????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5






  1. Top | #1


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1

    نقدی بر کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای

    اشاره
    . . . كودك بوديم و شبحي از وجود خدا در زاويه‏اي از پهناي آسمان بر پرده‏ي خيال مى‏كشيديم؛
    ما بزرگ شديم . . . ولي آن شبح كوچك چطور؟!
    آيا آن هم بزرگ شده است؟! . . . و چه اندازه؟! . . . و تا كجا؟!
    آيا آن‏قدر بزرگ شده است كه مجالي براي وجود من و شما باقي نگذاشته باشد؟!
    ما «او» شده باشيم و او عينا «ما» شده باشد؟!
    اگر آن «پندار» را وا نهاده، و اين «انديشه» را برگزيده‏ايم، آيا اين خود باطل كننده‏ي پندارهاي باطل، و يا خود نيز پنداري باطل است؟!
    خوشا آنان كه آنچه را كه بايد، چنانكه هست شناختند و شناساندند؛ و در سايه‏ي نصوص مكتب وحى، حق را چنان يافتند كه نه به آراستن دلخواه دين نيازي ديدند، و نه به كاستن آن به هواي خويش دست يازيدند.
    و خوشا آنان كه معرفت را از متن وحي و نصوص مفسّران واقعي آن آموختند، نه چيز ديگر؛
    و دين را تنها به معصوم شناختند، نه كس ديگر؛
    و خنك آنان كه حريّت و انسانيت خويش را در تنش‏هاي حزبي قربان نكرده، خود را يافتند و به دور از هر گونه ميل و هوا و سنگ اين و آن بر سينه كوبيدن، خويشتنِ عقيدتي خويش را از متن وحي و برهان مى‏جويند نه از اوهام ديگران.
    در اين رهگذر، اين نوشته‏ي كوتاه با نگاهي بركتاب مقالات (الهي قمشه‏اى، حسين)، به تأمّلي در ديدگاه‏هاي اهل عرفان، در نقاط زير مى‏نشيند:
    1 . حقيقت آفرينش الهي و وحدت وجود
    2 . فرار از عقل و برهان و پناه آوردن به عشق و شهود
    3 . اعتقاد به جبر و انكار اختيار
    4 . فلسفه‏سازي و نظريه‏پردازى
    حسن ميلانى
    بهار 1381
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  2. Top | #2


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1

    Re: نقدی بر کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای

    آفرينش يا تولد

    كتاب مقالات به پيروي از نظريات عارفان، حدوث و مخلوقيت حقيقي موجودات را نمى‏پذيرد و تمامي اشيا را داراي وجود ازلي و ابدي دانسته، آنها را صورت‏هاي گوناگون وجود خداوند متعال مى‏انگارد؛ چنانكه در اين باره مى‏نگارد:
    «اين ساقي سرمست كه اول بار شراب هستي را در جام تعينات و ماهيات ريخت و به گفته‏ي حافظ، جرعه‏اي بر خاك افشاند و عوالم بى‏نهايت را مست و شيداي خود كرد، هر چند در مقام ذات از نام و نشان و تجلّي و صورت مبرّا است و در پس پرده‏ي غيب ازلاً و ابدا از ديده‏ي عقول پنهان است، اما حافظ او را به هزار نام و نشان بر پرده‏ي غزليات خويش نقش كرده و به مصداق سخن ابن عربي كه گفت خداوند دوست دارد كه او را در همه‏ي صورتها عبادت كنند، او نيز محبوب خود را در جلوه‏هاي گوناگون از صنم تا صمد و از شاهد هر جايي تا عزيز مهيمن ستوده است.
    گفتم صنم پرست مشو با صمد نشين
    گفتا به كوي عشق هم اين و هم آن كنند
    حافظ
    هر دو عالم يك فروغ روي اوست
    گفتمش پيدا و پنهان نيز هم
    اين همه عكس خوش و نقش مخالف كه نمود
    يك فروغ رخ ساقي است كه در جام افتاد
    اينك به برخي از اشكالاتي كه بر اين سخن وارد است اشاره‏اي مى‏كنيم تا مخالفت آن با برهان و وحي بر انديشمندان ظاهر آيد.
    اين گفته كه «ساقي سرمست اول بار شراب هستي را در جام تعينات و ماهيات ريخت»، به هيچ وجه با اصول برهاني و معارف وحياني سازگار نيست و عبارتِ ريختنِ شراب هستي در جام تعينات و ماهيات، تعبيري است كه تنها بر مباني باطل عرفان گفته مى‏شود؛ زيرا اهل عرفان، حدوث حقيقي اشيا و پديد شدن بعد از نيستي واقعي موجودات را انكار مى‏كنند و قبول ندارند كه خداوند متعال، موجودات را پس از اينكه مطلقا نبوده‏اند خلق نموده باشد، بلكه وجود همه چيز را هميشگي و ازلي مى‏دانند و معناي حقيقي آفرينش و خلقت را نمى‏پذيرند؛ لذا مجبور شده‏اند مجموعه‏ي جهان طبيعت و عالم موجود را عين هستي و وجود خداوند متعال بدانند و حقيقت ذات خدا را متغيّر به تغيّرات پيوسته، و متجلّي به جلوه‏ها و صورتهاي گوناگون به شمار آورند.
    اهل فلسفه و عرفان، در پي اين عقيده كه اشيا را متولّد از ذات خدا و پديد آمده از حقيقت هستي او مى‏پندارند، به ناچار پذيرفته‏اند كه همه چيز قبل از تولّد و ظهور، در وجود خداوند ثابت و نهان بوده است و آنها را «اعيان ثابته» و «ماهيات» ـ يعني حقايقي كه در ذات خدا ازلاً ثابت بوده و سپس از آنجا بيرون آمده و ظهور كرده‏اند ـ مى‏نامند و مى‏گويند ثابت، چيزي است كه نه موجود است و نه معدوم!
    در باب اين سخن، بايد تأمل كرد كه چگونه مى‏توان ارتفاع نقيضين را ممكن دانست و باور داشت كه يك چيز نه موجود باشد و نه معدوم؟! اگر ماهيات و اعيان ثابته واقعاً معدوم نبوده‏اند، چگونه شراب هستي در جام آنها ريخته شد و موجود شدند؟! مگر چيزي را كه معدوم نيست مى‏توان موجود كرد؟ و مگر هستي دادن به آن، تحصيل حاصل و محال بديهي نيست؟! چيزي را كه نيستي ندارد، چگونه مى‏شود به شراب هستى، هست و مستش كرد؟!
    اگر ـ چنانكه اهل عرفان مى‏پندارند ـ ماهيات ازلاً و ابدا بويي از وجود نبرده‏اند، ثبوت آنها چه معنايي دارد و شراب هستي چگونه در جام آنها ريخته شده است و تفاوت آنها پيش از چشيدن شراب هستي و پس از آن در چيست؟!
    از اينها گذشته، مگر وجود متعالي خداوند ـ كه نه شكل دارد و نه شبح و نه مقدار و نه اندازه و نه جزء و نه كل و نه صورت و نه تغير و نه زمان و نه مكان ـ به گونه‏اي است ـ و تعالي الله عما يقول الظالمون ـ كه در جام تعينات ريخته شود و به صورت ماهيات و اشياي مختلف ظاهر گردد؟!
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  3. Top | #3


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.38
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1

    Re: نقدی بر کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای

    تباين ذات خالق و مخلوق يا وحدت و عينيت؟!
    در اينجا ناچاريم توضيح مختصري در باره‏ي تباين ذاتي و تفاوت حقيقي خالق و مخلوق از نگاه برهان و شريعت بياوريم تا مقدمه‏اي باشد براي درك صحيح معناي توحيد و خداشناسي و در امان ماندن از انحراف شرك و ارزيابي ادعاي وحدت وجوديان و اعتقاد اهل فلسفه و عرفان.
    براي اين منظور، بايد به نكات زير توجه كامل داشت:
    1. هر چيزي كه تحقق يافتن آن ممكن باشد پيدايش فرد دوم آن نيز ممكن است وگر نه، فرد اول آن هم موجود نمى‏شد. بنابر اين، هر چيزي كه قابل وجود باشد حقيقتي عددي و قابل كم شدن و زياد شدن است و هر چيزي كه قابل زيادت و كم شدن باشد داراي اجزا و مقدار معين و محدود است و تحقق موجود نامتناهي محال ذاتي مى‏باشد.
    2. وجودِ حقيقت مقدارى، متعين به اجزاي خود است و محال است كه بتواند خود را معدوم كند يا بر اجزاي وجود خود بيفزايد و به مثل خود وجود دهد .
    3 . هرگز ممكن نيست كه مخلوقات (حقايق مقدارى) بدون خالق و آفريننده و خود به خود موجود شوند.
    4 . آفريننده و خالق اشيا، موجودي است بر خلاف همه‏ي آنها؛ نه جزء دارد و نه كل؛ نه زمان دارد و نه مكان و نه صورت دارد و نه شبح، و هرگز قابل شناخت و تصور و توهم و تجلي و ظهور نيست و به كوچكى، بزرگى، تناهى، عدم تناهي و ديگر اوصافي كه به اشياي داراي مقدار و اجزا اختصاص دارد متصف نمى‏گردد.
    بنابر اين مخلوق، ذاتي است كه ويژگى‏هاي زير را داشته باشد: زيادت و نقصان پذيرد؛ داراي مقدار و جزء باشد؛ وجودش ابتدا داشته باشد. اين ويژگى‏ها، آيت مخلوقيت و نشانه‏ي مصنوعيت و احتياج او به خالق و آفريننده است و اگر خالق بر خلاف آن نبوده و داراي جزء و مقدار باشد لايق خالقيت نيست و خود مخلوقي بيش نخواهد بود.
    امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «كيف ينشئ الأشياء من لا يمتنع من الإنشاء . . .»؛
    و نيز مى‏فرمايند:
    «. . . لعجز كل مبتدء عن ابتداء غيره»؛
    اميرالمؤمنين عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «. . . كل معط منتقص سواه»؛
    «لا يَليقُ بِالّذي هُوَ خَالِقُ كُلِّ شيء إِلاّ أَنْ يَكُونَ مُبائِناً لِكُلّ شيء مُتَعالِياً عَنْ كُل شَيء».
    «خالق اشيا را نسزد مگر اينكه مخالف و مباين با اشيا و والاتر از آنها باشد».
    امام جواد عليه‏السلام فرمودند:
    «إِنّ ماسِوَي الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ، وَاللّهُ واحِدٌ لا مُتَجَزِّئٌ وَلا مُتَوَهَّم بِالْقِلَّةِ وَالكَثْرَةِ وَكُلُّ مُتَجَزِئٍ أَو مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَالكَثْرَةِ مَخْلُوقٌ دَالٌّ عَلَي خَالِقٍ لَهُ» .
    «هر چيزي جز خداوند يكتا، پذيراي قسمت و جزء است. خداوند، يگانه است؛ نه قابل انقسام است و نه جزء بردار و نه در وهم، به كمي و زيادت وصف شود. [چرا كه] هر چيز كه پذيراي قسمت و جزء باشد يا در تصور، زيادت و كمي را بپذيرد، مخلوق است و دلالت دارد كه او را خالقي مى‏باشد».
    ذاتي كه از داشتن اجزا، زمان، مكان، اندازه، مقدار و قرب و بُعد، والاتر باشد، قطعا نه قابل وصول است و نه قابل شهود؛ نه در چيزي حلول مى‏كند و نه با چيزي متحد مى‏گردد؛ نه چيزي در ذات او فاني و مندك مى‏شود و نه به صورت نور يا غير آن، جلوه‏گر خواهد شد؛ نه عين وجود اشيا مى‏باشد و نه وجود نامتناهي و مطلقش مى‏توان دانست و نه متناهي و مقيد و نه هر دو.
    فرض هر گونه صدور (تولد) و سنخيت (همانندى) بين ذات خالق و مخلوق، مبتني بر عدم شناخت خداوند و معرفت حقيقت توحيد او خواهد بود.
    حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «قَبْلَ كُلِّ غَايَةٍ وَمُدَّةٍ وَكُلِّ إِحْصاءٍ وَعِدَّةٍ، تَعالي عَمّا يَنْحَلُهُ المُحَدِّدُونَ مِنْ صِفاتِ الأَقْدارِ وَنَهاياتِ الأَقطارِ».
    «او فراتر از هر نهايت و زمان و احاطه و شمارشي است. فراتر است از تمامي صفات مقداري و نهايات مكاني كه وصف كنندگان به او ارزاني مى‏دارند».
    و نيز همان حضرت مى‏فرمايند:
    «تَعَالَي المَلِكُ الْجَبَّارُ أَنْ يوصَفَ بِمِقْدَارٍ» .
    «خداوند برتر از آن است كه به مقدار وصف گردد».
    و نيز:
    «مَا تُصُوِّرَ فَهُوَ بِخَلافِهِ».
    «هر چه در اوهام صورت پذيرد، خداوند مخالف و مباين با آن است».
    امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «فَكُلُّ مَا فِي الخَلْقِ لا يوجَدُ فِي خَالِقِهِ وَكُلُّ مَا يُمْكِنُ فيهِ يَمْتَنِعُ فِي صَانِعِهِ . . . إِذاً لتَفَاوَتَتْ ذاتُهُ» .
    «هر چه در خلق باشد در آفريننده‏اش نيست و هرچه در مخلوق امكان داشته باشد در خالق آن محال و ممتنع است . . . در غير اين صورت ذات خالق، متغير و دگرگون و داراي اجزاي متفاوت مى‏شد».
    امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «إن اللّه تعالي خِلْوٌ من خَلقِه وخَلقُه خِلْوٌ منه، وكُلُّ ما وَقَع عَلَيه اسمُ شيءٍ فَهُوَ مَخلوقٌ ما خَلا اللّهِ عَزّ وَجلَّ» .
    «خداوند متعال جدا از خلق خويش و خلق او جدا از خداوند مى‏باشند و هر چيز كه نام شئ بر آن توان نهاد مخلوق است به جز خداوند عزوجل».
    آيا كدامين برهان و فطرت و عقل سليم مى‏پذيرد كه مخلوقات، مراتب وجود و طبقات ذات خدا ! يا تجلي و پرتو هستي او باشند؟! مگر ذات متعالي از مقدار، اجزا، شبح و شكل و آفريننده‏ي هر صورت و مقدارى، خود به صور مختلف و اشكال و اجزاي گونه گونه در مى‏آيد؟! پس در اين صورت، فرق ميان خالق و مخلوق و عابد و معبود چه چيز خواهد بود؟!
    امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «إِنّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالي لا يوصَفُ بِزَمانٍ وَلا مَكانٍ وَلا حَرَكَةوَلاَ انْتِقالٍ وَلا سُكُونٍ، بَلْ هُوَ خَالِقُ الزّمانِ وَالمَكانِ وَالحَرَكَةِ وَالسُكُونِ، تَعالي عَمّا يَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُواً كَبيراً» .
    «همانا خداوند تبارك و تعالي به زمان، مكان، حركت، انتقال و سكون وصف نمى‏گردد؛ بلكه او خالق زمان و مكان و حركت و سكون مى‏باشد. او برتر است از آنچه ستمكاران در وصفش مى‏گويند».
    امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «لَوْ كانَ كَما يَقُولُ لَم يَكُنْ بَيْنَ الخالِقِ وَالمَخْلُوقِ فَرْقٌ» .
    «اگر چنان باشد كه او مى‏گويد، بين خالق و مخلوق فرقي نخواهد بود».
    تباين ذات خالق و مخلوق، تباين بين ذات مقداري و حقيقت متعالي از مقدار است. زمان، مكان، تناهى، عدم تناهى، اطلاق و تقييد، ويژگى‏هاي ذات مقداري است و ذات متعالي از مقدار خداوند، هرگز با آنها سنجيده نمى‏شود.
    البته اعتقاد به اينكه چيزي هم نامتناهي باشد و هم بدون جزء و كل، في نفسه متناقض و غير معقول است.
    امام صادق عليه‏السلام در پاسخ شخصي كه مى‏پرسد:
    آيا خداوند متعال به ذات خود در همه جا وجود دارد؟ مى‏فرمايند:
    «وَيْحَكَ إِنّ الأَماكِنَ أَقْدارٌ، فَإِذَا قُلْتَ فِي مَكَانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَكَ أَنْ تَقُولَ في أَقْدَار وَغَيْر ذلِكَ، وَلكِنْ هُوَ بائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحيطٌ بِما خَلَقَ عِلْماً وَقُدْرَةً وَإِحاطَةً وَسُلْطاناً» .
    «چه مى‏گويى! همانا مكانها، اقدار و اندازه‏هايند.وقتي بگويي خداوند به ذات خود در مكان است، بايد بگويي در اقدار و اندازه‏ها و مانند آن است، در حالي كه او مباين با مخلوق است، آنچه آفريده است در حيطه‏ي علم و احاطه‏ي قدرت و سلطنت اوست».
    و امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند:
    «فَإِنِّهُ أَيَّنَ الأَيْنَ وَكَيَّفَ الْكَيْفَ، وَإِنّ رَبِّي بِلا أَيْن وَلاَ كَيْفٍ» .
    «همانا او مكان و كيفيت را خلق فرموده است. پروردگار من بود بدون مكان و بدون كيفيت و چگونگى».
    بر همه عایشه های امروز لعنت

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.13
    نوشته ها
    627
    تشکر کرده
    58

    Re: نقدی بر کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای

    خوب است منابع روایات خود را زین پس ذکر کنید
    با خصم حق ستیزه عادت ماست
    لعن بر عمر عبادت ماست

  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.04
    نوشته ها
    168
    تشکر کرده
    0

    Re: نقدی بر کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای

    سلام
    خیلی جالبه دقیقا همون استدلال مبنی بر مباین بودن مخلوق و خالق رو اهل فلسفه دلیل بر سنخیت خالق و مخلوق گرفتن
    حال آنکه خود جاری کننده وجود مخلوقاته چگونه بر او روا باشد آنچه بر مخلوق جاریست؟
    به بیان دیگر در ریشه معنای مخلوقیت برابر بودن امکان وجود و عدم خوابیده اما در معنای لفظ الله زنده ای که موت در او جریان ندارد.(حی لا موت فیه )
    و لذاست که الله تعالی شی بخلاف الاشیا است(از نظر کلیت هست اما کیفیتش بر خلاف تمام چیز هاست.)
    یا علی
    ]قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

    شیعتنا جزء منا یسووهم ما یسوءنا و یسرهم ما یسرنا
    فمن اراد احدا منا فلیقصدهم فانهم الذی منه یوصل الینا.
    شیعیان ما جزئی از ما هستند ناراحتشان میکند آنچه ناراحتمان میکند و خوشحالشان میکند آنچه خوشحالمان میکند.


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •