اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً


با سلام به همه بچه های هیئت و تمام اساتید.
من یه سوالی در مورد یک تفسیر از آیه 59 سوره نساء از کتاب معتبر "تفسیر المیزان" داشتم. البته مطمئن نیستم از خود کتابه چون جای دیگری دیدم.
اگه میشه زحمت بکشید بخونید.

" (یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول واولی الامرمنکم ):(ای کسانی که ایمان آورده اید ،خدا را اطاعت کنید و رسول و کارداران خود را که خدا و رسول علامت و معیار ولایت آنان را تعیین کرده ، فرمان برید)چون تنها خدا حق حاکمیت دارد و باید از او اطاعت کرد، اطاعت کردن ازغیر خدا مخالفت با خدا و احکام او و برگزیدن معبودهائی غیر خدا شرک به خدامی باشد و پیامبر(ص ) نیز ابلاغ رسالت الهی را به عهده دارد تا جامعه ای توحیدی بر اساس احسان و رفع همه نزاعها بنا کند، مسلما چنین اهدافی تنها بااطاعت از خدا و رسول او محقق می شود، اما اولی الامر اطاعت ازآنها در ادامه اطاعت خدا و رسول خداست ، لکن اولی الامر، بهره ای از وحی ندارند و کار آنان تنها صادر نمودن آرائی است که آن را صحیح می دانند و آنها را از قرآن و سنت اخذ می نمایند که اطاعت از آنها در آراء و اقوالشان بر مردم واجب است ، اما آنهااختیاری در تشریع شرایع و یا نسخ آن ندارند، لکن امتیاز آنها بر سایرین این است که حکم خداو رسول یعنی کتاب و سنت به آنان سپرده شده و چون آیه دروجوب اطاعت مطلق است ،فهمیده می شود که شرط عصمت ، در اولی الامر هم وجود دارد و اولی الامر افراد معینی هستند که مانند رسولخدا(ص )دارای عصمت می باشند(11)، (فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلا):(و اگر در امری اختلاف نمودید ،برای حل آن به خدا و رسول مراجعه کنید ،اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، این برایتان بهتر و سرانجامش نیکوتر است )،دلالت آیه بر اینکه اولی الامرحکمشان نمی تواند مخالف احکام الهی باشد یا آنها را نسخ کند و یا حکم جدیدبیاورند، واضح است ، بلکه آنها فقط بر طریق خدا و رسول حکم می کنند و حکم خدا و رسول هم حکم حق است و واجب است مؤمنان به آن ملتزم باشند، (مااتیکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا)(12)،(هر چه رسول به شما می دهد، اخذ کنیدو هر چه شما را از نهی می کند از آن بپرهیزید) . بعضی مفسرین پنداشته اند عصمت در اولی الامر شرط نیست و لذا اولی الامر صاحب اختیار هر جامعه ای است که اگر احکام او مطابق شریعت باشد،اطاعت از او واجب است و اگر حکم او مخالف شریعت باشد به موجب حدیث (لا طاعه لمخلوق فی معصیته الخالق )،(در نافرمانی خالق بر مخلوق اطاعت واجب نیست )،افراد جامعه باید با او مخالف کنند و حکم او را نپذیرند ،اما حق آنست که چون اطاعت در آیه مطلق آمده و نه مقید و همچنین بایک فعل ، اطاعت از(رسول و اولی الامر) بر مردم واجب شده ، لذا محقق می شود که در اولی الامر هم عصمت شرط لازم است و در چنین حالتی اطاعت از او در همه احکام واجب می باشد و لذا بر خلاف نظر بعضی مفسران اولی الامر شامل اصحاب حل و عقدیا خلفاء یا علماء و یا حکام و امراء(که حتی افراد مانند حجاج بن یوسف هم جزء آنهاست ) و سایر غیر معصومین نمی شود، بلکه به موجب حدیث (انی تارک فیکم الثقلین ، ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی : کتاب الله و عترتی اهل بیتی )(13) این افراد دارای عصمت بوده و پیامبر خود،آنهارامعرفی نموده است . و شرط (ان کنتم تؤمنون بالله ...)برای تشدید و تأکید حکم و اشاره به این مطلب است که مخالفت با آنها از فساد در مرحله ایمان به خدا و رسول نشأت می گیرد ودر واقع از کفر خفی و پوشیده آنها حکایت می کند و این عین نفاق است . و مسلما بر گرداندن حکمی که در آن تنازع دارید به خدا و رسول او بهتراست و یا اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر بهتر است و کلمه تأویل در اینجابه معنای مصلحت واقعی است که حکم مورد بحث از آن نشأت می گیرد و سپس عمل بر آن مترتب می شود. "