اینكه روزی با تو می سنجند اعمال مراسخت می ترساندم لبخند اما می*زنممن زنی را می شناسم در قیامت… بگذریمحرف*هایی هست كه روز مبادا می زنم
اینكه روزی با تو می سنجند اعمال مراسخت می ترساندم لبخند اما می*زنممن زنی را می شناسم در قیامت… بگذریمحرف*هایی هست كه روز مبادا می زنم
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
mohammad ashrafi (شنبه 31 فروردین 92)
ای به وصفت، همه ی قافیه ها تکراریعشق و شور و شعف و لطف و صفا، تکراریشعر، بیچاره ترین، در به در تعریفتبهر تو واژه ی تمثال خدا، تکراریچه بیانی چه سرودی چه کلامی، آخرچه بگویم که نباشد رفقا، تکراریقبله نمایی، حرمی، احرامیای به تمجید شما مدح رسا، تکراریخسته ام، خسته از این آمد و شدهای عبثسوز ساز و نفس و حال و هوا، تکراریتا به کی بر در تو، حاجت خود را آریمکه شده درد من و لطف شما تکراری
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
mohammad ashrafi (شنبه 31 فروردین 92)
چاره ی کار ز یک جای دگر باید کردفکر فهمیدن تو وقت سحر باید کرد
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
mohammad ashrafi (شنبه 31 فروردین 92)
قدسیان در طلب روی تو سرگردانندعرشیان در جلوات نظرت، حیراننداقتدا بر دل شیدای پیمبر کردندانبیا گر غزل نادِ علی می خوانندخالق الخلق، پس از خلقت نورت فرمودبارک الله، که نداری مثلی و مانندوسعت صدر تو از لوح و قلم بیرون زدحق همین است و تمام شعرا وِیلانندمدد روح الامین کار به جایی نبردبه خدا در وسط مدح تو در می ماننداز غریبیت همین بس، که تو را ای آقاعده ای کافر و یک عده خدا می دانند
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
یا امیر الامرا، سید سادات، علــــــــیزمزمه کردنِ نام تو مناجات، علــــــــی
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
mohammad ashrafi (شنبه 31 فروردین 92)
شیعه امشب خنده دارد بر لبشنیست جز شادی سرود و مطلبششیعه امشب یا علی گویان بودبا علی و فاطمه خندان بودشیعه اکنون شادیش گل می کندنغمه خوانی همچو بلبل می کندشیعه چشم خویش را وا کرده استاقتدا بر راه مولا کرده استخندۀ گلشن نشینان دیدنی استشادی شور آفرینان دیدنی استیاعلی در هر دو دنیا با توایمدر تبرا و تولا با توایمکاش امشب فاطمه خنده کندبار دیگر عشق را زنده کندیاعلی گلزار طاها را ببینروی لب لبخند زهرا را ببینمثل خْم همواره در جوشیم ماجام شادی باز می نوشیم مابا تو ای مهر ولایت روشنیمدشمنانت را همیشه دشمنیمشیعیانت را حمایت کن علیعیدی ما را عنایت کن علیچون وفائی پشت پا بر دف زنیمهرچه بادا باد کف بر کف زنیم
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
mohammad ashrafi (شنبه 31 فروردین 92)
خوشم که دارم به دل ولایت علی علی جانم
همیشه دارم به لب ثنایت علی علی جانم
حقیقت صومی و صلاتی علی علی جانم
بحق تو حلال مشکلاتی علی علی جانم
از میلاد تو در شعف باشم
شود آیا شبی نجف باشم
خوشا روزی که من ، میان آن حرم ، بشوق بنشسته ام
کنار مرقدت ،گشایم عقده هایم ، ز قلب خسته ام
خوش آمدی ای جمال زیبای کردگاری علی
چه می شود گر به محفل ما قدم گذاری علی
تو خود دانی همه پریشانیم
نما رحمی که ما گدایانیم
بیا امشب دگر ، نگاهی کن ز لطف ، بسوی ما همه
نظر بر رهبرم ، نما از مرحمت ، بجان فاطمه
علی جانم علی ، علی جانم علی ، علی جانم علی
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
J.MOGHADAM (شنبه 31 فروردین 92)
به به به به یا علی جانم
ای کاش نجف ...
خیلی هم زیباااااا شعر
اللهم العن الجبت و طاغوت و...
شبی در مجلسی ذکر علی بود
شنیدم عارفی فرزانه فرمود
اگر آتش به زیر پوست داریم
نسوزیم گر علی را دوست داریم
کوچه های غربت و قحطی یک مرد بود.......
خانه مان در غارتِ،بی غیرتی نامرد بود.......
اشک ما نذر روضه ی زهراست (سلام الله علیها).......
چادر خاکی شروع کربلاست .......
یا علی بن ابی طالب (صلوات الله و سلام علیهما)
J.MOGHADAM (شنبه 31 فروردین 92)
ا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود
آن قلعه گشایى كه در از قلعه خیبر
بركند به یك حمله و بگشود، على بود
آن گرد سر افراز، كه اندر ره اسلام
تا كار نشد راست، نیاسود، على بود
آن شیر دلاور، كه براى طمع نفس
برخوان جهان پنجه نیالود، على بود
این كفر نباشد، سخن كفر نه این است
تا هست على باشد و، تا بود، على بود
شاهى كه ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و كرم و جود، على بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داود ، على بود
هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود، على بود
مسجود ملایك كه شد آدم، ز على ش
آدم چو یكى قبله و مسجود، على بود
آن عارف سجاد، كه خاك درش از قدر
بر كنگره عرش بیفزود ، على بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، على بود
«ان لحملك لحمى» بشنو تا كه بدانى
آن یار كه او نفس نبى بود، على بود
موسى و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون كه بنمود، على بود
چندان كه در آفاق نظر كردم و دیدم
از روى یقین در همه موجود، على بود
خاتم كه در انگشت سلیمان نبى بود
آن نور خدایى كه بر او بود، على بود
آن شاه سرفراز، كه اندر شب معراج
با احمد مختار یكى بود، على بود
آن كاشف قرآنكهخدا در همه قرآن
كردش صفت عصمت و بستود، على بود
منسوب به مولانا جلال الدین مولوى
***************************
ما سوا ومحور مینا علسیت
شهسوار تاج کرمنا علیست
معنی والشمس نور روی اوست
معنی والیل مشکین موی اوست
دین حق با نام او کامل شده
هل اتی در شأن او نازل شده
چون خدا ایجاد غرب و شرق کرد
قبل از آن نور علی را خلق کرد
عشق با نام علی آغاز شد
با علی درهای رحمت باز شد
این حدیث دل بود تصنیف نیست
شیعه در محشر بلا تکلیف نیست
شیعه پایش در مسیر اولیاست
شیعه مولایش علی المرتضاست
هر کسی را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام علی بنهاده اند
او به بیت الله رکن قائمه است
تاج احمد افتخار فاطمه است
عشق بر حجاج احرام ولاست
کعبه ی کعبه علی المرتضاست
نوح گر در بحر از طوفان برست
مرتضی بگرفت سکان را بدست
هست او هستی به عیسی داده است
او عصا بر دست موسی داده است
اوست هدهد را غزل خوان کرده است
او سلیمان را سلیمان کرده است
او به ابراهیم احسان کرده است
اوست اتش را گلستان کرده است
آن ملاحت که به یوسف داده اند
جان یوسف از علی بستانده اند
عشق او از دل تجلا می کند
یا علی گفتن گره وا می کند
تا علی سر رشته دار کار هاست
مکتب شیعه پر از عمار هاست
یا علی گفتن رموز انبیاست
یا علی گفتن شعار مصطفاست
یا علی گفتن مرام فاطمه است
مزد هر شیعه سلام فاطمه است
پیش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حیدر هست وبس
پس سخن بی پرده گفتن بهتر است
چرخ تحت اقتدار حیدر است
تا علی فرمانده دهر است دهر
شیعه با ضد علی قهر است قهر
او نه تنها در زمین نام آور است
نام او در اسمانها حیدر است
سعی کن محشور گردی با علی
پس بگو (خوشزاد) یا هو یا علی
آنکه او فرمانروای محشر است
حیدر است و حیدر است وحیدر است
سید حسن خوشزاد
*******************
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند
قسم به ذات كبريا، ز يُمن مرتضى كند
خدا چو هست رهنمون ، مگر دگر چرا و چون
كه او كند هر آنچه را كه حكمت ، اقتضا كند
ز قدرت يداللّهى ، كسى ندارد آگهى
وسيله اش بود علىّ، خدا هر آنچه را كند
به جنگ بدر و نهروان ، علىّ است يكّه قهرمان
نِگَر كه دست حقّ عيان ، قتال اءشقيا كند
به روى دوش مصطفى ، نهد چو پاى مرتضى
نگر به بت شكستنش ، كه در جهان صدا كند
به رزم خندق و اُحد، به قتل عمرو و عبدود
خدا بدستِ دست خود، لواى حقّ به پا كند
چو افضل از عبادت خلايق است ضربتش
علىّ تواند اين عمل ، شفيع ما سوى كند
به پيشگاه كردگار، ز بس كه دارد اعتبار
ديون جمله بندگان ، تواند او اءدا كند
نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو
به منكر علىّ بگو، نماز خود قضا كند
هر آن كه نيست مايلش ، جفا نموده با دلش
بگو دل مريض خود، به عشق او شفا كند
علىّ است آن كه تا سحر، سرشك ريزد از بصر
پى سعادت بشر، ز سوز دل دعا كند
علىّ اءنيس عاشقان ، علىّ پناه بى كسان
علىّ اميرمؤ منان ، كه مدح او خدا كند
پس از شهادت نبىّ، كه را سزد به جز علىّ
كه تا به حشر آدمى ، به كارش اقتداء كند
قسيم نار و جنّتش ، ترازوى محبّتش
كه مؤ منان خويش را، ز كافران جدا كند
گهى به مَسند قضا، گهى به صحنه غزا
گهى به جاى مصطفى ، كه جان خود فدا كند
علىّ است فرد و بى نظير، علىّ مجير و دستگير
كه نام دلگشاى او، گره ز كار وا كند
ز كار قهرمانيش ، پر است زندگانيش
نگين پادشاهيش ، به سائلى عطا كند
امير كشور عرب ، ثناكنان ، دعا به لب
برد طعام نيمه شب ، عطا به بينوا كند
ز كوى شاه اولياء، كه مهر اوست كيميا
كجا روى بيا بيا، كه دردها دوا كند
حسان .
**********************
وصف علی(سعدی)
کس را چه زور و زهره که وصف علــی کند
جــــــبار در مــــــناقـب او گفت هل اتی
زور آزمـــــای قلــــعه ی خیـــبر که بـــند او
در یکـــدگر شکست بــــه بازوی لافتی
مردی که در مصاف زره زره پیش بسته بود
تا پیـش دشــمنان نکننـد پشـت بر عزا
شـــــیر خدا وصـــف در مــیدان و بحر جود
جان بخـش در نماز و جهان سوز در وقا
دیــــباچه ی مــــروت و دیــــوان مــــعرفت
لشکــــــرش فـــــتوت و ســـردار اتــقیا
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دسـت و دامان معصوم مرتضی
در علقمه فریاد زد بسم الله
نقش سر بندش نام اباعبد الله
میرود آب رساند به حرم می گوید
ذكر لا حول ولا قوه الا بالله
J.MOGHADAM (شنبه 31 فروردین 92)