ولید از باب اینكه برادر رضاعی خلیفه بود هر كاری كه میخواست انجام میداد و شاید به عثمان دروغ مینوشت. البته این باعث برائت عثمان از ظلم و زور ولید بر مسلمانان نیست ،چرا كه خلیفه باید با اقتدار بر حاكمان خو نظارت كند.

با این حال ابن مسعود كسی نبود كه با بر كناری از سمت خزانه داری و خارج شدن از دستگاه حكومت ،دست از مبارزه و اعتراض بر دارد و ساكت بماند. وضعیت روز به روز بدتر میشد تا زمانی كه ولید فاحشترین جنایت خود را مرتكب شد و این راهی بود برای رسوا ساختن وی. او به هنگام اذان صبح با حالت مستی وارد مسجد شد و نماز صبح را به جای دو ركعت چهار ركعت خواند. هنگامی كه علت را از او جویا شدند با حالت خمار گفت: اگر میخواهید بیشتر بخوانم. اینجا بود كه ابن مسعود بر سرش فریاد كشید: خدا هرگز خیر تو و آن كس كه تو را به سوی ما فرستاد زیاد نكند، آنگاه ابن مسعود لنگ كفش خود را بر صورت ولید كوبید.

(البته عثمان به ناچار به خاطر این گناه كبیر كه راه فراری بر آن نبود ولید را عزل به مدینه احزارش كرد. به خاطر برادری عثمان با ولید كسی جرأت نكرد تا حدّش بزند. پس علی(ع) پیش قدم شد و تازیانه بر دست گرفت و فرمود : نمی ترسم اگر مردم جلّادم بخوانند ،من حكم الهی را جاری میكنم. پس هشتاد ضزبه را بر ولید جاری ساخت.)

اقدام جسورانه ی ابن مسعود مردم را تحریك كرد و آنها هم از ریگ ها و سنگ های مسجد برداشتند و بر سر و صورت ولید زدند تا زمانی كه به قصر خود گریخت.3