ابواسحاق مختار ثقفی، معروف به «کیسان»، به معنی (زیرک و تیزهوش) از دلاوران و بزرگان عرب که به خونخواهی امام سوم شیعیان (حضرت حسین بن علی علیه السلام) و یاران او قیام کرد.
مردی خردمند، شجاع، بخشنده، مدبر، عاقل و دارای مکارم اخلاقی و ملکات انسانی و رأی صائب و اراده ای قوی که به فنون رزم و جنگ و غلبه بر دشمنان، آشنا بود.
پدرش: ابوعبیدة بن مسعود ثقفی که در واقعه «یوم الحجر» در عراق کشته شد.
مادرش: «دومه»، دختر وهب بود.

عمویش: سعد بن مسعود ثقفی، یکی از اصحاب علی بن ابیطالب (ع) که در جنگ جمل، امیر لشگر آنحضرت و در زمان جنگ صفین فرماندار مدائن شد و تا زمان امام مجتبی (ع) در همین منصب باقی بود. مختار از قبیله «بنی ثقیف»، و از اعراب شهر «طائف» در مکه بود. و در میان افراد قبیله اش، به دلیل پیوند با اهل بیت پیامبر اکرم (ص) و ترویج فضایل آل الله و ارادت و اخلاصش به آنها، بسیار مورد احترام و شرافت بود.
ضمنا او داماد نعمان بن بشیر، حاکم وقت کوفه نیز می باشد.
مختار سال اول هجرت بدنیا آمد و در زمان خلافت عمر بن الخطاب، همراه پدرش به مدینه رفت. بعد از مرگ پدرش به بنی هاشم پیوست و در زمان خلافت علی بن ابیطالب (ع) با آن حضرت در عراق (کوفه) به سر می برد و پس از شهادت آنحضرت در بصره ساکن شد.
زمانیکه امام حسن مجتبی (ع) (امام دوم شیعیان)، در شهر ساباط مدائن جراحت برداشت و در خانه سعد بن مسعود، عمویش بستری شد، مختار که آن زمان جوانی بی تجربه و طالب مقام بود، به عموی خود پیشنهاد کرد که: بیا و حسن بن علی (ع) را دستگیر و نزد معاویه بفرست تا از وعده های مالی فراوان معاویه، بهره مند شده و حسن نیت به او نشان دهی! اما سعد بسیار ناراحت و پیشنهاد او را رد کرد و برخوردی جدی نمود و گفت: ما نباید دوستی با خاندان پیامبر را برای دنیا و ریاست آن، رها کنیم. و مختار ساکت شد. این موضوع، نقطه سیاهی در زندگی مختار به جا گذاشت و سابقه ای منفی برای او شد.

البته فراموش نکنیید که مختار عاقبت به خیر شد --روحش شاد--


منابع:
1- تاریخ خلفا، جعفریان، ج 2 به نقل از: تاریخ طبری، مروج الذهب، تاریخ یعقوبی
2- نفس المعموم
3- معارف و معاریف
4- فرهنگ عاشورا
5- لهوف، سید بن طاوس
6- دائرة المعارف فارسی (مصاحب)