من علیم عالیم دانای اسرار نهانم
من به قران بای بسم الله رحمان رحیمم..!
نمایش نسخه قابل چاپ
من علیم عالیم دانای اسرار نهانم
من به قران بای بسم الله رحمان رحیمم..!
سر در مدینه/
با خون روی سینه/
باید بنویسن شیعه ها علی ولی الله /
تا نفس دارم میگم علی ولی الله /
به سر دار هم میگم علی ولی الله /
علی یارمه چارمه داروندارمه
علی راز تپش های دل بیقرارمه
دل ربا گفت علی/
در همه جا گفت علی/
موقع خلق جهان حضرت حق گفت علی/
ذکرش جلیه علی
اول ولیه علی
وقت قضاوت حق با علییه علی
یا حیدر حیدر
تا ذوالفقار را به عزم حساب بردارد
تا جا نماز را پی اعتکاف بر دارد
علی حقیقت نور است و هیچ ممکن نیست
که در مقابل شب انعطاف بر دارد
یا حیدر حیدر
اگر به حرمت مولا نبود ممکن بود
خدا ز خلق امر تقوی بر دارد
بالا نشسته ای و جهان زیر دست تو
هستی هستی هستی و هستی ز هست تو
با ابروان همچون کمانت چه کرده ای
با یک نگاه من شدم مست مست تو
یا حیدر حیدر
عاشق ها دست افسونند
عاقل ها با می نابش دیوونه اند
ساحل ها با ترانه ی ساز موج ها می خونند
با ولای فاطمی همه خراب این میخونه اند
زمین و آسمونها یه باغ بهاره
کویرها مثل یه سبزه زاره
ونه ی خدا آروم نداره
علی رو چشماش قدم بذاره
ای رحمت بی کرونه ی خدا
ای سینه چاک تو خونه ی خدا
نشونه ی تو نشونه ی خدا
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
زمین و آسمونها یه باغ بهاره
کویرها مثل یه سبزه زاره
خونه ی خدا آروم نداره
علی رو چشماش قدم بذاره
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
بوی خدا پیچیده
دل ستاره زمین را بوسیده
رنگ بارش همه قطره های بارون سبزه
امشب رنگ طلایی چادر خونه ی خدا از خورشیده
شکوفه ی عاشقی زده جوونه
نفس زمین غزل می خونه
چشم کبوتر مست شرابه
پروانه می سوزه عاشقونه
تموم بتکده ها شده خراب
سیاهی شب شده مثل سراب
هلال امشب خم و می و شراب
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
زمین و آسمونها یه باغ بهاره
کویرها مثل یه سبزه زاره
خونه ی خدا آروم نداره
علی رو چشماش قدم بذاره
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
مثل بهشته علی علی
هوای کعبه علی علی
به جلوه اومد علی علی
خدای کعبه علی علی
اشک های مادر علی علی
شبیه روده علی علی
که نو رسیده علی علی
گرم سجوده علی علی
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
دل فلک بی تابه
مکه به زیر تابش مهتابه
بنت اسد نوری را می بینه به روی دستش
می تپه دل همه وقتی علی تو آغوش مادر می خوابه
شبیه نگاهش را کسی ندیده
یل همه قصه ها رسیده
آیه های بوسه ی محمد
روی لب های طفل رشیده
نگاه آیینه ها میگه علی
با اشک های بی صدا میگه علی
تموم عرش خدا میگه علی
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
زمین و آسمونها یه باغ بهاره
کویرها مثل یه سبزه زاره
خونه ی خدا آروم نداره
علی رو چشماش قدم بذاره
سینه ی احمد چه بی قراره
از شوق یارش چشماش میباره
به دام زلف دلش اسیره
تا روی سینه اش آروم میگیره
از عشق تو بیمارم
سرم را روی خاک درت می ذارم
کاشکی نفس آخرم و بکشم وقتی که
اسم قشنگ و بی نظیر آسمونیت را بر لب دارم
دل آواره ی من غرق شعف شد
در به در ایوون نجف شد
لحظه هایی که با تو نبوده
هر نفسش عمرم تلف شد
علی اذن الله وجه الله نور الله علی علی علی
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
زمین و آسمونها یه باغ بهاره
کویرها مثل یه سبزه زاره
خونه ی خدا آروم نداره
علی رو چشماش قدم بذاره
علی اسدالله وجه الله ولی الله علی علی علی
علی
شاعر:حاج محمود کریمی
زجلال مرتضی یاب،جلال کبریارا****نشناسی ارعلی را،نشناختی خدارا****به علی زکلک رحمت،بگشودباب خلقت****بنوشت دست قدررت،چوصحیفه قضارا****به تجلی خدایی،زبرای خودنمایی****چوعلی به جلوه آورد،رخ خدانمارا****شه ملک آفرینش چوبگفت ،آفرینش****همه قد سیان شنیدند،صلای لافتی را ****زبرای میزبانی،به جززعلی که بودی؟****چوخدابه میهمانی،طلبیدمصطفی را****به جزازعلی که شاهد،به رسالت نبی شد****که خدابراوفرستاد،خطاب قل کفی را****به جزازعلی به ساعل،که عطانمود خاتم؟**** که خداولایتش دادوبگفت انمارا****به جزازعلی که بنهادقدم به دوش احمد؟****که به جای دست ایزد،بنهادهردوپارا****صفت سخااوجودش نتوان بیان نمودن****به اشاره می توان یافت،نزول هل اتی را****بروازعلی بیاموزطریق بندگی را****که به ما سوانشان داد،حقیقت وصفارا****به ولایت علی خواه،زحق هرآنچه خواهی****که نراندازدرخویش،خدایش این گدارا****سگ آستانت ای شه،به کسی نظرندارد****به جزازدرجلالت،به نهان وآشکارا****من بی نوای حیران به محبت تونازم****سزدازنوازی ازلطف،گدای بی نوارا
آن شب که نبی به قاب او ادنی بودگویند که در محضر حق تنها بودبرخاست صدای آشنایی از غیبگویند که از علی نبود.... اما بود
به روی سینه های ما نوشتندبدانید ای بنی آدم سرانجاممحبان علی اهل بهشتند
در زندگیم اگر کمیتم لنگ است
یکسر به لبم علی مدد آهنگ استاز غیر علی مدد نگیرم هرگززیرا که مدد ز غیر مولا ننگ است
شیعه امشب خنده دارد بر لبشنیست جز شادی سرود و مطلبششیعه امشب یا علی گویان بودبا علی و فاطمه خندان بودشیعه اکنون شادیش گل می کندنغمه خوانی همچو بلبل می کندشیعه چشم خویش را وا کرده استاقتدا بر راه مولا کرده استخندۀ گلشن نشینان دیدنی استشادی شور آفرینان دیدنی استیاعلی در هر دو دنیا با توایمدر تبرا و تولا با توایمکاش امشب فاطمه خنده کندبار دیگر عشق را زنده کندیاعلی گلزار طاها را ببینروی لب لبخند زهرا را ببینمثل خْم همواره در جوشیم ماجام شادی باز می نوشیم مابا تو ای مهر ولایت روشنیمدشمنانت را همیشه دشمنیمشیعیانت را حمایت کن علیعیدی ما را عنایت کن علیچون وفائی پشت پا بر دف زنیمهرچه بادا باد کف بر کف زنیم
چون امشب ولادت حضرت زهراست
هر کس که به قدرت علی آگاه است
او را مدد از غیر علی اکراه استمدح علی و من گنه کار کجاوقتی که ثنا خوان علی، الله است
هر دل که بدون مهر حیدر باشد
دل نیست سرای کینه و شر باشداسلام به دین مرتضی کامل شدهر کس که نگشت شیعه کافر باشد
هر کس که و را حب علی در دل نیست
معلوم نباشد که و را نطفه ز کیست؟او را به بهشت خلد جایی نبُود
زیرا که بهشت مال یاران علی است
همین که نام تو بردم گل از گلم وا شدبرام واژه به واژه شبیه رویا شدز شوق ساحل چشمم به رنگ دریا شدخلاصه با تـو کلامم عجیب زیبا شد
هر کس بِکَند چاه برای شـــــــــیعه
تا روز ابد خودش تَهِ آن چاه است
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
در مذهب حق علی ولی الله است
آن شهنشاهي كه بحر لافتي را گوهر است
شحنه دشت نجف شاه ولايت ، حيدر است
ذات پاك مرتضي را با كسي نسبت مكن
زانكه اين آب حيات از چشمه سار ديگر است
معني قول" علي بابُها(1)" آسان مدان
كاين سخن را صد جهان معني به هر بابي در است
سّر سبحاني كه پنهانست در " ناد علي"
هم به معني مَظهرش او هم به معني مُظهر است
در ارادت اوليا را منطق او موردست
معجزات انبيا را مظهر او مصدر است
از فروغ روي او ، خورشيد ذرات جهان
هر يكي جام جم و آيينه اسكندر است
هم شراب كوثر و هم آب خضر از لطف اوست
آري آن نخل كرم هر جا بود بار آور است
پيرو شاه نجف شو، گر به كوثر مايلي
زانكه آن آب بقا را خضر راهش رهبر است
لَحْمُك لَحْمي بدان و جِسْمُكَ جِسمي(3) بخوان
تا بداني ذات حيدر از كدامين جوهر است
پا به دوش مصطفي بهر شكست بت نهاد
پايه ي قدرش نگر كز هر دو عالم برتر است
در شب جان باختن ، بر جاي احمد تكيه كرد
زانكه جاي مصطفي هم مرتضي را درخور است
پيش لطفش هشت جنت واديي باشد سراب
نزد قهرش هفت دوزخ توده خاكستر است
يا اميرالمومنين ، آني كه گر گويد كسي
نيست جز حب تو ايمان ، مومنان را باوراست
هر كه نبود ميوه حب تواش، چون چوب خشك
آتشش بايد زدن، گر خود همه عود تر است
خطبه برنامت چون خواند بلبل روح القدس
گلبن طوبي ز روي پايه چوب منبر است
بحر الطاف ترا درياي اخضر نيم موج
بلكه هر يك قطره ئي از آن چو بحر اخضر است
اي چراغ شرع و شمع دين دليل راه شو
كاندرين ظلمت سرا نور تو ما را رهبر است
كرد اهلي جان فدا بهر شهيد كربلا
و " سَقاهُم رَبُّهم"(4) مزدش شراب كوثر است
سايه ي آل علي پاينده بادا كاين پناه
سايباني از براي آفتاب محشر است
اى صلوات قدسيان صحبت و ذكر خير تو
دو گشوار عرش حق ، شبر تو شبير تو
كسى كه دلبرش توئى ، دل ندهد به غير تو
خدا كند يكى شود سلوك ما و سير تو
كه بگذريم از فنا ببويه بقا على عليه السلام
سزد خدا به عشق تو خلقت اب و گل كند
جرم و خطاى خلق را ببخشد و بهل كند
جز تو نديده ام كسى به چاره درد دل كند
دشمن جان خويش را به لطف خود خجل كند
هماى رحمت تو پر كشيد تا كجاى على عليه السلام
اى به نثار مقدمت گوهر اشك ديده ام
وى به فداى جان تو، جان به لب رسيده ام
من به بهاى هستى ام ، تو را خريده ام
نيست به جز ولاى تو مشى و مرام و ايده ام
مباد سازد از برت خدا مرا جدا على عليه السلام
مسيح را تو داده اى شفا ز لعل نوش خود
تو صرف ناتوان كنى همه توان وجوش خود
تو خود نواى بى نواشنيده اى به گوش خود
تو ظرف اب پيره زن كشيده اى به دوش خود
تو دستگير هر كسى كه اوفتد ز پا على عليه السلام
على على على على عليه السلام
كيست مولا ذات بي همتاي حق
بعد حق هر كس بود شيداي حق
كيست مولا لام خلقت را هدف
عـيـن عـلـم و يـاء درياي شرف
كيست مولا دين احمد را كمال
متصل نورش به ذات لا يـزال
كيست مولا نعمت حـق را اتـم
مـعـني تـفـسير نـون و الـقـلم
كيست مولا قاسم نـار و جحيم
صاحب تقسيم جنات و نعيم
كيست مولا باب شـبير و شبـر
بـر يتيمان مـهـربـانـتـر از پدر
كيست مولا نور حق را منجلي
حجت بر حـق حـق يعـني عـلي
در ولايت حب او تكويني است
دين منهاي علي بي ديني است
بي*علي*درجسم*هستي*روح*نيست
كشتي شرع نبي را نوح نيست
بي علي قرآن كتاب بي بهاست
چون*علي*آيات*حق*را محتوا ست
بـي عـلي اسـلام تـمـثـالـي بـود
در مثل چون طبل تو خالي بود
بي علي اصل*عبادت باطل*است
بي*علي*هركس*بميرد جاهل است
بي علي تقوي گلي بي رنگ و بوست
بـنـد گي هـمچون نماز بي وضو ست
ولايت چيست ؟ اصل آفرينش
كليد قفل سير درك وبينش
ولايت چيست ؟تحصيل تعهد
صراط ما پس از اياك نعبد
ولايت چيست ؟معراج تكامل
پي اثبات ذات پاك حق قل
ولايت علت غايي مارا
به حمت فعل بي ماضي است مارا
ولايت آبو گل را در هم آميخت
كه از آميختن آدم برانگيخت
ولايت نور را شد ساحل نور
كه طوفانش بود در خط دستور
ولايت كوه آتش را كند گل
به ابراهيم در وقت توكل
ولايت در كف موسي عصا شد
به امر حق به شكل اژدها شد
ولايت را دم عيسي قرين است
كه انفاس خوشش جان آفرين است
ولايت در ولايت گشت كامل
كز او نور هدايت گشت حاصل
ولايت جمع را تفريق دارد
كه دركش سالها تحقيق دارد
ولايت رمز اثبات وجود است
ز جود او همه بود و نبود است
ولايت دشمن نامردمي هاست
يگانه رهبر سر در گمي هاست
ولايت هر كه دارد غم ندارد
قوامش بيش هستو كم ندارد
ولايت يازده نور جلي بود
كه پيوند تمامي با علي بود
اگر خواهي بداني اين علي كيست
ولي حق كسي غير از علي نيست
علي حق را تجلي صفات است
امامت را چو سيم ارتباط است
به او رنگ ولايت چون ولي شد
علي مهدي شدو مهدي علي شد
به نخل دين ولايت برگ و بال است
ولايت را جهان در انتظار است
ولايت پاي تا سر عدل و داد است
بشر را آخرين حكم جهاد است
ولايت كاخها را كوخ سازد
كه قانون بشر منسوخ سازد
ولايت ديده ها را ديده بان است
ظهور مهدي صاحب زمان است
بشر را لطف نا محدود آيد
ظهور مهدي موعود آيد
ولايت معني الله و نور است
شكوه رجعت و روز ظهور است
رسالت از ولايت گشت كامل
كه هستي از كمالش گشت حاصل
ولايت خاتميت راست خاتم
كه ختم خاتميت هست خاتم
دگرگوني اگر عالم پذ يرد
ره خاتم از آن خاتم بگيرد
مظهر كل عجائب به نبي يار علـيـست
ولـــي خـالــق بـخــشـنــده دادار عـلـيـسـت
آنـكـه مـيـگـفـت سلوئي به فراز منـبر
باب عـلم نـبي و كاشـف اسـرار عـلـيســت
آنـكـه بر دوش رسول مدني پـاي نهاد
كرد بتها ز حـرم جـمله نگـونسار عـليسـت
آنـكه در بسـتر پـيــغـمبر اسـلام بخفت
حافظ جان وي از فـرقه خونخوار عليـست
آنـكه گـرد مـحـن از چهره ايتـام زدود
هـمــدم مــردم درمــانـــده افـگـار عليـست
آنـكه بشكافت بگهواره ز هم اژدر را
شـيـر مـيـدان يـلـي حـيـدر كـرار عـليـسـت
آنكه در خانه حق شد متـولـد ز شرف
خـانـه زاد احــد و محـرم اسـرار عـليست
آنكه در خم غـدير آمـده بـر خـلق امير
مـظـهـر لـطـف خـداونـد جـهاندار عليست
آنكه با قاتل خود لطف و مدارا فرمود
ابــن عـم نـبـي و مـظـهـر دادار عـلـيسـت
آن يدالله كه دا كرد سر از پيكر عمرو
صـاحـب تـيـغ دو سـر آيـت قهـار عليست
كـي تـوانـم بـمـديحش سخني ساز كنم
فـوق اوهـام عـلي بـرتـر افـكـار عـليست
رو «حـيـاتي» بدر خانه سلطان نجف
كه بـه خـيـل ضعـفا يار و مددكار عليست
علی نجوای عرش کبریایی
علی مولود بیت ا...اعلی
علی آیینه ای از حق زمعنی
علی قربانی محراب خونین
علی میزان حق،مثقال توزین
علی مولای درویشان بی کس
علی روحی زانفاس مقدس
علی ذکر و دعای هرملائک
علی ره توشه عرفان سالک
علی وصف کمالات پیمبر
علی را دخت احمد گشته همسر
علی همراه خود دارد سه گوهر
علی دارد حسن همراه کوثر
علی دارد حسینی نور عینی
علی سلطان وچون او کس نبینی
علی غمخوار ودمساز یتیمان
علی مرحم به دلهای پریشان
علی شافی به غوغای قیامت
علی مبعوث حق ،نور ولایت
علی قرآن ناطق خصم هر خس
علی تفسیر قرآن و سخن بس
آسمانها دامن تو ابر ها پَر پَر توخاک و افلاک همه منّت کشِ قَنبر تومثل جبریل امین در صف خیرات توامتا به ماهم برسد یک رطبی از در تو
سکان زمین و آسمان است علی سلطان همه جهانيان است علي
گلواژه ي منشق از علي اعلاست
سر چشمه ي فيض بي كران است علي
آوازه ي او ز هفت اقليم رسد
مشهور به هفت آسمان است علي
سر سلسله خليل عبادالرحمن
آن بنده ي سر به آستان است علي
برتر ز علي رب جلي خلق نكرد
آقاي همه بهشتيان است علي
از بعد نبي بر همه ي مخلوقات
از جانب دوست ارمغان است علي
اول وصي پيمبر اعظم اوست
بر دين رسول روح و جان است علي
شاگرد محمد امين است ولي
استاد همه پيمبران است علي
دستور تمام انبيا در دستش
حق را شب معراج لسان است علي
هستند امامان مبين رهرو او
يعني كه امير كاروان است علي
همتاي امير عشق تنها زهرا ست
با دخت رسول همزبان است علي
بر هر نبي و ولي ولي الله است
مولاي جميع انس و جان است علي
در نور محبتش پر از جاذبه است
محبوب قلوب شيعيان است علي
بر غيب و شهود حاكم و سلطان است
آگاه ز راز كهكشان است علي
جنت يكي از صنايع دستانش
صنعتگر آفريدگان است علي
ايمان و نماز و اصل اسلام علي است
توحيد و معاد عارفان است علي
مفتاح علوم ايزدي در نزدش
ديباچه ي علم لا مكان است علي
اين است گواه لا مكان بودن او
يك شب به چهل مكان عيان است علي
مولا و امام متقين كيست علي است
حقا كه امير مومنان است علي
سلمان كه سبو از مي منّا نوشيد
او ظرف و در آن قطره چكان است علي
ميثم سر دار از علي مي گويد
با لله مي وصل عاشقان است علي
قنبر كه غلامي علي منصب اوست
او سالك و پير راهدان است علي
در مركز وحي كاتب وحي علي است
بر حامل وحي تر جمان است علي
گنجينه ي مخفي معارف مولاست
آئينه ذات مستعان است علي
تفسير مبين فطره الله علي است
عشقش به دل پير و جوان است علي
آيات مبين مديحه اوصافش
هر سوره و آيه آرمان است علي
قرآن بدون او به قرآن جعلي است
تا ناطق و منطق و بيان است علي
دانيد كه سرّ اسم اعظم در چيست
اكسير به رمز كن مكان است علي
در اولُ الاولين عيان كيست علي است
در آخر الآخرين نهان است علي
احسان قديم و حكم فرماي ازل
مسجود همه فرشتگان است علي
موساي قلندر از علي نيل گشود
بر كشتي نوح پشتوان است علي
عيسا نه به خويش مرده را زنده كند
تجديد حيات مردگان است علي
ميزان و قسيم نار و جنت حيدر
آري به صراط ميزبان است علي
عنوان علي به چهره ها منقوش است
نامش به رخ مواليان است علي
با اين همه مظهر العجائب بشر است !
يا اينكه خداوند جهان است علي
افتاده بيا كه دستگير تو علي است
بر بازوي نا توان توان است علي
بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
با قاتل خويش مهربان است علي
نيروي ولايتش محك بر همگان
بر جمع خلايق امتحان است علي
در روز نبرد تك سوار عرب است
در عرصه صبر قهرمان است علي
خيبر شكن و صف شكن و بت شكن است
هنگام مصاف پهلوان است علي
هر ضربه كه مي زند به شيطان رجيم
تضمين بهشت جاودان است علي
لشگر عددي نبود در حرب علي
تشنه به قتال كافران است علي
در معركه چشم فتنه را كور كند
شمشير به فرق دشمنان است علي
با خنده مظلوم علي خشنود است
ويران گر ظلم پيشه گان است علي
با اشك يتيم ديده اش باراني
با قوْتِ فقير شادمان است علي
قانع به نمك و قرص ناني باشد
با اينكه نعيم آب و نان است علي
آن زاهد شب كه شير روزش خوانند
سالار همه دلاوران است علي
آري سه طلاقه كرد دنيايي را
الحق كه امام زاهدان است علي
هر ذائقه با ولاي او شيرين است
عطر گل و طعم زعفران است علي
او را نشناخت جز خدا و احمد
از بس كه لطيف و دلستان است علي
آن مير مهيمني كه ما را در حشر
از دوزخيان نگاهبان است علي
روزي كه كسي به داد امت نرسد
آنكس كه به فكر دوستان است علي
امضاي شفاعت است با مهر علي
در حشر جواز مومنان است علي
آرامش شيعيان عا لم مهدي است
آرامش صاحب الزمان است علي
از عدل علي كه مي توان گفت سخن
جايي كه شهيد هر زمان است علي سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانيان است علي
گلواژه ي منشق از علي اعلاست
سر چشمه ي فيض بي كران است علي
آوازه ي او ز هفت اقليم رسد
مشهور به هفت آسمان است علي
سر سلسله خليل عبادالرحمن
آن بنده ي سر به آستان است علي
برتر ز علي رب جلي خلق نكرد
آقاي همه بهشتيان است علي
از بعد نبي بر همه ي مخلوقات
از جانب دوست ارمغان است علي
اول وصي پيمبر اعظم اوست
بر دين رسول روح و جان است علي
شاگرد محمد امين است ولي
استاد همه پيمبران است علي
دستور تمام انبيا در دستش
حق را شب معراج لسان است علي
هستند امامان مبين رهرو او
يعني كه امير كاروان است علي
همتاي امير عشق تنها زهرا ست
با دخت رسول همزبان است علي
بر هر نبي و ولي ولي الله است
مولاي جميع انس و جان است علي
در نور محبتش پر از جاذبه است
محبوب قلوب شيعيان است علي
بر غيب و شهود حاكم و سلطان است
آگاه ز راز كهكشان است علي
جنت يكي از صنايع دستانش
صنعتگر آفريدگان است علي
ايمان و نماز و اصل اسلام علي است
توحيد و معاد عارفان است علي
مفتاح علوم ايزدي در نزدش
ديباچه ي علم لا مكان است علي
اين است گواه لا مكان بودن او
يك شب به چهل مكان عيان است علي
مولا و امام متقين كيست علي است
حقا كه امير مومنان است علي
سلمان كه سبو از مي منّا نوشيد
او ظرف و در آن قطره چكان است علي
ميثم سر دار از علي مي گويد
با لله مي وصل عاشقان است علي
قنبر كه غلامي علي منصب اوست
او سالك و پير راهدان است علي
در مركز وحي كاتب وحي علي است
بر حامل وحي تر جمان است علي
گنجينه ي مخفي معارف مولاست
آئينه ذات مستعان است علي
تفسير مبين فطره الله علي است
عشقش به دل پير و جوان است علي
آيات مبين مديحه اوصافش
هر سوره و آيه آرمان است علي
قرآن بدون او به قرآن جعلي است
تا ناطق و منطق و بيان است علي
دانيد كه سرّ اسم اعظم در چيست
اكسير به رمز كن مكان است علي
در اولُ الاولين عيان كيست علي است
در آخر الآخرين نهان است علي
احسان قديم و حكم فرماي ازل
مسجود همه فرشتگان است علي
موساي قلندر از علي نيل گشود
بر كشتي نوح پشتوان است علي
عيسا نه به خويش مرده را زنده كند
تجديد حيات مردگان است علي
ميزان و قسيم نار و جنت حيدر
آري به صراط ميزبان است علي
عنوان علي به چهره ها منقوش است
نامش به رخ مواليان است علي
با اين همه مظهر العجائب بشر است !
يا اينكه خداوند جهان است علي
افتاده بيا كه دستگير تو علي است
بر بازوي نا توان توان است علي
بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
با قاتل خويش مهربان است علي
نيروي ولايتش محك بر همگان
بر جمع خلايق امتحان است علي
در روز نبرد تك سوار عرب است
در عرصه صبر قهرمان است علي
خيبر شكن و صف شكن و بت شكن است
هنگام مصاف پهلوان است علي
هر ضربه كه مي زند به شيطان رجيم
تضمين بهشت جاودان است علي
لشگر عددي نبود در حرب علي
تشنه به قتال كافران است علي
در معركه چشم فتنه را كور كند
شمشير به فرق دشمنان است علي
با خنده مظلوم علي خشنود است
ويران گر ظلم پيشه گان است علي
با اشك يتيم ديده اش باراني
با قوْتِ فقير شادمان است علي
قانع به نمك و قرص ناني باشد
با اينكه نعيم آب و نان است علي
آن زاهد شب كه شير روزش خوانند
سالار همه دلاوران است علي
آري سه طلاقه كرد دنيايي را
الحق كه امام زاهدان است علي
هر ذائقه با ولاي او شيرين است
عطر گل و طعم زعفران است علي
او را نشناخت جز خدا و احمد
از بس كه لطيف و دلستان است علي
آن مير مهيمني كه ما را در حشر
از دوزخيان نگاهبان است علي
روزي كه كسي به داد امت نرسد
آنكس كه به فكر دوستان است علي
امضاي شفاعت است با مهر علي
در حشر جواز مومنان است علي
آرامش شيعيان عا لم مهدي است
آرامش صاحب الزمان است علي
از عدل علي كه مي توان گفت سخن
جايي كه شهيد هر زمان است علي
ديوان قضا خطي ز ديوان علي است
سُكان قدر، در يَدِ فرمان علي است
طبع من و مدح مرتضي، شرمم باد
آنجا كه خداي من ثنا خوان علي است
تا حُبّ علي بُود مرا در رگ و پوست
رنجم ندهد سرزنش دشمن و دوست
جز نام علي لب به سخن وا نكنم
«از كوزه همان برون تراود كه در اوست»
با آن که آفریده شده ست آدم از خدا
مولاست بنده ای که ندارد کم از خدا
ای اتفاق ممکن ناممکن ای علی (ع)
ای جوهر تو ، هم ز تو پیدا ، هم از خدا
بین تو و خدا ، الف الفت است و عشق
علم از تو سربلند شد و عالم از خدا
ماهی شدم در آینه ی چشمه ی غدیر
شور تو ریخت در گل من ، یک نم از خدا
در جبر و اختیار ، مرا هست اختیار
خاک از ابوتراب گرفتم ، دم از خدا
من قهر می فروشم و او مهر می خرد
خوفم ز غیر نیست ، که می ترسم از خدا
آفریده شدم برای علی
تا بیفتم به دست و پای علی
اینکه ما از چه آفریده شدیم
علتش هست خاک پای علی
در برج ولا مهر جهانتاب علي است
در شهر علوم سرمدي، باب علي است
از اول خلقت جهان تا محشر
مظلوم ترين شهيد محراب، علي است
آنجا كه علي واسطه ي فيض خداست
برغير علي هر كه كند تكيه خطاست
با مدعيّان كور باطن گوئـيـد
آنجا كه خدا هست و علي نيست كجاست؟
چاکرم همشو خوندی ؟؟دمت گرم!!
شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عاقلی فرزانه فرمود:
اگر دوزخ به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری
در برج ولا مهر جهانتاب علی استدر شهر علوم سرمدی، باب علی استاز اول خلقت جهان تا محشرمظلوم ترین شهید محراب، علی است***آنجا که علی واسطه ی فیض خداستبرغیر علی هر که کند تکیه خطاستبا مدعیّان کور باطن گوئـیـدآنجا که خدا هست و علی نیست کجاست؟
ستاره خاک نشین در سرای علی است
ستاره که هیچ خورشید زیر پای علی است
ملائکه همه انگشت بر دهان دارند
در آن زمان که صدای خدا صدای علی است
قنوت نافله هایش چقدر بی همتاست
که عرش محو تماشای ربنای علی است
عدالتی که پس از مرگش به زیر خاک افتاد
به دست صاحب الامر است او به جای علی است
تمام آنچه که آورده حضرت احمد
فقط به یاد علی و به نام علی است
خدا به وقت شهادتش حرم برایش ساخت
تمام خاک نجف خاک کربلای علی است
قسم به حق خدا خون بهای کرببلاست
امام کرببلا خون بهای علی است
زمستانی بهاری یافت در خود
دو دست ِ در هوا یک رشته کوهند
بیابان آبشاری یافت در خود!
محمد گفته دینی جز علی نیست!
خلافت را امینی جز علی نیست
همه الحق و الانصاف گفتند
امیرالمؤمنینی جز علی نیست
نبی را با صداقت می شناسند
ولی را با ولایت می شناسند
عبادت جای خود را دارد اما
علی را با عدالت می شناسند
همه اصحاب، جمع و مشکلی نیست
همه جویای حقّ و باطلی نیست
تو در دریایی از آدم ولی حیف-
کنارت آدم دریادلی نیست!!
گَـَهی رحمان، گـَهی جبار می شد
گـَهی قهار و گـَه غفار می شد
عبایش را که می پوشید مولا
خودش یک کعبه ی سیار می شد
کسی اهل نظر را می شناسد؟
صدای پشت در را می شناسد؟
کسی با کیسه ای از کوچه رد شد
کسی این رهگذر را می شناسد؟
نباریده ست بارانی در آتش
دری می سوخت پنهانی در آتش
بر ابراهیم آتش شد گلستان
ولی اینجا گلستانی در آتش ...
شب از تنهایی اش لبریز می شد
فضای کوفه وهم انگیز می شد
علی وقتی که سر در چاه می برد
میان چاه رستاخیز می شد
علی جز با خدا رازی ندارد
به غیر از گریه دمسازی ندارد
میان جمع تنها بود مولا
چه سرداری که سربازی ندارد!
" تعصب " خونبهای این خمیره ست
عرب پابند قانون عشیره ست
در اسلام ابوسفیان گمانم -
عدالت از گناهان کبیره ست!
خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد
خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد
علیٌّ حُبّهُ جُنّه ، قسیمُ النّار والجَنّه
خدا می خواست آن باشد، خدا می خواست این باشد
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حقّ الیقین باشد
به جز نام علی در پهنه ی تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد
مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه ی بی نقطه ی تو نقطه چین باشد
مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است، شاعرها خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد