????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7






  1. Top | #1


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1

    Post ارزش ایمان شیعیان در عصر غیبت چگونه سنجیده می*شود؟

    بر همه عایشه های امروز لعنت

  2. تشکر شده توسط :

    Yaser.76 (جمعه 29 شهریور 92)

  3. Top | #2


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1
    گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- حامد صارم؛ ایمان، با ارزش*ترین موجود در عالم هستی است. ایمان همان چیزی است که ارزش و قیمت انسان*ها را تعیین می*کند. هرکسی که ایمانش بیش، محبوبیت او نزد خداوند بیشتر. انسان فاقد ایمان نزد خداوند ارزش و بهائی ندارد. ایمان بهاء بهشت و قرب و رضوان خداوند متعال است.

    مدعیان ایمان بسیار هستند؛ زیرا ایمان از ارزشی بالا برخوردار است. همواره به دست آوردن اشیاء باارزش سخت و مشکل است. به دست آوردن ایمان و حفظ آن نیز ساده و راحت نیست. اول، باید ایمانی را کسب کرد که مورد رضایت خداوند باشد؛ سپس ایمان را از دست شیطان، دور نگاه داشت تا تبدیل به کفر نشود.

    ایمان به غیب، ایمان مورد قبول


    ایمانی که خداوند می*پذیرد، ویژگی*های مختلفی دارد، که اگر آن خصوصیات نباشد؛ ایمان مورد قبول درگاه الهی نخواهد بود. یکی از ویژگی*های ایمان؛ ایمان آوردن به غیب است. ایمان به آنچه که از حواس پنج گانه، مخفی است. این ایمان برای انسان*ها کاری دشوار است؛ چرا که باید به غیبی ایمان بیاورند؛ که برای آن دلیلی، غیر از حواس ظاهری خودشان داشته باشند.

    از اینرو خداوند متقین را به ایمان آورندگان به غیب وصف می*کند و می*فرماید: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ * الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ آن کتابی است که شکی در آن نیست؛ هدایتی است برای متقین که به «غیب» ایمان آورده*اند و نماز اقامه می*کنند و ازآنچه که ما روزیشان کردیم انفاق می*کنند.

    در این آیه شریفه خداوند متعال کسانی را که به وسیله «آن کتاب» هدایت شده*اند را از ایمان آورندگان به «غیب» معرفی می*کند. به بیانی دیگر، کسانی را خداوند هدایت شده می*داند که ایمان به غیب داشته باشند در غیر این صورت از منظر قرآن ایشان هدایت شده نخواهند بود.
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  4. 3 کاربر زیر بابت این پست از حامد، تشکر کرده اند:

    mahdi11 (شنبه 30 خرداد 94),taha (جمعه 29 شهریور 92),Yaser.76 (جمعه 29 شهریور 92)

  5. Top | #3


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1
    غیب چیست؟
    بی شک قرآن کریم یهود و نصاری را هدایت شده نمی*داند. هر چند که در میان این اقوام و مکاتب مشابه ایشان ایمان به غیب وجود دارد. ایشان به خدای متعال، ملائکه، قیامت و انبیاء ایمان دارند که همه این*ها ایمان به غیب است. اما این اقوام را خداوند از متقین نمی*داند؛ لذا واضح است که «غیب» در این جا معنایی باید داشته باشد که یهود و نصاری و... را از تحت عنوان هدایت، خارج کند. بنابر این هرچند که ایمان به خداوند متعال و بهشت و دوزخ و... ایمان به غیب است و ایمان داشتن به آن ضروری می*باشد. اما غیب تنها این*ها نیستند باید مصداقی علاوه بر توحید و معاد و نبوت داشته باشد تا متقین از غیر متقین متمایز شوند.

    غیب از دیدگاه قرآن

    قرآن کریم در آیاتی دیگر نیز سخن از غیب نموده است. خداوند متعال در سوره یونس آیه شریفه 20 می*فرماید «وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ»؛ و می گویند: چرا «آیه» ای از جانب پروردگارش نازل نشد؟ بگو «غیب» فقط برای خدا است پس منتظر باشید که به درستیکه من هم از منتظران هستم.

    فقط خداوند غیب می*داند و از زمان آمدن آن «آیه» خبر دارد و پیامبر هم از منتظرین می*باشد. آن غیبی مورد انتظار است که هنوز نیامده باشد. و غیبی مورد انتظار است که توقع آمدن آن برود؛ در غیر این صورت انتظار بی معنا است. لذا در این آیه شریفه غیب آیه*ای است که خداوند امر به منتظر بودن برای آن می*کند و پیامبر نیز منتظر آن غیب است. «آیه» هر چند به معنای نشانه است، اما می*تواند مصادیق مختلف داشته باشد از جمله عذاب و یا معجزه*ای که اثبات منصبی از مناصب الهی را بکند و نیز به معنای حجت خداوند نیز می*باشد؛ چرا که حجت*های خداوند همواره بزرگ*ترین نشانه*های پروردگار هستند.

    خداوند در قرآن کریم «آیه» راحجت الهی معرفی کرده است؛ لذا در سوره مومنون آیه شریفه 50 می*فرماید: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً ....»؛ ما قرار دادیم فرزند مریم و مادرش را آیه (حجت).

    قرآن کریم می*فرماید حضرت مسیح و مادرش آیه هستند به این معنا که حجت هستند برای مردم زمان خود تا اینکه مردم راه رستگاری و توحید را گم نکنند؛ لذا قرآن کریم «حجت» را مصداق آیه و معجزه می*داند.
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  6. 3 کاربر زیر بابت این پست از حامد، تشکر کرده اند:

    mahdi11 (شنبه 30 خرداد 94),taha (جمعه 29 شهریور 92),Yaser.76 (جمعه 29 شهریور 92)

  7. Top | #4


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1
    غیب همان حجت غائب است
    ایمان به غیبی که وجه افتراق متقین از یهود و نصاری و.... است آیه ای از آیات پروردگار است که باید منتظر آن آیه بود. و آیه ای که باید آمدن و را انتظار کشید طبق سوره مبارکه مومنون حجت الهی است؛ چرا که خداوند در این سوره آیه را همان حجت معرفی کرده است. بنابراین: غیب همان حجت الهی است که باید در انتظار او بود. اعتقاد به خداوند متعال به تنهایی موجب فلاح و رستگاری نیست اعتقاد و ایمان به این غیب است که خصیصه و ویژگی متقین است. ایمان به حجتی که مصداق غیب است متقین را از غیر متقین متمایز می*سازد و تنها کسانی توانسته*اند که از هدایت آن کتابی که در آن ریب و شکی نیست بهره مند شوند که ایمان به غیب دارند.

    هدایتی برای متقین

    توجه به این نکته بسیار زیبا ضروری است که خداوند در این آیه شریفه (سوره بقره آیه 2) کتاب را هدایتی برای متقین معرفی می*کند. به خلاف آیات دیگری که قرآن را «هدی للناس» (هدایتی برای مردم) بیان می*دارد، به بیانی ساده، آن کتاب، هدایتی برای هدایت شدگانی است؛ که از ایشان به «متقین» تعبیر شده است؛ نه هدایتی برای همه مردم و یا برای کافران.

    واضح است که متقین در این آیه کسانی هستند که فلاح و رستگاری ایشان به علت ایمان داشتن به غیب تضمین شده است. بی شک متقینی که به این درجه از ایمان رسیده*اند که به غیب ایمان آورده اند همه انواع کفر از ایشان دور شده است. ایمان داشتن به غیبی که مهم*ترین مصداق آن حجت خداوند است که در پرده غیبت به سر می*برد و به برکت این ایمان به غیب خداوند در مدح ایشان می*فرماید: «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» اینان بر هدایتی از پروردگارشان هستند و ایشان از رستگاران می*باشند.
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  8. 2 کاربر زیر بابت این پست از حامد، تشکر کرده اند:

    taha (جمعه 29 شهریور 92),Yaser.76 (جمعه 29 شهریور 92)

  9. Top | #5


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1
    دعای سوره حمد در مورد منتظرین حضرت حجت استجابت شده است
    به راستی ایمان آورندگان به حجت غایب الهی -که همان ایمان آورندگان به غیبی هستند که خداوند ایشان را به فلاح و رستگاری مدح کرده است- همان کسانی هستند که دعای: «اهدنا الصراط المستقیم» در سوره قبل در مورد ایشان به استجابت رسیده است و ایشان به راه نعمت داده شدگان درآمده*اند و به واسطه ایمان به امام و حجت غائب الهی از مغضوبین و ضالین (غضب شدگان و گمراهان) جدا شده*اند.

    امام غائب آموزه ای قرآنی

    بنابر آنچه که گذشت اعتقاد به امامی که غائب است؛ امر قرآن است. لذا این شبهه که: «چرا معتقد به امامی هستید که از دیده ها پنهان است؟» یا اینکه: «مگر می شود حجت خداوند از دیدگان پنهان باشد؟» شبهه ای شیطانی است، که ابلیس*های زمان، راه را برای کسانی که با معارف قرآن آشنا نیستند غبار آلود می*کند تا اعتقاد ایشان را ضعیف و سست کند در جواب باید گفت: «که اعتقاد به امام و حجتی که غائب است از ضروریات قرآن است و کسی که به آن معتقد نیست؛ در حقیقت منکر قرآن است» و غیبت امام دوازدهم آزمایشی برای کسانی هست که به پروردگار خویش گفته*اند که ما ایمان آوردیم. تنها کسانی از این آزمایش بزرگ سربلند بیرون خواهند آمد که نسبت به معارف قرآن و اهل بیت معرفت کسب کنند.
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  10. 2 کاربر زیر بابت این پست از حامد، تشکر کرده اند:

    taha (جمعه 29 شهریور 92),Yaser.76 (جمعه 29 شهریور 92)

  11. Top | #6


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1
    غیب در تفسیر امام صادق علیه السلام
    امام صادق علیه السلام در باره ایمان به غیب می*فرماید «...در این آیه شریفه غیب همان حجت غائب است و شاهد این مطلب قول خداوند است که می*فرماید «وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» پس خداوند متعال خبر داده است که آیه همان غیب است و غیب همان حجت است و تصدیق این مطلب قول خداوند است که می*فرماید: «جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً» یعنی حجت(آیه یعنی حجت)»(کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص 37)

    غیبت حکمتی الهی است و قرآن رحمتی ربانی

    مؤمنینی که به خدای متعال ایمان دارند و وعده او را صدق می*دانند و کلام او را حق می شمرند، به خوبی می*دانند که خداوند در همه افعالش حکیم است و اینک حکمت او اقتضا کرده است که حجت خویش را از دیدگان نهان سازد. اما خداوند همراه با حکمت؛ بر خلقش رئوف و رحیم نیز می*باشد؛ لذا در قرآن و کلمات اهل بیت خبر از این ابتلا و آزمایش یعنی غیبت حجت، داده است تا مومنان با تکیه بر کلام خدا و حجت*های پیشین راه هدایت را پیش گیرند و در این غیبت در دام عفریت*ها و لشکریان ابلیس نیفتند؛ چرا که ایشان به خوبی دریافته*اند که غیبت خواست خداوند بوده است و ارزش ایمان ایشان به این است که به امام غائب ایمان آورند و همراه خداوند متعال و پیامبر اعظم و همه ائمه طاهرین منتظر ظهور آخرین حجت الهی و منتقم از دشمنان خدا خواهند بود.
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  12. 2 کاربر زیر بابت این پست از حامد، تشکر کرده اند:

    taha (جمعه 29 شهریور 92),Yaser.76 (جمعه 29 شهریور 92)

  13. Top | #7

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723
    وصیت مهم سید بن طاووس به دعا برای امام زمان علیه السلام

    مرحوم سید رضی الدین علی بن طاووس بعد از بیان فضیلت دعا برای اخوان ایمانی می نویسد: اگر دعا برای برادران مومن تا این حد ارزشمند است، دعا برای امام زمانت چگونه خواهد بود؟ آن پادشاهی که سبب وجود توست و تو خود معتقدی که اگر او نبود خداوند نه تو را می*آفرید و نه دیگری را، و می*دانی که آن وجود شریف واسطه لطفی است که سبب تمام نعمت*هاست، پس تا می*توانی مواظب باش دیگری را در محبت و دعا بر او مقدم نداری و هنگامی که خواستی برای آن مولای عظیم الشأن دعا کنی با تمام وجود دعا کن. مبادا فکر کنی او به دعای تو محتاج است، هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است.

    اینکه می*گویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است، و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می*شود، زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته*ای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می*شود و آنگاه خود و همه کسانی که در حقشان دعا می*کنی بر خوان و احسان او نشسته و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می*شوید، چون خود را به او مرتبط کرده*اید.

    مبادا به استناد عمل فلان شیخ و فلان شیخ که هرگز در حق آن حضرت دعا نمی*کنند، بلکه اصلا از او غافلند و هرگز نامی از او نمی*برند از دعا به آن حضرت غافل شوی، که غفلت از یاد او اشتباهی فاحش است، پس به آن چه گفتم عمل کن که حق واضح همان است.

    فأقول إذا کان هذا کله فضل الدعاء لإخوانک فکیف فضل الدعاء*لسلطانک الذی کان سبب إمکانک و أنت تعتقد أن لولاه ما خلق الله نفسک و لا أحدا من المکلفین فی زمانه و زمانک و أن اللطف بوجوده ص سبب لکل ما أنت و غیرک فیه و سبب لکل خیر تبلغون إلیه فإیاک ثم إیاک أن تقدم نفسک أو أحدا من الخلائق فی الولاء و الدعاء له بأبلغ الإمکان و أحضر قلبک و لسانک فی الدعاء لذلک المولى العظیم الشأن و إیاک أن تعتقد أننی قلت هذا لأنه محتاج إلى دعائک هیهات هیهات إن اعتقدت هذا فأنت مریض فی اعتقادک و ولائک بل إنما قلت هذا لما عرفتک من حقه العظیم علیک و إحسانه الجسیم إلیک و لأنک إذا دعوت له قبل الدعاء لنفسک و لمن یعز علیک کان أقرب إلى أن یفتح الله جل جلاله أبواب الإجابة بین یدیک لأن أبواب قبول الدعوات قد غلقتها أیها العبد بأغلاق الجنایات فإذا دعوت لهذا المولى الخاص عند مالک الأحیاء و الأموات یوشک أن یفتح أبواب الإجابة لأجله فتدخل أنت فی الدعاء لنفسک و لمن تدعو له فی زمرة فضله و تتسع رحمة الله جل جلاله لک و کرمه و عنایته بک لتعلقک فی الدعاء بحبله. و لا تقل فما رأیت فلانا و فلانا من الذین تقتدی بهم من شیوخک بما أقول یعملون و ما وجدتهم إلا و هم عن مولانا الذی أشرت إلیه ص غافلون و له مهملون فأقول لک اعمل بما قلت لک فهو الحق الواضح و من أهمل مولانا و غفل عما ذکرت عنه فهو والله الغلط الفاضح‏.

    فلاح السائل ص۴۵
    النجم الثاقب ج۲ ص۴۵۳


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •