????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 18 از 18






  1. Top | #11

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان

    zoha لطفا موضوع جدیدی که به نام روش مکتب شیخ صدوق در بیان عقائد ایجاد کردم بخون خیلی مفیده انشائ الله
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا

  2. Top | #12

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان

    تصوف در نگاه روايات

    در منابع مختلف ، رواياتي از ائمه (عليهم السلام) در مذمت تصوف گردآوري شده است که در اين جا به برخي از آنها اشاره مي کنيم :

    1) مستدرک الوسائل / ج2 / ص92

    2) اصول کافي / ج5 / ص65

    3) تحف العقول / ص348

    4) بحارالانوار / ج10 / ص351

    5) بحارالانوار / ج49 / ص275

    6) سفينه البحار / ج5 / ص200

    پيشوايان راستين اسلام که حافظان دين اند، بيش از همه با افکار انحرافي و بدعت ديني مبارزه مي کردند و پيروان خويش را از پيروي صوفيان و هر گروه باطل ديگر بر حذر داشتند و در اينباره احاديث فراواني از معصومين (عليهم السلام) وارد شده است؛ تا آنجا که مرحوم شيخ حر عاملي (متوفاي 1104 هـ ق) صاحب کتاب وسائل الشيعه در کتابي به نام الاثني عشريه ، رواياتي در انکار و نکوهش آنان نقل
    کرده است. وي مي نويسد :
    « جميع الشيعة انکروهم (أي الصوفية) و نقلوا عن ائمتهم احاديث کثيرة في مذمتهم و صنف علماء الشيعة کتبا کثيرة في ردّهم و کفرهم منها کتاب الشيخ المفيد في الرّد علي اصحاب الحلاج و ذکر فيه أن الصوفية في الاصل فرقتان حلولية و اتحادية » (الاثني عشريه ص53)
    « تمام شيعيان، فرقه هاي صوفيه را انکار نموده اند و از امامان خويش احاديث بسياري در نکوهش آنان نقل کرده اند و علماي شيعه کتابهاي بسياري را در ردّ اين فرقه و اثبات کفر آنان تأليف نموده اند که از آن جمله کتاب شيخ مفيد در ردّ اصحاب حلاج است که در آن آمده است : صوفيه در اصل دو فرقه : حلوليه و اتحاديه مي باشند.»
    در اينجا چندين حديث از کتب معتبر که مورد اعتماد تمام علماي شيعه است، نقل مي کنيم:
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا

  3. Top | #13

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان

    1) پيامبر اکرم (ص) از پديد آمدن اين گروه خبر داده و فرموده اند : « لاتقوم الساعة علي امتي حتي يقوم قوم من امتي اسمهم الصوفيه ليسوا مني و انهم يحلقون للذکر و يرفعون أصواتهم يظنون انهم علي طريقتي بل هم اضل من الکفار و هم اهل النار لهم شهيق الحمار »

    « روز قيامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومي از امّت من به نام (صوفيه) برخيزند. آنها از من نيستند و بهره اي از دين ندارند و آنها براي ذکر دور هم حلقه مي زنند و صداهاي خود را بلند مي کنند به گمان اينکه بر طريقت و راه من هستند؛ در حالي که آنان از کافران نيز گمراه تر و اهل آتش اند و صدايي دارند مانند عرعر الاغ ».

    (سفينة البحار محدث قمي/ ج2 / ص58 چاپ انتشارات فراهاني تهران و در چاپ جديد اسوه قم ج 5 ص 20) و (شرح نهج البلاغه علامه خويي ج14 ص3 در چاپ جديد و ج6 ص268 در چاپ قديم) و (حقايق فيض کاشاني ص136 چاپ بيروت) و ( کشکول علامه بحراني ج3 ص231) و ( البدعة و التحرف شيخ جواد خراساني ص134) و (اثني عشريه شيخ حر عاملي ص34) و (مصابيح الدجي ص246) و (هذا کتاب مغني في رد الصوفي ص31)

    از اين روايت معلوم مي شود که صوفيگري در زمان پيامبر (ص) نبوده و حضرت به عنوان اخبار از غيبت ذکر کرده اند که بعد ها چنين فرقه اي در ميان امت پيامبر (ص) پيدا خواهند شد و اين معجزه ، دليل صحت آن حديث مي باشد. همچنين در اين روايت تصريح شده است که آنان بر طريقت پيامبر (ص) نيستند و از کفار نيز گمراه ترند.

    2) پيامبر اکرم (ص) در روايتي از لعن ملائکه بر اين گروه خبر داده است ؛ آنجا که در اثناي سفارش هاي خود به ابوذر فرمود : « يا اباذر يکون في آخر الزمان قوم يلبسون الصوف في صيفهم و شتائهم يرون أن لهم الفضل بذلک علي غيرهم اولئک يلعنهم ملائکة السماء و الارض »

    « اي اباذر! در آخر الزمان قومي پيدا مي شوند که در تابستان و زمستان لباس پشمينه مي پوشند و اين عمل را براي خود فضيلت و نشانه زهد و پارسايي ميدانند آنان را فرشتگان آسمان و زمين لعن مي کنند.»

    (خيراتيه ج1 ص38) و (عبقري حسان ج2 ص54) و (مستدرک سفينه ج6 ص398) و (دايرة المعارف علامه شيخ محمد حسين اعلمي ج4 ص115 و ج 20 ص243 چاپ تهران) و (وسايل الشيعه ج11 ص508 چاپ بيروت) و (المحاسن للبرقي ص208) و (الاصول ص27) و (بحارالانوار ج74 ص91 و ج77 ص93 چاپ اسلاميه) و (سفينة البحار ج2 ص57 انتشارات فراهاني تهراني و ج 5 ص96 چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج1 ص209) و (ميزان الحکمة ج5 ص462) و (عين الحيوة ص576) و (تنبيه الغافلين ص13) و (مجموعه ورّام ص66 چاپ بيروت) و (مکارم الاخلاق طبرسي ص471) و (امالي شيخ طوسي ج2 ص152) و (اعلام الدين ديلمي ص204 چاپ موسسه آل البيت) و (انوار النعمانية ج2 ص295)

    روشن است قومي که به پشمينه پوشي و خرقه صوف معروف مي باشند و خود را بهتر از ديگران مي دانند همين صوفيان و درويشان اند.
    علاوه بر اينکه لباس آنها شهرت است و حرام مي باشد، اخبار بسياري نيز به خصوص در مذمت آنها رسيده است.

    3) به سند صحيح از « احمد بن محمد بزنطي » روايت کرده اند که مردي به امام صادق(ع) عرض کرد : در اين زمان قومي پيدا شده اند که به آنها صوفي مي گويند. درباره آنها چه مي فرماييد؟ امام (ع) در پاسخ فرمود : « انهم اعداءُنا فمن مال اليهم فهو منهم و يحشر معهم سيکون اقوام يدّعون حبّنا و يميلون اليهم و يتشبهون بهم و يلقبون انفسهم بلقبهم و يأوّلون اقوالهم ألا فمن مال اليهم فليس منّا و إنّا
    منهم برآء و من انکرهم و ردّ عليهم کان کمن جاهد الکفار بين يدي رسول الله (ص) »

    « آنها ( صوفيان ) دشمنان ما هستند ، پس هرکس به آنها ميل پيدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودي کساني پيدامي شوند که ادعاي محبت ما را مي کنند و به ايشان نيز تمايل نشان مي دهند ، خود را به ايشان تشبيه نموده و لقب آنان را بر خود مي گذارند و گفتارشان را تأويل مي کنند . بدان که هرکس به ايشان تمايل نشان دهد ؛ از ما نيست و ما از او بيزاريم و هرکس آنها را رد
    کند مانند کسي است که در حضور پيامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.»

    (اثني عشريه/ص33) و (سفينة البحار چاپ فراهاني ج2 ص57 و در چاپ اسوه قم ج5 ص 197) و (انوار نعمانيه سيد نعمت الله جزايري ج2 ص293 چاپ تهران) و ( منهاج البراعه علامه خوئي ج6 ص304) . ( طرائق الحقائق ج1 ص208 چاپ کتابخانه باراني) و (خيراتيه ج1 ص 36) و (البدعة و التحرف ص113) و (مصابيح الدجي ص244) و (حديقة الشيعة ص562) و (کشکول علامه بحراني ج3 ص229) و (فضايح الصوفيه ص35) و (بين التصوف و التشيع ص584 چاپ بيروت) و (صفوة الاخيار ص238 چاپ مشهد) و الفصول التامه رازي.

    از اين روايت چند نکته استفاده مي شود :

    اولا : تا زمان امام صادق (ع) در ميان مسلمانان صوفي نبوده و از آن به بعد پيدا شده است . پس اگر کسي اصحاب پيامبر (ص) يا امير

    مؤمنان (ع) را صوفي بنامد دليل بر بي اطلاعي اوست.

    ثانيا : اين خبر کرامتي از امام صادق (ع) است که از ساده لوحان زمان خبر مي دهد ؛ آنجا که مي فرمايد : « ادعاي محبت ما مي کنند و

    حال آنکه به دشمنان ما مايل هستند » که مراد صوفي هاي به ظاهر شيعه است که دعوي محبت اهل بيت پيامبر (ص) را مي نمايند.

    ثالثا : لقب صوفي بر خود مي گذارند و طرز رفتار و ظواهر حال خود را به آنها تشبيه مي نمايند.
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا

  4. Top | #14

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان

    1) به سند صحيح از « بزنطي » و « اسماعيل بن بزيع » از امام رضا عليه السلام روايت شده است که آن حضرت فرمود :
    « مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُوفِيَة وَ لَم ينکرهم بِلِسانِه و قلبه فليس منّا و مَن انکرهم فکأنّما جاهد الکفار بين يدي رسول الله (ص)»

    « هر کس نزد او از صوفيه سخن به ميان آيد و به زبان و دل انکار ايشان نکند، از ما نيست و هر کس صوفيه را انکار نمايد، گويا اينکه در راه خدا و در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد کرده است »

    (سفينه البحار/ج2/ص57 چاپ فراهاني تهران و ج5 ص197 چاپ اسوه قم)) و ( مستدرک الوسائل ج12 ص 323) و (مستدرک سفينة الحار ج2 ص398) و البدعة و التحرف ص112) و (دايرة المعارف اعلمي ج20 ص243) و (طرائق الحقائق ج1 ص212) و (حديقة الشيعه ص563) و (مصابيح الدجي ص244) و کشف المعارف مستعليشاه ص18) و (اثني عشريه شيخ حر عاملي ص32) و (تنبيه الغافلين ص12) و (انوار النعمانيه ج2 ص293)

    از اين روايت استفاده مي شود که هر فرد شيعه موظف است اگر در حضور او از صوفيه ذکري به ميان آيد با زبان و دل آنها را تقبيح نمايد و

    اگر کسي نسبت به اين موضوع بي تفاوت باشد يا کلمات باطل آنها را حمل بر صحت کند، شيعه و پيرو اهل بيت (ع) نيست.

