چه انحرافاتی در آیین زرتشت پدید آمده است؟ رسول رضوی
هر چند در نگاه اول، آغاز انحراف در ادیان و مذاهب به صورت تدریجی صورت می گیرد، ولی بررسی عمیق نشان می دهد که برخی از حوادث اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... نقش بیش تری در شروع تحولات و انحرافات اساسی دارند و می توان این حوادث را سرآغاز انحراف های بنیادین شمرد.

آیین زرتشت نیز در دوره ای خاص، یعنی به هنگام به قدرت رسیدن شاهان ساسانی، تحولی اساسی یافت و در اثر حوادث سیاسی، اجتماعی این دوره تغییرات و انحرافات مهمی را تجربه کرد.

بر اساس شواهد تاریخی، اردشیر بابکان، که اجدادش از بزرگانِ معبدی در فارس و شهر استخر بودند، به عنوان یک شخص مذهبی قیام کرد و بعد از پیروزی بر دشمنان خود، یکی از فرقه های آیین زرتشت را که «مزدیسنی» نامیده می شود، بر سرتاسر ایران گسترش داد[36]و سایر فرقه ها را منکوب خود ساخت «و در این کار موبدی به نام «کرتیر» وی را یاری می کرد.[37] ساسانیان سعی می کردند قیام خود علیه اشکانیان را قیامی مذهبی جلوه دهند و «منکر گرایش اشکانیان به کیش مزدیسنی بودند.»[38]

با روی کار آمدن ساسانیان، شاخه ی مزدیسنی تنها قرائت صحیح از آیین زرتشتی معرفی شد و بر آیین زرتشت غلبه یافت. این غلبه ی سیاسی بعدها موجب غلبه در عقاید شد و آیین مزدیسنی را تنها نماینده ی آیین زردشت جلوه داد و انحرافاتی که مؤسسین شاخه ی مزدیسنی ایجاد کرده بودند بعدها پررنگ تر شد و دامن آیین زرتشت را فرا گرفت و این آیین را که با ادیان ابراهیمی قرابت هایی داشت از اصل خود دور و زمینه های پدید آمدن انحراف های بیش تر را فراهم کرد. برخی از گزارش های تلمود[39] نشان می دهد که ایرانیان در زمان اشکانیان با ادیان توحیدی ارتباط داشتند; مثلاً در اجرای احکام دین یهود به پیروان این دین کمک می کردند; ولی این کار بعد از روی کار آمدن ساسانیان برافتاد و «اردشیرِ اول یهود را از اعمال کیفرهای سخت بر هم دینان خود محروم ساخت.»[40] و بعدها هنگامی که قسطنطین، مسیحیت را آیین رسمی امپراطوری روم معرفی کرد، ساسانیان به کلی ارتباط خود با دیگر ادیان الهی را قطع کردند و بر جدایی آیین زرتشتی مزدیسنی از دیگر ادیان پای فشردند و به تقویت آیین مزدیسنی، که بیش تر بر جنبه ی مسیحیت ستیزی آن تأکید می شد، پرداختند و همین امر باعث شد تا بستر ایجاد انحرافات جدید بیش از پیش فراهم شود.

تعیین علت و زمان وقوع برخی از انحرافات مشکل می نماید، ولی اگر بخواهیم اهم این انحرافات را بشناسیم می توانیم به موارد ذیل اشاره کنیم:

1. انحراف از توحید
همه ی آنهایی که زرتشت را موحد می دانند، اظهار می دارند که توحید زردشتی بعدها دچار انحراف شد. جان بی ناس در این مورد می نویسد:

اندیشه ی توحید که زردشت تعلیم داد نیز دست خوش تغییراتی گردید; بنابر آنچه در اعتقادات رسمی کتاب اوستا مسطور است، اهورامزدا مانند خدای متعال و برتر از همگان مورد پرستش می باشد. وی دارای ذاتی متعال و وجودی بی شبه و مثال است و مقام روحانیت و لطف او بالاتر از آن است که بتوان برای او تصویری یا تندیسی از چوب و فلز ساخت; ولی این نظریه ی توحید خالص بعدها تجزیه و انقسام پذیرفت.[41]

با استقلالی که اهریمن در مقابل اهورامزدا به دست آورد، توحید اولیه خدشه دار و به نوعی دوگانه پرستی نزدیک شد. زرتشتیان گمان می کردند با استناد بدی ها و شرور به اهریمن، به تنزیه و تقدیس اهورامزدا پرداخته اند، ولی نمی دانستند که این اعتقاد آنان را به شرک نزدیک می کند.

در برخی از احادیث ذکر شده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

انّ القدریة مجوس هذه الامة و هم الذین ارادو ان یصفوا الله بعدله فاخرجوه من سلطانه;[42] قدریه[43] مجوس این امت هستند و آنها کسانی هستند که می خواهند خداوند را به عدلش توصیف کنند، ولی او را از قدرت و حکومتش خارج می کنند.

یعنی همان گونه که قدریه، با این که موحد بودند، به دلیل اصرار بر قرائتی خاص از صفت عدل خداوند، از توحید واقعی دور شدند، زرتشتیان نیز دچار این توهم شده بودند که خدای نیکی ها نمی تواند خالق شر و پلیدی باشد و می خواستند این مشکل را حل کنند که در نهایت ناخواسته از راه توحید دور شدند و در دام نوعی ثنویت گرفتار آمدند.