ما اعتقاد داریم هیئت که می*آئیم، سر قرارمان با بهترین*ها و زیباترین*ها می*رویم. می*دانیم خیلی هم دست خودمان نبوده که خاطرخواه کسانی باشیم که خدا هم خاطرخواهشان شده! باید باور کنیم خیلی از امتیازات*شان را. خودشان گفته*اند هر صفت خوبی را می*توانید به ما نسبت دهید، به جز خدائی! حالا دور هم جمع می*شویم، مثل همه که عشق*شان را در این دنیا همه جا جار می*زنند و در بوق و کرنا می*کنند، ما هم فریاد بزنیم که این*ها را دوست داریم، هرچند از بی*لیاقتی و حسودی عده*ای به ما بگویند زیاده روی نکنید! تفاوت آن*هایی که دیگران عشق*شان است، این است که عشق*شان روزی می*میرد و فراموش می*شود مثل «آن بازیگر» یا «آن خواننده» و یا آن «آدم معروف» دیگر. حالا دیگر عشق*شان کجاست، همانی که عکس و صدایش همه زندگی*شان را گرفته بود، عشقی که نتوانست زندگی خود را هم جمع بکند. اما عشق ما سال*های خیلی زیادی است که خیلی*ها خودشان را برایشان به آب و آتش می*زنند و حتی یک درجه هم از گرمای این محبت کم نشده. حالا این محبت و عشق ما، که ما را شب*های جمعه دور هم جمع می*کند و این هم ما که هیئت را در واقع زیارتگاه می*دانیم، چون اعتقاد داریم که حضرت فاطمه و فرزندانش جائی که صدایشان کنند به خصوص با دل پاک نوجوانان، حتما حضور می*یابند. هرچند بعضی نفهمند. پس ما هم زیارتشان می*کنیم،*همان*طور که حرم کربلا و مشهد و قم می*رویم. و همان*طور که وقتی این حرم*ها می*رویم زیارت کارهایی دارد، هیئت هم که می*آئیم کارهایی دارد که باید انجام بدهیم و به قول معروف آدابی دارد:
اول: بدانیم کجا می*رویم. سرمان را زیر نندازیم و فکر کنیم انگار که گیم نت می*رویم و یا می*رویم خانه خاله! تفاوت*ها را بفهمیم.
دوم: نیت کنیم. قربت الی الله برویم و از خدا ثوابش را بخواهیم. هیئت تا قبل از این*که شروع بشود، خانه دوست*مان است ولی وقتی شروع شد، می*شود هیئت و مکان مقدسی است.
سوم: تمیز و با وضو باشیم. مهمانی آشنایان که می*رویم خوش*تیپ می*رویم، حالا هفته*ای یک*ساعت که می*خواهیم برویم مهمانی دوستان خدا و از آن*ها درخواست داریم، همین*طوری برویم؟!
چهارم: تلاش کنیم جلسه*مان را گرم کنیم. دوست*مان را هم بیاوریم، اگر او را دوست داریم. اول این*که اگر دوستی واقعی باشد، بهترین*ها را باید برای دوستت بخواهی؛ دوم این*که جلسه*ی بهترین*ها باید به بهترین شکل با حضور دوستان بیشتر و گر*م*تر باشد.