به راستی چه دلیلی دارد ما شیعه شویم :?:
نمایش نسخه قابل چاپ
به راستی چه دلیلی دارد ما شیعه شویم :?:
همین یه دلیل که مردای خرس گنده می تونن از سینه زنهای شیرده شیر کوفتشون کنند کافی که ادم شیعه باشه :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen:
سلام
چیزیکه الان دستمونه شما اگه میخایید ردش کنید
باید دلیل بیارید
این دلیلی که اوردی به درد اینجا نمی خوره بازم دلیل صبا خیلی بهتر بود
خوب این منوط به این میشه که اول بگیم چرا اسلام وبعد از فرق اسلام بگیم شیعه 8-) 8-) 8-) 8-) :lol:
اقا طا ها
ظاهرا اسلام مفروض سئوال است بعد از اینکه مسلمان شدیم چرا شیعه ؟؟؟
البته جواب صبا خیلی در خور توجه است
فصل- 59 [چند قضاوت از آن حضرت در زمان عمر]
عمر حد شراب اجرا نكرد
پاره از داوريهاى او در زمان امارت عمر خطاب.
عامه و خاصه نقل كردهاند هنگامى كه قدامة بن مظعون شراب خورده بود عمر خواست او را حد بزند وى گفت حد الهى در باره من جارى نميشود زيرا خدا ميفرمايد لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ «1» مردمان مؤمن و نيكوكار در صورتى كه متقى و مؤمن و نيكوكار باشند آنچه را كه ميخورند و مىآشامند حرج و گناهى بر آنها نميباشد.
عمر از اجراى حد بر او دست برداشت اين خبر بعلى ع رسيد پيش عمر آمده فرمود چرا حد الهى را بر او جارى نكردى گفت وى اين آيه را بر من تلاوت كرد و همان آيه فوق را بعرض رسانيد على ع فرمود قدامه مصداق اين آيه نبوده و چون مرتكب حرام شده در سلك مصاديق آن قرار نميگيرد زيرا مؤمنان و نيكوكاران حرام خدا را حلال نميدانند اينك قدامه را برگردان و از گفتهاش توبه بده اگر توبه كرد حد شرعى را بر او اقامه نما و هر گاه براى توبه حاضر نشد ويرا بكش زيرا از ملت اسلامى بيرون رفته.
ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى، ص: 191
عمر متنبه شده و بقدامه اطلاع داد كه بايد توبه كند تا از كشتن نجات يابد پس از آنكه وى توبه نمود عمر ندانست چگونه بايد حد الهى را بر وى اجرا نمايد در اين خصوص از على ع استمداد جست على ع فرمود او را هشتاد تازيانه بزن زيرا شرابخوار چون شراب مىآشامد هذيان ميگويد و در آن هنگام افترا ميزند.
عمر طبق دستور آن حضرت ويرا هشتاد تازيانه زد.
ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى 191 همبسترى با ديوانه ..... ص : 191
همبسترى با ديوانه
گويند در زمان عمر مردى با زن ديوانه همخوابى كرد شاهد، در محضر عمر به عمل قبيح او گواهى داد عمر دستور داد تا آن زن را تازيانه بزنند در راه با على ع تصادف كرد على ع ديد نامبرده را بخوارى ميكشند و ميبرند پرسيد ديوانهاى كه از خاندان فلان كس است چرا او را بدين خوارى ميكشيد گفتند مردى با او زنا كرده و فرار نموده و بينه بر عمل فجور اين زن گواهى داده عمر دستور داده تا ويرا تازيانه زنند على ع فرمود او را برگردانيد و باو بگوئيد اى ... مگر نميدانى اين زن ديوانه فلان خاندانست و رسول خدا ص فرموده قلم تكليف از ديوانه تا وقتى كه بحالت جنونست برداشته شده، عقل و نفس او در گرو ديگريست.
زن را بحكم حضرت امير ع پيش آن غليظ القلب آورده و امريه حضرت ولايتمآب را باو گفته وى پسنديده دعا كرد و گفت خدا درب گشايش را بروى على ع بگشايد كه نزديك بود با اين دستورم هلاك شوم و از حد او درگذشت.
پیروی از همچین خلیفه ای نوبر والا :evil: :twisted: :evil: ...بازم هست خواستید بگید تا .... :lol: :lol: :lol: قربون آقا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب برم که همه چی گویای بر حق بودن حضرت بود وهست اما ....
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ج1 38 فصل(5) در اينكه دوستى و ولايت آن حضرت نشانه حلالزادگى است ..... ص : 37
1- مظفر بن محمد بلخى (بسند خود) براى من حديث كرد از امام صادق از پدرش عليهما السّلام از جابر بن عبد اللَّه انصارى كه گفت: شنيدم از رسول خدا (ص) كه بعلى بن ابى طالب عليه السّلام ميفرمود:
آيا تو را خوشنود و شادمان نكنم؟ آيا عطايت نكنم؟ آيا مژده بتو ندهم؟ عرضكرد: چرا اى رسول خدا! مژدهام ده! فرمود: همانا من و تو از يك طينت آفريده شديم، پس مقدارى از آن طينت زياد آمد و خداى تعالى از آن زيادى شيعيان ما را آفريد، و چون روز رستاخيز شود مردمان را بنام مادرانشان بخوانند، جز شيعيان ما كه آنها را بنام پدرانشان بخوانند و اين بخاطر (حلالزادگى و) پاكى و پاكيزگى زاد و بوم آنها است. 2- و نيز مظفر بن محمد بلخى (بسند ديگر) برايم حديث كرد از ابن عباس كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: چون روز رستاخيز شود همه مردمان را بنام مادرانشان بخوانند، جز شيعيان ما كه بخاطرپاكيزگى ولادت آنها بنام پدرانشان خوانده شوند.