گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - حامد صارم؛ در تمامی ادیان، آثار متعلق اعتقادات از اهمیت والایی برخوردار است؛ این آثار، اهمیتی به سان دین و اعتقاد این اقوام دارد؛ اگر چه آنها مجسمه*ای، اثر پایی از بزرگانشان، ساختمان یا بنایی تاریخی یا هر نشانی از اعتقاد و باور قومی ایشان باشد؛ دارای قداست بالایی است. خواه آن باور و اعتقاد صحیح باشد یا باطل؛ این بنا یا اثر، نماد آن باور و اعتقاد است، به بیانی دیگر این آثار به تنهایی مروج و مبلغ آن مذهب، اعتقاد یا مرام می*باشند.

تایید یک نماد یا اثر تاریخی یک مکتب، تایید باورهای آن است

تایید یک نماد یا اثر تاریخی یک مکتب یا گروه، تایید باورهای ایشان و انکار آن اعلان برائت از آن باور و عقیده است. رسول مکرم اسلام (ص) بعد از فتح مکه، اجازه ندادند بتی در خانه کعبه باشد و تمامی نمادهای الهه*های دروغین مشرکین قریش را در هم شکستند و از خانه کعبه بیرون ریختند، همانطور که حضرت ابراهیم (ع) نیز با بتان قوم خود این کار را کردند به جز بت بزرگ، آن را برای احتجاج بر علیه بت پرستان، سالم گذاشتند. علت این عمل واضح است، بت نمادی از عبادت شیطان است، بت خدایی ساختگی و دروغین است و بت*پرستی عین کفر و شرک به خداست.

تخریب نمادهای اهل توحید، مخالفت با اهل قبله و خارج شدت از تحت لوای یگانه پرستی است

اعلان برائت از بت و بت پرستی، یکتا پرستی است و اعلان برائت از دین و احکام قرآن عین شرک و کفر است. همان طور که بت و بت*خانه نماد و نشانه*ای است برای مشرکین، بسیاری از ابنیه و آثار نیز نشانه*ای هستند برای خداپرستان؛ همان گونه که فرق و نحل باطل برای اعتقادات باطل خویش نماد و نشانه*هایی دارند مثل صلیب در اعتقادات خرافی مسیحیت، اهل توحید نیز در اعتقادات حقه خود دارای نمادها و نشانه*هایی هستند که دلالت بر باور ایشان می*کند و اعلان برائت یا تخریب این نشانه*ها و نمادهای اهل توحید، یعنی مخالفت با اهل قبله و خارج شدت از تحت لوای یگانه پرستی و در یک کلام کفر و ضلالت.

در هشتم شوال گروهی اهل بدعت موسوم به «وهابی» شروع به تخریب ابنیه*های تاریخی کردند، آن هم نه بناهایی که صرفا ارزش تاریخی داشت، بلکه بقاعی را تخریب کردند که برای تمام مسلمین با تمام اختلافاتی که داشتند مورد احترام بود،و به اجماع تمام مسلمین زیارت این قبور از اعمال مستحب به حساب می*آمد و می*آید.

تخریب بناهایی که از مصادیق «مودت فی القربی» بودند

در حقیقت بقاع مقدسه و متبرکه*ای را تخریب کردند که نشانی از نشانه*های دین خداوند بود و بناهایی را منهدم کردند که این بناها از مصادیق «مودت فی القربی» به حساب می*آمد؛ مودت و محبتی که خداوند برای ادای اجر رسالت از هر کسی که؛ خویش را مسلمان می*داند خواسته است و کسی که نسبت به این مودت و محبت به خاندان عصمت و طهارت کوتاهی کند نسبت به صاحب اجر یعنی رسول خدا (ص) خیانت کرده است و این گروه گمراه نشانه مودت امت به عترت که اجر رسالت بود را منهدم کردند.

قبور اشخاصی را تخریب کردند که محبت و مودت ایشان نشانه ایمان است و بغض ایشان نشانه کفر و نفاق، حرم بزرگانی را به یغما بردند که رکن توحید هستند و هیچ کس در عالم هستی نتوانست توحید را آن چنان که خدا رضایت دارد قبول کند، جز اینکه شاگردی این سروران را نمود. به ائمه*ای جسارت شد که برهان خداشناسی تنها و تنها نزد ایشان است و اگر ایشان نبودند هیچگاه خداوند متعال عبادت نمی*شد و هیچ*گاه خداوند شناخته نمی*شد.

تخریب بقاع متبرکه بقیع؛ اعلان برائت از مودت اهل بیت

به یقین با تخریب این بقاع متبرکه، وهابیت گمراه اعلان برائت از مودت اهل بیت کرده*اند و بی*شک تخریب این قبور با شرافت، زیر پا گذاشتن توحید و خدا پرستی است و جسارت به ساحت ائمه همام بقیع برابر است با انکار خداوند؛ چرا که تنها ایشانند که معلم توحید هستند و هر که از غیر طریق ایشان می*رود به توحید دست نمی*یابد.

هشتم شوال روز رسوایی وهابیت است؛ روزی است که با بلندترین صدای خودشان کفر و کوری خویش را فریاد می*زنند و اعلان می*کنند که از توحید بی*زار هستند و ذره*ای از مودت عترت پیامبر در وجودشان نیست.

چرا نحله*ای که محمد بن عبد الوهاب پایه*گذاری کرد به نام پدرش خوانده شد نه خودش؟به همین جهت در کفر محمد بن عبد الوهاب و اتباع ضالش شکی نیست. کما اینکه اگر عقاید باطل و اعمال شنیع این قوم را همه مسلمانان جهان بدانند کسی حاضر نخواهد بود که ایشان را مسلمان بداند شاید از این روست؛ نحله*ای که او پایه گذاری کرد را به نام او نخواندند بلکه به نام پدرش «عبد الوهاب» نام گذاری کردند؛ با اینکه پدرش از مخالفین سر سخت او بود، کسی نگفت فرقه محمدیه بلکه وهابیت نام طریقه او شد برای احتراز از وقوع تشابه بین او و تابعینش و بین مسلمانان و اتباع رسول*الله (ص). (1)

بقیع با نام اسلام تخریب شد نه در جنگ مسلمانان با کفار!

اما فاجعه هشتم شوال را نمی*شود به صرف یک هجوم وحشیانه گروهی ضال و مضل به بقاع شریفه نگاه کرد، اگر بقیع در جنگ*های صلیبی تخریب می*شد یا در جنگ مسلمانان با کفار یا توسط گروهی بت*پرست جای تعجب و شگفتی نبود، اما مسئله*ای که در تخریب بقیع موجود است، این نکته ما را بر آن می*دارد تا با تامل و دقت بیشتری به جوانب این حادثه بنگریم.

این گروه با نام اسلام و برای حفظ توحید و به علت دوری از شرک دست به این فاجعه عظیم زدند، و مدعی شدند و هستند که ایجاد بنا بر قبور بدعت است و شرک و کفر به حساب می*آید؛ آنها علاوه بر تخریب قبور بقیع، جسارت تخریب بقعه قدسیه و منوره حضرت اباعبد الله الحسین (ع) را نیز داشتند و طمع در تخریب حرم مطهر حضر ت علی (ع) را در نجف نیز داشتند که موفق به این کار نشدند؛ این فرقه فقط به تخریب اکتفا نکردند، بلکه زائران حائر حسینی و بقیه ائمه را به جرم زیارت کردن کافر دانستند و بسیاری از آنها را قتل عام کردند؛ فقط به بهانه اینکه زیارت قبور اهل بیت زیارت مردگان است و بدعت است و کفر.

این گونه تحت لوای توحید و ادعای خداپرستی به جنگ با توحید و موحدان آمدند. بنابر این مخربین با ادعای پیروی از قرآن و با ادعای احیای سنت رسول خدا (ص) دست به این کار شنیع زدند و این نکته*ای است مهم که ما را بر آن می*دارد که به هشتم شوال با نگاهی تیزبینانه*تر بنگریم؛ باید در آیات قرآن تدبر کرد و نسل جوان و قشرهایی که در معرض هجمه وهابیت هستند آموخت تا این گرگ*ها که لباس میش را پوشیده*اند نتوانند مرزهای اعتقادی ما را بشکنند.

آیا رسول خدا در زمانی که حاکم بودند دستور تخریب بناهای ساخته شده بر روی قبور انبیا را دادند؟

به راستی بنای قبور از منظر قرآن شرک است؟ آیا حقیقتا قرآن کریم زیارت قبور و آثار گذشته*گان را شرک و کفر می*داند؟ در کجای قرآن از زیارت نهی شده؟ و آیا رسول خدا در زمانی که در شبه جزیره عربستان حاکم بودند دستور به تخریب بناهای ساخته شده بر روی قبور انبیا را دادند؟ به راستی اگر باید ابنیه بر قبور را تخریب کرد چرا امروز قبور اشخاصی چون خالد بن ولید یا اب هریره تخریب نمی*شود؟ آیا فقط بقاع اهل بیت پیامبر شرک است؟ چرا خلفایی که بعد از پیامبر زمام دار بودند هیچ*گاه دستور تخریب بقاع انبیاء را در عراق و ایران و شامات ندادند؟؟

آیا عمل وهابیت خروج از اجماع تمام مسلمین و اهل قبله نیست؟

اینکه این قبور تا زمان وهابیت باقی مانده بود، آیا بر این دلالت نمی*کند که به اجماع مسلمین ساختن قبور شرک و کفر نیست؟ و آیا عمل وهابیت خروج از اجماع تمام مسلمین و اهل قبله نیست؟ و سوالات بسیاری که هیچ*گاه وهابیت به این سوالات به طور واضح و منطقی و شفاف و بدن مغلطه پاسخ نگفته است.

تمام مسلمانان در حج و در عمره گرد خانه خدا و حجر اسمائیل طواف می*کنند و حجر اسمائیل محل دفن حضرت اسمائیل و مادر ایشان است. آیا طواف*کنندگان چون به دور این قبور می*چرخند مشرکند؟ آیا باید حجر اسمائیل را تخریب کرد چون بر دو قبر ساخته شده است؟ آیا کسانی که در حجر اسمائیل نماز می*خوانند چون نزد این دو قبر نماز می*خوانند کافر هستند؟

آیا قرآن زیارت صالحین را کفر می*داند؟