آثار تاریخی به جای مانده از گذشتکان گویای بسیاری از حقايق گذشته ملت ها و فرهنگ هاست و آثار باستانی هر کشور جزو میراث ملی مردم آن ملت محسوب می شود که هویت آن قوم را به اثبات می رساند، چه بسا تکه ای از کوزه ای گلی که برای یک ملت ارزش بسیار بالایی داشته باشد.



این تاریخ و هویت ملی چنان باارزش است که همواره در تاریخ، فاتحانی که به تخریب و انهدام این آثار دست می زنند، نزد آن قوم و ملت از منفورترین اشخاص هستند.


زمانی که آثار تاریخی متعلق به یک مذهب و دین باشد ارزشی فراتر و بالاتر پیدا خواهد کرد که در این صورت نمی توان آن را میراث ملی یک کشور دانست؛ چرا كه متعلق به تمامی معتقدان به آن مذهب است.



آثار تاریخی- مذهبی دارای ارزش والایی است؛ چون علاوه بر آنچه که ذکر شد، دارای ارزش کلامی نیز هست؛ یعنی این آثار تاریخی شاهد و یا دلیلی برای اثبات ادعاهای آن مکتب است در مقابل رقیبانش.


کدام ملت است که هویت خود را پاک کند؟ کدام کشور است که تلاش کند تاریخ خود را به فراموشی بسپارد؟ و کدام متدین به دینی است که آثار و نشانه های تاریخی متعلق به مذهب خود را مضمحل کند؟ خصوصا در مورد بناهای تاریخی - مذهبی که دارای ارزش کلامی است.


اما سخن بسیار فراتر از یک اثر تاریخی است و فاجعه بسیار بزرگتر از انهدام و تخریب یک بنای باستانی؛ تلختر و ناگوارتر از آنچه که تصور انسان به آن راه پیدا کند.


در هشتم شوال بقاعی تخریب شد که خداوند متعال آن بقاع را مطهر و شریف قرار داد؛ مکانی تخریب شد که خداوند بزرگ ادله توحید را در آن آشکار کرد؛ جایی که خداوند اهل آسمان ها و زمین ها را متعبد و ملتزم به زیارت آن کرده است.(مفاتیح الجنان- اذن دخول دوم )


بقیع بیتی از بیوت رسول الله (ص) است؛ بیتی که خداوند امر به رفعتش كرده و ذکر و بردن نام خودش را در این بیوت اذن داده است؛ في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا ...


هرگز نمی توان خانه ای را که جای پای جبرئیل (اصول کافی- باب علم ائمه) در آن است را با ابنیه تاریخی مقایسه کرد؛ پر واضح است که تخریب کننده یک بنای تاریخی هیچ سنخیتی با آن قوم و فرهنگ ندارد، چه رسد به کسی که آثار و نشانه های تاریخی را منهدم می کند؛ چه کسی می تواند محل آمد و شد ملائکه و محل هبوط وحی را نابود کند، مگر کسی که اعتقادی به وحی ندارد؟


در کفر محمد بن عبد الوهاب و اتباع ضال و مضلش شکی نیست؛ حتی نحله ای که او پایه گذاری کرد را به نام پدرش «عبد الوهاب» نامگذاری کردند؛ با اینکه پدرش از مخالفان سرسخت او بود، کسی نگفت فرقه محمدیه، بلکه وهابیت نام طریقه او شد برای احتراز از وقوع تشابه بین او و تابعانش و بین مسلمانان و اتباع رسول الله (ص).


اما تخریب بقیع تنها جنایت وهابیت نبوده؛ جنایت این اتباع شیطان در کربلای حسینی فراموش شدنی نیست. نقل شده در حمله به کربلا و تخریب آن مکان مقدس، 5000 نفر کشته و 10هزار نفر زخمی و مجروح شدند.



اما سزاوار است، گفته شود، این کار مجرمانه وهابيت که نه تنها شیعيان، بلكه تمام جهان را به لرزه درآورد، نقطه عطف تاریخی برای انقلاب علیه وهابی ها بود؛ چنانچه بعدها منجر به عواقب وخیمی بر حاکمیت این امارت گمراه شد.


هر چند آن قوم ظالم، به کربلا، آن مکان عرشی اهانت کردند، اما باعث رسوایی خود آنها و هوشیاری جهان اسلام شد؛ چرا که شکست های وهابیت از آن حمله به بعد آغاز شد.



جنایت آنها در کربلای معلی، مقاومت در برابر هجوم وهابیت را دربرداشت؛ به طوری که بعد از آن واقعه، هیچ گاه نتوانستند در بلاد شیعه شهری را به تصرف خود درآورند و همه حملات آنها منجر به شکست مفتضحانه شد؛ هر بار که بعد از آن تاریخ به سمت کربلا و نجف لشکر کشیدند با خفت و خواری و دادن تلفات، دست خالی برگشتند که البته این به یمن عنایت اهل بیت (ع) به مبارزان شيعه بود.


شکست وهابیت به معجزه حضرت امیرالمومنین (ع)


مرحوم سید عبد الله مدرس صادقی در کتاب «لولو الصدف فی تاریخ النجف» می نويسد: «چون این جماعت محاصره کردند بلده شریفه را، اهل بلد مشغول به انداختن تفنگ شدند چون مردم قصه قتل و نهب کربلای معلا را داشتند و لذا نهایت خوف را داشتند و منتهای همت را کردند حتی زن ها و عجائز (پیرزن ها) بیرون آمدند و اطراف آن قبه منوره نهایت تضرع و استغاثه را کردند ناگهان یکی از آنها دید شخصی سبز پوش كه عمامه سبزی بر سر داشت از حرم محترم بیرون آمد و در میان آن قوم رفت که ناگهان فریاد و غوغا از میانه آنان پیدا شد و فریاد آنها بلند شد، می گفتند پدر آنها علی (ع) آمد، چون هوا روشن شد، دیدند احدی از آن قوم در آن صحرا نیست، بجز قتلای عدیده که بعضی از آنها از فرق تا دبر دو نیم شده اند و بعضی از کمر نصف شده اند، و بسیار از اموال و اثقال را گذاشتند و فرار کردند. مردم نجف رفتند و مشغول نهب اموال و اثقال شدند.» این واقعه در سال 1221 اتفاق افتاد.


ادامه شکست وهابیون از شیعیان عراق


مرحوم سید محود عاملی در جلد ششم «مفتاح الکرامه» صفحه 435 می نويسد: «در سال 1223 در ماه جمادی الاخر سعود بن عبد العزیز با 20 هزار جنگجو یا بیشتر از نجد آمد، گزارش هایی به ما رسید که می خواهند غافلگیرانه به نجف حمله کنند، ما احتیاط لازم را مراعات و بالای دیوارهای خارج از شهر رفتیم و با تفنگ و توپ خانه موضع گرفتیم. هنگام شب به شهر نزدیک شد، دید ما آماده باش هستیم، برگشت به شهر حله رفت و آنان را نیز در حال آماده باش دید، منصرف شد و به سوی مرقد امام حسین علیه السلام غافلگیرانه و در روز رفت. کربلا را سخت محاصره کرد، مردم کربلا پشت درهای خارجی شهر ایستادگی کردند و دو طرف کشته های زیادی دادند و ناامیدانه بر گشتند، در عراق به هر کجا وارد می شدند آنجا را تباه می کردند و بسیاری را می کشتند. مدتی درس و بحث را تعطیل کردیم؛ زیرا بیم حمله داشتیم لا حول و لا قوه الا بالله ... عبدالعزیز مکه را اشغال کرد، سال ها حج را تعطیل کرد و نمی دانستیم چه می شود.»


در همان کتاب مرحوم عاملی می نويسد: «پایان یافتن این جز از کتاب «مفتاح الکرامه» بعد از نصف شب نهم ماه رمضان 1225 صورت گرفته است. در حال نگرانی و اضطراب و تشویش ذهن که عرب های بادیه نشین قبیله عنیزه که هم عقیده وهابی خارجی بودند، نجف و مرقد امام حسین (ع) را محاصره کردند، راه ها را قطع نمودند و اموال زوار امام حسین (ع) را که بعد از نیمه شعبان بر می گشتند، غارت کردند و تعداد زیادی از آنان را کشتند و بیشتر کشته شدگان غیر عرب بودند ...»



شکست پی در پی وهابیون در حمله های مکرر به نجف و باقی ماندن خطر که از آن حمله ها به وجود آمده بود، علل و اسباب مهمی بود که منجر شد مردم به صورت گروه ها و احزاب سازمان یافته درآیند و با هدف دفاع از شهر نجف و رد خطر وهابیت تلاش کنند.



مردم نجف متحد شدند و همه یک موضع گرفتند و لشکر اعراب بادیه نشین وهابیت را شکست دادند و درسی به آنها دادند که هرگز فراموش نکنند.



البته شکست این بادیه نشینان جنگ طلب فقط در عراق نبود، بلکه در سرزمین شام در ربیع الثانی 1225 و در خود شبه جزیره ادامه داشت که در برخی از این شکست ها، وهابیت تا مرز نابودی کامل پیش رفت.



در سال 1233 ابراهیم پاشا فرزند محمدعلی پاشا بر شهری از شهرهای وهابی تسلط پیدا کرد و امیر (حاکم ) آنجا را دستگیر نمود، سپس بر شفرا تسلط يافت که عبدالله بن سعود در آنجا بود، بنابراين شبانه به درعیه فرار کرد - تا درعیه دو ساعت فاصله بود - سپس ابراهیم شهر بزرگی از شهرهای وهابی را به تصرف درآورد که با درعیه 18 ساعت فاصله داشت، بعد به در عیه حمله برد و قسمتی از آنجا را تصرف، و وهابی ها را محاصره کرد.


«جبران شامیه» می نویسد: «محاصره درعیه پنج ماه طول کشید نیروهای کمکی، ارزاق و مواد غذایی از مصر می رسید و چهارپایان از بصره و مدینه ارسال می شد تا اینکه عبدالله بن سعود تسلیم، و در شهرها گردانیده شد و اعدام گرديد و شهر درعیه به صورت مخروبه ای درآمد. این چنین و در این تاریخ، طومار اولین حکومت وهابی که محمدبن عبد الوهاب مؤسسش بود، درهم پیچید.»


شادی و جشن به مناسبت شکست وهابیان


جشن های پیروزی در قاهره و جهان اسلام بعد از شکست وهابيون برپا شد؛ در این جشن ها تیراندازی با خمپاره و آتش بازی شد و فتحعلی شاه از ایران نامه ای نوشت و اظهار خوشحالی و تقدیر و تشکر كرد.



البته وهابیون فراری برگشتند و حکومت وهابی را احیا کردند و جنایات را از سرگرفتند، اما این بار قبیله نجد از هم پیمان عثنلتی ها حمایت کردند و برای بار دوم در سال 1309 مضمحل شد و برای بار سوم حمایت انگلستان حکومت وهابی را احیا کرد و به آن جرات داد تا دست به تخریب بقیع بزند.



تخریب بقیع جنجالی در جهان اسلام به پا كرد، خصوصا در میان شیعیان که عزای عمومی اعلام کردند و دروس و مدارس تعطیل شد؛ تجمعات و اعتراضات برپا گرديد، تلگراف ها پي در پي رسيد که رفتار وهابیت و آل سعود را محکوم می کرد، تلگراف هایی هم به ملوک و علمای جهان اسلام زده شد و مطبوعات عراق مقالاتی در محکومیت این عمل نوشتند.



اگر چه كشتار در کربلا و قتل عام زائرانش شروعی شد برای شکست های پی در پی وهابیان، اما سبب آشکار شدن ماهیت آنها برای جهان اسلام و همچنين مقاومت مردم عراق و لشکرکشی اهل مصر به شبه جزیره شد.


اگر غارت کربلا آغاز شکست های وهابیت شد، هشتم شوال (روز بقیع) به همت مسلمانان، خاصه شیعیان آغازگر شمارش معکوس برای نابودی این قوم جاهل گرديد.


باید در «روز بقیع» ماهیت و حقیقت این قوم و خطراتش برای جهان اسلام آشکار شود، بخصوص در این زمان که ملت های مسلمان از زیر یوغ دست نشانده های استعمار رهایی یافته اند.


آری! اگر چه تخریب آن بقاع متبرک و نورانی همواره جراحتی بر قلب شيعيان است، اما هشتم شوال شروع شمارش معکوس برای نابودی وهابیت خواهد بود.



منابع:



1.دايرة المعارف قرن بیستم- فرید وجدی- ص 295
2.تاریخ نجد- ص 99
3.موسوعه العتبات المقدسه- ج 6 -ص 231
4.کشف الارتیاب -ص 54
5.آل سعود ماضیهم و مستقبلهم- ص 69
6.لمحات اجتماعیه
به نقل از :
http://www.snn.ir/news-13900616097.aspx