مولوی و جسارت به حضرت امیرالمومنین علیه السلام

مولوی و جسارت به حضرت امیرالمومنین علیه السلام

مولوی خلیفه ی دومی را که فریاد میزد: “تمامی مردمان از عمر داناترند، حتی زنان پرده‏نشین!” ـ “سایه خداوند” و “معلم علوم و معارف” مى‏داند، اما خزینه علم خداوند، و بابِ علم پیامبر صلوات اللّه‏ علیهما و آلهما را تنها پهلوانی مى‏شمارد که (نعوذ بالله ) جاهل! و در معرض نفاق!! بوده، و محتاج راهنمایی عاقلان وپیران راه مى‏باشد!! او در اشعارش مى‏گوید:

گفت پیغمبر علـی را کای على* شیر حقى، پهلوان پر دلی*

لیک بر شیری مکن هم اعتمید* اندر آ در سایه نخل امید*

اندر آ در سایه آن عاقلى* کش نداند بُرد از ره ناقلی*

ظل او اندر زمین چون کوه قاف* روح او سیمرغ بس عالی طواف*

گر بگویم تا قیامت نعت او* هیچ آن را مقطع و غایت مجو*

چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو* همچو موسی زیر حکم خضر رو*

صبر کن بر کار خضری بی نفاق* تا نگوید خضر رو هذا فراق*

چون گزیدی پیر نازکدل مباش* سست و ریزنده چو آب وگل مباش*

(مثنوى، تصحیح: استعلامى، محمد، دفتر یکم، ۲۹۷۲). همو نیز، وجودِ آن “ایمانِ مجسم” و “حقِ مطلق” را رهیافتِ هوا و هوس مى‏داند، و مى‏سراید:



چون خدو انداختی در روی من* نفس جنبید و تبه شد خوی من*

نیم بهر حق شد و نیمی هوا* شرک اندر کار حق نبود روا*

یعنی نعوذ بالله حضرت در آن لحظه شرک ورزیده اند!(خفی)

عجب آدم....بودی!!!!!!!از جونش سیر شده بوده

حالا بعضی ها می رن میگن این آقا مفسر قرآن هم هست

کسی که قرآن را با نظر خود تفسیر کند,جایگاهی در جهنم فراهم کرده(امام حسن عسکری)

احسنت به محمد جان با این حدیث زیبایی که فرمودند

میگن این آقا در حالات عرفانیش قرآن رو تفسیر می کنه!!!!!!!!! اونوقت یه عده بیچاره هم قبول می کنن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mostafahem

احسنت به محمد جان با این حدیث زیبایی که فرمودند

میگن این آقا در حالات عرفانیش قرآن رو تفسیر می کنه!!!!!!!!! اونوقت یه عده بیچاره هم قبول می کنن

---

حالات عرفانی یعنی چی؟؟؟؟

حالات عرفانی یعنی همین چرندیاتی که می گفته

برید پست شعرهای عرفانی بخونید کلی بخندید بهش فحش بدید

یعنی به قول خودشون با خدا یکی می شدن یعینی خود خدا می شدن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mostafahem

یعنی به قول خودشون با خدا یکی می شدن یعینی خود خدا می شدن

---

یعنی تمام اعضا خدا میشد؟

نه بابا حرف مفت می زنن

مگه می شه ادم خدا بشه

مثل معتاد ها می رفتن تو عالم هپروت می گن حالت عرفانی

به شدت معتاد به مسکرات و شراب های مختلف و کار های ....... بودن
اونوقت به این کارها می گفتن حالت عرفانی

نه منظورم این بود که اون ادم..... میگفت حتی .... خدا میشد

آره باباجون
همه چیز حتی نجاسات

عجب بی پدری بوده

آره الان وقت ندارم والا قصه زنش و پسرش و بی ناموسیش هم می گفتم حسابی به این عارف بزگ --خیلی بزرگ -فحش بدی
بد جوری بی پدر بود تو مایه های خود عمر بی پدر بوده
اگه کسی وقت داشت ماجرای زن مولوی از کتاب حدیقه الشیعه تو سایت بذاره
البته اگه من قبلا نذاشته باشم