عدم مخالفت با عقل با کدوم عقل عقل من یا شما ؟؟ و بعد هم به چه دلیل ؟
عدم مخالفت با عقل با کدوم عقل عقل من یا شما ؟؟ و بعد هم به چه دلیل ؟
بر همه عایشه های امروز لعنت
mahdi11 (شنبه 22 آبان 95)
عدم مخالفت با عقل با کدوم عقل عقل من یا شما ؟؟ و بعد هم به چه دلیل ؟
بر همه عایشه های امروز لعنت
mahdi11 (شنبه 22 آبان 95)
مثالش گویا بود
نظرتون در باره ی بقیش چیه؟
]قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
شیعتنا جزء منا یسووهم ما یسوءنا و یسرهم ما یسرنا
فمن اراد احدا منا فلیقصدهم فانهم الذی منه یوصل الینا.
شیعیان ما جزئی از ما هستند ناراحتشان میکند آنچه ناراحتمان میکند و خوشحالشان میکند آنچه خوشحالمان میکند.
mahdi11 (شنبه 22 آبان 95)
از روی عقلمون
کوچه های غربت و قحطی یک مرد بود.......
خانه مان در غارتِ،بی غیرتی نامرد بود.......
اشک ما نذر روضه ی زهراست (سلام الله علیها).......
چادر خاکی شروع کربلاست .......
یا علی بن ابی طالب (صلوات الله و سلام علیهما)
انصافا اگه کسی این تاپیک با دقت بخونه یقین می کنه که روایات صحیح نیستند
اون وقت شما ها توی این سایت هی حدیث میارین وقتی می گم از کجا معلوم صحیح باشه
می گیید اونجا بحث کردیم
اینم از بحثتون
mahdi11 (شنبه 22 آبان 95)
پاسخ:
آیا هر قول و فعلی که به معصومین(ع) نسبت داده میشود، بدون نقد میتوان پذیرفت؟ باید گفت: عالمان دین نیز به سادگی تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمیشوند؛ بلکه از طرق گوناگونی، سخنان نقل شده رامورد ارزیابی قرار میدهند که برخی از آنها عبارت است از :
1 - بررسی سندی. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثی تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهولی باشد، آن روایت از اعتبار ساقط میشود.
2 - جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرمودهاند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولی اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایهای است که بر ما بستهاند و از ما نیست».
3 - انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزی که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمیشود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر همآغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتی، مضمونی برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوی، غیر روشمند و ظنی نیست که کسی بدون ژرفکاوی و تکیه به مبادی عقل قطعی و براهین نظری چیزی را مخالف برداشتهای ابتدایی و ظنی خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جوردرنمیآید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرفکاو و حکم قطعی عقل است.
بنابر این نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امری رایج در حوزههاست. لیکن اگر ثابت شود سخنی ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معنای اعتبار و صحت و سقم محتوای آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمیشود. پس در این فرض، نقد و ارزیابی درمرحله دلالت صورت میگیرد؛ یعنی همهی تلاشها و ژرفکاویها بر فهم دقیق و همهجانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز میشود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامی به اثبات رسیده است. از اینجا روشن میشود که ارزیابی احادیث، فرایندی پیچیده و متودولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددی مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزههای علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر برای کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسی نیست؛ زیرا این راهی فردی و شخصی است؛ بلکه راه اساسی همان روش استدلالی است که بر اساس اصولی مدون و روشمند در حوزههای علمیه جاری است.ضمن اینکه در موارد تاریخی احتمال جعل و تحریف وجود دارد لذا ما باید با طریقه بالا نظیر همخوانی آن واقعه تاریخی با عقل قطعی یا قرآن آن را به بوته ارزیابی قرار دهیم و از سویی دیگر ما احادیثی به نام احادیث متواتر داریم بدین معنا که سلسله راویان آن حدیث به حدی می رسند که دیگر احتمال توطئه و هماهنگی بر کذب آن ها وجود ندارد زیرا تعداد به مقداری است که عقلای عالم این تعداد را نمی توانند توطئه کنندگان بر مطلبی کذب بپندارند .حدیث غدیر خم و حدیث ثقلین از این دست احادیث می باشند که بیش از صد هزار نفر آن ها را به طرق مختلف و در مکان های متفاوت نقل نموده اند که با توجه به عدم وجود وسایل ارتباط جمعی امروزی و تعداد فراوان ناقلان به گونه ای برخی از ناقلان با یکدیگر قرن ها فاصله دارند احتمال توطئه آن ها برکذب به صفر می رسد.چنین احادیثی در نزد ما احادیث قطعی محسوب می شوند
اما در آخر به شما کاربر گرامی باید ذکر کنیم که اگر ما اصل را بر دروغ بنیان کنیم دیگر نمی توان حتی به زندگی خویش ادامه دهیم زیرا هیچ سخنی برای ما قابل پذیرش نیست بنابراین در عمل مسلمان اصل بر صحت است مگر خلاف آن با تحقیق ثابت گردد
گفتم: چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟,,سر به زیر افکند و گفت:خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم,رحمی کند ,,گفتا:که اشک بی ورع ,در رتبه ی تاثیر نیست
گفتم:که دیگرگویی یا,افتاده ام از چشم تو ,, باغم نگاهم کرد و گفت:مهدی ز نوکر سیر نیست
عرضه حدیث بر قرآن
چكيده:
در متون حديثي به رواياتي برخورد مي كنيم كه پذيرش و يا رد روايات را منوه به عرضه آنها بر قرآن و سنت دانسته اند و ضابطه و معيار كلي را توافق يا مخالفت با قرآن و سنت شمرده اند علت اصلي اين امر زياد شدن نسبت كذب و افترا بر رسول خدا و ائمه است و به همين دليل عرضه روايات بر قرآن و سنت به لحاظ علمي و عملي مورد توجه بزرگان اماميه. به جهت تثبيت صدور حديث از معصوم و نه تصحيح كلام معصوم(ع) بوده است چرا كه تناقض و تنافر ميان قرآن و كلام معصوم وجود ندارد.ديدگاه شيخ انصاري در روايات عرض در دو قسم!1. مخالف با قرآن 2. نداشتن شاهدي در قرآن و سنت بررسي شده است.
رواياتي كه موافقت ظاهري با قرآن ندارند ولي مخالفت و تضادي نيز با قرآن و سنت ندارند از معياركلي پذيرش و رد خارج و به عنوان استثنائات عرض شامل: روايات ناظر به قرآن،روايات غير ناظر به قرآن روايات مخالف با ظاهر قرآن (تقيه، نسخ) بررسي شده اند. با توجه به حجيت ظاهر قرآن اشكالات و شبه هايي در ارتباط با روايات عرض مطرح و پاسخ داده شده است.
كليد واژه: عرضه حديث بر قرآن/ عرضه حديث بر سنت/ پذيرش حديث/ رد حديث/ روايات عرض/ روايات عرض- نقد و بررسي.
تاملي در روايات عرض و ارتباط آن با حجيت ظواهر قرآن
در جوامع حديثي گروهي از روايات برخورد مي كنيم كه ما را به عرضه روايات به كتاب و سنت ملزم مي نمايند. مضمون كلي اين روايات آن است كه در صورت توافق احاديث با كتاب و سنت آنها را بپذيريم و در صورت مخالفت آنها را كنار نهيم. درواقع اين روايات ضابطه كلي و معيار روشني را پيشاروي اصحاب قرار داد تا به صحت و سقم روايات وارده پي ببرند.
سبب صدور و هدف از آن
حكمت وضع اين معيار را مي توان در كلام نبوي(ص) جستجو نمود. آنجا كه حضرت احساس مي كند دروغ و افترا نسبت به حضرتش فزوني يافته و در اين وضعيت مي فرمايد:
سيكذب علي كاذب كما كذب علي من كان قبلي. فما جاءكم عني من حديث وافق كتاب الله فهو حديثي و ما خالف كتاب الله فليس من حديثي؛
دروغگو بر من دروغ خواهد بست، چنانكه قبل از من نيز چنين بود. پس آنچه را كه از جانب من به شما رسيد، اگر موافق با كتاب خدا بود سخن من است و اگر مخالف با كتاب خدا بود مطمئناً سخن من نيست.(4: ص44)
گفتم: چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟,,سر به زیر افکند و گفت:خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم,رحمی کند ,,گفتا:که اشک بی ورع ,در رتبه ی تاثیر نیست
گفتم:که دیگرگویی یا,افتاده ام از چشم تو ,, باغم نگاهم کرد و گفت:مهدی ز نوکر سیر نیست
اميرمومنان علي (ع) نيز مي فرمايد:
ولقد كذب علي رسول الله (ص) علي عهده حتي قام خطيباً فقال: «من كذب علي متعمداً فليتبوا مقعده من النار»(6: خطبه 210)
آنقدرنسبت كذب و افتراء بر رسول خدا زياد شده بود كه پيامبر ناچار شد اين مساله را مورد تاكيد و تصريح قرار دهد.
از اين رو وضع اين معيار و ضابطه ضروري به نظر مي رسيد .بخصوص آنكه بعد از رحلت نبي اكرم با گسترش قلمرو اسلامي از يك سو و پيدايش فرق باطله مانند غلات از سوي ديگر نياز به اين ضابطه مضاعف مي شد بطوري كه ائمه(ع) اين موضوع را به طورعملي و كاربردي مورد توجه قرار مي دادند. به عنوان مثال وقتي شخصي به نام ابوقره رواياتي را مبني بر امكان رويت خداوند نزد امام رضا (ع) نقل مي كند حضرت با آياتي چون «لا تدركه الابصار» (انعام(6)/103) و «يس كمثله شيء» (شوري(42)/11) سخن او را رد مي كند.(17:ج1، ص95)
موضوع عرضه روايات بر قرآن و سنت از حيث علمي و عملي مورد توجه و اهتمام بزرگان اماميه همچون شيخ كليني و شيخ طوسي نيز بوده است.
شيخ كليني در مقدمه كتاب خود عرضه روايات بر قرآن را يكي از مهمترين ضوابط در مرجحات حديثي ذكر كرده كه مي تواند در ارزيابي صحت روايات نقش موثري ايفا نمايد. وي همچنين دركتاب خود بابي تحت عنوان «الاخذ بالسنه و شواهد الكتاب» آورده و بخشي از روايات عرض را آنجا روايت كرده است.(17:ج1، ص69)
شيخ طوسي نيز روايات عرض را راهكاري مفيد براي حجيت بخشي به اخبار آحاد دانسته و موافقت احاديث با قرآن را قرينه اي مي داند كه موجبات عمل به احاديث را فراهم مي كند.
اعلم ان الاخبارعلي ضربين: متواتر و غير متواتر... و ما ليس بمواترعلي ضربين: فضرب منه يوجب العلم ايضاً و هو كل خبر تقترن اليه قرينه توجب العلم و ما يجري هذا المجري يجب ايضاً العمل به و هو لا حق بالقسم الاول. والقرائن اشياء كثيره: منها: ان تكون مطابقه لادله العقل و مقتضاه،و منها: ان تكون مطابقه لظاهرالقرآن و... فان جميع القرائن تخرج الخبر من حيز الاحاد،و تدخله في باب المعلوم و توجب العمل به»(12:ج1، ص3)
عرضه روايات بر قرآن به جهت تثبيت صدور حديث ازمعصوم(ع) مي باشد نه براي تصحيح كلام معصوم چرا كه خداوند متعال كلام معصوم را نوعي وحي بياني دانسته كه عاري از خطا و سهو مي باشد و درباره رسول اكرم(ص) مي فرمايد: «ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» (نجم (52)/3) امام رضا(ع) نيز در حديث بلندي تاكيد مي فرمايد كه پيامبر هرگز مخالف قرآن سخن نگفته و حرامي از آن را حلال و حلال آن را حرام نمي كند و در اين راستا به آيه«ان اتبع الاما بوحي اليّ» استشهاد مي نمايد.(3: ج27، ص113، ح33354)
به عبارت ديگر،قلب معصوم(ع) ظرف مشيت واراده الهي است به طوري كه چيزي را اراده نمي كند مگرآنكه خداوند متعال آنرا اراده نمايد. امام عصر(ع) مي فرمايد: «قلوبنا اوعيه لمشيه فاذا شاء شئنا» (18:ج52، ص51)
از اين رو هدف از عرضه روايات بر قرآن ،آن است كه ما به صدور حديث از معصوم اطمينان يابيم و اگر حديثي را مخالف قرآن يافتيم حكم به عدم صدورآن از معصوم بنماييم. چرا كه تناقض و تنافر ميان قرآن و قول معصوم وجود ندارد نه آنكه درمواردي احتمال سهو خطا و يا نسيان را بر ائمه جايز بدانيم و برخي كلام معصوم را هم سطح و هم تراز با آيات قرآن ارزيابي نموده و هيچگونه ترجيح و برتري بر آيات قرآن نسبت به قول قطعي صدور معصوم قائل نيستند،
زيرا با توجه به روايات ماثوره دليلي براي برتري كلام الله صامت (قرآن) از كلام الله ناطق (امام معصوم) نمي بينند،بلكه هر دو را تجلي اراده باري تعالي مي دانند.
گفتم: چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟,,سر به زیر افکند و گفت:خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم,رحمی کند ,,گفتا:که اشک بی ورع ,در رتبه ی تاثیر نیست
گفتم:که دیگرگویی یا,افتاده ام از چشم تو ,, باغم نگاهم کرد و گفت:مهدی ز نوکر سیر نیست
اقسام روايات عرض:
روايات عرض را مي توان به دو دسته كلي تقسيم نمود:
1-رواياتي كه ما را از پذيرش و عمل به احاديث مخالف و منافر با قرآن بازمي دارد مانند «ما خالف كتاب الله رد الي كتاب الله» (8: ج3، ص496)
يا«ان علي کل حق حقيقه و علي کل صوب نورا.فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه.»(17:ج1،ص69).
2-رواياتي كه ما را از پذيرش و عمل به احاديثي نهي مي كند كه موافق با قرآن نباشد و يا شاهدي براي آن در قرآن يافت نشود مانند «ما اتاكم عنّا من حديث لا يصدقه كتاب الله فهو باطل» (2: ج1، ص221؛ 14: ج1، ص9) يا «لا تقلبوا علينا حديثاً الا ما وافق الكتاب والسنه او تجدون معه شاهداً من احاديثنا المتقدمه» (16: ج2، ص489)
گروه اول از روايات ما را از احاديثي باز مي دارد كه تنها مخالف و مغاير با آيات كريمه باشند و نسبت به احاديثي كه مضمون آن در قرآن نيامده و يا شاهدي براي موافقت يافت نشود سكوت كرده است.
اما گروه دوم از روايات ،ما را ملزم به پذيرش رواياتي مي كند كه تنها موافق با قرآن بوده و يا شواهدي از*آن براي اين موافقت گواهي دهند.
شيخ انصاري نيز در بحث روايات عرض اين روايات را به دو گروه تقسيم مي كند:
الف) ما دل علي طرح الخبر المخالف القرآن.
ب) ما دل علي طرح ما لا شاهد عليه من الكتاب و السنه.
دامنه پذيرش احاديث گروه اول را وسيع تر از گروه دوم مي داند.(1: ج1، ص162)
شهيد صدر نيز ضمن توسعه تقسيمات، آنها را به سه گروه تقسيم بندي نموده
است:
1-گروهي ازروايات كه صدور روايت مخالف كتاب را از معصوم منتفي مي داند مانند:
«كل حديث مردود الي الكتاب و السنه و كلي شيء لا يوافق الكتاب فهو زخرف»
2- گروهي از روايات كه شرط عمل به حديث را موافقت با كتاب و كشف شاهدي برآن مي دانند مانند:
«اذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهداً من كتاب الله او من قول رسول الله و الا فالذي جاءكم به اولي به»
3-گروهي از روايات كه حجيت هر حديث مخالف كتاب را منتفي مي داند مانند:
«ان علي كل حق حقيقه و علي كل صواب نوراً فما الكتاب فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه»
وي درادامه به مناقشه و تحليل در موارد فوق پرداخته است.(7: ج7، ص315)
گفتم: چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟,,سر به زیر افکند و گفت:خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم,رحمی کند ,,گفتا:که اشک بی ورع ,در رتبه ی تاثیر نیست
گفتم:که دیگرگویی یا,افتاده ام از چشم تو ,, باغم نگاهم کرد و گفت:مهدی ز نوکر سیر نیست
نويسنده مقاله ضمن آنكه روايات عرض را در دو گروه كلي ارزيابي مي كند (غير مخالف با قرآن- موافق با قرآن) بر اين باور است كه روايات گروه دوم (موافقت با كتاب كشف شاهدي بر آن) نيز به روايات گروه اول (عدم مخالفت با كتاب) بر مي گردد. به عبارت ديگر وقتي بيان مي گردد فلان روايت بايد موافق با قرآن باشد مراد آن است كه مخالفت با قرآن نداشته باشد چنانچه ما نيز گاهي درمحاورات خود از «عدم مخالفت» تعبير مي كنيم. يعني وقتي مي گوييم فلان عمل موافق با موازين شرع باشد مراد آن است كه مغايرت و مخالفتي با آن نداشته باشد و در اين راستا به اموري كه اشاره اي به مخالفت آن نشده نيز عمل مي كنيم مانند امور مباح كه ضمن موافقت با موازين شرعي مخالفتي با آن ندارد از اين رو اگر ما بخواهيم ملاك موافقت ظاهري را درباره روايات ماثوره اعمال كنيم ناگزيربايد حجم زيادي از روايات را كنار نهيم،چرا كه آيه اي را موافق و مويد آن روايات نمي يابيم.
قابل ذكر است كه در جوامع حديثي، روايات فراواني به چشم مي خورد كه گر چه موافقت ظاهري با قرآن نداشته،اما مخالفت و تضادي نيز با قرآن ندارند و بطور كلي خارج از ضابطه ارزيابي و عرض مي باشند. در يك تقسيم بندي مي توان آنها را تحت عنوان «استثنائات روايات عرض» چنين برشمرد:
الف) راويات ناظر به قرآن
(غير مخالف و غير موافق) :
پيرامون قرآن (برون قرآني)
موضوعاتي قرآن (درون قرآني):
*روايات جري و تطبيق
*روايات تخصيص
*روايات تقييد
*روايات ناظر به بطن قرآن
*روايات مسكوت عنه
ب) روايات غير ناظر به قرآن
(غير مخالف و غير موافق)
ج) روايت مخالف با قرآن:
روايات تقيه
روايت نسخ (در صورت قطعي الصدوربودن) حال به شرح هريك از موارد فوق مي پردازيم:
الف)روايات ناظر به قرآن
پيرامون قرآن (برون قرآني)
در اين حوزه به رواياتي بر مي خوريم كه در صورت عرضه آنها به قرآن كريم موضع قرآن را سكوت مي يابيم.نه نمي توان شاهدي از قرآن برآن روايات يافت و نه مي توان حكم به مخالفت آنها با آيات كرد.اگر بخواهيم روايات عرض را به معناي موافقت ظاهري بگيريم،در اين صورت نبايد به اين گونه روايات عمل كرد روايات وارده در باب سورو آيات آغازين و پاياني، قرآات قرآنيه، كيفيت جمع آوري قرآن، كيفيت نزول آيات و بر پيامبر (ص)... را مي توان از اين قبيل دانست.
از اين رو براي پي بردن به صحت اين گونه روايات ،بايد از قرائن ديگري استفاده نمود.
گفتم: چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟,,سر به زیر افکند و گفت:خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم,رحمی کند ,,گفتا:که اشک بی ورع ,در رتبه ی تاثیر نیست
گفتم:که دیگرگویی یا,افتاده ام از چشم تو ,, باغم نگاهم کرد و گفت:مهدی ز نوکر سیر نیست