????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از 21 به 24 از 24






  1. Top | #21

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723
    💥 تکلم امام کاظم علیه السلام به فارسی و ذکر علائمی که موجب شناخت حجت خداوند می*شود

    ⚡️ ثقة الاسلام کلینی قدس الله روحه الشریف روایت کرده است:

    ✍ ۷- احمد بن مهران عن محمد بن علي عن ابي بصير قال: قلت لابي الحسن عليه السلام جعلت فداك بم يعرف الامام قال فقال بخصال اما اولها فانه بشيء قد تقدم من ابيه فيه باشارة اليه لتكون عليهم حجة و يسال فيجيب و ان سكت عنه ابتدا و يخبر بما في غد و يكلم الناس بكل لسان ثم قال لي يا ابا محمد اعطيك علامة قبل ان تقوم فلم البث ان دخل علينا رجل من اهل خراسان فكلمه الخراساني بالعربية فاجابه ابو الحسن عليه السلام بالفارسية فقال له الخراساني و الله جعلت فداك ما منعني ان اكلمك بالخراسانية غير اني ظننت انك لا تحسنها فقال سبحان الله اذا كنت لا احسن اجيبك فما فضلي عليك ثم قال لي يا ابا محمد ان الامام لا يخفى عليه كلام احد من الناس و لا طير و لا بهيمة و لا شيء فيه الروح فمن لم يكن هذه الخصال فيه فليس هو بامام .

    ⚡️ ابو بصیر گفت: به امام کاظم علیه السلام عرضه داشتم: قربانت شوم امام به چه خصالی شناخته می*شود؟ حضرت فرمود: به چندین خصلت اما اولین آن*ها به نصی که پدرش در مورد امامتش فرموده است و هنگامی که از او سوال شود پاسخ را می*داند و حتی اگر سکوت شود او ابتدای به پاسخ می*نماید و از اتفاقات آینده خبر می*دهد و به تمامی زبان*ها با مردم سخن می*گوید. سپس حضرت فرمود: ای ابا محمد به تو نشانه*ای می*دهم قبل از اینکه برخیزی. پس مردی از خراسان وارد شد و با حضرت به عربی تکلم نمود، حضرت جوابش را به فارسی داد مرد خراسانی تعجب کرد و گفت: به خدا قسم جز به این دلیل که گمان می*کردم فارسی نمی*دانید به عربی صحبت نکردم. حضرت فرمود: سبحان الله اگر نتوانم فارسی صحبت کنم پس چه فضلی بر تو دارم که موجب شود حجت خدا بر تو باشم؟ سپس حضرت به ابا بصیر فرمود: زبان احدی از مردم و پرندگان و چهارپایان و هر چیز که روح دارد بر امام مخفی نمی*ماند، پس هر کس این خصال را نداشت امام نیست.

    📚 الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، جلد ۱، صفحه ۲۸۵، حدیث ۷، چاپ دار الکتب الاسلامیة

  2. Top | #22

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723
    👌معجزه ای از حضرت امام کاظم جل شانه...

    ▪️العیّاشی: عن سلیمان بن عبداللَّه قال: کنت عند أبی الحسن موسی علیه السلام قاعداً فاُتی بامرأة قد صار وجهها قفاها، فوضع یده الیمنی فی جبینها ویده الیسری من خلف ذلک، ثمّ عصر وجهها عن الیمین، ثمّ قال: «إنَّ اللَّهَ لایُغَیِّر ما بِقَوْم حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِم» فرجع وجهها.
    فقال: احذری أن تفعلی کما فعلت، قالوا: یابن رسول اللَّه وما فعلت؟ فقال: ذلک مستور إلّا أن تتکلّم به، فسألوها فقالت: کانت لی ضرّة فقمت اُصلّی فظننت أ نّ زوجی معها فالتفتّ إلیها فرأیتها قاعدة ولیس هو معها، فرجع وجهها علی ما کان.

    🔸عيّاشى رحمه الله از سليمان بن عبداللَّه نقل مى كند كه گفت: در خدمت حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام بودم زنى را آوردند كه صورتش به پشت برگشته بود.
    امام عليه السلام دست راست خود را بر پيشانى او و دست چپ را پشت آن گذاشت سپس صورت او را از طرف راست فشار داد و اين آيه را تلاوت فرمود:
    «خداوند احوال طايفه اى را تغيير نمى دهد تا آنكه آنها وضع خود را تغيير دهند».
    پس به عنايت حضرت صورت به حال اوّل برگشت، آنگاه به او فرمودند: مبادا دوباره كارى كه كردى انجام دهى. حاضرين عرض كردند: اى فرزند رسول خدا! او چه كرده بود؟
    فرمودند: گناه او پوشيده شده و من از آن پرده برنمى دارم مگر اينكه خودش بخواهد بازگو كند. آنها از خود آن زن پرسيدند، و او جواب داد: شوهرم زن ديگرى داشت، روزى برخاستم نماز بخوانم با خود گمان كردم كه الآن شوهرم با او است. به دنبال اين فكر به تفحّص پرداختم و وقتى سركشى كردم هوو را ديدم كه تنها نشسته و شوهرم با او نيست، بر اثر اين سركشىِ بيجا صورتم آنگونه گرديد.

    📚آیه ذکر شده:از سوره رعد، آيه ۱۱
    📚تفسير عيّاشى: ۲۰۵/۲ ح ۱۸
    📚بحار الأنوار: ۵۶/۶ ح۳
    📚تفسير برهان: ۲۸۴/۲ ح۳
    📚المستدرك: ۴۰۸/۵ ح۲

  3. Top | #23

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723
    👌پرسیدن مسائل دینی

    ▪️عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ السَّائِیِّ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ وَ هُوَ فِی السِّجْنِ وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ یَا عَلِیُّ مِمَّنْ تَأْخُذُ مَعَالِمَ دِینِکَ لَا تَأْخُذَنَّ مَعَالِمَ دِینِکَ عَنْ غَیْرِ شِیعَتِنَا فَإِنَّکَ إِنْ تَعَدَّیْتَهُمْ أَخَذْتَ دِینَکَ عَنِ الْخَائِنِینَ الَّذِینَ خَانُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ خَانُوا أَمَانَاتِهِمْ إِنَّهُمُ اؤْتُمِنُوا عَلَی کِتَابِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا فَحَرَّفُوهُ وَ بَدَّلُوهُ فَعَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ رَسُولِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ لَعْنَةُ آبَائِیَ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ لَعْنَتِی وَ لَعْنَةُ شِیعَتِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

    🔸ابن سوید سائی می*گوید: امام موسی کاظم علیه السلام از زندان به من نامه نوشت: مسائل دینی خود را از غیر شیعیان ما مپرس، در غیر این صورت، دین خود را از خیانت گران به خدا و رسول گرفته ای؛ چه این که کتاب خدا نزد آنان امانت بود و آنان امین بودند ولی آن را تحریف و تبدیل نمودند، پس لعنت خدا، رسول، فرشتگان، پدران گرامی و نیکوکار من، لعنت من و شیعه من تا روز قیامت بر آنان باد.

    📚بحارالانوار: ج۲،ص۸۲،ح۲

  4. Top | #24

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723
    👌دشمن خدا را بگیر...

    ▪️فی المناقب: ابن الولید، عن الصفّار وسعد معاً، عن ابن عیسی، عن الحسن، عن أخیه، عن أبیه علیّ بن یقطین قال: استدعی الرشید رجلاً یُبطل به أمر أبی الحسن موسی علیه السلام ویقطعه ویخجله فی المجلس فانتدب له رجل معزم فلمّا اُحضرت المائدة عمل ناموساً علی الخبز، فکان کلّما رام خادم أبی الحسن علیه السلام تناول رغیف من الخبز طار من بین یدیه واستفزّ هارون الفرح والضحک لذلک، فلم یلبث أبوالحسن علیه السلام أن رفع رأسه إلی أسد مصوَّر علی بعض الستور فقال له: یا أسد اللَّه خذ عدوّ اللَّه. قال: فوثبت تلک الصورة کأعظم ما یکون من السباع، فافترست ذلک المعزم فخرّ هارون وندماؤه علی وجوههم مغشیّاً علیهم، وطارت عقولهم خوفاً من هول ما رأوه، فلمّا أفاقوا من ذلک بعد حین، قال هارون لأبی الحسن علیه السلام: أسألک بحقّی علیک لمّا: سألت الصورة أن تردّ الرجل. فقال علیه السلام: إن کانت عصا موسی ردّت ما ابتلعته من حبال القوم وعصیّهم، فإنّ هذه الصورة تردّ ما ابتلعته من هذا الرجل، فکان ذلک أعمل الأشیاء فی إفاقة نفسه.

    🔸ابن شهراشوب در كتاب «مناقب» از علىّ بن يقطين نقل كرده است كه گفت: هارون لعنت الله علیه مردى را طلب كرد كه امر حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را باطل كند و آن حضرت را ساكت نمايد و در ميان مجلس شرمنده سازد.
    آنگاه مجلسى را تشكيل داد و افسونگرى براى او آماده كردند، سفره كه گسترانيدند، آن شخص حيله اى بر نان بكار برد بطوريكه وقتى خادم حضرت مى خواست نان بردارد بالا مى پريد، و هارون لعنت الله علیه با اين عمل اظهار خوشحالى و سرور مى كرد و مى خنديد. حضرت امام كاظم عليه السلام كه اين صحنه را مشاهده كرد سر بلند كرد و به عكس شيرى كه بر پرده اى كشيده شده بود اشاره نمود و فرمودند: اى شير خدا! دشمن خدا را بگير.
    به محض صدور اين فرمان، آن صورت به شكل شيرى بسيار قوى ظاهر گرديد و آن مرد افسونگر را دريد، هارون لعنت الله علیه و نديمان او غش كردند و با صورت بر زمين افتادند و از وحشت و هراسى كه به آنها دست داد عقل از سر آنها پريد، و چون بعد از مدّتى بهوش آمدند هارون لعنت الله علیه به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرض كرد: از تو درخواست مى كنم بحقّ من بر تو از اين صورت درخواست كنى كه اين مرد را برگرداند. امام عليه السلام فرمودند: اگر عصاى موسى آن ريسمان هاى ساحران را كه بلعيد برگردانيده بود اين صورت هم اين مردى را كه بلعيده برمى گرداند.

    📚مناقب ابن شهراشوب: ۲۹۹/۴
    📚بحار الأنوار: ۴۱/۴۸ ح ۱۷
    📚عيون اخبار الرضا عليه السلام: ۷۸/۱ ح۱
    📚امالى صدوق: ۲۱۲ ح ۲۰ مجلس ۲۹


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •