:o :o :o
درباره علوم ترسناک چه می دانید و چه ربطی به انجمن توحید داره؟ 8-) 8-) 8-) 8-
نمایش نسخه قابل چاپ
:o :o :o
درباره علوم ترسناک چه می دانید و چه ربطی به انجمن توحید داره؟ 8-) 8-) 8-) 8-
بعضی از علوم روز که خیلی هم پیشرفت کردن به خداشناسی
خیلی مرتبط هستند.هرکی اسم این علوم رو بگه جایزه می گیره :o :o :o
سلام .یکی از این علوم علم نجوم هستش :D :lol: :mrgreen:نقل قول:
نوشته اصلی توسط mostafahem
مگه ستاره هم ترس داره؟ :roll:
لطفا بیشتر توضیح بدید منظورتون از علم ترسناک چیه؟ ;)
شاید منظورتون اینه که یعنی چیزی که اگه آدم یاد بگیره ممکنه براش خطرناک باشه و یاد نگرفتنش بهتر از یاد گرفتنش باشه؟ :ugeek:
سلام به آقا مهدی
منظورم از علوم ترسناک علومی است که انسان را به جای اینکه
به حقیقت نزدیک کنه دور می کنه.
یه فیلم مستندی تحت عنوان نیوتن یک رافضی تهیه شده که بیان گر این است که
نیو تن بوسیله آزمایش های شیمیای اش تثلیث را انکار کرده ولی
عقیده خود را از ترس جانش پنهان کرده است.
با سلام
لطفا بيشتر توضيح دهيد.چطور با آزمايش شيمي ميتوان تثليث را رد كرد؟ :?:
بحث ما در اینجا رد کردن تثلیث بوسیله آزمایش شیمی نیست.
بحث ما دراینجا ماهیت علومی است که ارتباط خیلی زیادی با
توحید دارند :?: :?: :?:
حالا یک سوال بنظر شما شیمی چطور می تونه به توحید ربط داشته باشه؟
سلام
شما بفرما چه علمی هس که به توحید مربوط نشه
تا اونجایی که من میدونم
تو ریاضی
بین صفر تا 1 میگن بی نهایت عدده
حالا اگه بین 0.5و 1 هم بگن که بینهایت عدده که میگن
دو مقداره غیر مساوی برابر میشن
شما که خودت استادی
رفقا توجه کنید که این از مبانیه ریاضیاته
خشت اول چون نهد معمار کج...
وقتی معمار علوم عالم نباشه عجیب نیس ازین حرفا بزنه.
:lol: :lol:
اگه نا2رس میگم بگین.
یا علی
محمد صادق به مورد خوبی اشاره کرد. ازش بسیار بسیار ممنونم 8-) 8-) 8-)
بخصوص در مورد جمله ای که گفتاگر باز هم مورد دیگه سراغ دارید در مورد علوم دیگر مثل پزشکی ، نجوم ، شیمی و..نقل قول:
خشت اول چون نهد معمار کج..
بگید که بحث رو ادامه بدهیم :ugeek: :ugeek: :ugeek:
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط mostafahem
آقا چون گفتی جایزه میدی من اینو مینویسم :D . (نزنی زیرش)
در سال 2005 ظاهرا یک آقایی به اسم Anthony Flew که از ملحدان بزرگ بوده و زندگیش رو در این راه صرف کرده بوده با Los Angeles Times مصاحبه می کنه و میگه
من به خدا ایمان آوردم و میگه : "ازآن جائي كه اشخاصي تحت تأثير افكار من به گمراهي افتاده اند ، به اين وسيله مي خواهم زيان عظيمي را كه ممكن است به آنها زده باشم جبران كنم."
و اون مصاحبه علت این تغییر نگرش رو این گونه بیان می کنه:
تحقيق روي DNA ( ساختار ژنتيكي ) كه Flew به عنوان دليل زير بنائي براي تغيير عقيده خود به آن اشاره مي كند ، به راستي حقايق خيره كننده اي را درباره آفرينش به ظهور رسانده است . شكل مارپيچ حلزوني ملكول DNA، محتواي ژنتيكي كد هاي آن ، رديف ها و لايه هاي هسته آن ( Nucleotide Strings ) كه هرگونه پيدايش تصادفي كور را باطل مي كند ، مخزن جامع و دائرة المعارفي عظيم اطلاعات دروني آن و بسياري از يافته هاي خيره كننده علمي آشكار مي سازد كه ساختمان و عملكرد اين ملكول با يك طرح ويژه اي براي حيات تنظيم شده است.
التماس دعا
پ . ن: برای اطلاعات تکمیلی کلماتی مثل : فیلسوف منکر خدا، DNA، آنتونی فلو رو سرچ کنید.
با تشکر از بابک
خیلی جالب بود :idea: :idea: :idea: :idea:
اولا رافضی یعنی چی؟دوما علوم ترسناک دیگه چه صیغه ایه؟همه این علومی که میگید کلی به بشریت داره کمک میکنه بعد میگید ترسناک؟ علوم : بیا خوبی کن... :P :mrgreen: :P
رافضی یعنی خارج شده از دین.
بعدم دقت کنید که این علومی که امروزه هست همه اعتقاد ندارن که داره
یه بشر کمک می کنه مثلا مشکلات زیست محیطی که بوجود آورده داره بشر رو
نابود می کنه
پس شما اگه مریض شدید پیش دکتر نرید چون خطرناک.شما ببینید در مقابل این ضرری که میزنن چه خدمتی دارن میکنن،اگه همین علوم به اصطلاح خطرناک نبودن بشر هم انجا نبود :ugeek: ...
جالب اینجاست که روایت داریم که طبیب یعنی دلخوشی
یعنی طبیب فقط برای دلخوشی است منبع روایت هم کتاب علل الشرایع می باشد.
در ضمن بروید در کتاب السما و عالم بحار الانوار را مطالعه کنید
متوجه می شوید که ما پیش دکتر باید برویم یا نه :?: :?: :?: :?:
مشخص کنید روایی می خواید بحث کنید یا نه یه دفعه وسط بحث روایت اوردید
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین
ببخشید اگه می شه، بگیید کجای کتاب "السماء العالم بحار" در موردِ "طبیب" توضیح داده، تا بریم بخونیم (ان شاء الله).
یه خواهش دارم، اگر حدیثی هست که واقعا به بحث کمک می کنه به صورت دقیق بگید با ذکر منبع و صفحه که سند بشه تو بحث، و از جملاتی که برید اینو بخونید متوجه میشید که ... خود داری کنید چون ممکنه طرف بره بخونه و نتبجه ی شمارو نگیره! ولی شما با این جمله کاری می کنی که طرف دیگه نتونه بحث رو ادامه بده. اگر هم نمی تونید این کارو کنید لطفا این جمله رو حداقل نگید! چون کسی که اینو میگه حتما می تونه اون کارم کنه! الان داریم اینجا بحث می کنیم و قراره اگر یک نفر اومد از اول بحث رو خوند کلی نتیجه گیری کنه! یا مثلا بعدا شما خودت با یک نفر بحث می کنی میگی اگر می خوای برو سایت rayatolmahdi.com اونجا اون بحثه رو بخون دستت میاد قضیه چیه! پس شایسته نیست تو بحثا مدام گنگ صحبت کنیم...
این پست رو هم ایشالا در آینده پاک می کنم چون ربطی به بحث نداره :D :D :D
شرمنده سرتونو درد آوردم
یا علی
این حرف MOSTAFAHEM به نظرم خیلی غیر منطقی می یاد،پس شما میگید نعوذ بالله اون موقعی که حضرت امیر(ع) ضربت خورده بودند کار اشتباهی کردند که طبیب یهودی رو صدا کردند تا حضرت رو معالجه کنن... :?: :?: :?:
:idea: :idea: :idea:
تذکر Hamed به جا بود. چشم دیگه تکرار نمی شه :? :? :?
اما تذکر حامد هم بجااست اما ما از اول طی نکردیم که بحث روایی شود یا نه
اگه دوستان مایلند که بحث روایی نباشد بگن چشم من دیگه روایت نمی آورم.
اما در جواب ye Ashena من فقط حدیثی رو که اشاره کرده بودم می آورم:
304 باب العلة التي من أجلها سمي الطبيب طبيبا
1 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ بِإِسْنَادِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ يُسَمَّى الطَّبِيبُ الْمُعَالِجَ فَقَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ يَا رَبِّ مِمَّنِ الدَّاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ مِمَّنِ الدَّوَاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ فَمَا يَصْنَعُ النَّاسُ بِالْمُعَالِجِ قَالَ يُطَيِّبُ بِذَلِكَ أَنْفُسَهُمْ فَسُمِّيَ الطَّبِيبَ لِذَلِك (کتاب علل الشرایع)
باب سيصد و چهارم سرّ ناميدن طبيب به طبيب
حديث (1) (1) پدرم رحمة اللَّه عليه، از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن ابى عبد اللَّه برقى با اسنادش به طور مرفوعه از حضرت امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه آن جناب فرمودند:
طبيب را قبلا معالج مىخواندند، حضرت موسى بن عمران عليه السّلام به درگاه الهى عرضه داشت پروردگارا، درد از كيست؟
خدا فرمود: از من.
جناب موسى عرضه داشت، دواء از كيست؟
خدا فرمود: از من عرض كرد: پس مردم با معالج چكار دارند كه به وى مراجعه مىنمايند؟
خدا فرمود: با مراجعه به او فقط دلشان خوش مىشود.
سپس امام عليه السّلام فرمود: بعد از اين سخن طبيب را طبيب گفتند (يعنى موجب دلخوشى)
به این مطالبی از کتاب بحار هم دقت کنید:
1- در علل (ج 2 ص 316): بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه طبيب را درمان كن ميناميدند موسى بن عمران گفت: پروردگارا درد از كيست؟ فرمود از من، گفت دارو از كيست؟ فرمود: از من، گفت پس مردم درمان كن براى چه ميخواهند؟ فرمود: براى دلخوشى و از اين رو او را طبيب ناميدند. (4) 2- در كافى (88- روضه): بسندش از امام ششم عليه السّلام (نزديك بهمين مضمون را روايت كرده). (5) بيان: فيروزآبادى گفته طب يعنى در كار آرامى كرد و نرمش نمود و پزشكان را طبيب ناميدند چون دلخوشى بيمارند و درمان از آنها نيست، منظور اين نيست كه طبيب از طيب باز گرفته است زيرا يكى مضاعف است و ديگرى معتل، بلكه مقصود اينست كه نام طبيب براى اين نيست كه تن را از بيمارى درمان كند بلكه براى درمان دل است از اندوه و غم و خوش كردن آن.
(2) 4- در علل (ج 2 ص 151): بسندش از جعفرى كه شنيدم امام هفتم عليه السّلام ميفرمود: تا توانيد مراجعه بپزشك را از خود دور داريد چون مانند ساختمانست كه كمش به بيش كشاند. (3) بيان: يعنى مراجعه بپزشك در دردى اندك مايه دردى بزرگتر و درمانى بيشتر است.
اما در باب مراجعه به پزشک اهل کتاب:
در قرب الاسناد: بسندى از عبد الرحمن بن حجاج كه بامام هفتم عليه السّلام گفتم: بفرمائيد اگر نيازمند پزشك ترسا شدم باو درود گويم و دعا كنم؟
فرمود: آرى زيرا دعايت او را سودى ندهد.
در علل (ج 2 ص 282) و در سرائر مانند آن نقل شده. (1) بيان: دلالت دارد بجواز عمل بگفته طبيب ذمى و مراجعه باو و سلام بدو و دعاى بر او، و شايد دو تاى اخير در صورت ضرورتست بلكه همه و نبايد اين كار دوستانه انجام شود چون از آن نهى شده، و كلينى بروايت موثق (ج 2 ص 649 كافى) از امير المؤمنين عليه السّلام آورده كه سلام باهل كتاب ندهيد و اگر بشما سلام دادند در جواب بگوئيد «و عليكم».
و اين خبر بسند ديگر هم روايت شده
باز هم از کتا بحار:
در طب (61): بسندى از امام ششم عليه السّلام كه هر كه تندرستيش به بيمارى ميچربد و دارو بنوشد بمرگ خود كمك كرده. (2) 9- از محمّد بن مسلم كه از امام پنجم عليه السّلام پرسيده شده از مرديكه ترسا و يهودى او را درمان كنند و براى او دارو فراهم سازند؟ فرمود باكى ندارد، همانا درمان بدست خدا تعالى است. (3) بيان: ابن ادريس- ره- در سرائر گفته: فرمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله است و در اخبار امامان ذريه او عليهم السّلام بمداواى درد، فرمودند: مداوا كنيد كه خدا دردى نداده جز اينكه دوائى برايش داده جز مرگ كه درمانى ندارد، بر پزشك بايد از خداى سبحانه در آنچه با بيمار كند بترسد و برايش خير خواهى كند و درمان جستن از پزشك يهود و ترسا براى مسلمانان باكى ندارد در صورت نياز بدان و چون تن زن بيمار شود و ناچار شود بمداواى مرد برايش رواست.
سوال اول: من فکر نمیکنم حضرت امیر(ع) نیازی به دلخوشی داشته باشند،شما غیر این فکر میکنید؟ :shock: :shock: :shock: سوال دوم:بنده الان یک سال مرض قلبیم عود کرده،اگر عمل نکنم میمیرم اما اگه عمل کنم زنده میمونم،طبق روایاتی که شما آوردی من نباید عمل کنم فقط باید توکل کنم به خدا تا حالم خوب شه(اگه مردم تقصیر شماست)،درسته؟...
یه سوالم جا موند:اگه اینجوریه روزی هم دست خداست چرا ما انقد تلاش میکنیم؟...
به این احادیث دقت کنید:
20 دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِيِّ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَدَاوَوْا فَإِنَّ الَّذِي أَنْزَلَ الدَّاءَ أَنْزَلَ الدَّوَاء
در دعوات راوندى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: مداوا كنيد، زيرا آنكه درد داده دارو هم داده
25 الشِّهَابُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَدَاوَوْا فَإِنَّ الَّذِي أَنْزَلَ الدَّاءَ أَنْزَلَ الدَّوَاء
لشهاب: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: مداوا كنيد زيرا آنكه درد داده دوا هم فرو فرستاده
- يَقُولُ ص تَعَالَجُوا وَ لَا تَتَكَلَّمُوا «1
فرمود: معالجه كنيد و سخن نكنيد
علامه مجلسی:
فإن الله الذي أمرض قد خلق الأدوية المتعالج بها بلطيف صنعه و جعل بعض الحشائش و الخشب و الصموغ و الأحجار أسبابا للشفاء من العلل و الأدواء فهي تدل على عظيم قدرته و واسع رحمته.
و هذا الحديث يدل على خطاء من ادعى التوكل في الأمراض و لم يتعالج
آن خدا كه بيمار كند دواهاى درمانى را هم بلطف صنعش آفريده و برخى گياهها را و چوبها را و صمغها را و سنگها را وسيله درمان بيماريها و دردها ساخته، و آنها دليل نيروى بزرگ و رحمت واسع او باشند
و اين حديث دليل خطاء كسى است كه مدعى صرف توكل است در بيمارى و معالجه نميكند.
جواب به این سوال این است که بله روزی بدست خداست اینکه چرا ما دنبال روزینقل قول:
یه سوالم جا موند:اگه اینجوریه روزی هم دست خداست چرا ما انقد تلاش میکنیم؟...
می رویم تنها بخاطر این است که اهل بیت بما گفتند که باید دنبال روزی برویم
و چون به به این دنیا آمده ایم کخ اتباع امام کنیم می بایست دنبال روزی برویم
و حکم خدا بر دنبال روزی رفتن است و ما هم اطاعت می کنیم
باب هشتاد و سوّم سرّ فراخ بودن روزى احمقان و ابلهان
حديث (1) (1) پدرم رضى اللَّه عنه فرمود: محمّد بن يحيى عطّار، از احمد بن محمّد بن عيسى، از على بن الحكم، از ربيع بن محمّد مسلى، از عبد اللَّه بن سليمان نقل كرده كه وى گفت:
از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
خداى عزّ و جلّ روزى احمقان و ابلهان را فراخ نموده تا عقلاء عبرت گرفته و بدانند كه دنيا با عقل و حيله و چارهانديشى به دست نمىآيد.(علل الشرایع)
بالاخره ما نفهمیدیم دکتر رفتن صرفا برای دلخوشی است و یا دستور خدا و لازم؟
اینو شما باید از روایات بفهمید.
اگه می خواهید بازم روایت بیاورم :!: :!: :!: :!:
در جواب Hamed می گویم که ما امر به درمان شده ایم.
اما این مطلب با مراجعه کردن به طبیب فرق می کند.فافهم :!: :!: :!:
شرمنده من زیاد تمرکز ندارم مثل شما بشینم ساعت ها فکر کنم و نتبجه بگیرم خواهشا کمک کنید منم بفهمم آخه گیرایی منم خیلی کمه، همونطور که خودتون هم شاهدید خیلی دیر می فهمم، درمان بدون پیش طبیب رفتن چطور ممکنه؟ یعنی برم خودم در کتب شیعه بگردم ببنیم که روایت داریم راجع به کرم خوردگی دندان بعدش خودم ببینم چی کار کنم؟
فرض کنید من دندونم درد می کنه و دارم از درد به خودم می پیچم، آن خدایی که درد را داده چه درمانی در نظر دارد که بدون رفتن پیپش طبیب ممکنه؟ مگر من امر به درمان نشده ام؟ خوب الان من باید چه کار کنم؟ خواهشا همینطور که من مصداقی گفتم شما هم مصداقی جواب بدید
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَغَسَّلُوهُ فَمَاتَ قَالَ قَتَلُوهُ أَلَّا سَأَلُوا فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّ السُّؤَال(اصول کافی باب علم)
يكى از اصحاب گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه مردى آبلهدار جنب شده بود او را غسل دادند و مرد، فرمود: او را كشتند! چرا نپرسيدند، همانا دواى نفهمى پرسش است.
به قسمتی از احتجاج امام صادق(ع)که در کتاب بحار آمده دقت کنید:
كُلُّ ذَلِكَ لُطْفٌ وَ رَحْمَةٌ مِنَ الْحَكِيمِ الَّذِي لَا يُعَابُ تَدْبِيرُهُ قَالَ فَمَا اسْتَحَقَّ الطِّفْلَ الصَّغِيرَ مَا يُصِيبُهُ مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَمْرَاضِ بِلَا ذَنْبٍ عَمِلَهُ وَ لَا جُرْمٍ سَلَفَ مِنْهُ قَالَ إِنَّ الْمَرَضَ عَلَى وُجُوهٍ شَتَّى مَرَضُ بَلْوَى وَ مَرَضُ الْعُقُوبَةِ وَ مَرَضٌ جُعِلَ عَلَيْهِ الْفَنَاءُ «1» وَ أَنْتَ تَزْعُمُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْ أَغْذِيَةٍ رَدِيئَةٍ وَ أَشْرِبَةٍ وَبِيئَةٍ «2» أَوْ مِنْ عِلَّةٍ كَانَتْ بِأُمِّهِ وَ تَزْعُمُ أَنَّ مَنْ أَحْسَنَ السِّيَاسَةَ لِبَدَنِهِ وَ أَجْمَلَ النَّظَرَ فِي أَحْوَالِ نَفْسِهِ وَ عَرَفَ الضَّارَّ مِمَّا يَأْكُلُ مِنَ النَّافِعِ لَمْ يَمْرَضْ وَ تَمِيلُ فِي قَوْلِكَ إِلَى مَنْ يَزْعُمُ أَنَّهُ لَا يَكُونُ الْمَرَضُ وَ الْمَوْتُ إِلَّا مِنَ المَطْعَمِ وَ الْمَشْرَبِ قَدْ مَاتَ أَرَسْطَاطَالِيسُ مُعَلِّمُ الْأَطِبَّاءِ وَ أَفْلَاطوُنُ رَئِيسُ الْحُكَمَاءِ وَ جَالِينُوسُ شَاخَ «3» وَ دَقَّ بَصَرُهُ وَ مَا دَفَعَ الْمَوْتَ حِينَ نَزَلَ بِسَاحَتِهِ وَ لَمْ يَأْلُوا حِفْظَ نَفْسِهِمْ وَ النَّظَرَ لِمَا يُوَافِقُهَا كَمْ مِنْ مَرِيضٍ قَدْ زَادَهُ الْمُعَالِجُ سُقْماً وَ كَمْ مِنْ طَبِيبٍ عَالِمٍ وَ بَصِيرٍ بِالْأَدْوَاءِ وَ الْأَدْوِيَةِ مَاهِرٍ مَاتَ وَ عَاشَ الْجَاهِلُ بِالطِّبِّ بَعْدَهُ زَمَاناً فَلَا ذَاكَ نَفَعَهُ عِلْمُهُ بِطِبِّهِ عِنْدَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ وَ حُضُورِ أَجَلِهِ وَ لَا هَذَا ضَرَّهُ الْجَهْلُ بِالطِّبِّ مَعَ بَقَاءِ الْمُدَّةِ وَ تَأَخُّرِ الْأَجَلِ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ أَكْثَرَ الْأَطِبَّاءِ قَالُوا إِنَّ عِلْمَ الطِّبِّ لَمْ يَعْرِفْهُ الْأَنْبِيَاءُ فَمَا نَصْنَعُ عَلَى قِيَاسِ قَوْلِهِمْ بِعِلْمٍ زَعَمُوا لَيْسَ تَعْرِفُهُ الْأَنْبِيَاءُ الَّذِينَ كَانُوا حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ فِي أَرْضِهِ وَ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ وَرَثَةَ حِكْمَتِهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْهِ وَ الدُّعَاةَ إِلَى طَاعَتِهِ ثُمَّ إِنِّي وَجَدْتُ أَكْثَرَهُمْ يَتَنَكَّبُ فِي مَذْهَبِهِ سُبُلَ الْأَنْبِيَاءِ «4» وَ يُكَذِّبُ الْكُتُبَ الْمُنْزَلَةَ عَلَيْهِمْ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَهَذَا الَّذِي أَزْهَدَنِي فِي طَلَبِهِ وَ حَامِلِيهِ قَالَ فَكَيْفَ تَزْهَدُ فِي «5» قَوْمٍ وَ أَنْتَ مُؤَدِّبُهُمْ وَ كَبِيرُهُمْ قَالَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُ الرَّجُلَ مِنْهُمُ الْمَاهِرَ فِي طِبِّهِ إِذَا سَأَلْتُهُ لَمْ يَقِفْ عَلَى حُدُودِ نَفْسِهِ وَ تَأْلِيفِ بَدَنِهِ وَ تَرْكِيبِ أَعْضَائِهِ وَ مَجْرَى الْأَغْذِيَةِ فِي جَوَارِحِهِ وَ مَخْرَجِ نَفْسِهِ وَ حَرَكَةِ لِسَانِهِ وَ مُسْتَقَرِّ كَلَامِهِ وَ نُورِبَصَرِهِ وَ انْتِشَارِ ذَكَرِهِ وَ اخْتِلَافِ شَهَوَاتِهِ وَ انْسِكَابِ عَبَرَاتِهِ وَ مَجْمَعِ سَمْعِهِ وَ مَوْضِعِ عَقْلِهِ وَ مَسْكَنِ رُوحِهِ وَ مَخْرَجِ عَطْسَتِهِ وَ هَيْجِ غُمُومِهِ وَ أَسْبَابِ سُرُورِهِ وَ عِلَّةِ مَا حَدَثَ فِيهِ مِنْ بُكْمٍ وَ صَمَمٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ فِي ذَلِكَ أَكْثَرُ مِنْ أَقَاوِيلَ اسْتَحْسَنُوهَا وَ عِلَلٍ فِيمَا بَيْنَهُمْ جَوَّزُوهَا قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَهُ شَرِيكٌ فِي مُلْكِهِ أَوْ مُضَادٌّ لَهُ فِي تَدْبِيرِهِ قَالَ لَا قَالَ فَمَا هَذَا الْفَسَادُ الْمَوْجُودُ فِي هَذَا الْعَالَمِ مِنْ سِبَاعٍ ضَارِيَةٍ وَ هَوَامٍّ مَخُوفَةٍ وَ خَلْقٍ كَثِيرٍ مُشَوَّهَةٍ «1» وَ دُودٍ وَ بَعُوضٍ وَ حَيَّاتٍ وَ عَقَارِبَ وَ زَعَمْتَ أَنَّهُ لَا يَخْلُقُ شَيْئاً إِلَّا لِعِلَّةٍ لِأَنَّهُ لَا يَعْبَثُ
گفت چرا طفل كوچكى كه گناهى نكرده گرفتار بيماريها و امراض مىگردد با اينكه سابقه عمل خلافى ندارد؟
فرمود: بيمارى چند قسم است:
1- بيمارى آزمايشى.
2- بيمارى شكنجهاى.
3- بيمارى كه موجب مرگ است با اينكه تو خيال مىكنى به واسطه سوء تغذيه و آشاميدنىهاى بيمارى انگيز و وبا خيز است يا به واسطه بيمارى مادرش مبتلا به اين بيمارى شده و گمان مىكنى كسى كه كاملا وارد به حفظ بهداشت باشد و خوردنيها و آشاميدنيهاى سودمند و زيانبخش را بداند و به كار برد مريض نمىشود و با اين حرف هم عقيده هستى با آنها كه مىگويند بيمارى و مرگ فقط از خوردنيها و آشاميدنيها است.
با اينكه ارسطاطاليس معلم اطباء افلاطون رئيس حكيمان مردند و جالينوس به پيرى گرائيد و از چشم نابينا شد و نتوانست مرگ را از خود دفع نمايد بسا از پزشكان دانا و وارد به دردها و دواها و استاد كه جان سپردند و نادانانى نسبت به علم پزشكى و طب بعد از آنها سالها زندگى كردند طبيب را هنگام تمام شدن مدت زندگى علم طب سودى نبخشيد و نه آن شخص ناوارد را عدم اطلاعش بر علم طب زيانى به وجود آورد با اينكه اجلش سر نيامده بود.بعد فرمود: بيشتر پزشكان معتقدند كه انبياء از علم پزشكى اطلاعى ندارند بنا بر عقيده آنها مىخواهيم چه كنيم، علمى را مىگويند انبياء كه نماينده خدا بر مردم و امين پروردگارند در روى زمين و خزينه علم و وارث حكمت و راهنماى به سوى او دعوتكننده مردمند به اطاعت خداى از آن علم بهره ندارند، از آن گذشته بيشتر از پزشكان را مشاهده كردهام كه منحرف از راه انبياء هستند و كتابهاى آسمانى را تكذيب مىكنند. همين مطلب موجب شده كه بىعلاقه به علم پزشكى و پزشكان شوم.(1) گفت: چگونه بىعلاقه هستى نسبت به گروهى كه خود رئيس آنها محسوب مىشوى و معلم آنهائى.
فرمود: چون من مىبينم پزشكى ماهر و استاد در علم طب اگر از او سؤال كنى حدود نفس خود را نمىداند و تركيب و تأليف بدن و اعضاى خويش را نمىشناسد و مجراى غذا در اعضاء و جوارح و محل خروج نفس و حركت زبان و جايگاه سخن و نور چشم و تحرك آلت جنسى و اختلاف شهوات و ريزش اشك و محل شنوائى و محل درك و فهم و جايگاه روح و محل خروج عطسه و موجبات غم و اندوه و اسباب شادى و سرور و علل كرى و كورى و چيزهاى ديگر كه اگر از آنها سؤال كنى چيزى ندارند جز آنچه بين خود مستحسن و مقبول مىشمارند و عللى را كه تجويز نمودهاند
اولا اینکه نتیجه گیری از روایات باید با روایات باشد.
دوما من عالم نیستم که بخواهم فتوا بدم یا روایات رو معنا کنم.
خوب تمام این احادیثی که گفتید که واقعا زیبا هم بودند مثل تمامی روایات دیگر اهل بیت علیهم السلام، همگی این دید رو رد می کرد که جلوگیری از بیماری دست ماست! خوب این مثل روزی می مونه که دست ما نیست ولی امر شدیم به کار کردن! حالا طبق روایاتی که خود شما هم گفتید ما امر به درمان هم شدیم! ولی چگونه؟ سوال من همین بود ولی شما روایاتی رو گفتید که این دید رو که کنترل بیماری دست ماست رو رد می کنه(که خیلی به سوال من مربوط نبود،البته از روایات که گذاشتید خیلی تشکر می کنم)! خیلی از پزشک های مذهبی هم خودشون اینو قبول دارن! اینو کسی رد نکرد که! ولی لحن شما از صحبت هاتون این رو می خواست نشون بده که کلا دکتر رفتن سر کاریه! این حرف یعنی اینکه درمان به این شکل که پیش دکتر بریم سر کاریه و راه دیگری برای درمان است!اگر چنین اعتقادی دارید صریحا بگید و جایگزینش را هم بگویید و اگر اشتباه فهمیدم پس آیا منظور اهل بیت این است که همین اطبایی که هستند راه همان درمانی است که خودشان امر فرموده اند؟
مطلب زیر در کتاب بحار نقل شده است:
شيخ مفيد- قده- در شرح عقائد گفته: طب درست است، و دانش پزشكى پا برجاست و راه آن وحى است، و دانشمندان آن شاگردان پيغمبرانند، زيرا دانستن حقيقت دردها راهى ندارد جز شنيدن از انبياء، و شناخت دارو راهى ندارد جز توفيق از خدا، پس ثابت شد كه راهش دريافت از داناى نهانها است كه خدا تعالى است، و اخبار امامان بايد تفسير شود بگفته امير المؤمنين عليه السّلام كه شكمبه خانه دردها است و پرهيز سر داروها است و بايد خود را بدان چه شيوه دارى بدارى.
و بسا مردم برخى بلاد داروئى براى دردى دارند كه رخ دهد بدانها كه اگر مردم بلاد ديگرش بكار بندند براى همان درمان درد آنها را بكشد، و براى مردمى كه بدان عادت دارند شايد و براى آنها كه خلاف آن عادت را دارند نشايد.
و امامان عليهم السّلام برخى دردمندان را ميفرمودند تا آنچه زياندارد بكار زنند و زيان نميزد، و اين براى آن بوده كه ميدانستند مايه بيمارى پايان يافته و بكار بردن آن با تندرستى است كه نميدانسته و آن را از سوى خدا ميدانستند بر سبيل معجزه و برهان امامت خود و خرق عادت، و مردمى گمان بردند كه اين درمان با وجود مايه بيمارى هم مورد دارد، و اشتباه كردند و زيان ديدند از آن و اين قسمى است كه ابو جعفر صدوق آن را ياد آور نشده با اينكه در اين باب مورد اعتماد است، و وجوه ديگرى كه ما بعد از اين ياد كرديم همانست كه او ياد كرده و احاديث براى احتمالاتى كه او گفته محتملند چنانچه ما ذكر كرديم. (1) من گويم: در برخى وجه ديگرى آيد از اين رو كه ذكر برخى داروهاى بىتناسب براى آزمايش بوده تا مؤمن مخلص ايمان درست از وابسته و سست عقيده جدا شود، كه چون دسته يكم آن را بكار برند از آن سود برند نه از اثر طبعى آن بلكه از اثر ايمان بامام و يقين و خلوص در پيروى مانند درمان با تربت امام حسين عليه السّلام و تعويذها و دعاها، و مؤيد آنست كه ميدانيم جمعى از مخلصان شيعه طب و معالجه آنها روى دستور اخبار مرويه از أئمه اطهار عليهم السّلام بوده، و بپزشك رجوعى نداشتند، و تندرستر و درازعمرتر بودند از آنان كه به پزشكان مراجعه ميكردند.
مانند اينكه كسانى كه بساعتهاى خبرشناسان بىاعتنايند و بدانها مراجعه ندارند و اعتماد نكنند بلكه كار بخدا واگذارند، و از ساعت نحس و بلا و دشمن بآيات و ادعيه پناهند حالشان بهتر و ثروتمندتر و به آرزورسترند از آنان كه در خرد و درشت هر كارى بساعت نجوم و تقويم مراجعه دارند، و آن را پناه شر و آفات ميدانند چنانچه در باب نجوم گذشت و توكل بر حى قيوم بايد
اولا مگه نمیگید که خدا دارو هم داده،خوب ما به این آدمی که این داروها رو میشناسه میگیم طبیب.دوما طبق همین روایاتی که خودتون آوردید برای من و شما که نمیدونیم باید بریم پیش کسی که میدونه یعنی طبیب.پس نه تنها این علوم ترسناک نیست بلکه خیلی هم برای من و شما نیازه... :lol:
نمی دونم منظورتون از علوم ترسناک همون علوم غریبه است یا نه. اما یه موسسه تو امریکا به اسم انجمن تحقیقات روحی امریکا هست که در مورد ماورااطبیعه تحقیق میکنه که البته بی ربط به توحید و وجود خدانیست. اونقدر که من میدونم در مورد هیپنوتیزم و تله پاتی و ذهن خوانی و ... کار میکنن اما اینکه در مورد علوم مثل شیمی و فیزیک و.. کاری کردن یا نه اطلاع ندارم اگه کسی می دونه بگه. کارهای اونا همه تجربی و ازمایشگاهیه.
نظر آقا hamed درباره این حدیث از بحار چیه؟
و از امام صادق روايت است كه روزى نزد محمّد بن خالد امير مدينه حاضر شد، و محمّد از درد دلش بدو شكايت كرد، فرمود: بسند پدرانم برايم بازگو شده از علي عليه السّلام كه مردى نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از درد درونش شكايت كرد، فرمودش يك شربت عسل برگير و سه تا سياه دانه يا پنج يا هفت در آن بيفكن و آن را بنوش و بفرمان خدا خوب ميشوى، آن مرد چنين كرد و خوب شد تو هم آن را بكار بند، يكى از اهل مدينه كه حاضر بود اعتراض كرد كه اين حديث بما رسيده و آن را بكار بستيم و سودى نداشت، امام عليه السّلام خشميد و فرمود: خدا بدان معتقدان بخود و باور داران رسولش را سود بخشد و منافقان و ناباوران رسول صلى اللَّه عليه و آله از آن سود نبرند و آن مرد سر بزير افكند.