سلام در این بخش لطفا درمورد کتب کلامی توضیح بدید.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام در این بخش لطفا درمورد کتب کلامی توضیح بدید.
کتاب کلامی در شیعه کتاب هایی هستند که درباره اعتقادات شیعه بصورت عقلی بحث می کنند و از آیات و روایات پیامبر(ص)
برای اثبات عقاید شیعه کمک می گیرند جهت احتجاج با مخالفین
مثل کتاب الغیبه شیخ طوسی که بحث کلامی دارد برای اثبات وجود امام زمان(عج)
کتاب کلامی در شیعه کتاب هایی هستند که درباره اعتقادات شیعه بصورت عقلی بحث می کنند و از آیات و روایات پیامبر(ص)
برای اثبات عقاید شیعه کمک می گیرند جهت احتجاج با مخالفین
مثل کتاب الغیبه شیخ طوسی که بحث کلامی دارد برای اثبات وجود امام زمان(عج)
اینی که گفتی اقاهمتی گفته بودن!
دوستان لطفا به جای این کارها به بحث ادامه دهید.
باید گفت کلام علمی است که موضوعش عقاید است در سه بخش
1- تبیین عقاید
2- دفاع از عقاید
3-اثبات عقاید
لذا در بخش سوم احتیاج به دلیل علم آور هست که یکی از ان دلایل علم آور دلیل عقل است اما دلایل دیگر مثل قرآن و روایات علم آور نیز برای اثبات عقائد کاربرد دارد
از آنجا که وظیفه کلام دفاع از عقائد در مقابل شبهات است کلام از جدل نیز استفاده می کند
بنابر این کلام در استفاده از روش های مختلف اعم از عقل و نقل جدل و حتی مغالطه دستش باز است اما هر کدام را در محل خودش استفاده می کند
بله در بخش اثبات ناگزیر است از دلایل علم آور
یه کم سنگین گفتید
مغالطه چیه؟؟
با تشکر از توضیحات مفید. توی روایات شیعه، نظر ائمه راجع به کلام چیه؟
اولا در جواب مقدم جان بگم که مغالطه یعنی به غلط انداختن فرد مقابل در بحث. که همانطور که آقا حامد گفتن روشی است که
در کلام بکار می رود.
اما در جواب حسین جان بگویم که در روایات کلام تعریف شده(کتاب اصول کافی) امام با تعریف عرفی که آقا حامد کردن تفاوت داره
تشکر از شما دوست عزیز..
بله در کلام اهل بیت از هرگونه مغالطه نهی شده است
عبارت امام صادق علیه السلام :
کمی حق از بسیاری باطل بی نیاز است
در استدلال از استدلال ناقص و علیل نباید استفاده کرد ولو اینکه طرف مقابل اشتباه شما یا به قولی مغالطه شما را نفهمد
در جلد اول کتاب شریف احتجاج اولین حدیث در باره جدال احسن و غیر احسن امام صادق علیه السلام توضیح مفصل دادند
اما در بعضی جاها از استدلال غیرمنتج استفاده شده است و مورد نهی اهل بیت واقع نشده است
زیرا در مقامشکستن قطع مقابل است
مثل این که امام علیه السلام به زندیق می گوید شاید خدا در زیر زمین باشد یا در اسمان باشد تو که ندیدی چرا منکر می شوی
اما در بارهتایید کلام به طور مطلق تایید نشده است به طور مطلق هم نفی نشده است
بسیاری از اصحاب امام علیه السلام متکلم بوده اند مثل هشام بن حکم
این عبارت روایت جالب است
ایک و اصحاب الکلام ان ترکو ما اقول
از اصحاب کلام بپرهیز اگر انچه را که من می گویم رها کنند
خلاصه منظورم اینه که نمیشه از روایات ائمه استفاده کرد و بهشون استناد کرد دیگه درسته؟
اگر میشه بیشتر در مورد جدال احسن و غیر احسن توضیح دهید(حالا مثالی هم بزنید بد نیست) و نکاتی رو برای جدال چه با موافقین چه با مخالفین در بحث های مختلف بیان بفرمایید...اصلا ما هم حق داریم جدال کنبم یا خیر؟
وظیفه ما در بحث ها جدال احسن است و ما باید جدال احسن داشته باشیم اما جدال احسن چیست معنای ان جدلی که در عرف معمول است نیست روایت نسبتا بلندی در احتجاج است که باید برای فهمیدن معنای جدل به ان روایت مراجعه کنید
متدلوژی علم کلام ارجاع براهین متکلم به ایات و روایات است و در صورت عدم تناقص یا نزدیک بودن نظریه کلامی به ایات و روایات مورد قبول است هرچند که عاری از مناقشه نیست .
کتب کلامی به پنج بخش تقسیم میشوند :
1-کتبی صرفا اتکا به ایات و روایات دارند .
2- کتبی که علاوه بر اتکا بر ایات و روایات تقریراتی ذیل انها داشته اند که البته وجه آیی روایی ان غالب است مثل التوحید شیخ صدوق
3- کتبی که وجه تحلیلی آن غالب است مثل کتاب الغیبه شیخ طوسی
4-کتبی در انها به ایات و روایات و تقریر برهان تقریبا بطور متوازن پرداخته شده مثل ابواب بحار که حول مباحث توحید و امامت میباشد .
5-کتب صرفا تحلیلی که البته برداشت متکلم از ایات و روایات است و شاید رساله اعتقادی متکلم باشد. البته لازم به ذکر است معمولا اینگونه کتب در رد اراء اهل قیاس (فلاسفه و بعضا عرفاء) نوشته شده که میتوان گفت که برمبنای متد جدال احسن است.کتبی مثل شرح تجرید الاعتقاد ، شرح باب هادی عشر
بطور دقیق تر متد استفاده شده در علم کلام بدین صورت است که:
1- متکلم ابتدا موضوع مورد نظر را انتخاب میکند .
2- ایات موجود در رابطه با موضوع را استخراج میکند .
3- روایات ذیل ایات و روایات مرتبط با موضوع را جمع مینماید
4- به تفکر ،تحقیق و شرح روایات در صورت لزوم میپردازد.
5- مطالب حاصل از تفکر خود حول روایات را ارجاع به آیات و روایات میدهد تا در تعارض با این دو ثقل نباشد .
یک متکلم بطور مستقیم به ایات رجوع نمیکند بلکه ایه را از مجرای روایات ذیل مورد بررسی قرار میدهد. چرا که از مسلمات تشیع است که رسول الله و ائمه هداه ع ترجمان قران هستند و تمام مراتب قران کریم از سینه پیامبر به سینه حضرت امیر و به ترتیب به دیگر ائمه ع انتقال پیدا کرده و این علم مختص این بزرگان است به شهادت روایات رسیده .
برای ورود در مباحث قرانی بابی جز باب امامت وجود ندارد .شواهد زیادی وجود دارد که پیغمبر ص و جانشینانشان که همه در مرتبه امامت بوده اند ،باب الله میباشند که در مراتب مختلف، این امر صادق میباشد از جمله مفسر کلام الله بودن این بزرگواران .به جهت جلوگیری از اطاله کلام از اوردن تمام منابع صرف نظر میکنم و یکی از بهترین منابع را معرفی میکنم که زیارت شریف جامعه کبیره میباشد . بایستی گفت که این متد تفکر مستقیم در ایات را به جهت عدم اشراف کامل بر قران جایز نمیداند و متعقد است تفکر بایستی حول روایات ذیل ایات باشد .
پس متکلم برای فهم ایات قران چاره ای نمیبیند جز رجوع تام و تمام به کلام معصوم و تفکر خود را حول روایت متمرکزمیکند و به دیگر سخن با شرح روایات به فهم عمیق تر ایات کمک مینماید .
از دیگر مزایای این متد این است که فکر متکلم با رعایت این متد از توهمات و مغالطات فکری عقیدتی در حد بسیار بالایی در امان خواهد بود چرا که ارائ و نظرات خود را در نهایت به ایات و روایات و به عبارت صحیح تر به روایات عرضه میکند
سلام در کافی در دو جا مرحوم کلینی بیان دارند
یکی در باب انه لایعرف الا به که کلام مرحوم کلینی را عینا شیخ صدوق در کتاب توحید آورده است و به عنوان شماره مسلسل داده شده است
دوم در باب اان الارض کلها للامام که یک نقلی را ابن ابی عمیر روایت کرده است که حدیث نیست مناظره ابن ابی عمیر با اصحاب هشام بن حکم علیهم الرحمه است که به نظر می رسد آوردن این نقل کنایه از بیان اعتقاد خود مرحوم کلینی باشد
از شما بابت تنبیه بجایتان تشکر میکنم . بنده اشتباه خود را در پست اصلاح نمودم .