????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10






Threaded View

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    فروردین 1391
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    220
    تشکر کرده
    369

    شبهه ای درباره غدیر و پاسخ آن

    چهارشنبه اول آبان 1392 در استقبال از عید سعید غدیر، مقاله ای با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی» در صفحه اول روزنامه بهار به قلم علی اصغر غروی به چاپ رسید. در این مطلب مقاله ای که در پاسخ به آن مقاله موهن به ولایت و غدیر نگاشته شد آورده میشود.

    نقدی بر مقاله «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی»
    عید غدیر خم، روز اکمال دین
    حامد صارم

    http://baharnewspaper.com/News/92/08/04/21875.html

    همه*چیز در دنیا دچار دگرگونی و تحول گشت؛ جز نگاشتن درباره مذهب شیعه. برای هر آغازی پایانی است، جز تهمت و افترا بر شیعه، برای هر حکمی دلیل و علتی است جز احکامی که علیه شیعه است. عده*ای چشم بر حقایق بسته*اند و اراده کرده*اند مردم و ملت*ها را در جهل باقی بگذارند و حق و حقیقت را زیر خاک*های کتمان و تحریف و تلبیس مخفی کنند. برای این هدف*شان حقایق و مسلمات تاریخ را وانهاده و افسانه*های ساختگی را به جای تاریخ اسلام و تشیع به خورد مردم می*دهند تا بیراهه خود را،* شاهراه معرفی کنند و ملح و اجاج (تلخ و شور) خود را آب حیات بنمایانند و در غایت امر، دینی را که به قالب تفسیر به رأی خودشان درآورده*اند را به جای دین مورد رضایت خداوند، معرفی کنند؛ اما غافلند که فلله الحجه البالغه که خداوند حجت بالغه دارد و حجج الهی در هر زمان هستند تا جلوی تحریف و تبدیل و انحراف در دین را بگیرند و در زمان غیبت آن منتقم -که خداوند باقیمانده غیبتش را بر شیعیانش ببخشد- سربازان آن امام غایب یعنی علمایی که در مکتب امام صادق(ع) درس خوانده*اند مرزبان دین خدا خواهند بود. هرچند دشمن سلاحی جز دروغ و تزویر ندارد؛ اما دروغ*هایش هنرمندانه و مزورانه، صدق و راستی نشان داده می*شود، بنابراین دروغ را راست و تزویر را به صورت حقیقت می*آرایند و با حیله و مکر، شجره ملعونه را آبیاری می*کنند و شجره طیبه شیعه را که اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان*هاست را به افسانه*ها و دروغ*پردازی*ها و توهمات خویش نسبت می*دهند اما غافلند که: والله خیر الماکرین. بسیار دردآور است که در ایام عید ولایت و اکمال دین، عید غدیر در نوشته*ای که نمی*توان آن را به جهل و غفلت منسوب کرد بلکه سراسر تغافل و تجاهل است با استفاده از حربه دروغ*پردازی و کتمان حقایق مسلم تاریخ با تظاهر به استدلال اما، سراسر مغلطه، غدیر خم و عید ولایت انکار شد و وصایت و خلافت حضرت علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه الصلواهًْ و السلام از منظر قرآن و سنت و تاریخ حقیقی! بی*اساس اعلام شد. این عجیب است! بلکه عجیب نیست! که غدیر، این عید اولین مظلوم، اولین عید مظلوم نیز هست! چه از همان اولین سال و در پی نخستین عید، همان سال 11 هجری، 70 روز نگذشته بود که شکوهش را بر نتابیدند و حرمتش فرو نهادند و جان و روح و ناموس غدیر را، در کوچه*های شهر پیغمبر و درست چسبیده به مسجد و مرقدش، آزرده جفا کردند. آری! دود بود و آتش نمرود بود بر خانه فاطمه زهرا، همان خانه وحی و این فریاد مظلومانه حضرت صدیقه کبرا سلام*الله*علیها که در راه ابلاغ پیام نور با آن خطابه و کلام پرشور از سینه مجروحش فریاد درد می*کشید که: «شگفتا... غدیر را- آیا- فراموش کرده*اید؟!» «أنسیتم أو تناسیتم؟!» «فراموش کرده*اید یا خود را به فراموشی زده*اید؟!» او، که برای اتمام*حجت، شبانه بر در خانه مهاجر و انصار رفت و بیدارشان ساخت. هشدار*ها داد و انذارها کرد که: «چه نشسته*اید؟ اسلام وارونه خواهد شد و مسلمین بیچاره! چرا به یکباره رشته عهد و وفا را پاره کرده از نصرت علی(ع) فرار کرده و در کنج خانه قرار گرفته*اید؟!» و در مقابل عذر*های بد*تر از گناه آنان می*فرمود: «مگر پدرم در روز غدیر خم برای کسی عذری باقی گذاشت؟!»آری! عجیب نیست که امروز هم با مغالطه و کتمان تاریخ و دروغ*پردازی به انکار غدیر پرداخته شود. هرچند نوشته مذکور سراسر مغالطه و ایجاد شبهه*های بی*اساس است اما در این نوشته به پاسخ کوتاه اما در خور به شبهات و مغالطات اساسی آن پرداخته می*شود. مولف این شبهات از دو جهت به اثبات مدعای خویش- یعنی عدم وجود نص مبنی بر خلافت بلافصل حضرت امیرالمومنین علی علیه*السلام- پرداخته است. از جهت تاریخی منکر وجود نص و حق خلافت الهی برای امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) شده است و از جهت دیگر ادعا کرده است که در قرآن آیه*ای برای اثبات ولایت و وصایت آن حضرت موجود نیست. سپس با بعضی شبهات و سوالات درصدد احکام و اتقان مدعای خویش برآمده است. سوالات تاریخی مولف در مجموع با بیانات و عبارات مختلف در حول این محور است که اگر خلافت و حکومت سیاسی حق الهی حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه*السلام بود باید ایشان به این حق اشاره می*فرمودند و از غاصبین خلافت، حق خویش را طلب می*کردند در این نوشته می*خوانیم: «علی*(ع) هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمی*آورد...» و در قسمتی دیگر این*گونه می*نویسد: «رفتار علی*(ع) با هر سه خلیفه پیش از خود و به*ویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان می*دهد که وی آن*ها را کسانی نمی*پندارد که سخن پیامبر(ص) را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند» و با ایراد این سوال سعی در مستحکم کردن این اعتقاد در ذهن خواننده دارد که حتی خود امیرالمومنین علی بن ابی*طالب علیه*السلام نیز اعتقادی به داشتن حق خلافت از جانب خداوند و رسول خدا ندارد بنابراین این*گونه سوال را مطرح می*کند: «اگر امیرالمومنین(ع) فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم (ص) می*یافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمی*کرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟!» مولف در ارائه تحلیلی عجیب و البته بدون استناد مدعی می*شود که اعتراضات حضرت امیرالمومنین علی بن*ابیطالب علیه*السلام به برخورد حذفی سران سقیفه بود و او هیچ اعتراضی به اصل قضیه نداشته است بلکه تنها اعتراض او این بوده که به وی فرصت شرکت در انتخابات را نداده*اند و در این*باره می*نویسد: «... بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز این*که نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی*(ع) تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است... .» البته مولف برای این ادعای خویش هیچ*یک از کلمات امیرالمومنین را شاهد نیاورده همچنین به هیچ واقعه تاریخی استناد نکرده است بنابراین می*توان گفت که در این*باره کلام او صرف ادعای بدون دلیل است و در پایان نتیجه*گیری کرده است که نصی برخلافت حضرت علی علیه*السلام وجود ندارد. همچنین این نوشته در ضمن مباحث تاریخی به استدلال*های قرآنی برای اثبات مدعای خویش پرداخته است. مدعی شده است که خلافت از منظر قرآن به شوری واگذار شده است که پس از بررسی دلایل تاریخی این نوشته، به حول و قوه الهی، علیل بودن دلایل او را در استدلالات قرآنی و نظریه شوری نشان خواهیم داد. استدلال وی را در بخش تاریخی، می*توان به این صورت بیان کرد:
    1- اگر امیرالمومنین حضرت علی علیه*السلام خود را خلیفه منصوب از طرف خداوند و منصوص از طرف پیامبر(ص) می*دانست باید به این حق اشاره می*کرد و آن را مطالبه و در این راه تلاش می*کرد و علیه غاصبان سخنی می*راند یا حرکتی می*کرد.
    2- حضرت امیرالمومنین علی علیه*السلام به این حق اشاره نفرموده و آن را مطالبه نکرده است و برای کسب آن تلاش نکرده و علیه غاصبان سخنی یا حرکتی انجام نداده است.
    در نتیجه:
    ابدا خلافتی از جانب خداوند یا تنصیص پیامبر(ص) وجود نداشته است.
    پرواضح است که دلایل تاریخی که مخالف مقدمه دوم این استدلال نویسنده است، پایه استدلال او را فرو می*ریزد و ستون خیمه شبهات او کشیده خواهد شد. از این رو به بررسی تاریخ می*پردازیم.
    از آنجا که نویسنده در بعضی ایراداتش به نهج*البلاغه استدلال کرده است ابتدا به ذکر کلمات امیرالمومنین(ع) در نهج*البلاغه می*پردازیم. کلماتی که در آن نکوهش از خلفا به خاطر «غصب مقام خلافت» شده است یا حضرت امیرالمومنین(ع) به «حق خلافت» خویش را به تصریح یا کنایه بیان کرده*اند.

    ویرایش توسط حسین : پنجشنبه 09 آبان 92 در ساعت 09:33 قبل از ظهر

  2. 2 کاربر زیر بابت این پست از حسین، تشکر کرده اند:

    ABASS (شنبه 11 آبان 92),tana (پنجشنبه 09 آبان 92)


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •