????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 38






  1. Top | #11

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    ابن اسحاق به محضر حسن بن على عليه السلام شرفياب شد و با خجالت و شرمندگى عرض كرد: پيام شرم آورى از مروان دارم كه اگر از سطوت و شمشير نمى ترسيدم هرگز به زبان نمى آوردم ؛ مع الوصف اگر شما اجازه ندهيد نخواهد گفت .
    امام عليه السلام فرمود. حتما بگو. ما از سخنان او به خدا پناه مى بريم . او گفته مروان را بيان كرد. امام فرمود: به مروان بگو كه اگر اين گفتار تو راست باشد خدايت اجر خواهد داد و اگر دروغ باشد نقمت خدا شديد است !
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  2. Top | #12

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    ابن اسحاق بيرون آمد و به حسين عليه السلام برخورد. امام عليه السلام از مسير و محل ماءموريت او پرسيد بر امام معلوم شد پيامى داشته است . امام از متن پيام پرسيد. قاصد از بيان آن امتناع كرد. امام فرمود: يا بايد بگويى يا تو را گردن مى زنم . امام حسن عليه السلام صداى برادر را شنيد و بيرون آمد. از حسين عليه السلام تقاضاى آزادى قاصد را نمود.
    حسين عليه السلام سوگند ياد كرد تا پيام مروان را نگويد آزادش نمى كنم . قاصد متن پيام را شرح داد. امام حسين عليه السلام فرمود: به مروان بگو حسين بن على عليه السلام مى گويد كه اى پسر زن كبود چشمى كه مردم را در بازار ((ذى المجاز)) به خود دعوت مى كرد و در بازار ((عكاظ)) پرچم فجور بلند مى كرد. اى پسر رانده شده رسول خدا و لعن شده به زبان رسول ! من تو را و پدرت را و مادرت را خوب مى شناسم .
    قاصد برگشت و همه آنچه را كه شنيده بود به مروان گفت : برگرد به حسن عليه السلام بگو كه من شهادت مى دهم تو پسر رسول خدايى و به حسين عليه السلام بگو شهادت مى دهم تو پسر على مرتضايى
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  3. Top | #13

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    حسين از هر عيب برى است
    به معاويه گزارش داده بودند كه ممكن است حسين بن على عليه السلام در آينده انقلاب كند. از اين رو نامه اى به آن حضرت نوشت و در آن نامه امام را از قصد انقلاب بر حذر داشت .
    امام عليه السلام در جواب معاويه ، نامه اى تند و تكان دهنده و در عين حال نصيحت آميز نوشت و در آن برخى از جنايات معاويه را به رخش كشيد و از تحمل وليعهدى يزيد و سگ بازى و شرابخوارى او ذكرى به ميان آورد و خاطر نشان ساخت كه بزرگترين فتنه بر امت ، وخيم تر از حكومت تو نيست : و انى لا اعلم فتنه اعظم على هذه الامه من و لا يتك عليها: يزيد كه ديد حسين بن على از شرابخوارى و سگ باز او ياد كرده است به پدرش گفت : نامه اى براى آن حضرت بنويسد و او را تحقير كند و على بن ابى طالب عليه السلام را به زشتى ياد نمايد. معاويه به اين جوان جاهل خشك مغز چنين گفت : من از حسين بن على عليه السلام چگونه عيبجوى كنم ! به خدا قسم ، هيچگونه عيبى در وى نمى بينم : فو الله ما ارى فيه موضعا للعيب .
    شگفتا كه معاويه در خلوتگاه كاخ خود و در جلسه محرمانه با پسرش ، از حسين بن على عليه السلام چطور به عظمت ياد مى كند! اگر بگوييم حسين عليه السلام بعد از پيغمبر اعظم مالك دل هاى مرد و زن مسلمان شده بود و شهر مدينه به خاطر وجود حسين عليه السلام همان روحانيت و موقعيت عصر پيغمبر صلى الله عليه و آله را داشت مبالغه نگفته ايم و گاه گاه درباره حسين به معاويه اعتراض هاى دندان شكن مى كردند.
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  4. Top | #14

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    مدح عجيب معاويه
    احنف ، معاويه را از شكستن عهد و پيمانى كه با حسن عليه السلام در مورد ولايتعهدى بسته ، بيم داد و او را به حرمت نهادن به افكار عمومى سفارش * نمود و محبت و دوستى مردم عراق را نسبت به خاندان پيغمبر ياد آور شد. سپس گفت : معاويه ! بدان كه تو هيچ عذرى در نزد خدا ندارى اگر يزيد را بر حسين عليه السلام مقدم بدارى ، در حالى كه تو مى دانى حسن و حسين كيستند و داراى چه مقصد و هدفى هستند. و در ضمن اين بيانات گفت : به خدا، اهل عراق حسن و حسين را از على عليه السلام بيشتر دوست دارند.(82)
    معاويه بر حسب فطانت و زيركى خود حسين بن على را از همه معاصرين و اطرافيان خود بهتر مى شناخت ، به طورى كه گاهى مداحى او از حسين مورد اعجاب ديگران واقع مى شد.
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  5. Top | #15

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    خوب ابلاغ فرمودى !
    جمعى از منافقين به معاويه گفتند: براى آنكه تا حدى نگرانى تو درباره حسين بن على كاسته شود، بهتر است كه او را به منبر دعوت كنى تا براى مردم خطبه بخواند، بديهى است وقتى مردم گفتار او را شنيدند عظمت او در نظر مردم پايين خواهد آمد.
    معاويه كه در سياست روباه صفت بود گفت : من اين كار را درباره برادرش * حسن كردم ، امام وقتى خطبه را آغاز كرد به حدى از خود فصاحت و بلاغت نشان داد كه ما را پايمال و از نظر مردم ساقط كرد. با اين وصف اصرار منافقين به حدى شد كه معاويه به ناچار از آن حضرت در خواست نمود تا به منبر رفته و براى مردم خطبه بخواند. امام قبول فرمود و بر منبر تشريف برد و پس از حمد و ثنا چنين گفت :
    مائيم لشكرهاى غالب و قاهر خدا و مائيم عترت و عشيرت رسول خدا. هيچ كس را با اين حضرت قربت و قرابت ما نيست ، و مائيم اهل بيت پاك و پاكيزه او و مائيم يكى از ثقلين و رسول خدا با قرآن كريم همانند فرموده ، آن قرآنى كه داراى تفصيل تمامت اشياء است و اطراف آن از باطل و لا طائل پرداخته و پيراسته است ، و تفسير و تاءويل آن بى زياده و نقصان در نزد ماست و ما را با حالت حيرانى و ترديد معطل و منتظر نمى گذارد، بلكه ما از حقايق آن كه در نزد ماست تبعيت مى كنيم ، پس اطاعت كنيم ما را و سر از فرمان ما نتابيد، زيرا خداوند اطاعت ما را بر شما واجب ساخته است .
    اطاعت كنيد خدا و رسول خدا و اولى الامر را و آنجا كه در كارى درمانده شويد به كتاب خدا و خطاب رسول بازگشت نماييد تا آنانكه از تفسير و تاءويل آگاهند شما را آگاه سازند و اگر فضل و رحمت خدا شاملتان نشود كمتر كسى از حيله و دام شيطان خلاصى يافته ، پس به هوش باشيد و گوش * به دعوت شيطان ندهيد، مانند آن اشخاص نباشيد كه به آنها گفت لا غالب لكم اليوم من الناس و انى جار لكم فلما ترائت الفئتان نكص على عقبيه قال انى برى منكم .
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  6. Top | #16

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    چنانچه اين دشمن قوى پنجه شما را شفيته و به طمع دوستى فريفته سازد بناگاه از شما روى برگرداند و شما را در هم شكند و با شمشير و نيزه و خدنگ كيفر نمايد، آن وقت است كه يك تن از شما به سلامت نرهد و شما و ايمان شما را خط امان ندهد. اين كلمات بر معاويه بسيار گران آمد، وليكن قهرا از بيانات حسين عليه السلام تشكر كرد و گفت : خدايت خير دهد يا ابا عبدالله ! خوب ابلاغ فرمودى .
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  7. Top | #17

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    احترام معاويه به امام حسين (ع)
    معاويه مى دانست كه حسين عليه السلام در دل مردم جاى گرفته و با او نمى توان به درشتى پرداخت . امام حسين عليه السلام هميشه رفتارش با معاويه شجاعانه بود به طورى كه يك روز در بالاى منبر از على بدگويى مى كرد، ناگهان حسين (ع) وارد شد و با شمشير به طرف معاويه حمله كرد.
    معاويه فرود آمد و پشت منبر پنهان شد، بعد هم عذر خواست و مبلغى قابل توجه به امام تقديم نمود كه بين فقرا قسمت نمايد!
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  8. Top | #18

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    الوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير معروف به ابن كثير گويد: ابوبكر و عمر و عثمان و ساير اصحاب به حسين فوق العاده احترام مى نمودند و معاويه بيش از آنان وى را تعظيم مى كرد، يك مرتبه دويست هزار درهم براى او فرستاد و سوگند ياد نمود كه تا به حال به كسى چنين نكرده است
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  9. Top | #19

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    امام باقر فرمود: بدان كه احدى نه پيش از تو و نه بعد از تو افضل از من نبوده است و حتى بعد از امام حسن عليه السلام با آنكه حسين عليه السلام به بيعت با معاويه و يزيد حاضر نشد، او پيوسته همان عطيه را براى حسين مى فرستاد و به آن حضرت احترام مى گذاشت
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...

  10. Top | #20

    تاریخ عضویت
    شهریور 1391
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.16
    نوشته ها
    665
    تشکر کرده
    146
    عظمت مقام علمى امام حسين
    معاويه خواست از حلقه علم و تدريس حسين و اجتماع مردم در گرد شمع وجود آن حضرت در مسجد پيغمبر تعريف كند؛ لذا به مردى از قريش * چنين كفت :
    هنگامى كه داخل شدم به مسجد رسول خدا، حلقه اى ديدم كه در آن جمعيت انبوهى نشسته بودند و سكوت به حدى در آنان حكم فرما بود كه گويا پرنده اى بر سرشان نشسته بود و اين حلقه ويژه دانشجويان حسين عليه السلام بود و حسين عليه السلام به لباسى مانند عبا ملبس بود و تا نصف ساق هايش پوشيده بود.(86)
    معاويه خودش را و آنچه كه از زخارف و زيورها و حكومت و پادشاهى دنيا او را احاطه كرده مى بيند. و حسين عليه السلام را مى بيند با آنچه از حقيقت عليم او را احاطه كرده اين جا است كه مى بيند فاصله بين اين دو حالت از زمين تا آسمان است . در محضر حسين عليه السلام حلقه اى بود كه صفوف مردم تا آنجا كه چشم مى ديد نشسته بودند و در نهايت آرامش جسم و سكوت محض كه حاكى از خضوع بى مانندشان نسبت به عظمت حسين عليه السلام بود! همه چشم خود را به حسين (ع) دوخته و گوششان را به او سپرده بودند. گويى مى خواستند از اسارت شهوات و پرستش هواهاى نفسانى ساعتى را به پناه معنويت آن حضرت بروند.
    مانند مرغانى كه در هواى گرم و سوزان ، زمين نمناكى بيابند و بر آن بيفتند تا خود را خنك كنند و از زحمت گرما بياسايند، مى خواستند با خلوص نيت در آن محضر عالى حلاوت ايمان را بچشند. و همه مى دانند آن طور كه در آن محضر عالى شعور وجدانى نسبت به عالم تازه و زنده مى شود در هيچ محفل حاصل نمى گردد!
    اللهم العن الجبت و طاغوت و...


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •