كس پيش تو دم ز زور و بازو نزند
كو آنكه برابر تو زانو نزند ؟
لب تشنه ز علقمه گذشتی آری
دريا كه به رودخانه ها رو نزند
كس پيش تو دم ز زور و بازو نزند
كو آنكه برابر تو زانو نزند ؟
لب تشنه ز علقمه گذشتی آری
دريا كه به رودخانه ها رو نزند
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
ABASS (دوشنبه 09 اردیبهشت 92),ehsan_8665 (یکشنبه 08 اردیبهشت 92),hamid reza (شنبه 01 تیر 92),حامد (شنبه 07 اردیبهشت 92),Yaser.76 (سه شنبه 04 تیر 92)
هرکس که با تو بوده اگر با تو هست ماند
دنیا تو را نداشت که اینگونه پست ماند
چون روز روشن است که پیروز جنگ کیست
بر قلب دشمنان تو داغ شکست ماند
در زیر رقص تیغ تو دراوج کار زار
هرکس که ایستاد،نه،هرکس نشست ماند
سر رابه صخره ها زده هر روز علقمه
یک عمر در هوای تو این گونه مست ماند
حق می دهم به آب اگر جزر و مد کند
بعداز تو کم کسی ست که یکتا پرست ماند
هرآدمی ز رفتن خود ردّ پا گذاشت
اما چرا ز رفتن تو ردّ دست ماند ؟
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
ABASS (دوشنبه 09 اردیبهشت 92),ehsan_8665 (یکشنبه 08 اردیبهشت 92),hamid reza (شنبه 01 تیر 92),حامد (شنبه 07 اردیبهشت 92),taha (چهارشنبه 11 دی 92),Yaser.76 (سه شنبه 04 تیر 92)
همه حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن دم با توست
من از این جزر و مد سینه زنانت خواندم
ماه من شورش شبهای محرم با توست
دشمن از ترس نگاهت مژه بر هم نزند
غضب آلوده ای و خشم خدا هم با توست
با حضورت حرم آل علی آرام است
تا زمانی که در این معرکه پرچم با توست
علقمه زیر شتاب نفست میسوزد
وعده ای داده ای و چشمه زمزم با توست
خرد شد ریخت به پایت همه هست حسین
قد بر افراشتن این کمر خم با توست
هیچکس مثل تو از وعده ی خود آب نشد
مشک شد پاره و تنها غم عالم با توست
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
ehsan_8665 (یکشنبه 08 اردیبهشت 92),Yaser.76 (سه شنبه 04 تیر 92)
ابروی هلالی ات قمر، تیغ برنده است
این ناوک مژگان چه بلاخیزوکشنده است!
مجنون شدنم قصه ی پرپیچ وخمی داشت
آشفتگی زلف تو دیوانه کننده است
عشق تو قماری ست که بازنده ندارد
این اشک قیامت برسد؛برگ برنده است
انگارعلی آمده درعلقمه ،احسنت
جنگاوری ات مثل پدر خیره کننده است
باید به شما رو بزنم ، درد شناسی اید
سوگند به مردیت،غرورم شکننده است
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
Yaser.76 (سه شنبه 04 تیر 92)
همین که نام بلندش کنار من پیچید
میان هر دو جهان اعتبار من پیچید
شهاب هر چه رها شد به جان خویش خرید
ز بس که ماه حرم در مدار من پیچید
قرار بود خرابش کند امان نامه
چه لحظه ها به خودش در کنار من پیچید
همین که رفت، نشستم به روی دست زدم
خدا به خیر کند! کار و بار من پیچید
دخیل طفل رباب مرا نشانه گرفت
همین که تیر به مشک نگار من پیچید
سرش که ریخت سر شانه اش، به دنبالش
صدای گریه ی بی اختیار من پیچید
سر عمود سرش را به هر طرف می برد
ز بس که رفت و به گیسوی یار من پیچید
گه فرود که برگشت، علتش این بود
رکاب اسب به پای سوار من پیچید
کنار علقمه وقتی روی زمین افتاد
صداش بیشتر از انتظار من پیچید
شکستنش کمرم را شکست و جار زدند
قدم، قدم، خبر انکسار من پیچید
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
از آب دگر بر لب دختر سخنی نیست
بعد از تو در این معرکه بر من وطنی نیست
از ناز دو چشمان تو خواندم که برادر
در رفتن مهتاب دگر آمدنی نیست
یک لحظه شنیدم که صدای تو عوض شد
در آینه ي چهره نمایت دهنی نیست
رحمت به همان گرگ بیابانی صحرا
بر پیکر کوچک شده ات پیروهنی نیست
تکرار شده واقعه ي اکبر لیلا
وقتی که از آن قامت رعنا بدنی نیست
آن کهنه عبا شد کفن اکبر صد چاک
شرمنده که در سور و بساطم کفنی نیست
ماندم چه کنم وای خدایا تو کمک کن
انگار معمای تنش حل شدنی نیست
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
از آب دگر بر لب دختر سخنی نیست
بعد از تو در این معرکه بر من وطنی نیست
از ناز دو چشمان تو خواندم که برادر
در رفتن مهتاب دگر آمدنی نیست
یک لحظه شنیدم که صدای تو عوض شد
در آینه ي چهره نمایت دهنی نیست
رحمت به همان گرگ بیابانی صحرا
بر پیکر کوچک شده ات پیروهنی نیست
تکرار شده واقعه ي اکبر لیلا
وقتی که از آن قامت رعنا بدنی نیست
آن کهنه عبا شد کفن اکبر صد چاک
شرمنده که در سور و بساطم کفنی نیست
ماندم چه کنم وای خدایا تو کمک کن
انگار معمای تنش حل شدنی نیست
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
در علقمه صدا به صدا هم نمي رسد
آخر چرا اميد و پناهم نمي رسد
بيرون خيمه منتظرش مانده ام ولي
باور نميكنم به نگاهم نمي رسد
اين جا به روي من همه شمشير مي كشند
وقتي به داد و ناله و آهم نمي رسد
دشمن به فكر حمله فتاده است تا شنيد
عباس من به جمع سپاهم نمي رسد
گفتم به زينبم كه زمان اسارت است
ديگر به خيمه ها گواهم نمي رسد
كم كم غروب روز دهم مي رسد ز راه
اما زمان رويت ماهم نمي رسد
من گريه ميكنم همگي خنده مي كنند
در علقمه صدا به صدا هم نمي رسد
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
در علقمه صدا به صدا هم نمي رسد
آخر چرا اميد و پناهم نمي رسد
بيرون خيمه منتظرش مانده ام ولي
باور نميكنم به نگاهم نمي رسد
اين جا به روي من همه شمشير مي كشند
وقتي به داد و ناله و آهم نمي رسد
دشمن به فكر حمله فتاده است تا شنيد
عباس من به جمع سپاهم نمي رسد
گفتم به زينبم كه زمان اسارت است
ديگر به خيمه ها گواهم نمي رسد
كم كم غروب روز دهم مي رسد ز راه
اما زمان رويت ماهم نمي رسد
من گريه ميكنم همگي خنده مي كنند
در علقمه صدا به صدا هم نمي رسد
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله