بيچاره مادرش چه اميدي به آب بستبايد به آب بست جهان خراب رااز پير ما پير نگشته خضاب كردبايد حبيب ياد بگيرد خضاب را
بيچاره مادرش چه اميدي به آب بستبايد به آب بست جهان خراب رااز پير ما پير نگشته خضاب كردبايد حبيب ياد بگيرد خضاب را
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
پرده از روي ضريحت تا رفتسهم ما گشته پريشاني هاعرشيان در حرمت مبهوتنداز هنرمنديِ ايراني ها
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
پیراهن سیاه تو دارم به تن، حسین
روحی دمیده در تنم این پیرهن، حسین
با اشک و روضه شیر به من داده مادرم
تربت گذاشته پدرم در دهن، حسین
قلبی شکسته، دیده تر، سینه ای کبود
دارم نشان عشق تو را در بدن، حسین
از ماتم تو عاقبتم جان سپردن است
پس حک کنید بر لحدم عشق من، حسین
وقتی کنار جسم کفن پوشم آمدید
گریه کنید و ندبه که ای بی کفن، حسین
خورده گره به نام شما انتظار ما
عجل علی ظهورک یابن الحسن، حسین
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضت*ات مایه الهام جهان است هنوز
بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم
خون جوشان تو چون سیل، دمان است هنوز
در فداکاری مردانه*ات ای رهبر عشق
چشم ایام به حیرت نگران است هنوز
کربلای تو پیام آور خون است و خروش
مکتب*ات راهنمای همگان است هنوز
تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز
جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر
«لا اری الموت» تو را ورد زبان است هنوز
باغ خشکیده ی دین را تو ز خون دادی آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو ای اسوه آزادی و عشق
سرمه دیده صاحب نظران است هنوز
خون گرمت زند آتش به سیه خرمن ظلم
که به خون تو دو صد شعله نهان است هنوز
انقلاب تو به ما درس فضیلت آموخت
نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز
بر جبین «شفق» این لوحه گلرنگ غروب
هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد
اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد
به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود ،
که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمی خواهد
اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت
حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
سینه ای مسرور می خواهم حسین
از مصیبت دور می خواهم حسین
با ضریح نو چه زیبا گشته ایبار دیگر سور می خواهم حسین
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
باز این چه شعله غم و اندوه ماتم است ؟
باز این حدیث حادثه جانگذار چیست؟
باز این چه قصه ایست که با غصه توام است؟
این آه جانگزاست که در ملک دل به پاست
یا لشکر عزاست که در کشور غم است
آفاق پر ز شعله برق و خروش رعد
یا ناله پیاپى و آه دمادم است؟
چون چشمه چشم مادر گیتى ز طفل اشک
روى جهان چو موى پدر کشته درهم است
زین قصه سر به چاک گریبان کروبیان
در زیر بار غصه قد قدسیان خم است
گلزار دهر گشته خزان از سموم قهر
گویا ربیع ماتم و ماه محرم است
ماه تجلى مه خوبان بود به عشق
روز بروز جذبه جانباز عالم است
مشکوة نور و کوکب درى نشأتین
مصباح سالکان طریق وفا حسین
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
روضه میخواندم زگودال بلا ... یادش بخیراز هجوم تیرو تیغ ونیزه ها ... یادش بخیرروضه میخواندم که شمر بی حیا ... یادش بخیرگیسویت را میکشید و از قفا ... یادش بخیرروضه میخواندم به روی نی سرت را برده اندپیرهن ، عمامه و انگشترت را برده اند
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
اقایون بعضی از این اشعار رو میشه روضه یا حتی سینه زنی خواند
مداحان توجه داشته باشند..!
اللهم العن الجبت و طاغوت و...