????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 11






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    من مطالبی را درباره زندگی حضرت محمد(ص) بیان می کنم. :P
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    نام: محمد بن عبد الله در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.كنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، كریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، یس، طه‏ و... .منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حكومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.محل تولد: مكه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در كتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، كم‏نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است كه پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات یافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد. همسران:1. خدیجه بنت خویلد.
    2. سوده بنت زمعه.
    3. عایشه بنت ابى بكر.
    4. امّ شریك بنت دودان.
    5. حفصه بنت عمر.
    6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.
    7. امّ سلمه بنت عاتكه.
    8. زینب بنت جحش.
    9. زینب بنت خزیمه.
    10. میمونه بنت حارث.
    11. جویریه بنت حارث.
    12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب فرزندان: الف) پسران: 1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اكرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.
    2. عبدالله. این كودك چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.
    3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت. عبدالله و قاسم از خدیجه كبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین كودكى از دنیا رفتند.ب) دختران:1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).دختران پیامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تكریم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه كبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف مى‏فرمود. برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت علیهم السلام
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    تولد و دوران کودکی حضرت محمد

    ... شهر مکه در ظلمت و سکوت سنگینی فرو رفته بود و اثری از حیات وفعالیت به چشم نمی خورد، تنها ماه، مطابق معمول آرام آرام از پشت کوههای سیاه اطراف، بالا آمده و شعاع کمرنگ و لطیف خود را بر روی خانه های ساده و خالی از تجمل و همچنین ریگزارهای دور شهر، پهن می کرد.

    کم کم شب از نیمه گذشت و نسیم لذت بخش و مطبوعی سرزمین تفتیده حجاز را فرا گرفت و آن را برای مدت کوتاهی آماده ی استراحت ساخت، ستارگان هم در این هنگام به این بزم بی ریا رونق و صفا بخشیده و به روی ساکنان شهر مکه لبخند می زدند!

    کرانه افق مکه در آستانه سپیده سحر بود، ولی هنوز سکوت ابهام آمیزی بر شهر حکومت می کرد و همه در خواب بودند، فقط آمنه بیدار بود و دردی را که در انتظارش بود احساس می کرد... درد رفته رفته شدیدتر شد... ناگهان چند بانوی ناشناس و نورانی را در اطاق خویش دید که بوی خوشی از آنان به مشام می رسید. متحیر بود که ایشان کیانند و چگونه از در بسته داخل شده اند؟!... (1)

    طولی نکشید که نوزاد عزیزش به دنیا آمد و بدین ترتیب دیدگان «آمنه » پس از ماهها انتظار در سحرگاه (2) هفدهم ربیع الاول به دیدار فرزندش روشن شد.

    همه از این ولادت خوشحال بودند، ولی در این هنگام که «محمد، صلی الله علیه وآله » شبستان تاریک و خاموش آمنه را روشن می کرد جای همسر جوانش «عبدالله » خالی بود چون او در بازگشت از سفر شام در مدینه درگذشته و در همانجا به خاک سپرده شده و آمنه را برای همیشه تنها گذاشته بود (3) .

    «محمد، صلی الله علیه وآله » به دنیا آمد و همراه با ولادت او حوادثی در آسمان و زمین و مخصوصا در مشرق

    که مهد تمدن آنروز بود، پدیدار گردید.

    کاخ با عظمت انوشیروان که شبحی از قدرت و سلطنت ابدی! را در نظرها مجسم می کرد و مردم به آن و صاحبش چشم دوخته بودند، آنشب لرزید و چهارده (4) کنگره آن فروریخت و آتشکده فارس (5) که شعله های آتش آن هزار سال زبانه می کشید یکباره خاموش شد.