    2) به سند معتبر از « حسين بن سعيد » روايت شده است که گفت : « سألت ابا الحسن عليه السلام عن الصوفية و قال :
    « لا يقول احد بالتصوف إلي الخدعة أو ضلالة أو حماقة و أما من سمي نفسه صوفيا للتقية فلا إثم عليه و علامته أن يکتفي بالتسمية فلايقول بشيء من عقائدهم الباطلة »

    از حضرت رضا عليه السلام سوال کردم از آل صوفيه؟ و ايشان فرمودند : « کسي قائل به تصوف نمي شود مگر از روي خدعهو مکر يا جهالت يا حماقت؛ اما اگر کسي از روي تقيه خود را صوفي بنامد، تا از شرّ آنها در امامن بماند بر او گناهي نيست؛ به شرط آنکه به چيزي از عقائد باطلشان قائل نشود »

    (اثني عشريه/ص30 و 33) و (کشف المعارف مستعليشاه ص18) و (کشکول علامه بحراني ج3 ص 331 يا 231) و (سفينة البحار ج2 ص58 چاپ فراهاني تهران و ج5 ص200 چاپ اسوه قم) و (البدعة و التحرف ص114) و (طرائق الحقائق ج1 ص212 با تحريف قسمتي از حديث) و (حديقة الشيعه ص 605) و (تنبيه الغافلين ص19) و (انوار النعمانيه ج2 ص295) و (خيراتيه ج1 ص37)

    اين روايت صراحت دارد در اينکه به هيچ وجه جايز نيست کسي خود را صوفي بنامد مگر از روي تقيه.

    همچنين عقائد آنها باطل است و اگر إحيانا يک دسته صوفي سالم وجود داشت که عقائد آنها صحيح بود، امام آن را بيان مي فرمودند.

    3) در کتب معتبر روايت کرده اند که امام حسن عسکري (عليه السلام) فرمودند : « از امام صادق (عليه السلام) از حال « ابوهاشم کوفي » صوفي، بنيانگذار تصوف در اسلام، سوال کردند، ايشان فرمودند : « إنّه کان فاسدَ العقيدة جدّا و هو ألّذي ابتدع مذهبا يقال له التصوف و جعله مفرا لعقيدته الخبيثة »

    (حديقه الشيعه/ص563-564) و (اثني عشريه ص33) و (طرائق الحقائق ج1 ص209) و (بين التصوف و التشيع ص585 چاپ بيروت) و ( منهاج البراعه علامه خوئي ج14 ص8) و (عرفان و تصوف ص86) و (فضايح الصوفيه ص41) و (البدعة و التحرف ص126) و (سفينة البحار ج2 ص57 چاپ فراهاني تهران و ج5 ص198)

    « ابوهاشم کوفي جدّاً فاسد العقيده است او همان کسي است که از روي بدعت، مذهبي اختراع کرد که به آن تصوف گفته مي شود و آن را فرارگاه عقيده خبيث خود ساخت »
    از اين روايت معلوم مي شود که عقيده تصوف « ابو هاشم کوفي » (م255 هجري) انکار دين و آئين بوده است.

    4) کُلِيني به سند معتبر از « سدير صيرفي » روايت کرده که : روزي از مسجد بيرون مي آمدم و امام باقر (ع) داخل مسجد مي شد، حضرت دست مرا گرفت ، و رو به کعبه نمود و فرمود : « اي سدير! مردم از جانب خداوند مأمور شده اند که بيايند و اين خانه را طواف کنند و به نزد ما آيند و ولايت خود را بر ما عرضه نمايند. » سپس فرمود : « يا سدير فاُريک الصادين عن دين الله. ثمّ نظر إلي ابي حنيفه و سفيان الثوري في ذلک الزمان و هم حلق في المسجد فقال : هؤلاء الصادّون عن دين الله بلا هدي من الله و لا کتاب مبين. إنّ هؤلاءالأخابث لو جلسوا في بيوتهم فجال الناس فلم يجدوا أحدا يخبرهم عن دين الله تبارک و تعالي و عن رسوله (ص) حتّي يأتونا فنخبرهم عن الله تبارک و تعالي عن رسوله »

    (اصول کافي ج1 ص392 چاپ بيروت) و (تحفة الاخيار ص106) و (فضايح الصوفيه ص42) و (اثني عشريه ص176) و (البدعة و التحرف ص126)

    « اي سدير مي خواهي کساني را که مردم را از دين خدا جلوگيري مي کنند به تو نشان دهم؟ آنگاه به ابو حنيفه و سفيان که در مسجد حلقه زده بودند، نگريست و فرمود : اينها کساني هستند که بدون هدايت از جانب خداوند و سندي آشکار، از دين خدا جلوگيري مي کنند.اگر اين پليدان در خانه هاي خود بنشينند و مردم را گمراه نکنند، مردم به سوي ما مي آيند و ما ايشان را از جانب خدا و رسول خبر مي دهيم »


    در اين روايت از سفيان ثوري (م161 ه.ق) که از سران صوفيه محسوب مي شده، به شدت انتقاد شده است.

    همچنين امام باقر (ع) در اين حديث به خطر آن دو نفر که سمبل دو جريان و حرکت آن زمان بودند و دستگاه خلافت آنها را در مقابل

    خاندان رسالت تراشيده بود، اشاره کرده است.
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا

  5. Top | #15

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان


    1) شيخ مفيد به سند صحيح از امام علي النقي (عليه السلام) روايت کرده است که محمد بن حسين بن ابي الخطاب مي گويد : درخدمت امام علي النقي (عليه السلام) در مسجدالنبي بودم که در آن حال جمعي از اصحاب آن حضرت شرفياب حضور شدند و در ميان
    ايشان ابو هاشم جعفري نيز بود که او مردي بسيار بليغ و باکمال بود و در نزد آن حضرت مقام و منزلت عظيمي داشت و چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند ، به ناگاه جمعي از صوفيه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گرديدند. حضرت فرموند :
    « لا تلتفتوا إلي هؤلاء الخّداعين فإنّهم خلفاء الشياطين و مخربوا قواعد الدين يتزهّدون لراحة الاجسام و يتهجدون لتصييد الانعام يتجوّعونعُمُراً حتي ... »


    « به اين حيله گران اعتنا نکنيد زيرا جانشينان شياطين و خراب کننده قواعد دين مي باشند . زهد ايشان براي راحتي بدنهايشان و تهجّد و شب زنده داريشان براي صيد کردن عوام است . عمري را در گرسنگي به سر برند تا عوام و ناداني را مانند خرها پالان کنند و زين بر پشت آنان گذارند.»

    حضرت در ادامه فرمودند :
    « لايهللون إلاّ لغرور الناس و لا يقلّلون الغذاء إلاّ لملأ العساس و اختلاف الدفناس يتکلمون الناس بإملائهم في الحبّ و يطرحونهم بإذلالهم في الجبّ أورادهم الرقص و التصديقة و أذکارهم التّرنّم و التغنية فلا يتبعهم إلاّ السفهاء و لا يعتقدهم إلاّ الحمقاء فمن ذهب إلي زيارة أحد منهم حيّاً أو ميّتاً فکأنّما ذهب إلي زيارة الشيطان و عبدة الأوثان و من أعان أحدا منهم فکأنما أعان يزيد و معاوية و اباسفيان »

    « ذکر نمي گويند مگر براي فريب مردم و خوراک خود را کم نمي کنند مگر براي پر کردن قدح و ربودن دل احمقان، با مردم دم از دوستي خدا مي زنند تا ايشان را به چاه اندازند ، وردهاي ايشان رقص و کف زدن و غناء و آوازخواني است و کسي به سوي آنها ميل نکند و تابع ايشان نگردد، مگر آن که از جمله سفيهان و احمقان باشد. هرکس به زيارت يکي از آنان در حال حيات و يا بعد از مرگ برود ، مانند آن است که به زيارت شيطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس ياري ايشان کند ، گويا يزيد و معاويه و ابوسفيان را ياري کرده است »
    در همان موقع يکي از اصحاب آن حضرت عرض کرد : « و إن کان معترفا بحقوقکم / اگر چه آن کس به حقوق شما اقرا داشته باشد؟ »

    حضرت نگاه تندي به او کردند و فرمودند : « دَع ذا عنک مَن اعترف بحقوقنا لم يذهب في عقوقنا أما تدري انهم أخس طوائف الصوفية و الصوفية کلهم من مخالفينا و طريقتهم مغايره لطريقتنا و إن هم إلاّ نصاري و مجوس هذه الامّة اولئک الذين يجهدون في أطفاء النور الله والله يتمّ نوره و لو کره الکافرون »

    « اين سخن را ترک کن! مگر نمي داني هر کس حق ما را بشناسد مخالفت امر ما نمي کند؟ آيا نمي داني ايشان پست ترين طوائف صوفيه مي باشند و تمام صوفيان مخالف ما هستند و طريقه آنها باطل و بر خلاف طريقت ما است و اين گروه ، نصارا و مجوس امّت هستند و آنان سعي در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) مي کنند و خداوند نور خود را تمام مي کند ، هرچند کافران خوش ندارند »

    (سفينه البحار/ج2/ص58 چاپ انتشارات تهران و ج5 ص199 چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج1 ص211) و (حديقة الشيعه ص602) و (منهاج البراعه ج6 ص304 چاپ قديم و ج14 ص16 چاپ اسلاميه تهران) و (اثني عشريه ص28) و (البدعة و التحرف ص115) و (کشکول علامه بحراني ج3 ص228) و (تنبيه الغافلين ص17) و (انوار النعمانيه ج2 ص294) و (مصابيح الدجي ص242) و (خيراتيه ج1 ص32) و (تصوف و تشيع ص548)

    از اين روايت صحيح که متن و ترجمه آن بيان گرديد چند نکته قابل توجه است :

    الف): مضمون آن انکار و مذمت تمام صوفيه است و تصريح به اين موضوع دارد که آنها عموما مخالف طريقه اهل بيت عليهم السلام مي باشند و اگر چه ادعاي محبت و ارادت نسبت به علي عليه السلام و اولاد او بکنند و مدعي تشيع باشند، از ساير فرقه هاي صوفيه پست تر و نزد شيطان محبوب ترند ، زيرا آنان باعث گمراهي شيعيان مي شوند.
    ب): وقتي حضرت در جواب آن مرد که گفت : « هرچند معترف به حقوق شما باشد ؟ فرموند: آن کس که معترف به حقوق ما مي باشد با ما مخالفت نمي کند » يعني آنان در ادعاي خود دروغگو هستند و اعتراف به حقوق اهل بيت عليهم السلام با تصوف و صوفيگري سازگار نيست.

    ج): از اين که فرمودند : صوفيه هم پيمان شيطان هستند و زيارت ايشان ، زيارت شيطان است، معلوم مي شود که ايشان روابط تنگاتنگ و سروسري با شيطان دارند و گمراه کردن بندگان خدا و غيب گويي و مکاشفات ادعايي ايشان هم به کمک شيطان است.
    د): و اين که فرمودند : هر کس که ياري ايشان کند ياري يزيد و معاويه و ابوسفيان کرده و با آنها محشور خواهد شد، نشانگر دوري آنان از سعادت اخروي است. پس کساني که نسبت به ايشان خوش بين باشند و کلمات کفرآميز و آلوده به خرافات آنان را تأويل و يا حمل به معاني صحيح کنند ، به گناه بزرگي مرتکب شده اند؛ چون ياري ايشان نموده اند و در واقع ، بدتر از يزيد و پدران وي هستند ؛ زيرا يزيديان بدنهاي اهل حق را پايمال کردند و ايشان افکار و عقايد آنان را نابود کردند.

    ه): در روايت مذکور از آنها تعبير به نصارا و مجوس اين امت شده است. شايد به اين دليل باشد که تأثير اديان قديم ايراني در تصوف بيشتر

    بوده است. بنابراين ، صوفي ها اگرچه خود را مسلمان مي دانند ولي در ميان مسلمانان مانند نصارا و مجوس مي باشند.

    و): همچنين اين که حضرت، آنان را به بت پرستان تشبيه فرمودند، شايد براي آن است که آنان صورت مرشد و قطب خود را درحال عبادت مانند بت مورد توجه قرار مي دهند.
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا

  6. Top | #16

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان


    1) در کتب معتبر روايت کرده اند که جمعي از صوفيان وارد محضر امام رضا عليه السلام شدند و به عنوان اعتراض گفتند : مأمون فکر کردو رأي او چنين شد که امامت و ولايت را به تو بدهد ولي امامت حق کسي است که غذاي سفت بخورد و لباس زبر بپوشد و سوار خر شود و به عيادت مريض برود و تو اين کارها را نمي کني.
    حضرت به آنها فرمودند :
    « إنّ يوسف کان نبيّا يلبس أقبية الديباج المزورة بالذهب و يجلس علي متکآت آل فرعون و يحکم، إنما يراد من الامام قسطه و عدله اذا قال صدق و إذا حکم عدل و إذا وعد أنجز ثم قرء : قل مَن حرّم زينة الله التي أخرج لعباده و الطيبات من الرزق »


    (اثني عشريه/ص34) و (بحار الانوار ج67 ص120 چاپ موسسه الوفاء بيروت لبنان 1404) و (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي ج11 ص34 چاپ کتابخانه آيت الله مرعشي قم 1404)

    « يوسف پيامبر بود و قباهاي ديباي مطلاي مي پوشيد و بر مسند آل فرعون تکيه مي زد و حکم مي راند. واي بر شما ! همانا از امام عدالت و دادگري متوقع است که چون سخن گويد، راست بگويد و چون حکم کند، به عدالت باشد و چون وعده دهد، به وعده خود وفا کند. » سپس آن حضرت آيه زير را قرائت فرموند : « بگو چه کسي زينت هاي خدا را که بر بندگان آفريده ، حرام کرده است و از صرف روزي حلال و پاکيزه منع نموده است »

    البته به اين مضمون، آيات بسياري وارد شده که صوفيان و رياکاران به روش زندگي ساير ائمه عليهم السلام نيز اعتراض کرده اند و پاسخهاي متعددي شنيده اند. عجيب است که صوفيانِ نسل هاي بعد براي جلب عوام ، سلسله ارشاد خود را گاهي به امامان ما نسبت داده و برخي از آنان را جزء مشايخ خود شمرده اند ، درحالي که نياکانشان در حال حيات امامان با آنان معارضه مي کردند و به شدّت مورد غضب و ردّ و انکار و اعتراض آنان بودند.
    اين روايت بيانگر انکار و مذمت تمام فرقه هاي صوفيه است و تصريح به اين معنا دارد که آنها عموما مخالف طريقه اهل بيت و ائمه اطهار عليهم السلام مي باشند.
    تعجب آور اين که اخيرا شنيده مي شود برخي از صوفيان که جرأت ردّ روايات ضد صوفيه را ندارند مي گويند اين روايات مربوط به صوفيان اهل سنت است و به صوفيان شيعه ربطي ندارد ؛ چنانکه « زين العابدين شيرواني » صاحب کتاب کشف المعارف که يکي از سران صوفيه به ظاهر شيعه است، مي گويد :
    « اين مطلب درست است که مي گويند امام رضا عليه السلام گفته است : هرکس که در حضور او از صوفيان ذکري به ميان آيد و با زبان يا دل خود آنان را تقبيح نکند از ما نيست و هرکس آنها را تقبيح کند مانند کسي است که در رکاب پيامبر (ص) با کافران مي جنگد. امّا بايد درک کرد که روي اين سخن صرفا با صوفيان دروغين است که « آفتاب امامت را تيره مي کنند » يعني صوفيان سني. بنا به گفته معصوم عليشاه فرزند جانشين شيرواني : « تصوف حقيقي همان تشيع حقيقي است ». تشيع امامي ، وجه بيروني ائمه اطهار عليهم السلام و حقايق الهي تصوف، وجه دروني آن است.

    در پاسخ بايد بگوئيم :

    اولا : مضمون و منطق اين روايات عموما بر خلاف اين ادعاست و مضمون برخي از آنها انکار و مذمت تمام صوفيه است و تصريح به اينکه آنهاعموما مخالف طريقه اهل بيت عليهم السلام مي باشند و اگرچه مدعيِ محبت به علي عليه السلام و اولاد او هستند ولي آنها در ادعاي خود دروغگو هستند ، از اينرو محبت اهل بيت و شيعه بودن با تصوف سازگار نيست.

    ثانيا : اگر شبهه را قوي بگيريم و بگوئيم اين روايات در مذمت و انکار صوفي هاي سنّي مذهب است و شامل صوفي هاي به اصطلاح شيعه نمي باشد ، باز صوفي هاي مدعي شيعه از ردّ و انکار ائمه اطهار عليهم السلام در امان نيستند ؛ زيرا در اين روايات تصريح شده است « هرکس ياري ايشان (صوفيه) کند، گويا يزيد و معاويه (عليه الهاويه) و ابوسفيان را ياري کرده است و هرکس به زيارت يکي از آنان
    در حال حيات يا بعد از مرگ برود مثل اين است که به زيارت شيطان رفته است
    آيا تعريف و توصيف آنها و ترويج افکار آنان کمک به آنان نيست؟
    آيا توجيه کلمات کفرآميز و آلوده به خرافات آنها، ياري آنان به شمار نمي رود؟
    آيا صوفيان به ظاهر شيعه ، همان سخنان متقدمان (قديميان) صوفيه را تکرار نمي کنند؟
    آيا اصول عقايد آنها يکي نيست؟

    ثالثا : روايت امام صادق عليه السلام که به سند صيحيح روايت شده است ، دقيقا شامل صوفي هاي به ظاهر شيعه نيز مي باشد. امام صادق عليه السلام ضمن بيان اينکه صوفي ها دشمنان ما هستند و هرکس به آنان تمايل نشان دهد از آنان است، فرمودند : در آينده کساني پيدا مي شوند که ادعاي محبت ما را مي کنند و به صوفيه نيز تمايل نشان مي دهند و خود را به ايشان تشبيه نموده و لقب آنان را بر خود مي گذارند و سخنانشان را تأويل و توجيه مي نمايند. هرکس به ايشان تمايل نشان دهد از ما نيست و ما از او بيزاريم.»
    بسيار واضج است که مراد امام عليه السلام صوفي هاي به ظاهر شيعه مي باشند که ادعاي محبت اهل بيت عليهم السلام را مينمايند و لقب صوفي بر خود مي گذارند. پس صوفي هاي شيعه نما نيز، راه گريزي از اين روايات ندارند.
    http://www.eteghadat.com/forum/forum-f1 ... t8315.html
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا

  7. Top | #17

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    68
    تشکر کرده
    0

    Re: مصیبت صوفیان

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

    واقعا از خواندن مطالب فوق لذت بردم و همچنین استفاده کردم. امیدوارم خداوند به شما خیر دهد. دعای زیر را به شما و همه شعیان راستین مکتب اهل بیت (ص) و اعضای خوب این سایت هدیه می کنم:

    ... فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ رَسُولِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ فِي مَنَازِلِ الْمُخْبِتِينَ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين

    (کامل الزیارات، صفحه 258 و 259، فراز آخر زیارت قبر حضرت ابولفضل عباس (علیه السلام))

  8. Top | #18

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    228
    تشکر کرده
    189

    Re: مصیبت صوفیان

    الهی امین
    ای مهجت قلب مصطفی ادرکنا محبوبه ی ذات کبریا ادرکنا

    با آنکه علیست رکن ما کان و یکون ای رکن علی مرتضی ادرکنا


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •