تعبير خواب احمد بن عيسى‏:

احمد بن عيسى كاتب، روايت مى‏كند كه: پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله- را در خواب ديدم، مثل اينكه در اطاقم خوابيده بود. و كأنه يك مشت خرما- كه تعدادش 25 عدد بود- به من داد. بعد از آن، چيزى نگذشت كه خدمت على النقى- عليه السّلام- رسيدم. با حضرت، راهنمايى بود كه در منزل من اسكانش داده بود. و اين خادم هر روز كسى را مى‏فرستاد و از من علف مى‏گرفت. روزى به من گفت: چقدر به تو بدهكارم.
گفتم: از شما قيمتش را نمى‏ خواهم.
گفت: دوست دارى نزد اين علوى (امام) برويم و به او سلام كنيم؟
گفتم: بدم نمى‏آيد. پس بر او وارد شديم و سلام كرديم و به او گفتم: در اين شهر، شما ياران و دوستداران زيادى داريد، اگر دستور بدهيد احضارشان مى‏كنم.
حضرت فرمود: لازم نيست اين كار را بكنيد.
گفتم: نزد ما خرما زياد است. اگر اجازه بدهيد مقدارى خدمت شما بياورم.
فرمود: اگر بياورى هم به ما نمى‏رسد. ولى به اين راهنما بده تا براى ما بياورد.
من هم انواع مختلف خرما را به او دادم تا نزد امام ببرد و خودم نيز يك نوع خوبش را انتخاب كردم و در جيبم گذاشتم. و يك بشقاب هم كره برداشتم و آمدم. راهنما به من گفت: دوست دارى پيش امامت بروى؟
گفتم: آرى. رفتيم و بر امام- عليه السّلام- وارد شديم. ديدم مقابلش از آن خرمايى كه توسط راهنما فرستاده بودم، قرار دارد. من هم خرما و كره‏اى كه با خودم آورده بودم، بيرون آوردم و نزدش گذاشتم. از آن خرما يك مشت برداشت و به من داد و فرمود: اگر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- بيشتر داده بود، من هم بيشتر مى‏دادم. وقتى خرما را شمردم، همان قدر بود كه در خواب ديده بودم، نه كم و نه زياد.