????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49

    Lightbulb معجزاتی زیبا از امام صادق(ع)

    سلام دوستان در این بخش به گوشه ای از معجزه هایی که امام صادق انجام داده اند و قدرت هایی که دارند اشاره می کنیم.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    اثر دعاى امام صادق (ع):

    مفضّل مى‏گويد: با امام صادق(( عليه السّلام))به طرف مكّه مى‏رفتيم. در اين هنگام از كنار زن و بچه ‏اى كه گاوشان مرده بود و براى آن مى‏گريستند، گذشتيم.
    حضرت فرمود: چه شده است؟
    زن گفت: اين گاو، همه چيز ما بود و با آن زندگى خود را مى‏گذرانديم. اكنون مرده است و ما نمى‏دانيم چه كار كنيم.
    حضرت فرمود: آيا مى‏خواهى كه خدا آن را زنده كند؟
    زن گفت: ما ناراحت هستيم و تو ما را به مسخره گرفته‏اى؟
    حضرت فرمود: هرگز مقصودم اين نبود. پس امام دعا كرد و با پاى مبارك، ضربه‏اى به گاو وارد كرد و او را نهيب زد كه گاو برخاست و سر پا ايستاد.
    زن گفت: قسم به خداى كعبه! تو عيسى بن مريم هستى. بعد امام(( عليه السّلام)) داخل مردم رفت و آن زن نتوانست حضرت را بشناسد.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    واقعا این داستان زیباست بخوانیدش.

    تأخير در قبض روح، به امر امام (ع)


    صفوان، از عبدى نقل مى‏كند كه گفت: همسرم به من گفت: خيلى وقت است كه امام صادق- عليه السّلام- را نديده ‏ايم. اگر امسال به حج برويم با امام نيز تجديد ديدار مى‏كنيم.
    گفتم: ما كه چيزى در بساط نداريم تا به حج برويم.
    گفت: چرا، من مقدارى لباس و زينت آلات دارم، آنها را بفروش تا با آن به حج برويم. من هم چنين كردم. و عازم سفر شديم. هنگامى كه نزديك مدينه رسيديم. همسرم بشدّت مريض شد تا اينكه حالتش نزدیک به موت گرديد. وقتى به مدينه رسديم، خدمت امام صادق- عليه السّلام- رفتم در حالى كه از سلامتى او مأيوس شده بودم. سلام عرض كردم و حضرت نيز جوابم را داد و از حال همسرم پرسيد.
    جريان را گفتم و عرضه داشتم كه از خوب شدن او نا اميد شده ‏ام.
    حضرت فرمود: بخاطر اين است كه خيلى ناراحتى؟
    گفتم: آرى.
    فرمود: خوف نداشته باش! دعا كردم تا خداوند او را عافيت دهد. وقتى كه بر گردى خواهى ديد كه خوب شده و نشسته است و به او شيرينى میدهند.
    عبدى مى‏گويد: به سرعت برگشتم و ديدم حال همسرم خوب شده، نشسته و كنيز به او شيرينى مى‏خوراند. از حالش پرسيدم، گفت: خدا به من شفا داده و ميل به شيرينى پيدا كردم.
    گفتم: وقتى از پيش تو رفتم نااميد بودم. امام صادق- عليه السّلام- از حال تو پرسيد كه جريان را به او گفتم. فرمود: نترس، وقتى كه برگشتى خواهى ديد كه همسرت نشسته و شيرينى مى‏خورد.
    زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم. مردى داخل شد و پرسيد:
    چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و اين هم ملك الموت است كه براى قبض روح من آمده است.
    آن مرد گفت: اى ملك الموت! جواب داد: لبّيك اى امام! فرمود: آيا تو مأمور به اطاعت از ما نيستى؟
    گفت: چرا هستم.
    فرمود: به تو دستور مى‏دهم تا بيست سال ديگر، مرگ او را به تأخير اندازى.
    گفت: بر روى چشم، اطاعت مى‏كنم.
    بعد هر دو از پيش من خارج شدند و رفتند. و من نيز همان لحظه حالم خوب شد.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  4. تشکر شده توسط :

    Yaser.76 (چهارشنبه 06 شهریور 92)

  5. Top | #4

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    ميوه دادن درخت خشكيده‏:

    على بن ابى حمزه مى‏گويد: با امام صادق- عليه السّلام- به حجّ مى‏رفتيم كه زير درخت خرماى خشكيده‏اى فرود آمديم. حضرت زير لب دعايى را زمزمه كرد كه من نفهميدم. سپس فرمود: اى درخت! از طعامى كه خداوند در تو قرار داده است به ما بخوران.
    راوى مى‏گويد: ناگهان متوجّه شدم كه شاخه ‏هاى درخت، به سوى امام متمايل شدند، در حالى كه خرماى تازه داشتند. حضرت بسم اللَّه گفت و شروع بخوردن كرد. و ما هم به دستور ايشان خورديم كه بهترين خرما بود.
    عربى باديه‏ نشين، چون اين منظره را مشاهده كرد، تعجّب نمود و گفت: تا به امروز، سحرى به اين بزرگى نديده بودم! حضرت فرمود: ما وارثان پيغمبرانيم و در بين ما ساحر و كاهنى پيدا نمى‏شود.
    هر وقت از خدا بخواهيم اجابت مى‏كند.
    عرب نپذيرفت و باور نكرد! حضرت فرمود: مى‏خواهى از خدا بخواهم تا تو را به صورت سگى در آورده و نزد خانواده‏ ات برگردى و مقابل آنها دم بجنبانى؟
    عرب كه جاهل بود و نمى‏فهميد، گفت: آرى.
    حضرت از خدا خواست تا او را به صورت سگى مسخ كرد. آن سگ به راه افتاد و رفت.
    راوى مى‏گويد: امام به من دستور داد كه دنبال او بروم. من نيز رفتم و ديدم وارد منزل شد و در مقابل عيال و اولادش، دم خود را جنبانيد. آنها عصا برداشته و او را از خانه بيرون كردند. آنگاه من به حضور حضرت رسيدم و جريان را گزارش كردم. ناگاه متوجّه شدم كه آن سگ برگشت و روبروى حضرت، ايستاد، دمش را مى‏جنباند و اشك مى ‏ريخت.
    حضرت به او ترحّم كرد، دعا كرد تا خداوند او را به حال اوّل برگرداند. در همان حال خداوند متعال او را به حال اوّل برگرداند.
    حضرت از او پرسيد: اكنون ايمان آوردى؟
    گفت: بلى هزار هزار بار ايمان آوردم.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  6. Top | #5

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    امام صادق (ع) و زنده كردن پرندگان‏
    يونس بن ظبيان مى‏گويد: پيش امام صادق- عليه السّلام- بودم و عده‏اى نيز حضور داشتند.
    پرسيدم: خداوند متعال كه به حضرت ابراهيم مى‏فرمايد فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ (( پس بگير چهار مرغ را آنها را پاره گردان.( سوره بقره، آيه 260).)) اين چهار پرنده از يك جنس بودند يا چند جنس؟
    حضرت فرمود: دوست داريد مانند آن كار را به شما نشان دهم؟
    گفتيم: آرى.
    فرمود: اى طاوس! در حال طاوسى را ديديم كه پرواز كنان نزد آن حضرت آمد. سپس كلاغ و باز و كبوتر نيز به همين نحو نزد ايشان حاضر شدند. دستور داد آنها را ذبح كنند و پرهاى آنان را كنده و بدنشان را قطعه- قطعه نمايند و با هم بياميزند.
    آنگاه، سر طاوس را برداشت و گفت: اى طاوس! ديديم كه گوشت و استخوان و پرها جدا شدند و به سرش پيوسته و طاوس زنده سر پا ايستاد. بعد از آن كلاغ را خواند و آن هم همان گونه. و به ترتيب، باز و كبوتر را هم زنده كرد.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  7. Top | #6

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    یک از زیبا ترین معجزه ی امام صادق را در این جا بخوانید:

    وفاى به عهد:


    از هشام بن حكم نقل شده است كه: مردى از اهل جبل، خدمت امام صادق- عليه السّلام- رسيد كه ده هزار درهم همراه داشت. از آن حضرت تقاضا كرد تا با اين مبلغ، در مدينه خانه‏اى براى او بخرد كه هر وقت خواست با عيالش به مدينه بيايد و در آن سكنى گزيند. سپس براى اعمال حجّ به مكّه رفت.
    وقتى كه مراجعت نمود، امام- عليه السّلام- او را به منزل خود برد و به وى فرمود:
    براى تو خانه‏اى در فردوس اعلى خريدم كه حدود آن از اين قرار است: يك طرفش به خانه رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- و طرف ديگرش به خانه على- عليه السّلام- و جانب سومش به خانه امام حسن و طرف چهارمش به خانه امام حسين- عليه السّلام- محدود مى‏شود. و قباله‏اى به اين مضمون نوشت و به او داد. آن مرد نيز از سخن امام- عليه السّلام- خوشنود گشت و راضى گرديد.
    پس از آن، امام صادق- عليه السّلام- مبلغ ياد شده را بين فرزندان امام حسن و امام حسين- عليهما السّلام- تقسيم كرد. و آن مرد وقتى كه به شهر خود بازگشت، مريض شد و وصيت نمود هنگامى كه از دنيا رفتم اين قباله را با من دفن نماييد.
    ورثه به وصيتش عمل كردند و نوشته حضرت را با او دفن نمودند. روز ديگر كه بر سر قبر او رفتند، ديدند قباله بر روى قبر گذاشته شده و بر آن نوشته شده است(امام‏صادق- عليه السّلام- به پيمان خود وفا كرد)).
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  8. Top | #7

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    اجابت دعاى امام صادق (ع)
    حماد بن عيسى از امام صادق- عليه السّلام- خواست كه حضرت براى او دعا كند تا خداوند حجّ بسيار و ملك و املاك نيكو و خانه‏اى خوب و همسرى از خاندان نيكوكار، صالح و فرزندان نيكو به او عنايت كند.
    امام نيز دعا كرد كه: خدايا! حمّاد بن عيسى را مالى عطا كن كه پنجاه حجّ برود و ملك و خانه‏اى خوب و همسرى صالح و درستكار از خاندانى بزرگ و با كرامت و فرزندانى نيكو به او عطا كن.
    شخصى كه در آن مجلس حضور داشت مى‏گويد: بعد از چند سال، نزد حمّاد بن عيسى به خانه‏اش در بصره رفتم. حماد به من گفت: آيا به ياد دارى دعايى را كه امام صادق- عليه السّلام- در حقّ من نمود؟
    گفتم: آرى؟.
    گفت: اين (كه مى‏بينى) خانه من است كه مثل آن در اين شهر نيست. و باغ و املاكم بهترين‏هاست و همسرم نيز از بزرگان و فرزندانم از نيكانند كه مى‏شناسى. و چهل و هشت بار حجّ نموده‏ام.
    راوى مى‏گويد: بعد از آن، حماد دو حجّ ديگر بجا آورد و در پنجاه و يكمين سفر حجّ، وقتى كه به جحفه(( جحفه؛ مكانى است كه در راه مكّه است. و ميقات( محرم احرام بستن) اهل مصر و شام از آنجاست.)) رسيد و خواست كه احرام ببندد، داخل جايى شد كه غسل كند، سيل او را گرفت و با خود برد، غلامانش رفتند و جنازه او را از آب بيرون آوردند. لذا از آن پس او به حماد غريق الجحفه ((حمادّى كه در جحفه غرق گرديد)) ناميده شد.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  9. Top | #8

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    تصرّف امام (ع) در اشيا:

    ابو صامت حلوانى نقل مى‏كند كه: به امام صادق- عليه السّلام- عرض كردم چيزى به من عطا كن كه شك را از قلبم بزدايد. فرمود: كليد را از جيبت بيرون آور و به من بده. من نيز كليد را در آوردم و به آن حضرت دادم. ناگهان ديدم آن كليد به صورت شيرى در آمد و من ترسيدم.
    فرمود: نترس و آن را بگير. وقتى آن را گرفتم، به حال اوّل خود برگشت.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود




مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •