-
امیرالمومنین علیه السلام درآسمان هفتم همچون خورشید درخشان است.
سلمه بن قیس ازپیامبر خداصلی الله علیه وآله نقل کرده است که فرمود:
علی علیه السلام درآسمان هفتم همانند((خورشید))درخشان روز درزمین است ودرآسمان دنیا همانند ماه شبی درزمین است.خداوند به علی علیه السلام مقدارعظیمی از فضیلت عنایت کرده است که اگر بین اهل زمین تقسیم شود،همه رافرامی گیرد.وبه اوجز بسیار زیادی از فهم عنایت فرموده است که درصورت قسمت بین اهل زمین به همه می رسد!
نرمی اوهمانند نرمی لوط است واخلاقش همچون اخلاق یحیی وزهدش مثل زهد ((ایوب))وبخشش او چون بخشش ابراهیم وشادمانی ودرخشندگی اوهمانند شادمانی سلیمان بن داوود وقوت او شبیه قوت داوود است.
وبرای اواسمی است که بر هر حجاب وپرده بهشت نوشته شده است،خداوند وجود اورا به من بشارت داد وبشارت هایی که برای اوست نزد من است،علی علیه السلام نزد حق محموداست ونزد ملاعکه پاک وپاکیزه است،اوبرادر من وبرادر ویژه ی من ودوست وفادار وبرگزیده ی من وپشت وپناه وچداغ روشنی بخش ودوست بسیار محبوب وهمراه رفیق من است.پروردگارم با صدای او در معراج بامن انس گرفت ،پس ازخدادرخواست نمودم که قبل از من اورا از دنیا نبرد وهمین طور شهادت اورا بعد ازخودم در خواست کردم.
وقتی داخل بهشت شدم ،حوران مخصوص علی علیه السلام را بیش از برگ درختان وقصر های اورا به عدد انسان ها مشاهده نمودم!علی از من است ومن از علی،هرکه اورا دوست دارد و ولایتش را پذیرا شود ،مرا دوست داشته وبه ولایت من چنگ زده است......(ادامه پست بعد)
-
ادامه:
دوستی علی علیه السلام نعمت الهی است وپیروی اوفضیلتی است که ملاعکه به آن ملتزم شده اند وجن های صالح ونیکوکار بر آن اجتماع کرده اند.رونده ای بعد از من روی زمین قدم نمی گذارد،جز اینکه علی علیه السلام درعزت وفخر ودین وشیوه عمل ازاو بالاتر و والاتر است،او خشن ودرشت خوی وعجول نیست وبه راحتی وسبکبال به سوی فساد وتباهی نمی رود و هرگز سر سخت وگستاخ نیست.
زمین اورا حمل کرده وبزرگ داشته است ، بعد از من هیچ فرزندی از شکم زنی خارج نمی شود مگر اینکه علی علیه السلام بالاتر ازاوست واو وارد هیچ مکان ومنزلی نمی شود،جز اینکه مایه ی برکت اوست،خداوند حکمت را براو نازل نمود و ردای فهم و اندیشه را بر او پوشانید،ملاعکه نزد او می نشینند،بااین که او آنها را نمی بیند واگر قرار بود بعد از من به شخصی وحی شود،قطعا"به او وحی می شد.
پس خداوند به وجود او محفل هارا زینت بخشیده ولشکر هارا بزرگی وشوکت داده وشهر ها را آبادان وسر سبز نموده ونظامیان را عزت بخشیده است،مثل او همانند بیت الله الحرام کعبه است که زیارت می شود وکسی را زیارت نمی کند ومثلش همانند ماه تابان است که چون طالع شود ،ظلمت را می برد وهمه جا را روشن می کند وباز مثل او همچون خورشید است که آنگاه که از شرق سرزند،نور بخشی می کند.
خداوند اورا در کتاب خود وصف نموده وبا آیات خود ستایش ومدح کرده است ودر آثارش اورا توصیف کرده است ومنازل او زیبا ونیکو کرده است،پس او زنده ای است کریم وبزرگوار ومرگش هم شهادت است.
مدینه المعاجز،ج2،ص352،ح596،از امالی ابن بابویه ص17،ح7
بحار الانوار ،ج39،ص37،ح7
-
معصومین فرمودند:خداوند ازنور علی بن ابی طالب علیه السلام 70،000فرشته به وجود آوردکه برای شیعیانش تا روز قیامت استغفار کنند.
-
در شب معراج خداوند عزوجل سفارش امیر المومنین علیه السلام را به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود.
از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علی وآله وسلم فرمودند:
شبی که به آسمان برده شدم وپس از آنجا به((سدره المنتهی))رفتم،مقابل پروردگارم عزوجل قرار گرفتم.پس خداوند فرمود:ای محمد!
گفتم:لبیک وسعدیک!ای پروردگارم.
فرمود:آفریدگانم را امتحان نمودم.کدام یک ازآنها از تو نسبت به دیگران فرماندارتر است؟
گفتم:ای پروردگارم،علی.
گفت:راست گفتی ای محمد،آیا جانشینی برخود برگزیده ای که ازجانب تو ادای وظیفه کندوازکتاب من بداند آنچه را که بندگانم نمی دانند؟
من جواب دادم:پروردگارا!توبرایم انتخاب کن که برگزیده ی تو،برگزیده ی من هم هست.
خداوند فرمود:همانا علی علیه السلام را به جانشینی تو برگزیدم،پس اورا برای خود وصی وجانشین قرارده،ومن علم وحلم خود را به اوعطا نمودم وحتما"اوست امیرالمومنین وکسی قبل از او به این مقام نرسید وبعد از آن هم برای احدی نخواهد بود.
ای محمد!علی رایت وپرچم هدایت است و امام هرکسی که مطیع من است واو نور اولیا من وکلمه ای است که پرهیزکاران را به آن ملتزم نموده ام،هر که اورا دوست دارد،مرا دوست داشته وهر که اورا دشمن دارد مرا دشمن داشته است،پس ای محمد،اورا به این مطالب بشارت ده.
سپس حضرت محمد صلی الله علیه وآله ادامه دادند:من به پروردگارم گفتم:پروردگارا!به او این مطالب را بشارت دادم،پس علی علیه السلام گفت:من بنده خدا ودر قبضه قدرت او هستم،اگر بخواهد،مرا به گناهانم عقاب کند وبر من ستم نکندو اگر وعده ی خود را بر من تمام کند،در هر صورت مولای من است!پس گفتم:پروردگارا!قلبش را روشن گردان وبهار قلب اورا ایمان به خودت قرارده!
خداوند پاسخ داد:ای محمد!این امر را برای او محقق کردم غیر از این که اورا دارای بلایی مختص به خود است که هیچ کدام از دوستانم را به آن مبتلا ننموده ام.
پس گفتم:پروردگارا!برادرم وهمراهم(را دریاب!)
خداوند فرمود:در علم من گذشته است که مورد امتحان وابتلا قرار گیرد،اگر علی علیه السلام نبود،حزب من واولیای من واولیای پیامبران من شناخته نمی شدند.
مدینه المعاجز،ج2،ص423ح652به نقل از موفق بن احمد در مناقب خوارزمی،ص215
بحارالانوار،ج40،ص13،ح28،ج24،ص 176،ح6،وج ص55،ح2،وج38،ص116،ح36،56
-
در شب معراج خداوند عزوجل سفارش امیر المومنین علیه السلام را به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود.
از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علی وآله وسلم فرمودند:
شبی که به آسمان برده شدم وپس از آنجا به((سدره المنتهی))رفتم،مقابل پروردگارم عزوجل قرار گرفتم.پس خداوند فرمود:ای محمد!
گفتم:لبیک وسعدیک!ای پروردگارم.
فرمود:آفریدگانم را امتحان نمودم.کدام یک ازآنها از تو نسبت به دیگران فرماندارتر است؟
گفتم:ای پروردگارم،علی.
گفت:راست گفتی ای محمد،آیا جانشینی برخود برگزیده ای که ازجانب تو ادای وظیفه کندوازکتاب من بداند آنچه را که بندگانم نمی دانند؟
من جواب دادم:پروردگارا!توبرایم انتخاب کن که برگزیده ی تو،برگزیده ی من هم هست.
خداوند فرمود:همانا علی علیه السلام را به جانشینی تو برگزیدم،پس اورا برای خود وصی وجانشین قرارده،ومن علم وحلم خود را به اوعطا نمودم وحتما"اوست امیرالمومنین وکسی قبل از او به این مقام نرسید وبعد از آن هم برای احدی نخواهد بود.
ای محمد!علی رایت وپرچم هدایت است و امام هرکسی که مطیع من است واو نور اولیا من وکلمه ای است که پرهیزکاران را به آن ملتزم نموده ام،هر که اورا دوست دارد،مرا دوست داشته وهر که اورا دشمن دارد مرا دشمن داشته است،پس ای محمد،اورا به این مطالب بشارت ده.
سپس حضرت محمد صلی الله علیه وآله ادامه دادند:من به پروردگارم گفتم:پروردگارا!به او این مطالب را بشارت دادم،پس علی علیه السلام گفت:من بنده خدا ودر قبضه قدرت او هستم،اگر بخواهد،مرا به گناهانم عقاب کند وبر من ستم نکندو اگر وعده ی خود را بر من تمام کند،در هر صورت مولای من است!پس گفتم:پروردگارا!قلبش را روشن گردان وبهار قلب اورا ایمان به خودت قرارده!
خداوند پاسخ داد:ای محمد!این امر را برای او محقق کردم غیر از این که اورا دارای بلایی مختص به خود است که هیچ کدام از دوستانم را به آن مبتلا ننموده ام.
پس گفتم:پروردگارا!برادرم وهمراهم(را دریاب!)
خداوند فرمود:در علم من گذشته است که مورد امتحان وابتلا قرار گیرد،اگر علی علیه السلام نبود،حزب من واولیای من واولیای پیامبران من شناخته نمی شدند.
مدینه المعاجز،ج2،ص423ح652به نقل از موفق بن احمد در مناقب خوارزمی،ص215
بحارالانوار،ج40،ص13،ح28،ج24،ص 176،ح6،وج ص55،ح2،وج38،ص116،ح36،56
-
در شب معراج،امیر المومنین علی علیه السلام در باغی از باغهای بهشت بودند.
ابن عباس گوید:برعایشه دختر ابوبکر وارد شدم،پس گفت:نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله رفتم درحالی که اومشغول بوسیدن وبوییدن زهرا سلام الله علیها بود.پرسیدم:ای رسول خدا!آیا اورا دوست داری؟!
حضرت جواب دادند:وقتی به آسمان چهارم بالا رفتم،جبرعیل اذان گفت ومیکاعیل اقامه را گفت وپس از آن گفته شد:ای محمد!نزدیک شو وبر آنها نماز خوان.گفتم:من جلوروم درحالی که تو(جبرعیل)نزد من هستی!او گفت:بله،همانا خداوند انبیای مرسل خود را بر فرشتگان مقرب خود برتری داد وبرهمه انبیا وملاعکه برتری بخشید.
پس من جلو رفته وبا اهل آسمان چهارم نماز خواندم،بعد به طرف راست خود نظر کردم وابراهیم علیه السلام را درباغی از باغ های بهشت دیدم که گروهی از ملاعکه اورا احاطه کرده بودند و چون به جانب چپ نظر کردم،برادرم علی علیه السلام را در باغی از باغ های بهشت دیدم که در جمعی از ملاعکه است.
سپس به سوی آسمان ششم رفتم،درآنجا این ندا به من رسید که:((پدرم ابراهیم خوب پدری است وبرادر و وزیر علی بن ابی طالب خوب برادری است.))بعد ازآن وقتی به حجابها رسیدم،جبرعیل دستم را گرفت ومرا داخل بهشت کرد،بناگاه درختی از نور را دیدم،در ریشه اش دو ملک بودند که زینت ها وحله های بهشتی را تا روز قیامت می پیچیدند.بعد به مقابل خود نگاه کردم،خرمایی بود نرم تر از خامه وسر شیروسیبی خوشبوتر از مشک،خرما وسیب را گرفته وخوردم،پس آنها در صلب من به آب تبدیل شدند.وقتی به زمین آمدم در رحم خدیجه به ودیعت نهاده شد واو به فاطمه که حوریه ای به صورت بشر است.آبستن شد،به همین دلیل هرگاه مشتاق بهشت می شوم،بوی خوش فاطمه سلام الله علیها را استشمام می کنم.
مدینه المعاجز،م2،ص413،ح643به نقل از عیون المعجزات سید رضی ،ص56
-
در شب معراج،خداوند برای امیرالمومنین علی علیه السلام سلام فرستاد.
ازامام صادق علیه السلام ازجدشان امام حسین بن علی علیهم السلام نقل کرده اند که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:شبی که به سوی آسمان برده شدم و به حجب نور رسیدم،پروردگارم جل جلاله بامن سخن گفت وفرمود:ای محمد!از جانب من به علی بن ابی طالب ابلاغ سلام کن وبه او اعلان کن که بعد از تو حجت من بر مردم است.به واسطه ی اوست که بندگانم را با باران سیراب می کنم وبدی را از آنها برطرف می نمایم وبه وجود اوست که در روز قیامت وملاقات با آنها؛بر آنها احتجاج کرده ودلیل می آورم.پس باید فقط اورا اطاعت کنند وتنها فرمان اورا بپذیرند و فقط نهی اورا پذیرا باشند تا آنها را در جایگاه صدق وراستی قرار دهم وبهشت خود را بر آنها مباح نمایم واگر چنین نکنند آنهارا به همراه دشمنان بد بخت وشقی خود در آتش قرار می دهم وباکی ندارم.
مدینه المعاجز،ج2،ص404،ح628،به نقل از ماعه منقبه ص54،ح28
-
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امیرالمومنین علیه السلام را در هفت موضوع مشاهده کردند.
اما صادق علیه السلام ازپددانشان ازحضرت علی علیه السلام نقل کرده اند که فرمود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود:
ای علی!شبی که من به سوی آسمان برده شدم،درهر آسمانی ملاعکه با بشارت ها مرا ملاقات نمودند،تا این که مرا جبرعیل درمحفلی از ملاعکه دیدار کرد.پس گفت:ای محمد!اگر امت تو بر دوستی علی جمع شوند،خداوند عزوجل آتش ذوزخ را خلق نمی کرد.
ای علی!خداوند در هفت موضوع تورا به من نشان داد تا به تو انس گرفتم:
اول:شبی که به آسمان برده شدم،جبرعیل علیه السلام پرسید:ای محمد!برادرت کجاست؟
در جواب گفتم:اورا جانشین خود قرار دادم،ای جبرعیل،پس گفت:خدای عزوجل را بخوان تا اورا نزد توآورم.پس ازآنکه دعا کردم،بلافاصله خداوند صورت ومثال تورا برایم آورد.درحالی که ملاعکه در صفوف مختلف ایستاده بودند.
ازجبرعیل علیه السلام پرسیدم:اینها کیستند؟او گفت:آنها کسانی هستند که خداوند عزوجل در روز قیامت به آنها مباهات می کند،پس نزدیک شدم وبه آنچه هست وآنچه تا روز قیامت خواهد بود سخن گفتم.
دوم:شبی که بسوی خداوند صاحب عرش عزوجل برده شدم،جبرعیل پرسید:ای محمد،برادرت کجاست؟گفتم:اورا جانشین خود قرار داده ام.پس گفت:از خداوند بخواه تا اورا نزدت آورد،پس خداوند عزوجل را خواندم وبلافاصله صورت تو همراه من بود واز آسمان هفتم آسمان حجابها برایم برطرف شد وساکنین واهل آنجا وجایگاه هر ملکی را مشاهده نمودم.
سوم:وقتی به سوی جن برانگیخته شدم،جبرعیل علیه السلام گفت:برادرت کو؟جواب دادم:به جای خودم اورا قرار داده ام.اوگفت:خداوند را بخوان تا اورا نزدت آورد پس از آنکه دعا نمودم،توبامن بودی،پس هیچ یک از گفتار من یا جوابهای آنها نبود جز اینکه تو شنیدی وحفظ نمودی.
چهارم:شب قدر به ما اختصاص داده شده است وتو بامن در آن هستی وبرای غییر ما نیست.
پنجم:با خداوند عزوجل مناجات کردم در حالی که صورت ومثال تو همراهم بود،پس خصوصیاتی را برای تو از خداوند،درخواست نمودم که غیر از نبوت همه را مستجاب فرمود،زیرا خداوند فرمود:نبوت را فقط برای تو قراردادم وبه تو ختم نمودم.
ششم:وقتی بیت المعور را درآسمان طواف نمودم.مثال وصورت تو همراه من بود.
هفتم:ازبین رفتن حزبهای کفار به دست من بود وتو همراه من بودی........
-
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امیرالمومنین علیه السلام را در هفت موضوع مشاهده کردند.
اما صادق علیه السلام ازپددانشان ازحضرت علی علیه السلام نقل کرده اند که فرمود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود:
ای علی!شبی که من به سوی آسمان برده شدم،درهر آسمانی ملاعکه با بشارت ها مرا ملاقات نمودند،تا این که مرا جبرعیل درمحفلی از ملاعکه دیدار کرد.پس گفت:ای محمد!اگر امت تو بر دوستی علی جمع شوند،خداوند عزوجل آتش ذوزخ را خلق نمی کرد.
ای علی!خداوند در هفت موضوع تورا به من نشان داد تا به تو انس گرفتم:
اول:شبی که به آسمان برده شدم،جبرعیل علیه السلام پرسید:ای محمد!برادرت کجاست؟
در جواب گفتم:اورا جانشین خود قرار دادم،ای جبرعیل،پس گفت:خدای عزوجل را بخوان تا اورا نزد توآورم.پس ازآنکه دعا کردم،بلافاصله خداوند صورت ومثال تورا برایم آورد.درحالی که ملاعکه در صفوف مختلف ایستاده بودند.
ازجبرعیل علیه السلام پرسیدم:اینها کیستند؟او گفت:آنها کسانی هستند که خداوند عزوجل در روز قیامت به آنها مباهات می کند،پس نزدیک شدم وبه آنچه هست وآنچه تا روز قیامت خواهد بود سخن گفتم.
دوم:شبی که بسوی خداوند صاحب عرش عزوجل برده شدم،جبرعیل پرسید:ای محمد،برادرت کجاست؟گفتم:اورا جانشین خود قرار داده ام.پس گفت:از خداوند بخواه تا اورا نزدت آورد،پس خداوند عزوجل را خواندم وبلافاصله صورت تو همراه من بود واز آسمان هفتم آسمان حجابها برایم برطرف شد وساکنین واهل آنجا وجایگاه هر ملکی را مشاهده نمودم.
سوم:وقتی به سوی جن برانگیخته شدم،جبرعیل علیه السلام گفت:برادرت کو؟جواب دادم:به جای خودم اورا قرار داده ام.اوگفت:خداوند را بخوان تا اورا نزدت آورد پس از آنکه دعا نمودم،توبامن بودی،پس هیچ یک از گفتار من یا جوابهای آنها نبود جز اینکه تو شنیدی وحفظ نمودی.
چهارم:شب قدر به ما اختصاص داده شده است وتو بامن در آن هستی وبرای غییر ما نیست.
پنجم:با خداوند عزوجل مناجات کردم در حالی که صورت ومثال تو همراهم بود،پس خصوصیاتی را برای تو از خداوند،درخواست نمودم که غیر از نبوت همه را مستجاب فرمود،زیرا خداوند فرمود:نبوت را فقط برای تو قراردادم وبه تو ختم نمودم.
ششم:وقتی بیت المعور را درآسمان طواف نمودم.مثال وصورت تو همراه من بود.
هفتم:ازبین رفتن حزبهای کفار به دست من بود وتو همراه من بودی........
-
ادامه:
ای علی!خداوند بردنیا توجه نمود ومرا برهمه ی مردان عالم انتخاب کرد،پس از آن بار دوم بر. دنیا توجه نمود وتورا بر مردان عالم اختیار کرد،در بار سوم که توجه نمود،فاطمه را بر زنان عالم اختیار کرد،سپس در بار چهارم توجه نمود وحسن وحسین وامامان از نسل فاطمه سلام الله علیهم را برمردان عالم اختیار کرد.
ای علی!اسم تورا درچهار موضوع مقرون وهمراه اسم خود مشاهده نمودم وبا نظر به آن انس گرفتم:وقتی در معراجم به سوی آسمان به((سدره المنتهی))رسیدم،بر آن این عبارت را یافتم:((لا اله الا الله انا وحدی ومحمد صفوتی من خلقی،ایدته بوزیره ونصرته به))پس به جبرعیل گفتم:وزیر من کیست؟
جواب داد:علی بن ابی طالب علیه السلام.
واما وقتی از سدره گذشتم وبه عرش پروردگار عالمیان رسیدم،بر ستونی از ستون های عرش این عبارت را نوشته یافتم:انا الله لا اله الا انا وحدی،محمدحبیبی وصفوتی من خلقی،ایدته بوزیره واخیه ونصرته به.
ای علی!خداوند درباره ی تو به من هفت خصلت را عطا فرمود:تو اول کسی هستی که در روز قیامت همراه من از قبر بر میخیزی واولین کسی هستی که همراه من برصراط می ایستی وبه آتش می گویی:((این شخص را بگیر واین شخص را بگذار که مال تو نیست)) واولین کسی هستی که زنده می شوی وقتی من زنده شدم واول شخصی هستی که همراه من در راست عرش می ایستی و اول کسی هستی که همراه من در بهشت را می کوبی واول کسی هستی که به همراه من در((علیین))سکونت می کنی واول کسی هستی که با من از شراب ((رحیق مختوم))که با مشک مهر زده شده می نوشی و در رسیدن به این مقامات باید مردم باهم مسابقه دهند واز هم پیشی گیرند.
مدینه المعاجز،ج1،ص86،ح44،به نقل از شیخ طوسی در کتاب مجالس و،ص89،ح45،از بصاعر
-
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به خدواند نزیک شدصورت امیرالمومنین علیه السلام را مشاهده نمود.
حمران بن اعین گوید:از امام باقر علیه السلام درباره تفسیر قول خداوند عزوجل سوال نمودم(ثم دنی فتد لی فکان قاب قوسین او ادنی)،پس حضرت فرمود:خداوند محمد صلی الله عله وآله را به خود نزدیک نمود تا جایی که بین آن دو فاصله ای جز مکانی قفس مانند نبود که از مروارید ساخته شده بود وپوششی از طلای درخشنده داشت،بعد ازآن صورتی آشکار شد وبه پیامبر گفته شد:ای محمد!آیا این صورت را می شناسی؟
پاسخ دد:بله،این صورت علی بن ابی طالب علیه السلام است.پس خداوند عزوجل به او وحی نمود که فاطمه سلام الله علیها را به تزویج کند واورا وصی خود قرار دهد.
مدینه المعاجز ،ج2،ص437،ح661
بحارالانوار،ج18،ص320،ح6وص410، 122
البرهان،ج4،ص250،ح11
-
خداوند عزوجل درخواست ودعای امیرالمومنین علیه السلام را رد نمی کند.
نقل است از ریاحی در بصره که روزی حضرت امیر علیه السلام وارد منزل شدند در حالی که گرسنه بودند وحضرت فاطمه سلام الله علیها نیز اظهار داشتند که طعامی در منزل موجود نیست.
پس حضرت عبای خود را نزد یهودی که در همسایگی آنها منزل داشت گرو گذاشت ومقداری جو گرفتند.چون امیرالمومنین علیه السلام رو به منزل خود به راه افتادند یهودی حضرت را صدا زد وگفت:قسم می دهم شمارا صبر کنی تا از شما مسءله ای بپرسم.
سپس گفت:پسرعموی شما یعنی پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم گمان می کند اینکه او حبیب خدا واشرف انبیاءاست چراسوال نمی کنی که شمارا بضاعتی بدهد که ازاین فقر وفاقه که در آن هستی نجات یابید؟
چون کلام یهودی به آن جارسید حضرت علی علیه السلام سر مبارک به زیر انداخت وتامل فرمود بعد سر بلند کرد وفرمود:ای برادر یهودی به خدا قسم از برای خداوند بندگانی است که اگر از خدا تقاضا کنند این دیوار را برای آنها طلا کند البته خواهد کرد ناگاه دیوار به تلالو درآمد ومی درخشید وطلای خالص شد.
در این هنگام علی علیه السلام به دیوار اشاره کردوفرمود:توراقصد نداشتم خواستم مثالی زده باشم.چون مرد یهودی این بزرگی وبزرگ واری را از مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام مشاهده نمود نور اسلام در قلب او تابید ومسلمان شد.
320داستان از معجزات وکرامات امام علی علیه السلام ص91 به نقل ازمناقب اهل بیت ص162و163
اثبات الهداة ج2 ص497 ح352 به نقل از کنز المطالب
-
حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت
معرفت به نورانيت اميرالمومنين صلوات الله عليه ابوذر غفاري ازسلمان فارسي سوال كرد معرفت اميرالمومنين «عليه السلام» به نورانيت چگونه است؟ گفت: اي جندب (لقب اباذر) بيا برويم تا ازخود آن حضرت سوال كنيم مي گويد: نزد آن حضرت آمديم و او را نيافتيم درآن جا منتظر مانديم تا تشريف آوردند حضرت فرمود: چه باعث شده كه اينجابياييد ؟ گفتند : آمديم تا از معرفت شما به نورانيت سوال كنيم مولا فرمودند: خوشامديد اي دوستان من كه در دين خود متعهد وپاينده هستيد وكوتاهي نمي كنيد ، وهر آينه دانستن اين مطلب برهرمرد مومن وزن مومنه اي واجب است
سپس فرمودند: اي سلمان و اي جندب ايمان كسي كامل نمي گردد تا به حقيقت و نورانيت من معرفت پيدا كند و وقتي چنين شناختي از من پيدا كرد ازكساني مي شود كه خداوند قلب اورا براي ايمان امتحان كرده وسينه اش را براي اسلام گشاده كرده وعارف آگاه شده است وكسيكه دراين گونه معرفت وشناخت كوتاهي كند او درشك وترديد باقي مي ماند اي سلمان و اي جندب شناختن من به نورانيت درحقيقت شناختن خداست وشناخت خدا درحقيقت معرفت من به نورانيت است واين دين خالص است كه خداي سبحان فرموده است: ( وبندگان امر نشدند مگر به اينكه خدا را خالصانه ودرحاليكه دين خود را خالص كرده اند عبادت كنند، نماز را به پادارند وزكات را بپردازند واين ديني است كه از افراط وتفريط به دور ودر حد اعتدال است سوره بينه /5) فرموده است : امر نشديد مگر به نبوت محمد صل الله عليه وآله واين دين سهل وآسان محمديه است بعد درتفسير (يقيموا الصلاة ) فرمود: هركس ولايت مرا به پاداشت نماز را به پاداشته است ،وبه پاداشتن ولايت من سخت ودشوار است كه آن را تحمل نمي كند وطاقت پذيرش آن را نداردمگر فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل ويا بنده مومني كه خدا قلب اورا ازايمان امتحان كرده باشد پس فرشته زماني كه مقرب نباشد وپيغمبر مرسل نباشد ومومن هنگامي كه امتحان شده نباشد نمي تواند آن رابپذيرد
سلمان عرض كرد: اي اميرالمومنان ،مومن كيست وحدود ايمان چيست؟ آن رابيان فرمائيد تا كاملا بشناسم فرمود: مومن امتحان شده كسي است كه درامور ولايت ما چيزي به او نمي رسد مگر اينكه خدا سينه اش را براي قبول آن باز مي كند وبدون هيچگونه شك وترديدي آن را مي پذيرد .
اي ابوذر ، بدان من بنده خدا وخليفه او بر بندگان هستم ، ما را خدا قرارندهيد وآنچه مي خواهيد درفضيلت ما بگوييد وبدانيد به باطن مقامات ما ونهايت آن نخواهيد رسيد خداوند متعال به ما كمالاتي وعناياتي برتر ازآنچه گوينده شما وصف كند يا به قلب يكي از شما خطور كند مرحمت فرموده است ، و وقتي مارا اينگونه شناختيد شما مومن هستيد .
سلمان گويد : عرض كردم اي برادررسول خدا ! كسي نماز را به پاداشته كه ولايت شما را بر پاداشته باشد؟ فرمود : بلي اي سلمان : شاهد آن وتصديق اين مطلب ، فرمايش خداوند است كه درقرآن مي فرمايد(واستعينوا بالصبر والصلاة وانها لكبيرة الا علي خاشعين سوره بقره/45) مراد ازصبر دراين آيه شريفه رسول خدا ص است ومقصود ازنماز برپاداشتن ولايت من است ... زيرا ولايت است كه تحمل آن سخت است وفقط خاشعين مي توانند آن را بپذيرند وخاشعين شيعيان عارف وآگاه هستند ودر خارج مي بينيم كه گروههايي مختلف از مرجئه، قدريه، خوارج ، نواصب وغير اينها همگي به محمد ص اقرار واعتراف دارند ودرآن اختلاف ندارند وفقط درباره ولايت من است كه اختلاف كرده اند آن را اكثرا انكار نمودند وجز عده كمي نپذيرفتند كه اين آيه به آن ها اشاره فرموده است... وكسيكه اقراربه ولايت من نداشته باشد اقرار او به نبوت محمد ص سودي برايش ندارد زيرا اين دو فرين يكديگرند به خاطر اينكه نبي اكرم پيغمبر است كه به سوي مردم فرستاده شده وامام وپيشواي آنهاست بعد از او علي امام وپيشواي مردم وجانشين محمد است ... اول ما محمد است ، وسط ما محمد است و آخر ما محمد است پس هركس معرفتش به من كامل باشد او بردين قيم واستوار الهي است ... حضرت فرمود: من ومحمد ص يك نور از نور خدا بوديم آنگاه خداوند اين نور را امر فرمود دونصف گردد به نيمي از آن فرمود محمد باش وبه نصف ديگر آن فرمود : علي باش لذا رسول خدا ص فرمود : علي ازمن است ومن از علي ادا نمي كند از طرف من مگر علي آن هنگامي كه ابوبكر(.....) را براي برائت از مشركين به طرف مكه فرستاد جبرئيل فرود آمد وعرض كرد اي رسول خدا پروردگارت فرموده است آن را خودت يا شخصي از خودت ابلاغ كند مرا به دنبال ابوبكر (....) فرستاد تا اورا برگردانم او به رسول خدا ص عرض كرد : آيا درباره من چيزي نازل شده فرمود : نه ولي اين كار را انجام نمي دهد مگر من يا علي اي سلمان و اي جندب كسيكه شايستگي ندارد دستوري را از طرف رسول خدا ص ابلاغ كند چگونه صلاحيت وامامت پيشوايي مردم را خواهد داشت؟؟؟
اي سلمان و اي جندب .... محمد سخنگو گرديد ومن ساكت ودرهر زماني يكي بايد ناطق وديگري ساكت باشد اي سلمان: محمد ص بيم دهنده گرديد ومن هدايت كننده واين فرمايش خداوند است كه ميفرمايد : ( انما انت منذر ولكل قوم هاد سوره رعد/7) مراد ازمنذر دراين آيه رسول خدا ص ومقصود ازهادي من هستم ..... محمد ص جمع كننده گرديده ومن نشر دهنده محمد ص اختيار دار بهشت گرديده من اختياردار دوزخ : به آن مي گويم اين رابگير وآن را رها كن محمد ص لرزاندن زمين وزلزله گرديد ومن اختياردار صداهاي شديد ورعد وعرّش شدم ومن صاحب لوح محفوظم وخداوند علومي كه درآن است به من الهام نموده است ... محمد ص صاحب دلالت ها وراهنمايي ها شد ومن صاحب معجزات نشانه ها وعلامات شدم محمدص خاتم انبيا گرديد ومن خاتم اوصيا شدم ودرآيه مباركه (الصراط المستقيم سوره حمد/6) من مقصود از صراط المستقيم هستم ومن نبأ عظيم هستم .آن خبر مهمي كه درآن اختلاف كردند درآيه ( النبأ العظيم- الذي هم فيه المختلفون سوره نبأ/2و3) منم وكسي جز درولايت من اختلاف نكرد محمدص صاحب دعوت گرديد كه مردم را به طرف خدا بخواند ومن صاحب شمشير كه سركشان آن ها را نابود كنم محمد پيغمبر مرسل گرديد ومن صاحب امر آن حضرت.... محمدص حجت وبرهان براي مردم اقامه كرد ومن حجت خدا گرديدم خداوند براي من قرارداد آنچه را كه هيچكس از اولين وآخرين ندارد حتي پيغمبران مرسل و فرشتگان مقرب از آن بي بهره اند
سپس فرمود : اي سلمان و اي جندب : عرض كردند : بلي اي اميرمومنان عليه السلام فرمود: منم كه نوح را دركشتي به امر پروردگارم آرامش بخشيدم واورابه ساحل رساندم ،منم كه يونس را ازشكم ماهي به اذن خداوند خارج كردم منم كه موسي را ازدرياي نيل به امر خداوندعبور دادم منم كه ابراهيم رااز آتش نجات دادم منم كه نهرها را جاري وچشمه ها را جوشان ودرخت ها را بر جا نهادم ومن عذاب يوم الظله ام (سوره شعرا/189) من ندا كننده ام از محل نزديكي كه جن وانس آن رابشنوند منم كه هر روزصداي جبارين ومنافقين را با لغت خود آن ها مي شنوم . منم خضري كه موسي را تعليم داد ومن معلم سليمان بن داودم من ذوالقرنين ام ومن قدرت پروردگار مي باشم ....
اي سلمان و اي جندب : كسيكه ازما بميرد درحقيقت نمرده وكسيكه ازما غائب گردد درحقيقت غائب نيست و كسيكه ازما كشته شود درحقيقت كشته نيست سپس فرمود اي سلمان واي جندب عرض كردند : بلي اي اميرالمومنين عليه السلام فرمود: من فرمان رواي همه مردان مومن وزنان مومنه ازگذشتگان وآيندگان هستم وبه روح عظمت تأييد شدم وبا همه اين اوصاف بنده اي ازبندگان خدا هستم ما را خدا نناميد وسپس آنچه مي خواهيد در فضيلت ما بگوييد وهرچه تلاش كنيد به حقيقت آنچه كه خداوند براي ما قرار داده بلكه به يكدهم از يكدهم آن نخواهيد رسيد به خاطر اينكه ما نشانه هاي خداوراهنمايان وحجت وجانشينان وامينان وپيشوايان ازطرف او هستيم ما چهره زيباي خدا وچشم بيناي او و زبان گوياي او هستيم به سبب ما خداوند بندگانش را عذاب مي كند وبه سبب ما پاداش مي دهد ومارا ازميان خلق خود برگزيده واختيار گردانيده وطاهر كرده واگر كسي چون وچرا كند واعتراض به گزينش پروردگار نمايد به خداوند كافر گشته ومشرك است زيرا ( ازآنچه خدا انجام مي دهد سوال نميشود او مورد بازجويي قرار نمي گيرد بلكه بندگان هستند كه بازخواست مي شوندسوره انبيا/23)
سپس حضرت فرمودند: من به اذن پروردگارم مي ميرانم وزنده مي كنم .به اذن او به آنچه مي خوريد وآنچه درخانه هايتان اندوخته مي كنيد خبر مي دهم وآنچه را دردلهايتان پنهان مي كنيد مي دانم وامامان ديگر از فرزندان من اينها را مي دانند وهرگاه دوست داشته باشيد وبخواهيد چنين كاري مي كنند زيرا ما همگي يك حقيقت هستيم . اول ما محمد است وسط ما محمد است وهمه ما محمد هستيم پس بين ما فرق نگذاريد ، ما هرگاه بخواهيم خدا مي خواهد وهرزمان نپسنديم خدا نمي پسندد بدبختي وتمام بدبختي نصيب كسي مي شود كه فضايل ما وخصائص ما وآنچه را كه خدا به ما عنايت كرده انكار كند، زيرا كسيكه چنين كند درحقيقت قدرت خداوند وخواست و مشيت پروردگار را درباره ما نپذيرفته وانكار كرده است
اي سلمان و اي جندب خداوند به ما برتر و والاتر وبزرگتر از همه ي اينها عطا كرده است عرض كرديم : اي امير مومنان عليه السلام آن چيست كه بزرگتر از همه اينها است فرمود: پروردگار ما به ما اسم اعظم عطا كرده وبخشيده است كه با آن آسمان ها وزمين وبهشت وجهنم را مي شكافيم ودر مي نورديم به آسمان بالا مي رويم وبه زمين فرود مي آييم به مغرب ميرويم وبه مشرق ميرويم به عرش الهي قدم گذاشته ودرپيشگاه الهي برآن مي نشينيم وهر چيزي حتي آسمان ها ، زمين، خورشيد، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان، جنبندگان، دريا ها، بهشت وجهنم ازما اطاعت مي كنند تمام اينها را خداوند به اسم اعظمي كه به ما آموخت وبه ما اختصاص داد عطا كرده است وبا تمام اين اوصاف ما مي خوريم و مي آشاميم ودرميان بازار ها راه ميرويم واين امور را به امر پروردگارمان انجام مي دهيم وما بندگان با كرامت خداونديم كه اورا به گفتار سبقت نمي گيريم وبه امر وفرمان او عمل مي كنيم ما را معصوم وپاك قرار داد وبر بسياري ازبندگان مومنش برتري بخشيد وما مي گوييم : (حمد وسپاس مخصوص خداوندي است كه ما را هدايت نموده واگر هدايت ولطف الهي نبود به آن راه نمي يافتيم سوره اعراف/43 ) و ( كافرين سزاوار عذاب شدند وعده اي عذاب درباره آنها حتمي است سوره زمر/ 71 ) وآن ها كساني هستند كه آنچه خداوند به ما بخشش واحسان نموده قبول ندارند وانكار مي كنند
اي سلمان و اي جندب اين است پاسخ شما كه از معرفت من به نورانيت پرسش نموديد آن را حفظ كنيد ونگهداريد كه باعث رشد وكمال است وهمانا هيچ يك از شيعيان ما به حد بصيرت نمي رسد تا مرا به نورانيت بشناسد و وقتي چنين معرفتي پيدا كرد به حد بصيرت وبلوغ وكمال رسيده ودرميان درياي از علم فرورفته ودرجه اي ازفضل وبرتري را پيموده اند وبر سري از اسرار پروردگار وگنجينه هاي پوشيده او آگاهي يافته اند.
مدارك اين حديث :
- مشارق الانوارالیقین فی حقایق اسرار امیرالمؤمنین
- بحار الانوار ج26
-
تنها امیرالمومنین علیه السلام نمازی بدون توجه به دنیاخواندند.
ابن عباس نقل کرده است که:
مردی دو شتر چاق به رسول خدل صلی الله علیه وآله وسلم هدیه کرد.حضرت به اصحابش فرمودند:آیادربین شما کسی هست که دورکعت نماز به جای آورد که وضویش کامل وهمچنین رکوع وسجده هایش کامل باشد؛درحالی که فکر وقلبش مشغول دنیا نشود،تا من یکی از این دوشتر را به او هدیه کنم؟
این مطلب را سه مرتبه فرمودند:ولی کسی جواب آن حضرت را ندادند.در این موقع بود که امیرالمومنین علی علیه السلام ایستادند وعرض کردند:ای رسول خدا،من می توانم دورکعت نماز بخوانم درحالی که ازاول تا آخر آن به هیچ عنوان فکر وقلبم مشغول دنیا نگردد؟
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:یا علی؛نماز بخوان درود خدا برتو.
ابن عباس می گوید:
امیرالمومنین علیه السلام مشغول نماز شدند چون سلام نماز را دادند جبرعیل نازل شد وعرضه داشت:
ای محمد صلی الله علیه وآله وسلم خداوند تورا سلام می رساند ومی فرماید:یکی از دوشتر را به علی علیه السلام هدیه فرما.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:من شرط کرده بودم که اگرنمازی بخواند که در آن،ذهن او اصلا"مشغول دنیا نگردد،یکی از آن دوشتر را به او خواهم داد؛اما او در تشهد نماز به فکر افتاد که کدام یک از شتر را انتخاب کند.
جبرعیل عرضه داشت:ای محمد صلی الله علیه وآله وسلم!خداوند متعال تورا سلام می رساند ومی فرماید:((علی علیه السلام فکر کرد که کدام یک از دوشتر را که چاق تر است بگیرد تا بتواند در راه خدا ذبح کند وبرای خدا صدقه دهد.بنابراین،همین تفکر نیز برای خداوند عزوجل بوده؛نه برا نفسش ونه برای دنیا))
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم گریه کردند وهر دوشتر را به علی بن ابی طالب امیرالمومنین علیه السلام هدیه کردند آن حضرت نیز هردو را نحر کردند ودر راه خدا صدقه دادند،در این موقع این آیه نازل شد:((ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع وهو شهید))((قطعا"در این؛برای هر صاحبدلی وحق نیوشی که خود به گواهی ایستد،عبرتی است))وشان نزول آن،راجع به امیرالمومنین علی علیه السلام است که در نماز برای رضای خدا تفکر کردند وذهنشان مشغول به امر دنیا نشد.
1_ق،37
مهر حیدر ص114به نقل از البرهان 228/4 ح3،
به نقل از ابن شهر آشوب ج2/ص27
-
این آخریه رو که خوندم خیلی خوب بود دمت گرم.
یا علی (صلوات الله و سلام علیه)
-
اعتراف عمر به سه فضیلت امام علی علیه السلام
عبدالله بن عمر می گوید:
روزی پدرم از من پرسید:« بهترین فرد پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله کیست؟ »
گفتم:« کسی است که خداوند آنچه را بر مردم حرام کرده، برای او حلال کرده باشد و آنچه را برای مردم حلال کرده برای او حرام کرده باشد. »
پدرم گفت:« به خدا سوگند، راست گفتی. بر علی بن ابی طالب، صدقه حرام بود ولی برای مردم حلال بود؛ و بر مردم، ورود به مسجد با حالت جنابت حرام بود ولی بر او حلال بود؛ و درهای همه خانه**هایی که به مسجد رسول خدا راه داشت بسته شد ولی در خانه علی علیه السلام بسته نشد.»
•بحارالانوار، ج 40، ص 120، حدیث 6 -------- امالی طوسی
-
پنج فضیلت از جانب حق تعالی به پیامبر (ص) و علی (ع) :
شیخ طوسی به سند معتبر از ابن عباس روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود :
حق تعالی به من پنج فضیلت عطا کرد و به علی (ع) نیز پنج فضیلت عطا فرمود :
1) به من کلمات جامعه داد ، به علی (ع) علوم جامعه عطا فرمود ،
2) مرا پیامبر گردانید و علی (ع) را وصی من قرار داد ،
3) کوثر را به من بخشید و به علی (ع) سلسبیل عطا فرمود ،
4) به من وحی عطا کرد و به علی (ع) الهام را عطا فرمود ،
5) مرا به آسمان برد و برای علی (ع) درهای آسمان و حجابها را گشود .
-
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم خداوند را به حق امیرالمومنین علیه السلام قسم می دهند
ازعبدالله بن مسعودروایت شده است که:
روزی به خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسیدم،سلام کرده وعرض نمودم:یا رسول الله!حق را آنگونه که هست به من نشان دهید.آن حضرت فرمودند:ای پسر مسعود!داخل شو ونگاه کن چه می بینی؟من داخل شدم ودیدم حضرت علی علیه اسلام درحال نماز است وبسیار خاشعانه رکوع وسجده به جای می آورند پس دعا کردند که:خداوندابه حق پیامبرت گناه شیعیان مرا ببخشای.
من خارج شدم تا آنچه را دیده بودم به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خبر دهم.دیدم آن حضرت نیز در حال نماز است،وبا خضوع وخشوع فراوان،رکوع وسجده به جا می آورد ومی گویند:((خداوندا!به حق علی علیه السلام گناهکاران امت مرا ببخشای)).
ابن مسعود می گوید:من بسیار به وحشت افتادم،رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند:ای پسر مسعود!آیا بعد از این که مومن بودی کافر شدی؟
عرض کردم:نه به جان شما یا رسول الله!ولی وقتی داخل اتاق شدم،نگاهم به علی بن ابی طالب علیه السلام افتاد؛دیدم خداوندرا به حق شما قسم می دهد وشما را دیدم که خداوند را یه حق علی علیه السلام قسم می دهید....
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:ای پسر مسعود!زمانی که روز قیامت می شود،خداوند متعال به من وعلی علیه السلام می فرماید:هرکه محبت ودوستیه شمارا ندارد،داخل جهنم نمایید ودلیل براین مطلب هم فرمایش خداوند درقرآن است که می فرماید:
(القیا فی جهنم کل کفار عنید)هر کافر ستیزه جورا در جهنم فرو افکنید.
عرض کردم:یا رسول الله!کفاره عنید چه کسی است؟فرمودند:کفارکسی است که به نبوت من کافر باشد وعنید کسی است که با علی بن ابی طالب علیه السلام دشمنی کند.
بحارالانوار،ج36/ص73ح24،معالم الزافی،ج2،باب 39،ص246ح7،تاویل الایات ص211
-
آیه ای که در حدیث بالا آمده است،سوره ی ق آیه ی24 است
-
درسرزمین بابل،خورشیدبرای حضرت بازگشت
صاحب عیون المعجزات باسندخود،ازفضل بن یسار،ازامام باقرعلیه السلام وامامسجادعلیه السلام،ازامام حسین علیه السلام نقل کرده که فرمودند:چون امیرالمومنان علیه السلام ازپیکار نهروانیان برگشت.درمقام آگاهی ازبخشهای نهروان وکارهای عراق برآمد،بغداددرآن روز ساخته نشده بود،چون به ناحیه ی براثا برآمد نمازظهر را بامردم خواند،وازآنجا کوچ کرد.به سرزمین بابل رسیدند که وقت نماز عصر فرارسید،مسلمین صدازدند،ای امیرالمومنین علیه السلام اکنون وقت نمازعصر است،امیرالمومنین علیه السلام فرمود:این سرزمین پست وشوم است که سه بارخداوند مردمش را درزمین برده ودر انتظار چهارمین بار است و وصی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را نشید که در آن ماز گزارد،از شما هرکه می خواهد نماز بخواند،منافقان گفتند:آری خود نماز نمی خواند و نماز خوانان نهروانیان را می کشد.
جویریه بن مسهر عبدی می گوید:من با صد سواره امیرالمومنان را همراهی کردم وگفتم:به خداسوگند تا او نماز نخواند نماز نمی خوانم،در نماز امروز از او پیروی می کنم.
گوید:او به حرکت خود ادامه داد تا از سرزمین بابل بیرون رفت وآفتاب نزدیک به غروب بود،پس غروب کرد وافق سرخ شد؛امیرالمومنان علیه السلام به من رو کرد وفرمودتد:جویریه!آب بیاور.من در پیمانه ی کوچکی آب آوردم.او وضو ساخت،سپس فرمود:جویریه! اذان بگو،عرض کردم:ای امیرالمومنان!هنوز وقت نماز شام نرسیده است.فرمود:برای نماز عصر اذان بگو!با خودگفتم:آیا برای نماز عصر اذان بگویم درحالی که آفتاب غروب کرد؟! اما بر من است که اطاعت کنم؛از این رو اذان گفتم،فرمود اقامه بگو، اقامه گفتم:در ضمن اقامه متوجه شدم که لبان علی علیه السلام به سخن همچون صدای نامفهوم پرستوها تکان می خورد مس دیدم آفتاب با بانگ بلند برگشت،تا در جایگاه ویژه ی نماز عصر ایستاد حضرت علی علیه السلام برخاسته تکبیر گفت ونماز گزارد،مانیز پشت سر او نیز نماز گزاردیم،چون از نماز عصر فارق شد آفتاب همچون چراغی در پشت فروافتاد وغروب کرد وستارگان نمودار شدند.به من رو کرده وفرمود:ای سست یقین!اذان نماز شام بگو!
مدینه المعاجز ج1،ص194،احادیث115
عیون المعجزات ص7
بحارالانوار ج41،ص168،وج3،وص178،ح13،وح14،وص167 ،ح3،ج83،ص317،ح10
-
بعد ازنوشیدن آب،خداوند به امیر المومنین علیه السلام(هنیعا"مریعا")گفت
ابن عباس نقل کرده است که روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درخواست آب نمودند،درحالی که امیرالمومنین وفاطمه وحسن وحسین صلوات الله علیهم اجمعین نیز حضور داشتند،پس پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن نوشیدن وآن را به امام حسن علیه اسلام دادند واو نیز نوشید.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:هنیعا"مریعا" یا ابا محمد!گوارایت باد ای ابا محمد!
پس آب را به امام حسین علیه السلام دادند و او نیز نوشید.پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمودند:هنیعا"مریعا"یا ابا عبدالله.آنگاه آب را به فاطمه زهرا سلام الله علیها دادند وآن حضرت هم نوشید.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:هنیعا"مریعا"یا ام الابرار!،آنگاه آب را به دست علی علیه السلام سپردند.
وقتی حضرت از آن نوشید،پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سجده نمودند.بعد از سر برداشتن از سجده،یکی از همسران حضرت پرسید:ای رسول خدا!آب را نوشیدی وبعد به حسن علیه السلام دادی وبعد از نوشیدن به او((هنیعا"مریعا"))گفتی.پس به حسین علیه السلام نوشاندی وبه او هنیعا"مریعا"گفتی وبعد به فاطمه سلام الله علیها دادی وبعد از نوشیدن به او هنیعا"مریعا"گفتی،سپس آب را به علی علیه السلام دادی وپس از نوشیدن او سجده کردی،این کار شما به چه دلیلی بود؟
پس حضرت جواب دادند:وقتی من آب را نوشیدم جبراعیل وملاعکه همراهش به من هنیعا"مریعا"گفتند و وقتی حسن وحسین وفاطمه نوشیدند به آنها هنیعا"مریعا"گفتند،من هم همان را گفتم.اما وقتی امیرالمومنین علیه السلام نوشید خداوند فرمود:هنیعا"مریعا" یا ولیی وحجتی علی خلقی (گوارایت باد ای ولی من وحجت من برآفریدگانم)پس برای خدا سجده کرد تا شکر نعمتی که خداوند درباره اهل بیت من عنایت فرموده است را به جا آورم.
مدینه المعاجز،ج2،ص4444،ح670از مشارق انوار الیقین.
بحارالانوار ج76،ص57،ح1
-
خورشید در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای امیر المومنان علیه السلام بازگشت
عبدالله بن حسن از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام نقل کرده که فرمود: روزی در حال نزول وحی،سر مبارک رسول الله بر دامن علی علیه السلام بود،چون حالت وحی برطرف شد،پرسید ای علی آیا نماز عصرخوانده ای؟عرض کرد:نه
فرمود:بارالها!تو می دانی که او در کار تو وپیامبرت بود!خداوند آفتاب را برگرداند واو نماز گزارد وخورشید غروب کرد.
مدینه المعاجز،ج1،ص202،ح122
-
برگشت خورشید به دعای امیرالمومنان علیه السلام
جویریه و ابو رافع وامام حسین علیه السلام نقل کرده اند که:
امیرالمومنان علیه السلام چون از فرات از بابل گذشت،خود با چند نفری که همراهش بودند،نماز عصر را خواند،همه مردم هنوز عبور نکرده بودند که آفتاب غروب کرد ونماز عصرشان فوت شد وآنان در این زمینه باعلی علیه السلام سخن گفتند،او از خدای متعال در خواست کرد تا آفتاب را باز گرداند ودر افق بود.
وقتی مردم سلام نماز را گفتندغروب کرد،از آفتاب صدای لرزش شدید که همه را به وحشت انداخت،شنیده می شد،مردم تهلیل وتسبیح وتکبیر بسیار گفتند.
(مسجدآفتاب در بلندی های بابل معروف ومشهور است)
مدینه المعاجز ج1،ص203،ح123
بحارالانوارج41،ص171،ح8
روایات ردشمس در کتب مخالفین نیز فراوان است:
مناقب ابن مغازلی ص96،ح140،وص98،ح141
کفایه المطالب ص383
مناقب خوارزمی ص217،وص221
المعجم الکبیر طبرانی ج24،ص144
-
خداوندبه امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:هنیعا"مریعا"
مجلسی(ره)می گوید:دربعضی ازنوشته های اصحاب ما دیدم که به صورت مرسل از گروهی صحابه نقل شده که گفته اند:پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم واردمنزل فاطمه زهرا علیها السلام شد وفرمود:فاطمه!پدرت امروز مهمان توست.فاطمه عرض کرد:پدرجان حسن وحسین از من خوردنی می خواهند وچیزی نمی یابم تابخورند.
سپس پیامبروارد شد وبا علی علیه السلام وحسن علیه السلام وحسین علیه اسلام وفاطمه علیها السلام نشست،فاطمه متحیر بود و نمی دانست چه کند.پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مدتی به آسمان نگاه کرد
دراین هنگام جبرعیل نازل شدو عرض کرد:ای محمد،خدای علی اعلی سلامت می رساند وخود را به درود واکرام خویش ویژه داشته،می فرماید:به علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام وحسن علیه السلام و حسین علیه السلام بگو از میوه های بهشتی چه چیزی را دوست می دارند؟پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:ای علی،ای فاطمه،ای حسن وای حسین!پروردگار عزیز می داند که شما گرسنه اید،از میوه های بهشتی کدام را دوست می دارید؟آنان از روی شرم از روی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم سکوت کردند وچیزی نگفتند.پس حسین علیه السلام(سکوت را شکسته)عرض کرد:با اجازه ی شما!بابا جان ای امیرالمومنین وبا اجازه ی شما!ای بانوی زنان عالمیان،وبا اجازه ی شما ای برادر جان حسن نیکو کردار من(می خواهم)یکی از میوه های بهشتی را برگزینم.
همگی فرمودند: حسین جان هرچه می خواهی بگو که ما به آنچه تو برای ما برگزینی خرسندیم،حسین علیه السلام عرض کرد:ای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به جبرعیل بگو:ما رطب تازه می خواهیم.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:خدا این را می دانست سپس رو به فاطمه نمود وفرمود:فاطمه!برخیز و وارد آن اتاق شو وهرچه در آن بود بیاور،فطمه علیه السلام وارد شد.دید طبقی بلورین با روپوش سبز بهشتی که در آن رطب تازه است-با اینکه قبلش نبود-در آنجا نهاده شده بود.آن را برداشته نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آورد،پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:فاطمه جان این از کجا آمد؟فاطمه همان جواب مریم را که در قرآن آمده داد وعرض کرد:از جانب خداست(همانا خدا هرکه را بخواهد بی حساب روزی می دهد)
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برخاست وآنرا گرفته پیش روی همه نهاده سپس فرمود:بسم الله الرحمن الرحیم،آنگاه دانه ای خرما برداشت ودر دهان حسین علیه السلام گذاشت وفرمود:.....
-
ادامه:
و فرمود: نوش جان و گوارایت ای حسین.خرمای دیگری برداشته وآنرا در دهان حسن علیه السلام نهاده وفرمود:نوش جان وگوارایتان ای حسن.
سومین خرمارا برداشته ودر دهان فاطمه علیها السلام نهاده،فرمود:نوش جان وگوارایت ای فاطمه زهرا علیها السلام.سپس چهارمین خرمارا برداشته ودر دهان علی علیه السلام نهاده وفرمود:نوش جان وگوارایت ای علی.
باز به علی علیه السلام خرمای دیگری داد وفرمود:نوش جان وگوارایت ای علی.سپس شتابان از جا برخاست،بعدنشست.پس همگی از آن خرما خوردند.همین که دست کشیدند وسیر شدند آن ماعده آسمانی به آسمان برخواست وناپدید شد.
فاطمه علیها السلام عرض کرد:پدر جان امروز چیز عجیبی از شما دیدم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:ای فاطمه!خرمایی که در دهان حسین نهادم و گفتم:گوارایت ای حسین از این رو بود که شنیدم میکاعیل واسرافیل به او می گویند:گوارایت ای حسین،من نیز همچون آنان گفتم.
خرمای دوم را برداشته در دهان حسن علیه السلام نهادم،شنیدم جبرعیل ومیکاعیل به او می گویند:گوارایت ای حسن،من نیز مثل آنان گفتم.خرمای سوم را که بر داشته در دهان تو-ای فاطمه-نهادم،شنیدم حوریان بهشتی درحالی که شادمان،از بلندای عوالم بهشتی بر ما اشراف داشتند به تو می گویند:گوارایت باد ای فاطمه من نیز طبق آنان،آنرا گفتم.
چون چهارمین خرما را برداشته در دهان علی علیه السلام نهادم،از جانب خداوند ندایی شنیدم که می گوید: نوش جان و گوارایت ای علی من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم،باز به علی علیه السلام خرمای دیگری دادم دوباره ندای حق را شنیدم که می گوید:نوش جان وگوارایت ای علی.
سپس به خاطر گرامی داشت حضرت پروردگار شتابان برخاستم.پس شنیدم می فرماید:ای محمد!به عزت وجلالم سوگند اگر از هم اکنون تا روز قیامت،دانه دانه خرما به علی علیه السلام می دادی؛من پیوسته به او می گفتم:نوش جان وگوارایت ای علی.
مدینه المعاجز،ج1،ص344،ح223
بحارالانوار،ج43،ص311
-
ابو بكر گفت: خدا و رسولش راست گفتند، رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - در شب هجرت در حالی كه بیرون از غار بودیم و اراده (رفتن) به مدینه را داشتیم به من فرمود:
دست من و دست علی در عدل و داد برابر است.
ابن مغازلی در مناقب، حدیث 170، ص. 129 - و ابن عساكر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق، ج 2، ص 438، اواخر حدیث. 953 (شرح محمودی). - شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده، باب مناقب السبعون، ص 277، حدیث 17 و ص. 300 - متقی هندی در كنز العمال، ج 11، ص 604 (مؤسسه الرساله بیروت، چاپ پنجم)، و دیگران.
-
روايت ذيل از عمر بن الخطاب عليه اللعنة* مي باشد و در معتبرترين کتب عامه ذکر شده است:
عن عبد الله بن ضبیعه العبدی، عن ابیه، عن جده قال: أتی عمر بن الخطاب رجلان سألاه عن طلاق الأمه، فقام معهما فمشی حتی أتی حلقه فی المسجد، فیها رجل اصلع، فقال: ایها الأصلع ما تری فی طلاق الأمه؟فرفع رأسه الیه ثم أومأ الیه بالسبابه و الوسطی، فقال له عمر: تطلیقتان. فقال احدهما: سبحان الله، جئناك و أنت امیر المؤمنین فمشیت معنا حتی وقفت علی هذه الرجل فسألته، فرضیت منه أن أوما الیك؟! فقال لهما(عمر)ما تدریان من هذا؟ قالا: لا. قال:
هذا علی بن ابی طالب. أشهد علی رسول الله لسمعته و هو یقول: ان السماوات السبع و الأرضین السبع لو وضعتا فی كفه (میزان) ثم وضع ایمان علی فی كفه میزان لرجح ایمان علی.
عبد الله بن ضبیعه عبدی از پدرش، از جدش روایت كرد كه گفت:
«دو مرد نزد عمر بن خطاب آمدند و از او در مورد طلاق كنیز سؤال كردند؟پس عمر به اتفاق آنها به طرف مسجد آمد، جمعی در مسجد بودند كه در میان آنان مردی اصلع حضور داشت. پس عمر از او پرسید نظر تو در طلاق كنیز چیست؟ پس او سرش را بلند كرد و بعد با انگشت سبابه و وسطی اشاره كرد (و پاسخ گفت) پس عمر سائل را (به مقصود متوجه كرد و) گفت: دو طلاق است. پس یكی از آن دو مرد گفت: سبحان الله، ما نزد تو آمدیم و تو امیر المؤمنین (و خلیفه ما) هستی. پس تو با ما نزد این مرد آمدی و از او می پرسی؟! و از پاسخ او كه با اشاره انجام داد راضی شدی؟! پس عمر در خطاب به آنان گفت: نمی دانید كه او كیست؟گفتند: نه، عمر گفت:
او علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و من شهادت می دهم كه از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم كه می فرمود: اگر آسمانها و زمینها در كفه ترازویی نهاده شود و ایمان علی در كفه دیگر، ایمان علی برتر خواهد بود.»
تاريخ مدينه دمشق، ابن عساکر، شرح حال امام علی علیه السلام، ج 2، ص 365، حدیث. 872 ؛ مناقب ابن مغازلی ص 289، شماره 330، ط 1؛ مناقب خوارزمی فصل 13، ص 78، کفاية*الطالب گنجی شافعی، اواخر باب 62، ص 258 و دیگران.
-
رسول خدا(ص)فرمودند:«هر که مى خواهد به علم آدم، طاعت نوح، محبوبیّت ابراهیم، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى بنگرد باید به على بن ابى طالب بنگرد.»
التفسیر الکبیر فخر رازی، ج 8، ص 72 دار الکتب العلمیة.
-
روزی مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد:« بزرگترین فضیلت علی بن ابیطالب که در قرآن آمده چیست؟»
امام فرمود:« آیه مباهله. خداوند در سوره آل عمران، آیه*ی 61 می*فرماید: هر کس با تو در مقام احتجاج و گفتگو برآمد، بعد از آنکه تو بر رسالت خود یقین داری، بگو بیایید فرزندان را بخوانیم و شما هم فرزندانتان را بخوانید، ما زن*هایمان و شما زن*هایتان و ما افرادی را که چون نفس و جان*مان هستند و شما هم نفس*های خود را بخوانید. سپس مباهله کنیم و برای دروغگو لعنت خدا را بخواهیم.
وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله و آله و سلم، حسن و حسین را به عنوان فرزندان و فاطمه علیهاسلام را به عنوان زنان و نیز امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان نفس خودش برای مباهله با نصاری به میعاد برد.
پس به حکم خدا امیرالمؤمنین علیه السلام نفس رسول خداست و چون هیچ*یک از مردم، برتر از رسول خدا نیستند، ضروری است که هیچ*یک از مردم از امیرالمؤمنین برتر نباشند؛ جز خود رسول الله. فضیلت امیرالمؤمنین بر تمام خلایق بعد از رسول خدا این است.»
مأمون گفت:« مگر در این آیه، فرزندان به لفظ جمع نیامده؟ ولی رسول خدا فقط دو فرزندش را برد؛ و مگر زنان به لفظ جمع نیامده؟ ولی رسول خدا فقط فاطمه علیهاسلام را برد. پس چرا نگوییم در این آیه مقصود از نفس رسول خدا، خود رسول الله باشد؛ که اگر این را بگوییم، دیگر فضلی برای علی بن ابیطالب نخواهد بود؟»
امام رضا علیه السلام فرمود:« نه؛ آنچه گفتی صحیح نیست. زیرا دعوت کننده، یعنی دعوت کننده*ی کسی دیگر، نه خودش. همان*طور که فرمان*دهنده یعنی فرمان*دهنده به دیگری.
در آیه مذکور خداوند می*فرماید:« بگو بیایید بخوانیم؛ معلوم می*شود رسول خدا که خواننده است شخص دیگری را می*خواند. لذا باید نفس رسول خدا غیر از رسول خدا باشد تا خواندن صدق کند. و چون رسول خدا در هنگام مباهله هیچ مردی را جز علی بن ابیطالب نبردند، معلوم می*شود منظور خداوند از نفس رسول خدا، کسی جز امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب نیست.
مأمون که با این جواب دندان*شکن حضرت رضا علیه السلام روبرو شد، از جواب بازماند و گفت: « وقتی جواب آمد، سؤال از میان می*رود.»
منابع:
بحارالانوار، ج 49، ص 188، ح 20.
-
در روایات آمده كه:هنگامی كه امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام پیكر مطهر امیر المؤمنین را برای دفن به نجف میبردند، اسب سواری را مشاهده كردندكه بوی خوشی از او ساطع بود. آن سوار به آنها سلام كرد وبه امام حسن علیه السلام فرمود :تو حسن بن علی هستی كه از سرچشمه وحی و قرآن شیر نوشیده است وجانشین امیر المومنین است و سرور اوصیاء میباشد؟
عرض كرد:*آری فرمود : و این حسین بن علی نوه پیامبر رحمت است كه از منبع عصمت شیر نوشیده و پدر امامان میباشد؟ گفتند : آری فرمود: جنازه را به من بسپارید و در امان خدا بروید امام حسن علیه السلام عرض كرد : پدر ما وصیت فرموده كه جنازه ی او را جز به جبرائیل یا خضر نسپاریم ، شما كدام یك از ایشان هستید؟
سوار نقاب از چهره برداشت ، ناگهان دیدند او خود امیر المؤمنین است. به امام حسن فرمود: یا ابا محمد ! هیچ كس نمی میرد مگر این كه علی نزد او حاضر شود، آیا برجنازه ی خویش حاضر نگردد؟
مدینة المعاجز ج 3 ص 60
بحار الانوار ج 42 ص 300
علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گران فدای نام علی
-
در مدح تو ای مظهر اضداد چه گوییم ، بالاست مقام تو و گفتار قصیر است
با این که تویی پادشه عالم هستی ، کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است
-
سلمان فارسی علیه السلام می گوید:
روزی شیطان به چند نفر رسید که به علی بن ابیطالب امیرالمونین صلوات الله علیه جسارت می کردند.
او در مقابل آن جماعت ایستاد،آنها گفتند:تو کیستی ای مرد؟ شیطان لعنت الله علیه گفت: من ابوامره ام،گفتند: آیا سخن ما را شنیدی؟ شیطان لعنت الله علیه گفت: خوشی نبیند. آیا به سرور و مولای خود علی بن ابیطالب امیرالمونین صلوات الله علیه جسارت می کنید؟
آنها گفتند: تو از کجا فهمیدی که علی بن ابیطالب ،امیرالمومنین صلوات الله علیه سرور و مولای ماست؟
شیطان گفت: از گفتار پیغمبرتان (صلی الله علیه و آله) که فرمود:
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای او است، خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد، و دشمن دار آن کس که او را دشمن دارد
آنها گفتند: ای ابومره تو از شیعیان امیرالمونین صلوات الله علیه هستی؟
شیطان لعنت الله گفت: نه ولی او را دوست دارم و هر که با او دشمن باشد من در مال و فرزند او شریکم.
گفتند:ای ابومره! درباره امیرالمونین صلوات الله علیه چیزی برایمان بگو؟
شیطان لعنت الله علیه گفت: ای جماعت ناکسان و قاسطان و مارقان... من در میان فرشتگان بودم و با آنها مشغول عبادت بودیم و خدای عزوجل را تقدیس و تسبیح می کردیم، یک نو پُر پرتو از مقابل ما گذشت که به واسطه ی آن نور همه ی فرشتگان در برابر آن نور صورت را بر زمین نهادند و گفتند(( سبوحٌ قدّوسٌ هذا نور ملک مقرب أو نبی مرسل)) این نور،یا نور فرشته مقرب است یا نور پیغمبر مرسل،در این حال ندا از طرف خدای عزوجل رسید که این نور، نه از فرشته مقرب است و نه از پیغمبر مرسل، بلکه این نور طینت علی بن ابیطالب(صلوات الله علیه) است.
امالی شیخ صدوق، علل الشرایع ج۱ ص ۱۳۶_۱۳۷
-
شیطان و نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه وآله:
در تفسیر قمی ذیل آیه ۳۰ از سوره انفال:وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
و [یاد کن] هنگامی را که کفرپیشگان درباره تو نیرنگ می زدند تا تو را به زندان دراندازند، یا به قتل برسانند یا [از وطن] بیرونت کنند، و [در آینده هم، همواره بر ضد تو] نیرنگ می زنند و خدا هم جزای نیرنگشان را می دهد و خدا بهترین جزا دهنده نیرنگ زنندگان است
آمده است که:
قبل از هجرت پیامبر در مکه نازل شده است و شأن نزول آن به این شرح است:
وقتی که پیامبر دعوت خود را در مکه آشکار نمود، چند تن از دو قبیله اوس و خزرج به نزد آن حضرت آمدند. حضرت فرمود: چند تن از شما بیاید و همسایه من شوید تا آیات قرآن را برایتان بخوانم و شما را به سوی بهشت هدایت کنم. قرار ما در شب دوم از شبهای تشریق در عقبه است. آن چند تن در موعد مقرر حاضر شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله از اسلام و معارف عالی آن، مقداری برای شان صحبت کرد. شیطان لعنت الله علیه از اینکه دو قبیله اوس و خزرج سالیان درازی بر سر مسائل بیهوده و تعصبات قبیله ای جنگ های خونی با هم داشتند، ولی اکنون در سایه بیعت با رسول اکرم صلی الله علیه و آله جنگ را کنار گذاشته و روابط مسالمت آمیزی پیدا کرده*اند و نور هدایت در قلب هایشان تابیده است، عصبانی شد و فریاد زد: ای بزرگان قریش و عرب کجایید چند نفر از اهل یثرب با محمد صلی الله علیه و آله دیدار کرده و در فلان جا جمع شده اند. قریش که صدای او را شنیدن شمشیر به دست به سوی آنان حرکت کردند. در پی آن پیامبر صلی الله علیه و آله با آنان خداحافظی کرد به حضرت حمزه و حضرت علی علیه السلام در حالی که شمشیر در دست داشته اند در برابر مشترکان قرار گرفتند و مانع حرکت آنان به سوی عقبه شدند.
مشترکان پرسیدند: چرا در اینجا جمع شده اید؟ یاران رسول اکرم صلی الله علیه و آله گفتند: به کسی ربطی ندارد و هر کس بخواهد داخل شود جوابش شمشیر خواهد بود لذا مشرکان به مکه بازگشتند و از اینکه یکی از بزرگان قریش یعنی حمزه علیه السلام به دین اسلام گرویده است بسیار نگران شدند.
بنابراین در((دار الندوه)) که محل اجتماع بزرگان بود و هرکه کمتر از ۴۰ سال داشت حق ورود به آنجا را نداشت، گردهم آمدند تا در این موضوع چاره ایی بیابند، شیطان(لعنت الله علیه) هم در ظاهر پیر مردی به نام(( اعور ثقیف)) در آنجا حاضر بود.
در هنگام ورود دربانان از او پرسیدند کیستی؟ گفت: پیر مردی از اهل(( نَجد هستم)) و دیدم که شما بی نیاز از من و آراء من نیستید، لذا آمدم تا شما را راهنمایی کنم و چنین بود که شیطان لعنت الله علیه اجازه دخول گرفت.
مجلس در دارالندوه شروع شد، ابوجهل لعنت الله علیه گفت: ای قریش! ما قبیله ایی هستیم که در بین قبایل عرب از همه بالاترین و در حرم خداوند یعنی در مکه ساکنیم و محمد صلی الله علیه و آله را به خاطر صدق و صلاحش امین نامیده ایم، ولی اکنون او کار را به جایی رسانیده که با بی شرمی خدایان ما را انکار و جوانان ما را از پرستش بت ها نهی می*کند و بین ما تفرقه انداخته و گذشتگان ما را جهنمی می داند. لذا ما باید کاری کنیم و یک فرد را بفرستیم تا محمد صلی الله علیه و آله را به قتل برساند. اعور ثقیف (شیطان لعنت الله علیه) در جواب ابوجهل لعنت الله علیه گفت: این نقشه به درد نمیخورد، زیرا شما می دانید که هر کس که محمد صلی الله علیه و آله را به قتل برساند کشته می شود، و کدام یک از شما حاضرید که در این راه کشته شوید؟! بنی هاشم اجازه نخواهند داد قاتل محمد صلی الله علیه وآله لحظه روی زمین زنده بماند و قبیله قاتل با قبیله بنی هاشم به جنگ خواهد پرداخت و در جنگ از بین می*روند بنابراین نظر ابوجهل لعنت الله علیه در دارالندوه و با سخنان شیطان لعنت الله علیه رد شد.
یکی دیگر از مشرکان گفت محمد صلی الله علیه و آله را به قتل نمی*رساند بلکه او را می دزدیم و در جایی حفظ می*کنیم شیطان لعنت الله علیه در این نظر گفت: این نقشه از نقشه قبلی هم بدتر است چراکه بنی هاشم هرطور که شده قبایل عرب را به یاری خود می*رساند و محمد صلی الله علیه و آله را از دست شما نجات خواهد داد. شخص دیگری گفت: او را از مکه بیرون می بریم شیطان لعنت الله علیه در رد این نظر هم گفت: این نقشه از دو نقشه قبلی هم بدتر است زیرا شما با کسی طرف هستید که زیبا و خوش چهره و خوش بیان و فصیح است و شما او را به هر جایی که بفرستید با زبانش آنها را جادو خواهد کرد و به جنگ شما خواهد فرستاد.
مشترکان هنگامی که تمام نظر هایشان توسط این پیرمرد که همان شیطان لعنت الله علیه بود ، رد شد، گفتند:ای پیرمرد نظر همه سران قریش را ضایع و تباه کردی حالا خودت چه پیشنهاد و نظری داری ؟شیطان گفت: از هر طایفه ای و قبیله ای یک نفر و حتی از خود بنی هاشم نیز یک نفر ،شمشیر به محمد صلی الله علیه و آله بزنند، تا به این ترتیب تمامی قبایل قریش و حتی بنی هاشم هم در خون محمد صلی الله علیه و آله شریک شوند و اگر بنی هاشم بخواهند که از آنها انتقام بگیرند، نتوانند چرا که نمی دانند که با چه کسی باید بجنگند و چه کسی را باید به خاطر قتل محمد صلی الله علیه و آله به قتل برسانند. اگر از شما دیه خواستن شما۳ دیه به آنها بدهید. مشرکان با شنیدن چنین حیله ایی شگفت و بسیار خوشحال شدند و فریاد زدند ما ۱۰ دیه به آنها می*دهیم. سرانجام پیامبر صلی الله علیه و آله را خدا از این نقشه شیطانی آگاه ساخت و با خوابیدن اسدالله الغالب علی بن ابیطالب امیرالمومنین صلوات الله علیه در جای رسول اکرم صلی الله علیه و آله این نقشه مشرکان عملی نشد.
بحارالانوار ج۱۹ ص۴۷
-
[الأمالی] للشیخ الطوسی ابْنُ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی عَنْ
عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: إِنَّ ابْنَیْ فَاطِمَةَ یَشْتَرِکُ فِی حبهم [حُبِّهِمَا] الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ [۱] وَ إِنِّی کُتِبَ لِی أَنْ یُحِبَّنِی کُلُّ مُؤْمِنٍ وَ یُبْغِضَنِی کُلُّ مُنَافِقٍ [۲] .
امالی طوسی: ابن الصلت با سندی از
علی علیه السّلام آورده است که فرمود: دو پسر فاطمه سلام الله علیها را هم نیکوکار و هم فاجر دوست می دارند اما برای من چنین نوشته شده که هر مؤمنی مرا دوست بدارد و هر منافقی با من دشمنی کند. -. امالی طوسی: ۲۱۳ -
----------
[۱]: ۱. فی المصدر: ان ابنی فاطمة یشترک فی حبهما.
[۲]: ۲. أمالی الطوسیّ: ۲۱۳.
بحارالانوار ج۳۹ ص۲۵۴
-
انس، گوید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: خداوند مخلوقاتی آفریده که نه از جنس جن هستند و نه از جنس إنس که دشمنان علی علیه السّلام را لعن می*فرستند. عرض شد: یا رسول الله اینان کیانند؟ فرمود: چکاوک*هایی هستند که صبح*ها بالای درختان ندا در می*دهند: لعنت خدا بر دشمن علی بن أبی طالب امیرالمومنین صلوات الله علیه باد!
بحارالانوار ج۳۹ ص۲۵۱
-
[الأمالی] للشیخ الطوسی ابْنُ حَشِیشٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ جَنَاحٍ [۲] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ یُوسُفَ بْنِ کُهَیْلٍ [۳] عَنْ هَارُونَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی سَلَامٍ مَوْلَی قَیْسٍ قَالَ خَرَجْتُ مَعَ مَوْلَایَ قَیْسٍ إِلَی الْمَدَائِنِ قَالَ سَمِعْتُ سَعْدَ بْنَ حُذَیْفَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی حُذَیْفَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ
یَمُوتُ وَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ [۱] مِنْ حُبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّةَ [۲] .
"امالی طوسی: ابن حشیش با سندی آورده است که حذیفۀ گفت: شنیدم رسول خداصَلی الله علیهِ و آله می*فرمود: هیچ بنده یا اُمّتی
نمی میرد در حالی که ذره ای از حُبّ علی بن أبی طالب در قلبش باشد مگر اینکه خداوند عزّوجل او را وارد بهشت گرداند. -. امالی طوسی: ۲۱۰
----------
[۲]: ۲. فی المصدر: عن نذیرین جناح.
[۳]: ۳. فی المصدر: کلیب.
[۱]: ۱. فی المصدر و (د): من خردل.
[۲]: ۲. أمالی الطوسیّ: ۲۱۰.
-
"تفسیر علی بن ابراهیم: امام صادق علیه السلام: مردی به عمّار کتاب خدا آیه ای هست که قلب مرا تباه کرده و مرا به تردید انداخته است. عمّار گفت: کدام آیه است؟ گفت: قول خدای متعال: «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِْمْ أَخْرَجْنَا لهَُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکلَِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کاَنُواْ بَِایَاتِنَا لَا یُوقِنُون» -. نمل/ ۸۲ - {و
چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می*آوریم که با ایشان سخن گوید که: مردم [چنان که باید] به نشانه*های ما یقین نداشتند. } این جنبنده چه جنبنده ای است؟ عمّار گفت: به خدا سوگند نه می*نشینم و نه غذا می*خورم و نه می*آشامم تا اینکه او را به تو نشان دهم. پس عمّار به همراه آن مرد نزد امیرالمؤمنین علیه السّلام آمدند و آن حضرت مشغول خوردن خرما با کره بود، پس فرمود: ابویقظان، بیا و بخور! پس عمار نشست و با وی مشغول خوردن شد. آن مرد از این کار عمّار متعجّب شد و چون عمّار برخاست به وی گفت: سبحان الله، تو سوگند یاد کردی که نخوری و نیاشامی و ننشینی تا اینکه «دابّۀ الأرض» را به من نشان دهی! عمّار گفت: او را به تو نشان دادم، اگر اندیشه می*کردی. -. تفسیر قمی: ۴۸۰
بحارالانوار ج۳۹ ص ۲۴۳
-
اُمّ أیمن: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: خداوند مهریه فاطمه علیها السّلام را درخت طوبی معیّن فرموده از این رو آن را در خانه امیرالمونین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه قرار داده است.
بحارالانوار ج۳۹ ص۲۲۸
-
"علل الشرائع: ابن طریف با سندی از ابن عباس
روایت کرده که گوید: در شب بدر رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله از مردم خواست یکی برود و آب بیاورد، پس امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه این مأموریت را پذیرفت و روانه شد، و شبی سرد و همراه با باد و تاریک بود، علی علیه السّلام با مشک آب خود راهی گشت و چون به چاه رسید، دلوی نیافت، از این رو در آن ساعت وارد چاه شد و مشک خود را از آب پرکرده و مراجعت نمود که با بادی تند که از مقابل می*ورزید روبرو شد، آن حضرت نشست تا باد گذشت، سپس برخاست تا به راه خود ادامه دهد که باد دیگری وزید، پس نشست تا آن هم گذشت، سپس برخاست و به راه افتاد که باد دیگری وزید، پس آن حضرت نشست تا باد گذشت. و چون نزد رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله باز آمد، آن حضرت از وی پرسید: یا ابا الحسن، چرا دیر کردی؟ عرض کرد: به بادی برخوردم و بعد از آن نیز به بادی برخوردم و بعد از آن نیز به بادی شدید برخوردم که به سبب آن لرز وجودم را فراگرفت. پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: یا علی، می*دانی آن چه بود؟ عرض کرد: خیر: فرمود: آن جبرئیل به همراه هزار فرشته بود که به تو سلام کرد و فرشتگان نیز به تو سلام کردند، سپس میکائیل به همراه هزار فرشته بر تو گذشتند و به تو سلام کرد و فرشتگان نیز به تو سلام کردند. سپس اسرافیل با هزار فرشته بر تو گذر کرد و به تو سلام کرد و آن*ها نیز به تو سلام کردند.
بحارالانوار ج۳۹ ص۹۶
-
ابوذر رحمه*الله گوید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: مَثَل امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در میان شما در این اُمّت، به مَثَل کعبه ی پوشیده می*ماند که نظر کردن به آن عبادت است و حج گزاردن آن فریضه.
مناقب آل أبی طالب ۲: ۶- ۵ -
بحارالانوار ج۳۸ ص۱۹۹