الله اکبر چقدر زیباست این احادیث دمت گررررررم!!
الله اکبر چقدر زیباست این احادیث دمت گررررررم!!
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
((صلب)) یعنی چی؟؟!
میشه توضیح بدی؟
یا دوستان بگن!!خلاصه یکی بگه یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
مهدی جان بی نظیر بود
دمت گرم
روحم تازه شد
توصیه میکنم حدیث معرفت امیرالمونین به نورانیت رو بخونید حتما. من وقتی خوندم تا چند روز مست ولایت شده بودم.
منظور از صلب پشت و کمر هستش. یعنی همون جایی که منی (نطفه) مرد در اونجا قرار داره.
تا نيايي گره از کار جهان وا نشود...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع له علي ذالک
J.MOGHADAM (پنجشنبه 30 خرداد 92),mahdi11 (چهارشنبه 29 خرداد 92)
تصویری دیگر ازمحبت واقعی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که باعث نجات ورستگاری انسانهای گذشته می شد.
ابن فهد در کتاب ((عده الداعی))از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود:زلیخا اجازه خواست تا بر یوسف علیه السلام وارد شود،به او گفتند:با آن رفتاری که نسبت به او داشته ای آیا ناراحت نیستی که تورا نزد او ببرم؟
گفت:من از کسی که از خدا می ترسد،هرگز نمی ترسم.
وقتی زلیخا وارد شد،یوسف به او فرمود:چه شده می بینم رنگ چهره ات تغییر کرده ودگرگون شده ای؟گفت:
الحمد الله الذی جعل الملوک بمعصیتهم عبیدا"و جعل العبید بطاعتهم ملوکا.
حمد وستایش مخصوص خداوندی است که پادشاهان را به سبب نافرمانی وگناه آنها را به بردگی می کشاند وبردگان را به خاطر اطاعت و فرمانداری خود به پادشاهی می نشاند.
به او فرمود:چه چیزی باعث شد که چنین رفتاری را با من بکنی؟
گفت:زیبایی وجمال تو مرا به این کار وادار کرد.
حضرت یوسف علیه السلام فرمود:
فکیف لو رایت نبیا" یقاله له:محمد صلی الله علیه وآله وسلم،یکون فی آخرالزمان،احسن منی مجها" واحسن منی خلقا"،واسمح منی کفا"
اگر پیغمبری را که نام مبارکش محمد است ودر آخرالزمان به رسالت می رسد،دیده بودی چه می کردی،او از من جمالش نیکوتر،اخلاقش بهتر وکرم وبزرگواریش بیشتر است.
زلیخا گفت:راست گفتی.فرمود:از کجا دانستی که من راست گفته ام؟
عرض کرد:زیرا همین که نامش را بردی واوصافش را بیان نمودی،محبت او بی اختیار در دل من جای گرفت.
خداوند تبارک وتعالی به یوسف خطاب کرد وفرمود:زلیخا آنچه که گفت درست است،ومن اورا اکنون بخاطر محبتی که به حبیبم پیداکرد دوست دارم،وآنگاه به حضرت یوسف فرمان داد که با او ازدواج کند.
J.MOGHADAM (پنجشنبه 30 خرداد 92),حسین (یکشنبه 02 تیر 92)
نکته:تمام احادیثی که می زارم سندهای بیشتری دارند وهمه ی احادیث در کتاب القطره موجود است
پنج فضیلت از جانب حق تعالی به پیامبر (ص) و علی (ع) :
شیخ طوسی به سند معتبر از ابن عباس روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود :
حق تعالی به من پنج فضیلت عطا کرد و به علی (ع) نیز پنج فضیلت عطا فرمود :
1) به من کلمات جامعه داد ، به علی (ع) علوم جامعه عطا فرمود ،
2) مرا پیامبر گردانید و علی (ع) را وصی من قرار داد ،
3) کوثر را به من بخشید و به علی (ع) سلسبیل عطا فرمود ،
4) به من وحی عطا کرد و به علی (ع) الهام را عطا فرمود ،
5) مرا به آسمان برد و برای علی (ع) درهای آسمان و حجابها را گشود .
حسین (چهارشنبه 27 شهریور 92)
دانش پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت به علوم پیامبران قبل از اسلام
سعداربلی در کتاب اربعین روایت کرده است که:
درآثارباقی مانده از یکی از حواریون حضرت عیسی علیه السلام ورقی یافت شدکه برآن با قلم سریانی نوشته شده بود:
ازکتاب تورات نقل شده است که:بعداز گفتگو ونزاع حضرت موسی وخضرعلیه السلام در قصه کشتی ودیوار وغلام هنگامی که حضرت موسی علیه السلام به طرف قوم خود برگشت برادرش هارون از او سوال کرد:چه چیزی ازخضر آموختی وازعجاعب دریا چه چیزی مشاهده کردی؟
فرمود:من وخضرکناردریا ایستاده بودیم که ناگاه پرنده ای فرود آمد وبا منقار خود قطره ای از آب دریا را برداشت وبه طرف مشرق انداخت سپس قطره ای دیگر برداشت وبه طرف مغرب رها کرد.بعدقطره ی سوم را برداشت وبه طرف آسمان وقطره ی چهارم را به طرف زمین انداخت.سپس قطره ی پنجم را برداشت وبه خود دریا برگرداند. ما از مشاهده ی آن بهت زده وحیرت زده شدیم از خضر علیه السلام سوال کردم او هم جوابی نداشت.
در این هنگام یک شکارچی در آن منطقه شکار می کرد نگاهی به ماکرد وگفت:شمارا چه شده است؟گویا در کاراین
پرنده متحیر وسرگردان شده اید؟گفتیم:بله همین طوراست.گفت:من یک صیاد هستم اشاره این پرنده را فهمیدم شما دوبزرگوار که هردو پیغمبرید ندانسته اید؟
گفتیم:ما نمی دانیم جز آنچه راکه خداوند به یاد دهد.
گفت این پرنده ای ازدریا است که مسلم نامیده می شود به خاطر این که هنگامی که صدا می زند درآوازش این کلمه یعنی مسلم را می گوید با این کار خود که آب را با منقارش برداشت وبه طرف مشرق ومفرب آسمان وزمین ریخت وقطره ی آخر را به خود دریا برگردانید می خواهد بگوید:
در آخرالزمان پیغمبری می آید که علم اهل مشرق واهل آسمان وزمین نسبت به دانش او مثل قطره ای است که در دریا افکنده شده است وتمام دانش اورا پسر عمو و وصی او به ارث خواهد برد.
با شنیدن این مطلب از مشاجره دست برداشتیم وهر کدام ما که به علم خود دچار خود بینی بودیم آن را کوچک شماردیم.آنگاه آن صیاد از نظر ما ناپدید گردید وما دانستیم او فرشته ای بود که خداوند به جانب ما فرستاد تا کمی دانش ما را به خودمان نشان دهد بعد از آن که ادعای کمال داشتیم.
نکته:طینت پاک پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم وخاندان گرامیش از گوهری است که در زیر عرش بوده ومحبت به آنها از گوهر مستحکم عرشی است که بیگانکان ودشمنان به آن دسرسی ندارد.
بحارالانوار ج26 ص199 ح12
حسین (چهارشنبه 27 شهریور 92)
بـه سند معتبر از ام سلمه منقول است که روزى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد به نزد حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم و امام حسن و امام حسین را برداشته بود و حریره ساخته بود و با خود آورده بود چون داخل شد حضرت فرمود که پسر عمت را براى من بطلب.
چون امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر شد امام حسن علیه السلام را در دامن راست و امام حسین علیه السلام را در دامن چپ و على و فاطمه را در پیش رو و پسِ سر خود نشانید و عباى خیبرى برایشان پوشانید و سه مرتبه گفت: خداوندا! این ها اهل بیت من اند؛ پس از ایشان دور گردان شک و گناه را و پاک گردان ایشان را پاک کردنى. و من در میان عَتَبه در ایستاده بودم، گفتم: یا رسول اللّه! من از ایشانم؟
فرمود: که بازگشت تو به خیر است اما از ایشان نیستى. پس جبرئیل آمد و طبقى از انار و انگور بهشت آورد چون حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم انار و انگور را در دست گرفت هر دو تسبیح خدا گفتند و آن حضرت تناول نمود؛ پس به دست حسن و حسین داد و در دست ایشان سبحان اللّه گفتند و ایشان تناول نمودند؛ پس به دست على علیه السلام داد تسبیح گفتند و آن حضرت تناول نمود؛ پس شخصى از صحابه داخل شد و خواست که از انار و انگور بخورد.
جبرئیل گفت: نمى خورد از این میوه ها مگر پیغمبر یا وصى پیغمبر یا فرزند پیغمبر
(خرائج) راوندى ۱/۴۸؛ (بحارالانوار) ۱۷/۳۵۹٫
✨۲۷ رجب - ﺑﻌﺜﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ
💠 ﻣﺒﻌﺚ ﻣﺒﺎﺭک ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺳﻦّ ۴۰ ﺳﺎﻟﮕﻰ ﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
🎊 ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ أﻋﻴﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺭﻭﺯﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ.
💌 ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
📜 ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻌﺜﺖ أﻧﺒﻴﺎﺀ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﮔﺬﺷﺖ، ﻭ ﻫﺮ ﻗﻮﻡ ﻭ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﺎ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺠﺎﺯ ﻭ ﻣﻜّﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺑُﺖ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻧﺪ: ﺑُﺖ ﺳﻨﮕﻰ، ﻓﻠﺰﻯ، ﭼﻮﺑﻰ، ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﺮﻣﺎ. ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻛﺜﺮ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻯ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺩﻧﻴﺎ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ ﻭ ﺿﻠﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ. ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺑﺎ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪالله ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﺬﺷﺖ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻭﺣﻰ ﻫﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﻣﺮﺍﺳﻤﻰ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺐ ﺭﻭﺍﺋﻰ ﺑﺎ ﺳﻨﺪ ﻫﺎﻯ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻃﺒﻖ ﺑﻌﻀﻰ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﺣﺮﺍ ﺑﺮ ﻣﻰ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺟﻠﺎﻝ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، به حدّی ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﺍﻯ ﺁﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻈﺮ ﻛﻨﺪ. ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﻭ ﮔﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻢ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺼﻴﺢ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ : «ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ علیک ﻳﺎ ﻧﺒﻰّ الله، ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ علیک ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ الله».
🌕 ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎالسلام ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﺷﻌﺎﻉ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺟﻤﺎﻝ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻨﻮّﺭ ﺷﺪ. ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎالسلام ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﺍﻯ ﻣﺤﻤّﺪ، ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ؟ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺍﺳﺖ. ﺳﭙﺲ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ السلام ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﮕﻮ: «ﻟﺎ ﺍﻟﻪ إﻟﺎ الله ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﺳﻮﻝ الله».ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎالسلام ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﻣﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻭﺣﺪﺍﻧﻴّﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺍﻯ ﺧﺪﻳﺠﻪ! ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﺮﻣﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﭙﻮﺷﺎﻥ». ﺣﻀﺮﺕ ﺟﺎﻣﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ. ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ حق تعالی ﻧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪ: «ﻳﺎ أﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﻤُﺪَّﺛِّﺮ، ﻗُﻢ ﻓَﺎَﻧﺬِﺭ ﻭَ رَبَّکَ ﻓَﻜَﺒِّﺮ ...» ، «ﺍﻯ ﺟﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ، ﺑﺮ ﺧﻴﺰ ﻭ ﺑﺘﺮﺳﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ، ﻭ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﺑﮕﻮ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ». ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﺒﺎﺭک ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «الله ﺍﻛﺒﺮ، الله ﺍﻛﺒﺮ» ﭘﺲ ﺻﺪﺍﻯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ی ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺭﺳﻴﺪ، ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
✨ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﻬﺎﻧﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﻳﻜﺘﺎ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: «ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﺋﻰ».ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﺻﻔﺎ ﺑﺎﻟﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ إﻧﺬﺍﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﻠﻨﻰ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ.
📕ﺯﺍﺩ ﺍﻟﻤﻌﺎﺩ: ﺹ۳۶
📙کافی: ج۴، ص۱۴۹
📘بحارالأنوار: ج۹۷، ص۱۶۸
📒ﻣﻨﺘﻬﻰ ﺍلأﻣﺎﻝ: ﺝ۱، ﺹ۴۷
📘بحارالأنوار: ﺝ۱۸، ﺹ۱۸۶-۱۷۴
📘بحارالأنوار: ج۱۸، ص۱۹۷و۱۹۶