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا