محاربه با اسلام در لوای دعوت به توحید؛ سال 1160

در سال 1160 شاگرد مکتب ابن تیمیه به «درعیه» (سرزمین مسیلمه کذاب) رفت و با حاکم آن، «ابن سعود» پیماني بست كه بر اساس آن، منطقه نجد و روستاهای اطراف آن برای ابن سعود باشد و به او وعده غنايم جنگی بسیار داد که بیش از مالیاتی است که دریافت می کند در مقابل شاگرد مکتب ابن تیمیه «محمد بن عبد الوهاب» در وضع و اجرای نقشه ها و انتشار دعوتش آزادی کامل داشته باشد.

محمد بن عبد الوهاب که بود؟ و ماهیت دعوت او چه بود؟

در سال 1115 متولد شد و در 1207 قمری مرد. در شهر عینیه در نجد پا به جوانی گذاشت و نزد علمای حنبلی درس خواند. پدرش کفر و بی دینی را در چهره او می دید و مردم را از وی بر حذر می داشت. برادرش شیخ سلیمان کتابی در رد بدعت ها و اعتقادات باطلش به نام «الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» تالیف کرد.

محمد بن عبدالوهاب بسیار شوق و ولع داشت در خواندن احوالات پیامبران دروغین مانند مسلیمه کذاب، سجاح، اسود عنسی و طلیحه اسدی چنانچه میرزا ابوطالب اصفهانی از معاصران او اظهار داشته: « ...کما اینکه خودش هم ادعای نزول وحی و الهام را برخودش داشت. او دعوت خود را دعوت به توحید می داند و غیر خود حتی گذشتگان و اساتید خود را کافر می شمارد.»

پسر عبدالوهاب در رساله اش نوشته: «من به شما خبر از خود می دهم به خدا سوگند که الهی جز او نیست، طلب علم کردم و معتقدم کسانی که باور کردند که من دارای علم و معرفت هستم، در حالی که در آن زمان معنای لا اله الا الله را نمی دانستم .... و دین اسلام را نشناخته بودم ....همچنین هیچ یک از اساتید و مشایخم آن را (دین اسلام )نشناختند.»

«احمد زینی دحلان» فقیه شافعی نقل روایت کرده که مردی به محمد بن عبد الوهاب گفت: «این اعتقادی که اظهار کردی متصل است یا منفصل؟» محمدبن عبد الوهاب گفت «مشایخ من و مشایخ مشایخم تا 600 سال پیش همه مشرک بوده اند» آن شخص گفت: « پس رشته ارتباطی دینیت منفصل است نه متصل ان را از چه کسی گرفتی؟» او گفت: «از وحی و الهام مانند خضر»

برادرش خطاب به محمد بن عبدالوهاب گفت: « شما با کوچک ترین بهانه ای تکفیر می کنید بلکه با آنچه گمان می کنید کفر است، تکفیر می کنید بلکه با آنچه که در اسلام روشن و صریح است تکفیر می کنید بلکه کسانی را که از تکفیر افرادی که شما آنان را تکفیر می کنند امتناع می کنند تکفیر می کنید.»

محمد بن عبد الوهاب در جواب مي گويد: «من فقط شما را به توحید و ترک شرک دعوت می کنم .....من شما را به دین دعوت می کنم در حالی که تمام کسانی که زیر هفت آسمان هستند همگی مشرکند هر کس مشرکی را بکشد وارد بهشت می شود.»

راویان معتقدند: «ابن سعود با محمدبن عبد الوهاب برای جنگ فی سبیل الله بیعت کرد اما همه می دانند که آنها فقط به مسلمانان حمله کردند و مسلمانان را به قتل رساندند. ابن سعود یکی از دختران ابن عبد الوهاب را به ازدواج پسرش در آورد تا روابط بینشان تقویت شود و این پیمان بین این دو خاندان تا کنون ادامه دارد.

محمد بن عبدالوهاب از این تاریخ برای نابودی جهان اسلام و ایجاد تفرقه و حمله به توحید با پرچم نفی شرک حرکت خود را آغاز کرد و هرکه دعوت او را نمی پذیرفت مشرک و کافر بود و خونش مباح.

نجد در آن زمان و روزی که این پیمان بسته شد در حالت فقر و بیچارگی می زیست، ابن سعود حتی توان تامین غذا برای شاگردان عبد الوهاب را هم نداشت بعد از اولین حمله بر مشرکین و کفار (همان مسلمانانی که وهابیت را قبول نداشتند) غنیمت بر اساس احکام وهابیت تقسیم شد یک پنجم برای ال سعود و بقیه برای لشکر.

سال 1163

مردم عیينه علیه حکومت سعودی ها و ابن عبد الوهاب قیام کردند. حکومت طبق فتوای عبد الوهاب با همان پرچم توحیدی عبد الوهاب به موحدان عینه حمله کرد. شهر را به طور کامل ویران کرد. چاه های آب را پر کرده و درختان را برید و سوزاند. به ناموس مسلمین تجاوز کرده و شکم زنان حامله را پاره کرده و دستان کودکان را برید. تمام مردان را کشت و چهار پایان را سوزاند و هرچه در خانه ها بود غارت کرد.

عیینه از سال 1163 تا کنون ویرانه و تلی از خاک است شاید این اولین درس توحید آل سعود و عبد الوهاب بود! و اين در حالي است كه وهابیت مدعي است، شهر عیینه بر اثر عذاب الهی حمله ملخ نابود شد. بعد از این پیروزی عبد الوهاب احساس قدرت کرد با مردم نجد و احساء جنگید تا اینکه برخي با کراهت و بعضی با اختیار با او بیعت کردند و تمام امارت نجد را با زور تحت سیطره خاندان سعودی درآوردند.

در سال 1178 مردم «يام» شکست سنگینی به آل سعود وهابی تحميل كردند. اما با فریب عبد الوهاب حیات این حکومت همچنان استمرار یافت.

سال 1207

در سال 1215 نیروهای سعودی به سوی احساء حرکت کردند و بر سر راهشان هرچه یافتند غارت کردند و هرکس که مقاومت کرد بی رحمانه کشتند سعود بن عبد العزیز چند ماه در آنجا ماند هرکس را که خواست کشت و بعضی را رها و بعضی را حبس می کرد اماکن و خانه ها را تخریب نمود.

سال 1216 هجوم به کربلای معلی

در سال 1216 سعود بن عبد العزیز ارتشی از بادیه نشینان نجد را در روز عيد غدير به کربلا روانه کرد، مانند همیشه که غارت و چپاول می کردند قبر امام حسین علیه السلام تخریب شد هرچه در خزانه بود غارت شد جز فراریان کسی زنده نماند.

«مستر کوران سیز» می گوید: «هر سال در عید غدیر در نجف اشرف جشن می گرفتند مردم کربلا از شهر خود به سوی نجف بیرون رفتند. وهابی ها عدم حضور مردم در کربلا را غنیمت شمردند و به شهر حمله کردند که حدود دوازده هزار نفر بودند همه را به قتل رساندند تعداد قربانیان در هر روز به سه هزار نفر می رسید اما غارت و چپاول آنها قابل وصف نیست.»

گفته شده دویست شتر از اموال گرانبها بیش از طاقتشان بار زدند، قبه حضرت را که از صحیفه هایی با آب طلا بود بردند. ضریح امام حسین (ع) را تخریب کردند.جواهری که ضریح را پوشانده بود به غارت بردند بلکه هر چیز گرانبهاي را در شهر چپاول کردند.

سال 1217

در اواخر سال 1217 به حجاز حمله کردند. لشکر طائف را شکست دادند. با زور وارد شهر شده، مردان را کشتند، زنان و کودکان را به اسارت گرفتند؛ قبه ابن عباس صحابی پیامبر (ص) را در طائف تخریب کردند.

زینی دحلان می گوید: «در ذی القعده (از ماه های حرام ) سال 1217در طائف مرتکب کشتار دسته جمعی شدند حتی کودکان را کشتند کودکان شیر خوار را بر سینه مادرانشان سر بریدند گروهی که فرار کرده بودند مورد تعقیب سواره نظام قرار گرفتند و قتل عام شدند.»

وهابیون عده ای از زنان و مردان را عریان در بیابان قرار دادند و بعد از سیزده روز شرط کردند که وهابیت را قبول کنند تا کشته نشوند. حتی در طائف کسانی که در مسجد پناهنده بودند و درحال رکوع و سجود بودند کشته شدند. اشیای قیمتی را غارت و به خارج شهر منتقل کردند تا جایی که وسايل غارت شده به اندازه یک کوه شد سپس خمس آن را به امیر سعودي دادند، بقیه را میان خود تقسیم کردند قرآن ها، کتب حدیث کتب فقه و نحو را در کوه ها و راه ها ریخته و بی حرمتی کردند به آنها خبر داده شد که اموال در زیرزمین ها دفن شده، جایی را کندند مالی یافتند لذا تمام خانه ها حتی توالت ها و چاه های آب را را حفاری کردند و در نهايت مي توان گفت مردم طائف در ان سال طعم شیرین!! توحید وهابی را چشیدند.

عالی ترین مراتب توحید؛ حمله به شهر حرام در ماه حرام

در سال 1217 تصمیم به اشغال مکه گرفتند. حاکم مکه نتوانست سپاهی برای جنگ مهیا کند با تعداد زیادی از مردم مکه به جده فرار کرد ابن سعود با نیروهایش در دهم محرم به مکه رسید بدون مقاومت وارد مکه شد و آنچه که در طائف انجام داد در مکه هم مرتکب شد. علمای مکه را مجبور به قبول وهابیت و تدریس کتب وهابیت کرد و مسلمانان را از انجام مناسک حج و عمره منع کردند.

ادامه دارد ...
به نقل از :
http://www.snn.ir/news-13900616030.aspx