    خشکیدن دریاچه ساوه نیز منطقه عظیم دیگری را بیدار کرد! (6)

    حلیمه دایه محمد، صلی الله علیه وآله

    اعراب کودکان خویش را پس از تولد به دایه ای در میان قبایل اطراف شهر می سپردند تا هم در هوای آزاد و در محیط طبیعی صحرا پرورش یابند و هم لهجه فصیح عربی را - که در آن زمان، اصیل ترین جلوه آن در صحرا یافت می شد فرا گیرند. (7)

    ازطرفی چون آمنه برای تغذیه فرزندش شیر نداشت، «عبدالمطلب » پدر بزرگ و کفیل «محمد، صلی الله علیه وآله » به فکر افتاد بانویی محترم و مطمئن را برای نگهداری محمد عزیز، یادگار فرزندش عبدالله، استخدام کند و پس از تحقیق کافی «حلیمه » را که از قبیله ی «بنی سعد» (قبیله یی که به شجاعت و فصاحت معروف بود) و از زنان پاکدامن و اصیل به شمار می آمد، برای این کار انتخاب کرد.

    حلیمه، محمد را به قبیله خود برد و چون فرزند خویش در مراقبت او می کوشید.«قبیله بنی سعد» مدتی بود که در صحرا گرفتار قحطی بودند و صحرای خشک و آسمان خشک تر، فلاکت و فقر آنان را افزون ساخته بود.

    از روزی که «محمد، صلی الله علیه وآله » به خانه حلیمه رفت، خیر و برکت به او رو آورد و زندگی او که با فقر و تنگدستی می گذشت، رو به بهبود گذارد و چهره رنگ پریده او و فرزندانش نور و طراوتی پیدا کرد. پستان خشک او پر از شیر شد و مرتع گوسفندان و شتران آن ناحیه خرم گشت. درحالیکه پیش ازآن مردم بسختی زندگی می کردند.

    «محمد، صلی الله علیه وآله »، خود نیز بیش از دیگر کودکان رشد می کرد و از آنها چابکتر می دوید و مانند آنها شکسته حرف نمی زد.

    چنان میمنت و برکت با او همراه بود که اطرافیانش بسهولت این حقیقت را درمی یافتند و به آن معترف بودند; به طوری که حارث همسر حلیمه به او می گفت: آیا می دانی چه فرزند مبارکی نصیب ما شده است؟... (8)

    محمد، صلی الله علیه وآله، در طوفان حوادث

    تازه شش (9) بهار از عمر «محمد، صلی الله علیه وآله » می گذشت که مادرش آمنه برای دیدار بستگان خود و شاید زیارت قبر شوهرش عبدالله شهر مکه را ترک گفت و به اتفاق محمد، صلی الله علیه وآله، به سوی مدینه روان گشت و پس از دیدار از نزدیکان خویش و تجدید عهد با مزار همسرش، پیش از رسیدن به مکه در محلی به نام «ابواء» درگذشت. (10)

    بدین ترتیب محمد، صلی الله علیه وآله، در سنینی از عمر که هر کودکی احتیاج فراوان به محبتهای سرشار پدر و دامان پرمهر مادر دارد این هر دو را ازدست داد.

    سیمای محمد، صلی الله علیه وآله
    همانطوریکه ولادت پیامبر اسلام، صلی الله علیه وآله، و حوادث بعد از آن خارق العاده بود همچنین گفتار و کردار دوران کودکی آن حضرت او را از سایر کودکان ممتاز می ساخت. (11)

    ابوطالب عموی محمد، صلی الله علیه وآله، می گفت: هرگز از محمد، صلی الله علیه وآله، دروغ و کار ناشایست و جاهلانه ندیدیم، نه بیجا می خندید و نه سخنان بیهوده می گفت و بیشتر تنها بود. (12)

