سعه علم امامت-شب اول دهه سوم محرم
دهه سوم شب اولآیات قرآن و کتاب مبیندر قرآن کریم، در سوره مبارک نمل، آیاتی هستند که قرآن را وصف می*کنند. ابتدای سوره مبارکه: بسم الله الرحمن الرحیم. طس. تلک آیات القرآن و کتاب مبین. این آیات قرآن و کتاب مبین هست. بعد این آیات قرآن و کتاب مبین را وصل می*کند: هدیً و بشری للمؤمنین. این آیات قرآن هدایت است و بشارت است برای مؤمنین. یکی از وصف*هایی که آیات قرآن دارد این است: قرآن چیکار می*کند? هدایت و بشارت می*دهد.حالا کتاب مبین چیست؟ قرآن چیست؟ تفاوتشان با همدیگر چیست؟ شاید در شب*های آینده هم صحبت کنیم. کتاب مبین و ارتباطش با قرآن کریم چیست؟ ولی هر چه که هست، در این آیه شریفه درباره طس مطلبی می*فرماید. طس از حروف مقطعه است. این طاسین چیست؟ دو ویژگی دارد: هم آیات قرآن - آیه قرآن مشخص است اینجا - و هم آیات و هم کتاب مبین.معلوم است که قرآن کریم با کتاب مبین یکی نیست. اگر یکی بودند، واو بین آنها نباید می*آمد، یعنی "طس، تلک آیات القرآن کتاب مبین" تمام می*شد دیگه. ولی کتاب مبین مطلب دوم است. پس ما دو کتاب داریم: یه کتاب اسمش قرآن است، یه کتاب اسمش کتاب مبین است. حالا فعلاً با این بحث کتاب مبین کاری نداریم. درباره این بیشتر صحبت کردیم بعداً.حالا قرآن، آیات قرآن و آن کتاب مبین خودشان هدیً و بشری هستند. هدایت و بشارت است برای مؤمنین. پس یکی از وصف*های قرآن این است که آیات قرآن هدایت است.این آیه خیلی معروف هم هست: بسم الله الرحمن الرحیم. شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن. ماه مبارک رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است. پس ماه مبارک رمضان ویژگیش این است که قرآن در رمضان نازل شده است. بعد قرآن را هدیً للناس و بینات من الهدی و الفرقان می*فرماید. این قرآن چند وجه دارد: یکیش خودش هدیً للناس است، هدایتی برای مردم است. پس قرآن طبق این آیه شریفه چیست؟ هدیً للناس. پس قرآن هدایت می*کند، هدایتی برای مردم.و بینات من الهدی، غیر از آن بحث هدایت، بیناتی هم از هدایت از خدا دارد. هدی همان، باز هم هدایت معنیش می*کند، ولی این هدی با آن هدیً یکی نیست. آن هدیً للناس است، وصف قرآن. وصف قرآن چیکار می*کند؟ هدایت. هدایت ویژه است، یک هدایت خاصی است که باید تفاوت کند. در عبارت معلوم: للناس و بینات من الهدی و الفرقان. سه چیز شد: هدایت در قرآن، بینات دارد، بینات دارد، و در قرآن چی دارد؟ فرقان دارد. سه ویژگی که در آیات خیلی روشن دارد بیان می*کند.خوب، دوباره درباره قرآن. پس قرآن قطعاً کتاب هدایت است یا نیست؟ هست. قطعاً هست. ما نمی*توانیم بگوییم قرآن کتاب هدایت نیست. نمی*توانیم بگوییم. اگر کسی گفت قرآن کتاب هدایت نیست، خلاف آیات قرآن صحبت کرده. چون ما یا هدایت یا ضلالت، دیگه وسط نداریم. یعنی یه چیزی یا هدایت می*کند یا... دستورش یا هدایت یا هدایت نیست. اگر هدایت نباشد، حتماً گمراهی است.یه موقع هست یه کسی، یه شخص امری ندارد. این درباره هدایت بودن و گمراهی صحبت نمی*کنیم. اما کسی یه چیزی که امر دارد، دستور دارد، فرمان دارد، این دستورالعمل فرمانش یا هدایت یا گمراهی. سوم دیگه نداریم.حدیث ثقلیندر حدیث شریف ثقلین هم این تعبیر درباره قرآن: کتاب الله، کتاب خدا، هم عترت هدایت*کننده هستند. بعضی از روایات هستند "خالفین"، بعضی "تارک". فرقی هم نمی*کند چه "تارکون" باشد چه "خالف" باشد. یعنی رسول الله دارد چیکار می*کند؟ دارد یک فعلی را انجام می*دهد. فعلش چیست؟ فعلش چیست؟ "تارک"، ترک*کننده هستم.ببینید، خدمت شما عرض کنم که معمولاً، بلا تشبیه، وقتی انسانی از دنیا می*رود، می*گوییم "ماترک" می*گوییم. این یک مجاز در آن است، حقیقت در آن نیست. یعنی یه انسان خودش ترک نمی*کند کسی را. با اختیار خودش از دنیا نمی*رود. کی می*گوید "آقا من دارم می*روم، برای تو گذاشتم"؟ این یه حرف مسافرت است. یا خدمت شما عرض کنم، دارید یه نقل مکان هم نمی*کند. می*گوید "آقا من این مطلب و این شی را برای تو گذاشتم، من گذاشتم برای تو".واضح عرض می*کنم: یه بار کسی از دنیا می*رود، اموالش می*شود "ماترک"اش. در این "ماترک" خودش اراده ندارد. خودش اختیار نداشت. خودش چیزی از خودش به عنوان اراده نداشت که بتواند بگذارد یا نگذارد.اما این قصه حدیث ثقلین این نیست. "تارک": من دارم برای شما به جا می*گذارم. من دارم با اختیار خودم، با اراده خودم، با تصمیم خودم. و این "إنی تارک" که در حدیث ثقلین هست با آن چیزی که در عرف ما درباره*اش صحبت می*کنیم، می*گوییم "ماترک میت"، این دوتا یکی نیستند. این دوتا یکی نیستند.آن "ماترک" که درباره میت می*گوییم یعنی چی؟ یعنی این داشت راه می*رفت یا موشک خورد، از دنیا رفت. خدمت شما عرض کنم، مرگ است دیگه. چه می*دانم، کسی فکر می*کند مثلاً در خیابان بمب بترکد. خب دیگه، این داشت راه می*رفت، یه دفعه تصادف کرد. داشت راه می*رفت، انشاءالله خدا همه بلاها را از همه محبین اهل بیت هر جای دنیا هست، خدا این بلاها را از جنگ و فتنه*های آخرالزمان دور کند. تصادف می*کند، قلبش می*ایستد، از دنیا می*رود. بعد می*گویند "ماترک". این "ماترک" که مجاز در آن است، این خودش اراده نداشت، اختیار نداشت. این خودش اگر دو دقیقه دیگر زنده بود شاید چیکار می*کرد؟ خود خانه را فروخته بود، شاید نمی*دانم این غذا را خورده بود، شاید این موتور را معامله کرده بود. پس در آن اختیاری نیست.اما تعبیر ثقلین چیست؟ "إنی تارک". دقت کنید روی آن: "إنی تارکون" یه جمله است، خودش یه جمله مستقل. "تارک" تنوین دارد. "تارک" علمی، "تارکون"، "تارکم" که معنی نمی*دهد که "من ترک*کننده هستم فیکم"، "در میان شما"، "من شما را ترک می*کنم". عنایت کردید؟ "تارک" این تنوین مثل "زیدون" مثلاً.اسمی هم هست در این جمله، فعلی به کار نرفته. وقتی فعل به کار نمی*رود، دو مطلب خیلی مهم در آن است:اولین مطلب این است که اصطلاحاً استقلال از زمان دارد، یعنی این زمان در این جمله لحاظ نشده. در "ماترک میت" زمان لحاظ شده، از لحظه مرگش "ماترک کرد"، یه بار هم ترک می*کند، تمام می*شود. درست است؟ نکته خیلی ظرافت دارد. یه ذره با من همراه باشید. "ماترک": ترک، فعل است. و فعل ماضی وقتی که یه عبارتی با فعل گفته شود، وقوعش در گذشته است و یک بار هم بیشتر نیست، تمام. مثل "زید آمد" یعنی زید در گذشته آمد. چند بار آمد؟ یه بار. پس این می*شود "ماترک": آنچه که او ترک کرد. فعل به کار رفت، یعنی یک بار این از دنیا رفت و یک بار هم چیکار کرد؟ آن اموالش را گذاشت و رفت.فعل به کار نرفته، اسم "تارکون". اسم نشانه اسمش هم چیست؟ همین تنوین است. همین تنوین نشانه اسمش است. یعنی هرجا که اسم باشد، حتماً یکی از نشانه*های اسم... اگر این دو تا نباشد، اضافه می*شود: مضاف مضاف*الیه می*شود. خب پس این "تارکون" در آن فعل نیست. وقتی فعل نیست یعنی چی؟ یعنی استقلال از زمان دارد، یعنی زمان در آن لحاظ نیست. دور از جان همه شما و همه محبین اهل بیت، ما لحظه مرگ فقط یه بار. اما "إنی تارک" هیچ زمانی برایش در نظر نمی*شود. برای چیست؟ همیشه است.
ویرایش توسط mostafahem : سه شنبه 07 مرداد 04 در ساعت 02:31 بعد از ظهر
با خصم حق ستیزه عادت ماست
لعن بر عمر عبادت ماست