علامه مجلسی احادیثی در «بحار» ج ۲۷ از ص ۵۱ تا صفحه ۶۳ از تفسیر قمی نقل فرموده است. در روایت ابن الجارود از ابوجعفر(ع) در تفسیر قول خدای تعالی «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه» یعنی: خدای تعالی در باطن هیچ فردی دو دل قرار نداده است؛ فرمودند: اما دوست ما خالص می*گرداند محبت به ما را همچنان که طلا به واسطه*ی آتش خالص و پاک می*شود به طوری که در آن طلا هیچ ناخالصی نیست. کسی که می*خواهد بداند محبت ما را ـ یعنی بداند محبت خالص خود را به ائمه علیهم السلام ـ پس دل خویش را امتحان کند، پس اگر در محبت ما محبت دشمن ما را شریک قرارداده، او از ما نیست و ما از او نیستیم و خدای تعالی دشمن این گونه کسان است و جبرئیل و میکائیل و خدا دشمن کافران هستند.



از این حدیث شریف استفاده می*شود کسی که هم ائمه و هم دشمنانشان را دوست بدارد بی*فایده می باشد، و معلوم است که علمای اهل*سنت مانند محی*الدین و امثال او در عین این که مدعی هستند ائمه را دوست دارند، مع ذلک اظهار می*دارند و اقرار می*کنند به محبت خلفای ثلاثه؛ جمع بین این دو محبت نمی*شود. پس آن*ها از صدیقین نیستند و در امتحان صدیقین مردود و ساقط هستند. بلکه از فرمایش حضرت علیه السلام ظاهر است که دوستی دشمنان اهل*بیت موجب کفر است، چنانچه در بحار ج ۲۷ از امالی صدوق از حضرت صادق جعفر بن محمد(ع) روایت می*کند که فرمودند: «همنشینی با کسی که عیب جویی و عیب گویی می*کند از ما ـ ائمه علیهم السلام ـ یا این که مدح کند کسی را که دشمنی با ما دارد، یا صله کند با کسی که با ما قطع صله کرده، یا قطع صله کند از کسی که با ما صله کرده، یا دوستی کند با کسی که دشمنی با ما دارد، یا دشمنی کند با کسی که با ما دوستی دارد، پس به تحقیق چنین کسی کفر ورزیده به آن که فرو فرستاده سبع مثانی و قرآن عظیم را ـ خدا ـ .



ابن ادریس(ره) در اواخر «سرائر» حدیثی از سماعه نقل می*کند که او می*گوید: شنیدم از اباعبدالله علیه السلام که می*فرمودند: «روز قیامت رسول*الله(ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهم السلام از کنار آتش مرور می*کنند ناگاه فردی از میان آتش صیحه می*زند: یا رسول*الله اغثنی، به دادم برس، ای رسول خدا! (سه مرتبه تکرار کرد). پس جوابش نمی*دهند»، فرمودند: «پس ندا می*کند: یا امیرالمؤمنین! به دادم برس، (سه مرتبه). پس جوابش نمی*دهند.» فرمودند: «پس ندا می*کند: یا حسین! یا حسین! یا حسین! به دادم برس، من قاتل دشمنان توام.» فرمودند: «پس پیامبر به حسین(ع) می فرمایند به درستی که حجّت آورد برای شما.» فرمودند: «پس حسین(ع) سرازیر می*شود به سوی آن ندا کننده به مانند باز تندرو؛ پس او را بیرون می آورد از آتش.» راوی می*گوید: پس عرض کردم به اباعبدالله(ع): چرا مختار به آتش معذّب شد با این که قاتلان سیدالشهداء(ع) را بکشت؟ حضرت فرمودند: «همان مختار محبتی نسبت به آن دو نفر ـ ابوبکر و عمر ـ در قلبش داشت؛ قسم به خدایی که محمّد را به حق مبعوث به رسالت نمود اگر جبرئیل و میکائیل هم محبتی به آن دو داشته باشند حق تعالی آن دو را نیز با صورت به آتش خواهد افکند.»

از این حدیث شریف ظاهر است که کسی به منزلت جبرئیل و میکائیل حتی مقدار کمی محبت به آن دو نفر ـ ابوبکر و عمر ـ داشته باشد، حق تعالی او را به جهنم می*اندازد. و همین محبت کم به آن دو نفر در قلب مختار سبب شد که به جهنم برود تا پاک شود و چون به سیدالشهداء(ع) عقیده*مند بود خدای تعالی او را نجات داد.



در «بحار» از کنز الکراجکی به سندش از سلیمان اعمش از حضرت جعفر بن محمد از آبائشان از امیرالمؤمنین(ع) نقل می*کند که فرمودند: «رسول*الله صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای علی! تو امیر مؤمنینی و امام متقینی! ای علی! تو سیّد اوصیا و وارث علم انبیا و بهترین صدیقینی و افضل سابقینی! ای علی! تو شوهر سیّده زنان عالمینی، و خلیفه*ی بهترین پیامبری؛ ای علی! تو مولای مؤمنینی و حجت بعد از من بر همه*ی مردمی. بهشت واجب شد بر کسی که تو را دوست داشت و ولایت تو را پذیرفت. و رفتن به جهنم واجب شد بر کسی که دشمنی کرد با تو. ای علی! قسم به آن کسی که مرا مبعوث داشت به نبوت و مرا بر تمام خلق برگزید (خدای متعال)، اگر بنده*ای خدای را هزار سال عبادت کند ـ خدا ـ از او قبول نمی*کند مگر به ولایت و محبت تو و به ولایت و محبت ائمه از اولاد تو و به درستی که ولایت تو قبول نمی*شود از کسی مگر به بیزاری از دشمنان تو و از دشمنان ائمه علیهم السلام از اولاد تو. جبرئیل مرا به این امر خبر داد؛ پس هر کسی خواست ایمان آورد و هر کسی خواست کفر ورزد.»

این حدیث نیز صراحت دارد بر این که محبت به ائمه علیهم السلام بدون دشمنی با دشمنانشان مقبول حق تعالی نیست، و معلوم است علمای اهل*سنت دشمن دشمنان اهل*بیت نیستند، مخصوصاً دشمن خلفای ثلاثه، بلکه به آن*ها محبت می*ورزند. پس اظهار محبت آن*ها به اهل*بیت علیهم السلام بدون دشمنی با دشمنانشان سودی ندارد.





یکی از کسانی که ارادت خاصی به خلفای جور داشته و آن را بارها و بارها در اشعارش انعکاس داده ، مولوی است و متاسفانه به عنوان عارف و ولی خدا! در جامعه ما معرفی میشود. او در برخی اشعارش حتی مقام خلفای غاصب را از حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام بالاتر میداند!



اکنون توجه شما را به نمونه هایی از این اشعار جلب میکنیم :



چو احمدست و ابوبکر یار غار دل و عشق****** دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد

(دیوان شمس غزل شماره ۹۰۱)





عاشقانی که باخبر میرند******پیش معشوق چون شکر میرند

از الست آب زندگی خوردند******لاجرم شیوه دگر میرند

و انک اخلاق مصطفی جویند******چون ابوبکر و چون عمر میرند

(دیوان شمس غزل شماره ۹۷۲)