    هنگامیکه محمد، صلی الله علیه وآله، هفت ساله بود یهود گفتند ما در کتابهایمان خوانده ایم که پیامبر اسلام از غذای حرام و شبهه دار اجتناب می نماید، خوب است او را امتحان کنیم. لذا مرغی ربودند و برای ابوطالب فرستادند، همه از آن خوردند چون نمی دانستند، ولی محمد، صلی الله علیه وآله، به آن دست نزد، وقتی علت آن را پرسیدند در جواب فرمود: آن حرام است و خداوند مرا از حرام حفظ می فرماید... سپس مرغ همسایه را گرفته و فرستادند به خیال اینکه بعدا پولش را بپردازند آن حضرت باز هم میل نکرد و فرمود این غذا شبهه ناک است و... آنگاه یهود گفتند این طفل دارای شان و مقام عالی و ارجمندی است. (13)

    بزرگ قریش «عبدالمطلب » با محمد، صلی الله علیه وآله، مانند سایر کودکان رفتار نمی کرد، بلکه برای او مقام و مرتبه ای رفیع قائل بود.

    هنگامیکه برای عبدالمطلب جایگاهی در کنار کعبه ترتیب می دادند و فرزندانش اطراف جایگاه مخصوص را احاطه می کردند عظمت و ابهت او مانع بود که شخصی به آنجا وارد شود، ولی محمد، صلی الله علیه وآله، مقهور آن جلال و جبروت نمی شد و کراست به جایگاه مخصوص می رفت. عبدالمطلب به فرزندانش که مانع ورود محمد، صلی الله علیه وآله، می شدند می گفت: پسرم را رها کنید، به خدا سوگند او دارای شان عظیمی است...

    آنگاه محمد، صلی الله علیه وآله، با بزرگ قریش عبدالمطلب می نشست و با او به سخن می پرداخت. (14)

    پی نوشت ها:

    × برگرفته از: نگرشی کوتاه به زندگی پیامبر اسلام.

    1. بحارالانوار، ج 15، ص 325.

    2. همان، ج 15، ص 250.

    3. کامل التواریخ، جزء ثانی، ص 10; طبقات، ج 1، ص 61.

    4. بحارالانوار، ج 15، ص 257.

    5 و 6. همان، ج 15، ص 258 - 263.

    7. سیره حلبیه، ج 1، ص 99

    8. اقتباس از بحارالانوار، ج 15، ص 331 - 395; و سیره ابن هشام، ج 1، ص 156 - 160; و سیره حلبیه، ج 1، ص 99.

    9. بحارالانوار، ج 15، ص 402 و 406.

    10. سیره ابن هشام، ج 1، ص 168.

    11 و 12. بحارالانوار، ج 15، ص 382 و 402 و 366.

    13. همان، ج 15، ص 336.

    14. همان، ج 15، ص 142; سیره ابن هشام، ج 1، ص 168.
    :P
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    ازدواج محمد ( ص )
    وقتی امانت و درستی محمد ( ص ) زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندی از مردم
    مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتی زياد
    و عفت و تقوايی بی نظير داشت ، خواست که محمد ( ص ) را برای تجارت به شام
    بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به محمد ( ص ) بدهد . محمد ( ص ) اين
    پيشنهاد را پذيرفت . خديجه " ميسره " غلام خود را همراه محمد ( ص ) فرستاد .
    وقتی " ميسره " و " محمد " از سفر پر سود شام برگشتند ، ميسره گزارش سفر
    را جزء به جزء به خديجه داد و از امانت و درستی محمد ( ص ) حکايتها گفت ، از
    جمله برای خديجه تعريف کرد : وقتی به " بصری " رسيديم ، امين برای استراحت زير
    سايه درختی نشست . در اين موقع ، چشم راهبی که در عبادتگاه خود بود به " امين "
    افتاد . پيش من آمد و نام او را از من پرسيد و سپس چنين گفت : " اين مرد که
    زير درخت نشسته ، همان پيامبری است که در ( تورات ) و ( انجيل ) درباره او
    مژده داده اند و من آنها را خوانده ام " .
    خديجه شيفته امانت و صداقت محمد ( ص ) شد . چندی بعد خواستار ازدواج با
    محمد گرديد . محمد ( ص ) نيز اين پيشنهاد را قبول کرد . در اين موقع خديجه چهل
    ساله بود و محمد ( ص ) بيست و پنج سال داشت .
    خديجه تمام ثروت خود را در اختيار محمد ( ص ) گذاشت و غلامانش رانيز بدو
    بخشيد . محمد ( ص ) بيدرنگ غلامانش را آزاد کرد و اين اولين گام پيامبر در
    مبارزه با بردگی بود . محمد ( ص ) مي خواست در عمل نشان دهد که مي توان ساده و
    دور از هوسهای زود گذر و بدون غلام و کنيز زندگی کرد .
    خانه خديجه پيش از ازدواج پناهگاه بينوايان و تهيدستان بود . در موقع
    ازدواج هم کوچکترين تغييری - از اين لحاظ - در خانه خديجه بوجود نيامد و همچنان
    به بينوايان بذل و بخشش مي کردند .
    حليمه دايه حضرت محمد ( ص ) در سالهای قحطی و بی بارانی به سراغ فرزند
    رضاعي اش محمد ( ص ) مي آمد . محمد ( ص ) عبای خود را زير پای او پهن مي کرد و
    به سخنان او گوش مي داد و موقع رفتن آنچه مي توانست به مادر رضاعی ( دايه ) خود
    کمک مي کرد .
    محمد امين بجای اينکه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه های
    زودگذر دچار شود ، جز در کار خير و کمک به بينوايان قدمی بر نمي داشت و بيشتر
    اوقات فراغت را به خارج مکه مي رفت و مدتها در دامنه کوهها و ميان غار مي نشست
    و در آثار صنع خدا و شگفتيهای جهان خلقت به تفکر مي پرداخت و با خدای جهان به
    راز و نياز سرگرم مي شد . سالها بدين منوال گذشت ، خديجه همسر عزيز و باوفايش
    نيز مي دانست که هر وقت محمد ( ص ) در خانه نيست ، در " غار حرا " بسر
    مي برد . غار حرا در شمال مکه در بالای کوهی قرار دارد که هم اکنون نيز مشتاقان
    بدان جا مي روند و خاکش را توتيای چشم مي کنند . اين نقطه دور از غوغای شهر و
    بت پرستی و آلودگيها ، جايی است که شاهد راز و نيازهای محمد ( ص ) بوده است
    بخصوص در ماه رمضان که تمام ماه را محمد ( ص ) در آنجا بسر مي برد . اين تخته
    سنگهای سياه و اين غار ، شاهد نزول " وحی " و تابندگی انوار الهی بر قلب پاک
    " عزيز قريش " بوده است . اين همان کوه " جبل النور " است که هنوز هم نور
    افشانی مي کند .
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    آغاز بعثت
    محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و
    نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر
    با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد . درآن شب
    بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او
    را به مقام پيامبری مفتخر سازد .
    سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص
    به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند :
    " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی
    علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " .
    يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته
    آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن
    با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست .
    محمد ( ص ) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی
    خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند .
    اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند
    " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار
    توانفرسا و مشکلش بود . جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز
    از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر
    مهربانش باز گفت .
    خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و
    دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت
    به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را
    ياری مي نمايی " .
    سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند . محمد ( ص )
    اندکی به خواب رفت .
    خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و
    سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت :
    آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری است و " ناموس بزرگ "
    رسالت بر او فرود مي آيد .
    خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .
    :P
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  6. Top | #6

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    دعوت از خويشان و نزديکان
    پس از سه سال که مسلمانان در کنار پيامبر بزرگوار خود به عبادت و دعوت
    مي پرداختند و کار خود را از ديگران پنهان مي داشتند ، فرمان الهی فرود آمد :
    " فاصدع بما تؤمر... آنچه را که بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی بگردان " .
    بدين جهت ، پيامبر ( ص ) مأمور شد که دعوت خويش را آشکار نمايد ، برای
    اين مقصود قرار شد از خويشان و نزديکان خود آغاز نمايد و اين نيز دستور الهی
    بود : " وأنذر عشيرتک الاقربين . نزديکانت را بيم ده " . وقتی اين دستور آمد ،
    پيامبر ( ص ) به علی که سنش از 15سال تجاوز نمي کرد دستور داد تا غذايی فراهم
    کند و خاندان عبد المطلب را دعوت نمايد تا دعوت خود را رسول مکرم ( ص ) به
    آنها ابلاغ فرمايد . در اين مجلس حمزه و ابو طالب و ابو لهب و افرادی نزديک
    يا کمی بيشتر از 40نفر حاضر شدند . اما ابو لهب که دلش از کينه و حسد پر بود
    با سخنان ياوه و مسخره آميز خود ، جلسه را بر هم زد . پيامبر ( ص ) مصلحت ديد
    که اين دعوت فردا تکرار شود . وقتی حاضران غذا خوردند و سير شدند ، پيامبر اکرم
    ( ص ) سخنان خود را با نام خدا و ستايش او و اقرار به يگانگي اش چنين آغاز
    کرد:
    " ... براستی هيچ راهنمای جمعيتی به کسان خود دروغ نمي گويد . به خدايی که
    جز او خدايی نيست ، من فرستاده او به سوی شما و همه جهانيان هستم . ای خويشان
    من ، شما چنانکه به خواب مي رويد مي ميريد و چنانکه بيدار مي گرديد در قيامت
    زنده مي شويد ، شما نتيجه کردار و اعمال خود را مي بينيد . برای نيکوکاران بهشت
    ابدی خدا و برای بدکاران دوزخ ابدی خدا آماده است . هيچکس بهتر از آنچه من
    برای شما آورده ام ، برای شما نياورده . من خير دنيا و آخرت را برای شما
    آورده ام . من از جانب خدا مأمورم شما را به جانب او بخوانم . هر يک از شما
    پشتيبان من باشد برادر و وصی و جانشين من نيز خواهد بود " .
    وقتی سخنان پيامبر ( ص ) پايان گرفت ، سکوت کامل بر جلسه حکمفرما شد .
    همه درفکر فرو رفته بودند . عاقبت حضرت علی ( ع ) که نوجوانی 15ساله بود
    برخاست و گفت : ای پيامبر خدا من آماده پشتيبانی از شما هستم . رسول خدا ( ص )
    دستور داد بنشيند . باز هم کلمات خود را تا سه بار تکرار کرد و هر بار علی
    بلند مي شد . سپس پيامبر ( ص ) رو به خويشان خود کرد و گفت :
    اين جوان ( علی ) برادر و وصی و جانشين من است ميان شما . به سخنان او
    گوش دهيد و از او پيروی کنيد .
    وقتی جلسه تمام شد ، ابو لهب و برخی ديگر به ابو طالب پدر علی ( ع )
    مي گفتند : ديدی ، محمد دستور داد که از پسرت پيروی کنی ! ديدی او را بزرگ تو
    قرار داد !
    اين حقيقت از همان سرآغاز دعوت پيغمبر ( ص ) آشکار شد که اين منصب
    الهی : نبوت و امامت ( وصايت و ولايت ) از هم جدا نيستند و نيز روشن شد که
    قدرت روحی و ايمان و معرفت علی ( ع ) به مقام نبوت به قدری زياد بوده است
    که در جلسه ای که همه پيران قوم حاضر بودند ، بدون ترديد ، پشتيبانی خود را - با
    همه مشکلات - از پيامبر مکرم ( ص ) اعلام مي کند .
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  7. Top | #7

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.02
    نوشته ها
    83
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    دعوت عمومي
    سه سال از بعثت گذشته بود که پيامبر ( ص ) بعد از دعوت خويشاوندان ،
    پيامبری خود را برای عموم مردم آشکار کرد . روزی بر کوه " صفا " بالا رفت و با
    صدای بلند گفت :
    يا صباحاه ! ( اين کلمه مانند زنگ خطر و اعلام آمادگی است ) .
    عده ای از قبايل به سوی پيامبر ( ص ) شتافتند . سپس پيامبر رو به مردم
    کرده گفت : " ای مردم اگر من به شما بگويم که پشت اين کوه دشمنان شما کمين
    کرده اند و قصد مال و جان شما را دارند ، حرف مرا قبول مي کنيد ؟ همگی گفتند :
    ما تاکنون از تو دروغی نشنيده ايم . سپس فرمود : ای مردم خود را از آتش دوزخ
    نجات دهيد . من شما را از عذاب دردناک الهی مي ترسانم . مانند ديده بانی که
    دشمن را از نقطه دوری مي بيند و قوم خود را از خطر آگاه مي کند ، منهم شما را از
    خطر عذاب قيامت آگاه مي سازم " . مردم از مأموريت بزرگ پيامبر ( ص ) آگاه تر
    شدند. اما ابو لهب نيز در اين جا موضوع مهم رسالت را با سبکسری پاسخ گفت .
    :P
    سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
    مهدی گل بی خزان آل الله است

    ای منتظران حضرتش برخیزید
    پیغام دوباره سحر در راه است

  8. Top | #8


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    سلام به همه دوستان
    این مطلب در باره تاریخ پیامبر خیلی زیبا و روان است و توصیه می کنم دوستان بخوانند اما چند نکته است که با ید تذکر دهم یا بهتر بگم چند اشتباه تاریخی و دروغ های بزرگ تاریخی که به خورد ما داده اند و از این فرصت استفاده می کنم تا اونه نذکر بدم


    در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود.
    این از دروغ های شاخ دار است جنگ خیبر مدت ها با وفات پیامبر فاصله داشته است و این ممکن نیست
    حقیقت این است که پیامبر مسموم شد اما نه در خیبر بلکه در منزل خودش و توسط همسرانش عایشه و حفصه لعنه الله علیهما
    زن ثروتمندی از مردم
    مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود
    در اين موقع خديجه چهل
    ساله بود و محمد ( ص ) بيست و پنج سال داشت .
    این هم از دروغ های اهل عمامه است حضرت خدیجه نه چهل ساله بوده و نه اینکه قبلا ازدواج کرده بودند و این دروغ را بافته اند تا عایشه لعنه الله علیه را بزرگ و برجسته کنند
    محمد امين بجای اينکه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه های
    زودگذر دچار شود
    روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد

    این جمله در شان پیامبر نیست اولا
    ثانیا با مبانی دینی و اعتقادی ما سازگار نیست
    چرا اینکه نبوت اکتسابی نیست تا یواش یواش برای وحی پیامبر اماده شود
    ثالثا پیامبر قبل از بعثت عصمت داشته اند لذا فریب خوردن از دنیا در شان ایشان نیست
    و اشکالات دیگر به این قسمت
    در سکوت و تنهايی و توجه خاص
    به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند :
    در تنهایی نبوده حضرت علی علیه السلام با ان حضرت همراه بوده است


    محمد ( ص ) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی
    خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند .
    اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند
    " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار
    توانفرسا و مشکلش بود . جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز
    از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر
    مهربانش باز گفت .
    خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و
    دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت
    به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را
    ياری مي نمايی " .
    سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند . محمد ( ص )
    اندکی به خواب رفت .
    خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و
    سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت :
    آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری است و " ناموس بزرگ "
    رسالت بر او فرود مي آيد .
    خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .
    اینجا هم محل اشکال است چرا که پیامبر امی بود نه بی سواد تا خواندن بلد نباشد
    پیامبر احتیاجی به دل گرمی همسرش نداشت
    و از همه مفتضح تر اینکه نوفل مسیحی نبوت پیامبر را تایید کند تا خدیجه دلش ارام شود
    این هم از اباطیل اهل عانه است که ریشه تاریخی صحیح ندارد
    این اشکالات تا انجا که تونستم متن بخونم بود وقتی بقیه اش خوندم اگه اشکالی به نظرم رسید می گم
    یا علی
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  9. Top | #9

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    70
    تشکر کرده
    0
    تشکر 1 در 1 پست

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    شاید هم شما دروغ بگی از کجا معلوم
    هرکی هرکیه دیگه نه!!!!

  10. Top | #10

    تاریخ عضویت
    خرداد 1390
    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    24
    تشکر کرده
    0

    Re: زندگی نامه حضرت محمد(ص)

    نقل قول نوشته اصلی توسط حامد
    سلام به همه دوستان
    این مطلب در باره تاریخ پیامبر خیلی زیبا و روان است و توصیه می کنم دوستان بخوانند اما چند نکته است که با ید تذکر دهم یا بهتر بگم چند اشتباه تاریخی و دروغ های بزرگ تاریخی که به خورد ما داده اند و از این فرصت استفاده می کنم تا اونه نذکر بدم


    در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود.
    این از دروغ های شاخ دار است جنگ خیبر مدت ها با وفات پیامبر فاصله داشته است و این ممکن نیست
    حقیقت این است که پیامبر مسموم شد اما نه در خیبر بلکه در منزل خودش و توسط همسرانش عایشه و حفصه لعنه الله علیهما
    [quote:25taz67r]
    زن ثروتمندی از مردم
    مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود
    در اين موقع خديجه چهل
    ساله بود و محمد ( ص ) بيست و پنج سال داشت .
    این هم از دروغ های اهل عمامه است حضرت خدیجه نه چهل ساله بوده و نه اینکه قبلا ازدواج کرده بودند و این دروغ را بافته اند تا عایشه لعنه الله علیه را بزرگ و برجسته کنند
    محمد امين بجای اينکه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه های
    زودگذر دچار شود
    روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد

    این جمله در شان پیامبر نیست اولا
    ثانیا با مبانی دینی و اعتقادی ما سازگار نیست
    چرا اینکه نبوت اکتسابی نیست تا یواش یواش برای وحی پیامبر اماده شود
    ثالثا پیامبر قبل از بعثت عصمت داشته اند لذا فریب خوردن از دنیا در شان ایشان نیست
    و اشکالات دیگر به این قسمت
    در سکوت و تنهايی و توجه خاص
    به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند :
    در تنهایی نبوده حضرت علی علیه السلام با ان حضرت همراه بوده است


    محمد ( ص ) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی
    خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند .
    اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند
    " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار
    توانفرسا و مشکلش بود . جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز
    از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر
    مهربانش باز گفت .
    خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و
    دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت
    به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را
    ياری مي نمايی " .
    سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند . محمد ( ص )
    اندکی به خواب رفت .
    خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و
    سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت :
    آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری است و " ناموس بزرگ "
    رسالت بر او فرود مي آيد .
    خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .
    اینجا هم محل اشکال است چرا که پیامبر امی بود نه بی سواد تا خواندن بلد نباشد
    پیامبر احتیاجی به دل گرمی همسرش نداشت
    و از همه مفتضح تر اینکه نوفل مسیحی نبوت پیامبر را تایید کند تا خدیجه دلش ارام شود
    این هم از اباطیل اهل عانه است که ریشه تاریخی صحیح ندارد
    این اشکالات تا انجا که تونستم متن بخونم بود وقتی بقیه اش خوندم اگه اشکالی به نظرم رسید می گم
    یا علی[/quote:25taz67r]
    این همه دروغ واشکال!
    باز هم آدینه ای آمد ولی مهدی کجاست؟ یک نقر می گفت مهدی جمعه ها در کربلاست....


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •