????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58

    سعه علم امامت- شب هفتم دهه سوم محرم

    مقدمهدو روایت فکر می*کنم دیشب در محضرتان بودیم و با همدیگر این دو روایت را بررسی اجمالی کردیم. من حیث المجموع دو حرف اینجا هست و دو مطلب، دو نکته:نکته اول: لزوم علم برای امامآقای پهلوانی، اکنون شروع کنیم. دست شما درد نکند. نکته اول اینکه نمی*شود خدا کسی را امام مفروض الطاعه قرار دهد و اخبار آسمان را از او محجوب کند. این را در یک روایت داریم. او اکرم است، عارف است و ارحم است از اینکه نسبت به آن کسی که اطاعتش واجب شده است، خبر آسمان را چکار کند؟ محفوظ کند، دقیق کند، از او خبر آسمان را به او ندهد؟ که این یک روایت بود که درباره*اش صحبت کردیم.نکته دوم: انحصار علم در اهل بیتدر روایت دوم که دیشب درباره*اش صحبت کردیم، فرمایش امام باقر علیه السلام این بود که: «تعجب می*کنم از کسانی که شیعیان ما هستند، ادعای محبت ما را دارند و ما را به اطاعت واجب می*شناسند و اطاعت ما را واجب می*دانند همان*طوری که اطاعت رسول الله واجب است، ثم یکسرون حجتهم - سپس خودشان می*آیند چکار می*کنند؟ حجت خودشان را می*شکنند و علمی که خدا برای ما قرار داده را چکار می*کنند؟ از ما نفی می*کنند و با این کار حجت را می*شکنند.»عرض شد خدمت شما که آن چیزی که ما به عنوان امام قبول داریم، آن چیزی است که در آیات قرآن برای این امام، علم خدا قرار داده است. که این علم نشانه امامت است.تقیه ائمه و ادعای انحصار علمبعد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ائمه اطهار همه در تقیه بودند و نوعاً در روایت*ها اهل بیت علیهم الصلاة و السلام برای اینکه اشاره کنند به آن حقی که از آن*ها غصب شده، اگر دقت کنید در روایت*ها ادعای این را دارند که فقط و فقط ما عالم هستیم. یعنی بحث چیست؟ ما از همه عالم*تریم. نه اینکه «از همه عالم*تریم» یعنی آن آقا علم دارد، من هم علم دارم ولی علم من بیشتر است. نه، تعبیرهای دیگری است که انحصار می*کند علم را فقط در خانه اهل بیت. آقا فقط علم در اینجاست، در این منطقه است، در این حوزه است، در این جغرافیاست.حدیث «کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل»تعابیر مختلف، تعابیرِ خیلی معروفی هم هست: «کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل و زخرف» - هر چیزی که از این بیت، از این خانه خارج نشود باطل است یا هر چیزی که از این خانه خارج نشود زخرف یعنی مزخرف، مزخرف، حق به درد نخور. آقا علم فقط اینجاست.بافت تاریخی این ادعاما روایتی الآن می*شنویم که آقا هر چیزی از این بیت خارج نشود باطل است. اگر دقت بکنیم به فضایی که این حدیث در آن فضا صادر شده، این حدیث یک بار خیلی مهمی دارد. در آن اواخر حکومت بنی امیه لعنت الله علیهم اجمعین و آن اوایل حکومت بنی العباس که این*ها استقرار داشتند، هر کسی شروع کرد برای خودش چکار کردن؟ یک علم بلند کردن، ادعای علم کردن، شاگرد جمع کردن، درس دادن و چکار کردن؟ مدرسه درست کردن. و اغلب مدارس کلامی اعتقادی در این دوره درست شد.این دوره*ای که این فشار و این اختناقی که بنی امیه درست کرده بود یک مقدار ضعیف شد، هر کسی شروع کرد ادعای علم کردن. حالا شما فرض کنید در یک شهری، در منطقه*ای، در هر کوچه*اش یک نفر چکار کرده؟ یک مدرسه داده. در هر کوچه هر کسی که ادعای علمی دارد می*کند.عظمت این ادعابعد شما بردارید در این منطقه، در این شهر بیایید بگویید چه؟ آقا هرچه از این خانه خارج نمی*شود باطل است. این خیلی حرف سنگینی است. یعنی حرف پروپاگاندی - بخواهم مثال بزنم - همه دانشگاه*های کشور، همه دانشگاه*های دنیا باشند، بعد جلوی همه مثلاً نمایندگان دانشگاه*های دنیا شما بگویید همه دانشگاه*ها مزخرف، همه*تان باطل، کی فقط درست می*گوید؟ فقط ما درست می*گوییم. این خیلی ادعای بزرگی است.«کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل» یعنی اینکه فقط و فقط و فقط علم در انحصار کی است؟ در انحصار اهل بیت. که به این نکته باید توجه کنیم.نتیجه*گیری از این ادعاو ما نمی*توانیم بدون اینکه امامی داریم، معتقد به امامی هستیم که این امام یک جاهایی جهل دارد، جاهل است، نمی*شود این حرف را زد. کسی این حرف را بزند حجت خودش را باطل کرده، یعنی دیگر فرقی نمی*کند بین این کسی که تو به عنوان امام قبول کردی و آن کسی که آن*ها به عنوان امام قبول کرده*اند. درباره این توضیح داد.سوال درباره مصائب اهل بیتاین دیشب، بعد یک سوالی مطرح کرد جناب همراه که: آقا اگر شما علم دارید و این همه علم از آن شماست، اخبار آسمان*ها را دارید، خبر دارید چه اتفاقی در عالم می*افتد، پس چرا در این اتفاقاتی که برای شما می*افتد شما مقتول می*شوید، مغلوب می*شوید، این همه مصائب بر سر شما می*آید؟پاسخ امام باقر: علم به تقدیر و اختیار در آنتعبیر بسیار مهمی را حضرت اینجا فرمودند که فرمودند امام باقر علیه السلام که: تمام این چیزهایی که خدا برای ما تقدیر کرده، امضا کرده و حتمی کرده علی سبیل اختیار - تمام آن چیزهایی که خدا برای ما تقدیر می*کند ما علی سبیل اختیار داریم.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    مثال حضرت خضریک بار هست من می*دانم، علم دارم که چه اتفاقی قرار است بیفتد، مثل چه؟ آن جناب خضر که با هم بحثش را کردیم، یادتان هست چه داشت؟ علاوه بر اینکه می*دانند چه اتفاقی باید بیفتد، چه اتفاقی می*خواهد بیفتد، خودش هم مجرای آن اتفاق است. آن اتفاقی که خدا تقدیر کرده از مجرای جناب خضر دارد اتفاق می*افتد.خود این نکته مهمی است یعنی یک بار هست من فقط می*دانم که قرار است مثلاً این کشتی، این اتفاق برایش بیفتد، قرار است که این کشتی این بلا بر سرش بیاید یا این کشتی نجات پیدا کند، می*دانند. اما یک موقع هست آن کسی که مأمور است که این کاری که خدا تقدیر کرده انجام دهد خود من هستم.دو شأن مختلف علماین دو شأن مختلف است یعنی دو شأنش هم از حیث علم باید به آن نگاه کنیم. جناب خضر دو مدل علم باید داشته باشد: یک علم که می*داند دارد چه اتفاقی قرار است بیفتد - تعبیر قرآن بود دیگر، با هم بحث کردیم - یک علم که می*داند چه اتفاقی قرار است بیفتد، یک علمی که آقا اصلاً خودش مجرای تحقق آن تقدیری که خدا انجام داده.و آن تعابیری که جناب خضر در قرآن تعریف می*کند که چه شد که اتفاق افتاد، بعضی*ها می*گویند «أردنا» - ما اراده کردیم - یعنی اراده خودش را با خدا جمع بسته. تعبیر قرآن یک جایی می*گوید «أردت» - من اراده کردم - یعنی دقیقاً خودش چکار می*کند؟ مجرای آن اتفاق معرفی می*کند.برتری علم ائمه بر خضرولی دیگر علم بعدی است. پس آن روایت اول وقتی که امام علیه السلام فرمود: «اگر من بین موسی و خضر بودم من خبر می*دادم» یعنی که آقا این شأن را هم من دارم.و مطلب سوم که در این روایت دیشب بود یک حرف خیلی بالاتری است یعنی بخواهیم مقایسه کنیم با حضرت موسی. خضر، از خضر نهایتاً این بود که می*دانست و مجرای چه بود؟ تحققش بود. می*دانست و رفت به خاطر آن علمی که می*دانست این بچه را ذبح کرد، رفت آن کشتی را سوراخ کرد، رفت آن دیوار را ساخت، خودش مجرای تحقق بود.اختیار ائمه در تقدیر الهیاما در روایت یک حرف بالاتری فرمود، فرمود: وقتی خدا تقدیر می*کند برای ما، کی تقدیر می*کند؟ خدا تقدیر می*کند، وقتی خدا قضا می*کند، امضا می*کند و حتمی می*کند، ما در اختیاریم. و این تعبیر خیلی عظیمی است: ما در اختیار داریم که آقا این بلایی که خدا برای ما تقدیر کرده رقم بخورد یا رقم نخورد.شرط اختیار: وجود علمخدمت شما عرض بکنم که یک قدم قبل از اختیار باید چه باشد؟ باید علم باشد. شما نمی*توانید به موجودی که علم ندارد و قابلیت تعلیم ندارد به او بگویید اختیار دارد یا ندارد. اصلاً اختیار داشتن جای چه باشد؟ علم باشد.شما حرکت می*کنید در مسیر، نمی*دانید که چهار انتخاب دارید، نسبت به این جهل دارید، چکار می*کنید؟ یک راه مستقیم می*روید دیگر. وقتی که علم نداری اختیار چه؟ پس علم باید باشد. علم به چه؟ علم به آن تقدیری که خدا انجام داده، علم آن تقدیری که خدا انجام داده.پس این را باید بدانند. اگر آن تقدیر را ندانم چه اختیاری؟ من نمی*دانم فردا قرار است چه اتفاقی برای من بیفتد، نمی*دانم چه اختیاری. اصلاً بحث از اختیار می*شود اینجا؟ اصلاً نمی*دانم چه هست که بخواهم قبولش نکنم.نکته بعدی: آیه «ولسوف یعطیک ربک فترضی»یک نکته، نکته بعدی می*گوید اختیار داریم، پس هم به آن تقدیر باید علم داشته باشد. خدا تقدیر کرده باید علم داشته باشد و هم مرحله بعدی*اش که اختیار می*کند این اتفاق نیفتد.که اینجا یک حرف خیلی مهم هست که انگار اینجا در تقدیر می*آید دخالت می*کند. شاید این جمله من برای شما یک مقدار جمله - به قول معروف - روتین و رسمی نباشد. یعنی چه این حرف را می*زنی که می*آید در تقدیر دخالت می*کند؟چه داریم می*گوییم؟ آقا دیگر بالاخره خدا برای تقدیر کند، مشیت کند، اراده کند، در آدم باید اجرا شود دیگر. دیگر بالاخره شأن امام هم شأن الوهیت که نیست دیگر. بالاخره امام باید چه باشد؟ تحت اراده و مشیت خدا باشد دیگر، درست است. پس چه داری می*گویی؟اینجا یک آیه قرآن داریم مشکل حل می*کند. این آیه قرآن که ضحی می*فرماید: «ولسوف یعطیک ربک فترضی» - آقا ساکن.تفسیر آیه شریفهدر این آیه شریفه پیغمبر از چیزی راضی نیست، به مطلبی هست. حالا هر مطلب، هر چیزی که پیغمبر نسبت به آن رضایت ندارد، خب خدا می*گوید من چکار می*کنم؟ دنبال اراده تو می*روم، دنبال آن چیزی که تو می*خواهی می*روم. من که خدا هستم می*روم چکار کنم؟ تو راضی شوی. چکار می*کنم که تو راضی شوی؟ «لسوف یعطیک» - به تو اعطا خواهم کرد.«لسوف» - داخل پرانتز عرض بکنم که الزاماً در آخرت هم نیست چون وقتی که لام می*آید حتماً باید، یعنی حتماً این نیست که این آینده دور باشد. این قاعده است، به خاطر این باید بیاید. هر که هست، هر جا که هست، خدا کار می*کند برای چه؟ یک عبدی از عبدها شروع شود راضی شود، همه عالم باید چکار کنند؟ بدوند دنبال اینکه خدا از آن*ها راضی شود.تفاوت با حالت عادیما خیلی بخواهیم تلاش بکنیم که خیلی هنر بکنیم دیگر، خیلی آدم خوبی باشیم، خیلی اهل زهد باشیم، اهل عبادت باشیم، امید داریم که خدا از ما راضی باشد. اما اینجا قضیه برعکس شده، قضیه برعکس شده.«لسوف یعطیک ربک فترضی» - خدا به تو اعطا می*کند، در نتیجه آن اعطا تو چه می*شوی؟ راضی می*شوی. از چه راضی می*شود پیغمبر؟آیه هم نفهمیده پیغمبر از چه راضی می*شود، از کی راضی می*شود. به تعبیر آقایان علما حتی عبارت هم اطلاق دارد: راضی می*شود از اعطا کننده، راضی می*شود از آن چیزی که دارد به او اعطا می*شود، راضی می*شود به خاطر آن مسئله یا مشکلی که به خاطر آن راضی نبوده، همه*شان با هم درست است چون آیه هیچ کدام*شان را تعیین نکرده، هیچ کدام را مقید نکرده.استدلال برای حضرت فاطمهاگر این آیه درست باشد - اگر آیه درست باشد که حتماً درست است - پس این روایت هم باید درست باشد: «إن الله یغضب لغضب فاطمة سلام الله علیها» - خدا غضبناک می*شود به خاطر چه؟ غضب صدیقه طاهره سلام الله علیها.این هم باید درست باشد یعنی خدا غضبش دائرمدار غضب صدیقه طاهره سلام الله علیها است. پس این هم باید درست باشد: «و یرضی لرضاها» - خدا راضی می*شود با رضای صدیقه طاهره سلام الله علیها.و اگر این روایت هم درست باشد، این حرف قطعاً درست است که صدیقه طاهره سلام الله علیها می*تواند بگوید: من از این تقدیر راضی هستم یا از این تقدیر راضی نیستم، می*تواند بگوید. چرا؟ چون اینجا خدا معادله برعکس نوشته، فرمول برعکس نوشته.روایت درباره شهادت امام حسینو آن روایاتی هست که نقل کرده که وقتی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خدا به تو فرزندی خواهد داد در کربلا به شهادت می*رسد» چند روایت هست، یک روایت: صدیقه طاهره سلام الله علیها فرمود: فرزند نمی*خواهم. قبول نمی*کنم. اختیار دارم آن تقدیری که خدا برای شهادت سیدالشهدا کرده است قبول نکنم. روایت هست و خیلی شرح داده*اند، توضیح داده*اند در این مسئله.آیه احقاف درباره امام حسینو جالب است که احقاف یک آیه هست که این آیه فقط و فقط و فقط برای امام حسین علیه السلام خاص است: «وإنسان بالوالدین إحساناً حملته أمه کرهاً» - این انسان را مادرش حمل کرد در حالی که کره داشت، که راحت نداشت.یعنی چه؟ یعنی یک حملی است در دنیا که به خاطر این مطلب مادرش کره دارد. و این درباره هیچ انسان دیگری نیست. درباره بقیه انسان*های قرآن چه است؟ «حملته أمه وهناً علی وهن» - این حمل با سستی، با سختی است. یک خانم که باردار می*شود، این بارداری*اش با سستی، با سختی است «وهن علی وهن». اما اینجا نگاه کنید.می*دارم بحث ذیلش را، دوست داشتید نگاه بکنید.نتیجه*گیری از روایت صدیقه طاهرهروایتی که عرض کردم که صدیقه طاهره سلام الله علیها این حرف را می*فرماید، این فرمایشی که بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نکاتی درباره ابا عبدالله و شهادتش می*فرماید، فرمود: راضی شدم. راضی شدن، پس.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    اعتبار این روایاتاین روایتی که خواندیم، این روایت که خواندیم یک روایت نیست، یک روایت نیست که الآن چکار کنیم بگوییم حالا یک روایتی اینجا بود، حالا درست باشد، درست نباشد. هم این روایت در کافی هست و هم روایت درست است، هم آیه قرآن هست، آن روایت «إن الله یغضب لغضب فاطمة» روایتی است که حداقل در شیعه روایت یقینی است و صددرصد است.و این روایت هم به آن آیه قرآن عرض کردم. به صدیقه طاهره سلام الله علیها، ارادش، خاصیتش و مشیتش در آن تقدیر چه است؟ آقا دخیل است.هشدار درباره مصائب اهل بیتبعد فرمود: یا همراه، حواست جمع باشد. آن مصائبی که بر سر ما می*آید، آن چیزهایی که بر سر ما می*آید... «وما کان ذلک الذی أصابهم یا همراه لظاً من عقوبة معصیة» - فکر نکنی که آن بلاهایی که بر سر اهل بیت می*آید به خاطر گناهی است که مثلاً امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین مرتکب شده*اند - نستجیر بالله. می*گوید این برای این حرف*ها نیست، برای گناه نیست یا برای خطا نیست که مثلاً این*ها خطایی کرده باشند و به خاطر آن عقوبت، آن معصیت، به خاطر تخلفشان خدا بخواهد چکار کند؟ مثلاً بلایی بر سرشان بیاورد، مثل آن اتفاقاتی که برای اهل بیت افتاد.می*گوید حواست جمع باشد، اینطوری نگاه نکنید.حقیقت مصائب اهل بیتمی*فرماید: «ولکن المنازل والکرامة من الله» - این بلاها، این اتفاقات منزلت، جایگاه، یک مقام و کرامتی است از جانب خدا. این نسخه*ای است که خدا می*خواهد این افراد، این اهل بیت به آن کرامت و به آن منزلت چکار کنند؟ برسند.پس آن چیزی که برای اهل بیت اتفاق می*افتد پس روی گناه نیست، روی خطا نیست، و از روی علم هست، روی علمی که با تمام علم*هایی که من و شما می*شناسیم تفاوت دارد. علمی است که برای اهل بیت در آن تقدیر خدا اختیار وجود دارد.و فرمودند: حواست جمع باشد درباره اهل بیت فکر اندیشه این طرف آن طرف نرود، حرف اشتباه نزنی.خلاصه مطالبپس این جمع شد، این بحث*ها اینجا. این نکته: و علم دارند، علاوه بر اینکه علم دارند، می*دانند که قرار است چه اتفاقی بیفتد به تقدیر و مشیت و قضا و امضا و حتمیتش، علم دارند. علاوه بر اینکه علم دارند، اختیار هم در آن قضا و مشیت دارند.روایت درباره دفع بلا از شیعیاندر همین روایت دیشب با همدیگر خواندیم حضرت فرمود: آن موقعی که بلا نازل می*شود و آن موقعی که این مطلب و این ظلم به اهل بیت می*شود، اگر همان لحظه از خدا بخواهند، دعا کنند، الحاح بکنند، پافشاری بکنند، «لذهب فی الحال ملک الطواغیت» - یا همان موقع ملک طاغوت*ها چه می*شود؟ آقا از بین می*رود، بلعیده می*شود.یعنی اختیار تا این حد است. یعنی هر لحظه که بخواهند مطلب عوض شود، عوض می*شود. و این یکی از جایگاه*های امام است و این جایگاهی که امام دارد طبق آن روایت قبلی چه بود؟ کرامت خدا به ما بود. یعنی خدا برای من و شما می*خواهد کرامت بکند، به من و شما می*خواهد چکار کند؟ رحم بکند، به من و شما می*خواهد چکار کند؟ لطف بکند.امام با چنین ویژگی کرامت خداستامامی را قرار می*دهد بر ما که همچین ویژگی را دارد. امامی را قرار می*دهد که همچین ویژگی را دارد. خب اگر امام همچین ویژگی را دارد که وقتی که بلا بر خودش نازل می*شود اختیار دارد - دیگر نص روایت بود، از روی دو سه بار خواندم، از روی هم خواندم که متن جابجا نخوانم - اختیار دارد در آن قضا.سوال کلیدی: آیا امام می*تواند بلا را از شیعیان دفع کند؟و اگر بخواهم سوال بپرسم: آیا آن امام نمی*تواند بلا را از شیعیانش دفع کند؟ نمی*تواند آن امام بخواهد که خدا آن تقدیری که برای شیعیانش کرده است چکار کند؟ رفع کند؟ نمی*تواند؟اگر با این روایت قبول کنیم این حرف که گفتیم درست باشد، پس یک شأن امام این است، یک شأن امام این است.لزوم پناه بردن به اماملذا یکی از کارهایی که ما به عنوان [شیعه] باید انجام دهیم چکار کنیم؟ پناه ببریم به سمت امام، ما پناهگاه*مان در دنیا امام معصوم است.انقدر باید ما ایمان داشته باشیم، علم داشته باشیم - به تعبیر درست*تر معرفت داشته باشیم - بدانیم اینکه جایگاه امام در عالم این است. خب اگر فلان شخص حاکم است، فلان شخص ظالم است، این را بدانیم که اگر امام بخواهد، الحاق کند، پافشاری کند بر مطلبی، در آن تقدیر چه دارد؟ اختیار دارد.ارتباط عجیب شیعیان با امامو جالب است، خیلی عجیب است، خیلی عجیب است: بلایی که برای شیعیان نازل می*شود مثل خود امام نازل می*شود. یعنی شیعه امام، شیعیان و محبینش را از خودش جدا نمی*بیند. خیلی عجیب است.روایت صلة رحم شیعیاندر روایت هست در کتاب تفسیر برهان ذیل همین آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم» ذیل آن این روایت هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می*فرمایند که: صلة رحم شما واجب*تر است - برای شما واجب است دیگر، الحمدلله همه می*دانید یک صلة رحم خودتان - برای شما واجب*تر است یا صلة رحم ما که امام شما هستیم؟بعد همه می*گویند: خب دیگر معلوم است دیگر، شما امام هستید، ولی هستید، صلة رحم شما بر ما واجب*تر است. اگر قرار باشد مثلاً - تعبیر بنده - صلة رحم انجام دهیم، دوران امر بین خودمان و امام باید چکار کنیم؟ مقدم کنیم، باید ترجیح دهیم.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    بعد امام فرمودند: تمام شیعیان ما رحم ما هستند. شما وقتی به شیعیان محبین ما رسیدگی می*کنید، صلة رحم ما را انجام می*دهید. یعنی چکار کرد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه؟ آمد گفت شیعیان من با خودم [یکی هستند].روایت جعفر صادق درباره تحمل بلای شیعیانکافی است، همین بابی که الآن با همدیگر خواندیم سه چهار باب قبلی*اش که «إنهم یعلمون» به عنوان باب این است. روایت از مذهب جعفر صلوات الله علیهما هست که می*فرماید: شیعیان خطا کردند - ولی به این خطا کردن - شیعیان خطا کردند. خب شیعیان خطا کردند، خدا غضب کرده. خدا غضب کرد، باید بر سر شیعیان باید نازل شود. به هر حال دیگر خدا در این عالم روی نظام قانون [کار می*کند] و باید بلا نازل می*شد.بعد می*فرماید: خدا مرا مخیر کرد. خدا مرا مخیر کرد که شیعیان دچار بلا شوند یا من امام معصوم شوم. و بعد دیگر من جان خودم را، نفس خودم را برای تحمل آن بلا انتخاب کردم که بلا از شیعیان دفع شود، که بلا از شیعیان دفع شود.قدرت امام در دفع بلایعنی امام معصوم هم می*تواند بلا را از خودش دفع کند، هم بلا را می*تواند از شیعیانش دفع کند. علاوه بر اینکه می*تواند از شیعیانش دفع بکند، ولو اینکه خودش بیاید چکار کند؟ یک مصیبتی را تحمل بکند، آن بلا چکار می*کند [برطرف می*شود].نتیجه*گیری درباره علم امامحالا ما بیاییم بگوییم آقا امام علم ندارد یا امام - خدمت شما عرض بکنم که علم امام در همین حد است که مثلاً بیاید حلال و حرام به ما بگوید؟ علم امام فقط انقدر است که از پیغمبر شنیده چه حلال است، چه حرام است، بعد بیاید چکار کنیم؟ فردا مثلاً این کار را بکن، آن کار را نکن؟نعوذ بالله، شأن امام را می*آوریم در حد یک عالمی که فقط چکار می*کند؟ خب اگر امام اینطوری نگاه بکنیم هیچ تفاوتی دیگر با آن امام*هایی که ظلم و جور دیگر ندارد.مثال*های تاریخی از علم امامامام ذوالفقار کجا می*تواند بلا دفع کند؟ امام جواد کجا می*تواند بیاید چکار کند؟ خبر داشته باشد از آنچه که خدا مقدر می*کند؟جنگ نهروان وقتی که آن داستان*ها پیش آمد که جنگ را تعریف نمی*کنم، الحمدلله همه*تان می*دانید که بالاخره خوارج آمدند شعار دادند «الحکم إلا لله» و بعد گفتند که نعوذ بالله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کافر شده، باید توبه کند، این خزعبلیات را گفتند و اتفاقات افتاد، کار به جنگ کشید.حضرت قبل از اینکه جنگ شروع شود فرمود: بعد از این جنگ همه این*ها کشته شوند جز نه نفر. خب چه عددی می*فرماید؟ همه کشته شوند. کل این مطالب دست من است دیگر، می*دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. معلوم است که چه جوری تقدیر شده و مقدر شده، کی کجا، کجا چه بشود، آقا کشته بشود.روایت از امام سجاد درباره عاشورایک روایت*هایی که ما زیاد شنیده*ایم ولی این روایت*های نخ تسبیح برایش نداشتیم که این*ها را چکار کنیم؟ بغل هم بگذاریم ببینیم امام چه جایگاهی دارد.در همین واقعه عاشورا از امام سجاد علیه السلام روایت هست که: کسی در آن روز عاشورا که پدرم ابا عبدالله در خیمه بود، با نیزه پهلوی پدرم زد، من دیدم. بعد می*فرماید که سیدالشهدا می*توانست این شخص را به هلاکت برساند، به کارم نکرد، مثلاً زخمی*اش کرد ولی نکشتش.خب امام سجاد معصوم است، بعد [فرمود]: و به علم امامت یافتم، به علم امامت یافتم که در صلب این شخص - مرور شخص یا اشخاص مؤمنی هست و ابا عبدالله علیه السلام این شخص [را نکشت] تا آن نوری که در صلب این شخص هست پا به این دنیا بگذارد.این علم یا علم غیب نیست؟این اسمش چیست؟ این اسمش علم هست یا علم نیست؟ این اسمش علم ما هو کائن هست یا نیست؟ امام سجاد که نمی*خواهد بیاید بحث کلام توضیح دهد، ما خودمان باید بفهمیم دیگر. هم علم، هم مجرای تقدیر است.یعنی ابا عبدالله علیه السلام اینجا چکار می*کند؟ ید عامل خداست. یعنی می*تواند او را به قتل برساند، هیچ مانعی وجود ندارد، هیچ حرمتی هم وجود ندارد. این شخص به امام دارد می*جنگد، در مقابل امام [است]، همین که مقابل امام ایستاده باید به قتل برسد، به امام ضربه هم زده، اما امام به قتلش نمی*رساند.می*گوید: در صلبش نگاه کردم دیدم اصلاً چه؟ بچه چندمش، هفتمش، دهمش، صدمش نمی*دانم دیگر، خب یک کسی هست و اشخاصی هستند که این*ها نور ایمان قرار است در این دنیا بیایند و این*ها که هستند محب اهل بیت*اند، شیعه اهل بیت*اند.این دفع بلا است یا نیست؟این دفع بلا هست یا نیست؟ دفع بلا کی است؟ قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم از ما دفع بلا شده. خیلی عجیب است، خیلی عجیب است. یعنی ما فکر می*کنیم دفع بلا مثلاً فقط این است که ما سوار ماشین که می*شویم تصادف بکنیم، خدا رحم کند، مثلاً یک اتفاق بدی نیفتد.ولی قبل از اینکه مؤمن شیعه محب اهل بیت پایش را در این دنیا بگذارد، اهل بیت از او محافظت کرده*اند. چجوری محافظت کرده*اند؟ که به قیمت اینکه خودشان هم طعنه خورده*اند، ضربه خورده*اند، شمشیر خورده*اند، ولی گفته*اند چه؟ این باید در این عالم بیاید.نام*گذاری این علماین، واسه این علم است، چه اسمی بگذاریم؟ بعد بیاییم بگوییم نه علی؟ اگر شما بگویید که - خدمت شما عرض بکنم که امام معصوم علم دارد به ما هو کائن - تو دیگر از دین خارج شدی، دیگر تو دیگر رفتی دنبال چه؟ دنبال رفتی، غلو کردی.خب این [روایات] را چکارشان کنیم؟ نمی*توانیم بگوییم همه این روایت*ها با هم دروغ است. که یک روایت است، دو روایت است، سه روایت است، ده روایت است باشد، می*شود شک کرد به آن، علامت سوال گذاشت. ولی به قول آقایان علما دیگر تواتر معنوی دارد.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    تواتر معنوی چیست؟تواتر معنوی یعنی چه؟ یعنی لفظ متواتر نیست، معنا متواتر است. مثلاً برای شما تعریف می*کنند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ خندق رفت به جنگ عمرو بن عبدود و چکار کرد؟ رفت آن شخص [را شکست داد]. نقل می*کنند در جنگ احد این اتفاق افتاد، در جنگ بدر، در جنگ نمی*دانم خیبر.این تعریف*ها تواتر معنوی این را برای ما می*رسانند که امیرالمؤمنین أشجع الناس است. معنوی دارد. آقا در روایت نقل نفرمود که امیرالمؤمنین شجاعت دارد، اما از این نقل*ها شجاعت می*فهمی دیگر. تو از این نقل*ها می*فهمی.مثال دیگر از شجاعت امیرالمؤمنیناین همه مسلمان بودند، آیه قرآن اضافه می*گوید انقدر این*ها - تعبیر قرآن سوره احزاب می*گوید - این*ها انقدر ترسیده بودند در جنگ احزاب، کی ترسیده بود؟ این قلب*هایشان در حنجره*هایشان آمده بود شدت ترس، اما امیرالمؤمنین ۱۸ ساله هستند ظاهراً، رفتند و میدان عمرو بن عبدود، آنچه که می*دانیم و می*دانیم، اما واژه شجاعت اینجا نیست.جنگ خندق، جنگ - خدمت شما عرض بکنم - فتح خیبر، جنگ، بعد همش به همین شکل. از مجموع این*ها اصطلاحاً به آن می*گویند آقا تواتر معنوی چه؟ اینکه امیرالمؤمنین أشجع الناس است، اما در هیچ کدام از این*ها واژه شجاعت - بفرمایید - نیامده است.تواتر معنوی علم غیب ائمهآقا در این روایت*ها واژه علم نیامده است، در این روایت*ها واژه علم غیب نیامده است، در این روایت*ها عبارت اینکه اهل بیت علم غیب دارند نیامده است، اما ما وقتی که نگاه می*کنیم امام سجاد علیه السلام می*فرماید: در صلب این شخص، در نمی*دانم نسل چندمش، دومش که فرقی نمی*کند، خب یک شخص مؤمن، حضرت می*فهمد از او، یعنی چیزی که غایب از شهود ما نیست، مشهود ما نیست.مثال*های دیگر از علم غیبدر لیلة الهریر در جنگ صفین هر کسی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به قتل برساند الله اکبر می*گفت، هر کسی که مالک اشتر [به قتل برساند] الله اکبر می*گفت. بعد با این الله اکبر که چند نفر را کی به قتل رسانده، مالک اشتر یک دانه از امیرالمؤمنین کمتر کشته بود. این که معروف است دیگر، این را شما هم گفتید، هم شنیدید.آمد به خودش مغرور شد یا مثلاً یک خوشحال شد - حالا مالک به کار نبرید - خوشحالی داشت دیگر، یک دانه کمتر گذاشت. هدف پشت سرش را نگاه می*کرد، اگر در صلبش نور ایمان بود زخمش می*کرد، نمی*کشت.نام*گذاری این قدرتاین اسمش چیست؟ علم غیب، خوش نگاه کردن، علم غیب مگر شاخ و دم دارد؟ نه، بچه*اش ممکن است به دنیا نیامده باشد، بچه بچه، می*دانند فرزند، فرزند فرزندی است که محب ما اهل بیت است، مؤمن، نور ایمانش دارم می*بینم.و این روایت*ها، این روایت، این روایت*ها در آن*ها واژه علم غیب - بفرمایید - نیامده، اما تواتر معنوی چه دارد؟ علم غیب دارد، تواتر معنوی علم غیب دارد.قاعده تواترآن وقت اگر یک مطلب قاعده است، یک مطلبی تواتر، متواتر شد، چه تواتر لفظی باشد، چه تواتر [معنوی] فرقی نمی*کند. مثال عرض می*کنم، اگر حدیث ثقلین را بگیریم تواتر لفظی دارد. این قسمتش می*فرماید: «إنی تارک فیکم ثقلین کتاب الله» این قسمتش قطعاً تواتر لفظی دارد. حالا بقیه روایت ممکن است مختلف [باشد] ولی این قسمت «کتاب الله و عترتی» قطعاً تواتر چه دارد؟ آقا لفظی دارد.یا این عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به تعابیر مختلف آمده، فرض کنید تواتر لفظی دارد. فرقی نمی*کند چه تواتر لفظی باشد یعنی لفظ عین چه شده باشد - بفرمایید - تکرار شده باشد یا نه، لفظ تکرار نشده، یک معنا را دارد، می*رساند. امیرالمؤمنین أعلم الناس است، اینکه امیرالمؤمنین أعلم الناس است، این خود واژه*های أعلم، أعلم خوب ممکن است واژه نباشد.شما حکایت*ها، روایت*هایی بشنوید، ببینید که از آن چه استفاده کنید؟ أعلمیت و أشجع بودن. و فرقی نمی*کند چه [تواتر] لفظی، چه معنوی.اثر تواتر بر روایات ضعیفاگر در این خبر متواتر روایتی هم ضعیف باشد، به تواتر ضربه نمی*زند دیگر. تو نمی*توانی چون روایت ضعیف است دیگر قبول نکنی. چون روایت متواتر شد، خیلی نکته مهمی است.شما آقا اثبات کردی که این روایت ضعیف، حالا ضعیف است، یک روایت ضعیف است، آن روایت ضعیف باشد، اگر متواتر شد دیگر ضعف به این یقینی که از تواتر حاصل شده است ضربه نمی*زند. چرا ضربه نمی*زند؟ چرا ضربه نمی*زنیم؟ قاعده عقلی دارد.تعریف تواتر و مثالتعریف تواتر: نشستیم اینجا، یک شخصی که به او مطمئن نیستیم می*آید می*گوید: آقا این سر چهارراه دارند هوا پخش می*کنند - مثال دارم می*گویم، خاصی نیست - ما به او اعتماد نمی*کنیم. نفر دوم می*آید، نفر دوم می*آید همان حرف را می*زند، خیرات می*دهند. فرقی نمی*کند اگر بگوید حلوا، چه تواتر لفظی، اگر [بگوید] خیرات، نفر دوم، نفر دوم ما به وثاقت نمی*شناسیمش، باز هم به او اهمیت نمی*دهی.شما فرض کنید نفر دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، ده نفر بیایند بگویند، شما چکار می*کنید؟ چرا طرف را نمی*شناسی، به وثاقت هم نمی*شناسی، ولی قاعده عقلی همه عقلای دنیا این قاعده را به آن عمل می*کنند: اگر یک خبری از طرق مختلف به ما رسید به گونه*ای که این*ها برای ما علم حاصل شد که نمی*توانند با هم تواطؤ بر کذب کرده باشند، یعنی با هم نشسته باشند، طرح ریخته باشند که چکار کنند؟ سر کلاه بگذارند.یکی آمد مثلاً اهل افغانستان بود، اهل تهران، نمی*توانند با هم جمع شوند چکار کنند؟ سرمان کلاه بگذارند. وقتی خبر [متواتر شد]، در منطق هم از یقینیات است. توجه کردی چه شد؟نتیجه*گیری نهایی درباره روایاتپس آقا اگر این روایات هم، اگر این روایات هم ضعیف بود - آقا ضعیف است، به هر دلیلی گفت ضعیف بود - چون تواترش تواتر معنوی هست و این روایات معنوی، از حیث معنوی تواتر دارد، ضعف هم به این روایت ضربه نمی*زند.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  6. Top | #6

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    حال آنکه روایات ضعیف نیست. چرا ضعیف نیست؟ چون مطابق قرآن است. چیزی که از قرآن شاهد صدق داشته باشد یا مطابق آیه قرآن باشد، آن روایت دیگر معتبر است، اعتبار قرآن تأییدش می*کند.پس خیلی مطلب سختی نیست. بنابراین ما نمی*توانیم بگوییم که امام علم به غیب چرا ندارد؟ داریم که امام گفته باشد من علم غیب ندارم، بله داریم. چرا داریم؟ خب توضیح دادیم.دلایل تقیه اماماز چند دسته امام چکار می*کند؟ تقیه می*کند. یک دسته حکام سیاسی هستند، یک دسته مخالفین مذهبی هستند. درست است که حکام سیاسی هم از حیث مذهب مخالف*اند، اما من مخالفین مذهبی را جدا می*کنم. چرا؟ چون مخالفین مذهبی که با حکام بودند و نبودند، نسبت به اهل بیت حسادت داشتند و دوست داشتند هر حرفی را به اهل بیت نسبت بدهند که چکار کنند؟ دردسر درست کنند.یک عده این*ها که برایتان خواندم چند جلسه قبل، روایتم دارد اشاره می*کند ضعف قلب دارند، نمی*فهمند، برایشان حل نمی*شود مطلب. لذا امام علیه السلام در بعضی از روایت*ها - نه همه - گفتند: آقا ما علم، ما این اسم*ها را نگذارید.مثال از روایت تقیهبعد این روایت هم اینطوری که حضرت وارد شد گفت: من این کنیزم را می*خواستم بگیرم، مثلاً تنبیهش کنم، نمی*دانم در کدام اتاق قایم شده. می*شود کسی که مثلاً پشت هفتمین [نسل] یا رو می*بیند که اهل ایمان هست یا نیست، بعد پشت در [قایم شود]؟اصحاب آمدند خدمت امام - کافی مفصل می*خوانیم - گفتند که: ما برای شما علم زیادی قائلیم، اما این علم را قائل نیستیم. امام فرمود: «عندنا علم الکتاب» - نزد ما علم الکتاب است.مقایسه با علم آصفعلم الکتاب، یک قطره*اش - یک قطره که می*گویم قسم جسارت نیست چون لفظ خود حدیث بود، رو هم خواندیم که فرمود - کسی که «الذی عنده علم من الکتاب» داشت، علمش من الکتاب ذره*ای از علم الکتاب داشت. در روایت فرمود علم الکتاب او به اندازه قطره*ای بود در مقابل چه؟ که دریای قزوین را می*گویم از این جهت است. حالا آن کسی که قطره*ای از علم الکتاب دارد چه نمودش؟ آن تخت بلقیس می*آید چکار می*کند؟ اراده می*کند که تخت اینجا باشد، تخت اینجاست.دقت کردید دیگر در این جابجایی تخت بلقیس چند نکته؟ و جالب است که ما که نگاه می*کنیم به این داستان از بیرون، ما از این علم نمی*فهمیم، قدرت می*فهمیم، ولی تعبیر آیه قرآن چیست؟ علم است.تحلیل واقعه تخت بلقیساین یک: دو، اراده است، اراده می*کند اتفاق بیفتد، اتفاق می*افتد. ۳، اینکه در عالم تکوین می*تواند چکار کند؟ همچین تصرفی انجام دهد، همچین کاری می*تواند انجام دهد.بعد امام گفت: آقا علم الکتاب کلاً پیش ماست، همش. یک ذره*اش از علم الکتاب برخیا باید علم داشته باشد که تخت کجاست، علم مکان است، چقدر فاصله دارد، اراده کند که تخت منتقل شود. و فاصله آن تخت بیشتر بوده یا امام با کنیزش پشت مثلاً فلان در، اسم را دارد عوض می*کند؟جمع*بندی شأن امام معصومپس این شأن امام معصوم علیه السلام طبق آیات و روایات این هست که امام معصوم این است از ویژگی*هایش. و اگر امام این علم را نداشته باشد و کسی بگوید امام این علم را ندارد، حجت خودش را در مقابل مخالفین اهل بیت شکسته است. تعبیری که این روایت شریف داشت: این*ها چکار می*کنند؟ یکسرون حجتهم، خودشان حجت خودشان را می*شکنند.یک صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد.تکمیل روایت قبلیاین روایتی که در محضرش بودیم، این قسمت آخرش هم جلسه قبل نخوانده بودیم، خدمتتان عرض کردیم. و آن روایت و آیه*ای هم که درباره علم الکتاب بود، خود حضرت امام صادق صلوات الله علیه به این آیه استدلال کردند و تعبیرشان هم تعبیر قابل توجهی است.فرمودند: آن کسی که علم من الکتاب نزدش بود، علم الکتاب مانند قطره*ای است در مقابل دریای اخضر - ظاهراً گفتند دریای احمر، اسم دریای خاصی نیست، زیادی آب و مثلاً کثرت آب را همچین تعبیری از آن کرده*اند - اما نزد ما چیست؟ علم الکتاب کل، کل علم الکتاب نزد ما هست.کرامت الهی در دادن علم به امامو امام علیه السلام فرمودند که: اینکه همچین علمی را خدا به امامی که مفروض الطاعه است، اطاعتش واجب است داده است، این کرامت است و رحمت است و رأفت است به تمام عبادی که اطاعت آن امام بر او واجب شده است.و این یک شأن کمی که ما یک ذره درک می*کنیم از آن، این مقدار. و وقتی این مقدار را درک می*کنیم تازه می*فهمیم که زمان غیبت چه زمان سختی است که ما از چه امامی دستمان دارد [کوتاه است].فهم عظمت امام در زمان غیبتاز امامی که خدا به واسطه آن امام به ما چه کرامتی کرده، چه رأفتی کرده، چه رحمتی کرده، باید بفهمد که ما چرا مضطر هستیم به امام زمانمان.خدا رحمت کند مرحوم کلینی - عرض کردم یک بار که گفتم ساعت وقت نیست سؤال بپرسید آقا چکار دارم من و کلینی - اول کتاب الحجة را خیلی قشنگ اسم گذاشته: اضطرار إلی الحجة - یعنی اینکه ما به حجت مضطر هستیم، اضطرار داریم به حجت، ما نیاز داریم. و نیاز چیست؟ اضطرار است.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  7. Top | #7

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    720
    تشکر کرده
    58
    نتیجه*گیری نهاییو این روایت و آن آیاتی که عرض کردم خدمتتان یک جهتی از اینکه ما چرا به امام زمان مضطر هستیم، شاید یک جهت چه بشود؟ برای ما واضح شود.وقتی ما می*خواهیم دعا کنیم برای وجود مقدس امام زمان علیه السلام، با توجه به این دعا کنیم که ما مضطر هستیم به یک همچین عالمی که خدا چکار کرده؟ برای ما در روی زمین قرار داده است.
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •