اگه جواب کامل شد بفرمایید بریم سراغ سوال های بعدی؟؟؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
اگه جواب کامل شد بفرمایید بریم سراغ سوال های بعدی؟؟؟؟؟
ممنون بابت پاسخ این سوال ,البته سوال من این بود که فرشتگان در ثیاق آیه کلا به حضور انسان در روی زمین اعتراض دارن,بحث سر این نیست که حالا انسان ها روی زمین رفتن یا میخوان برن پس چه کسی را از بین آنها به عنوان خلیفه انتخاب کنیم و چون فرشتگان علم به این موضوع ندارن پس خداوند انتخاب خلیفه را به عهده بگیرد,اصلا این موضوع (به نظر من) در محدوده اختیارات فرشتگان نیست (یا عامیانه تر چه ربطی به اونا داره)بحث انسانها اینه که این موضوع به ما ربط داره و به زندگی ما و به دنیای ما پس ما هم باید نظر بدیم,حالا اینجا باید اثبات بشه که چرا ما خودمون نمیتونیم یکی را انتخاب کنیم؟
آقا عباس نکته مهم این هست که ما مبنای بحثمان آیات قرآن هست.بر طبق آیه ای که در اولین پست آمد
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبينا
ترجمه:و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهىِ آشكارى گرديده است
در امری که خداوند و فرستادگانش فرمان دهند هیچ مرد و زن مومنی اختیار ندارد.
از آنجا که در آیه 30 سوره بقره و دیگر آیات آمده در پست های گذشته جعل خلیفه مختص به خداوند شده است،پس هیچ انسانی در برگزیدن خلیفه اختیار ندارد زیرا تصمیم درباره این امر
اختصاص داده شده به خداوند.پس نظریه اهل عامه که انتخاب خلیفه را توسط خلق جایز می دانند باطل می باشد.
اگر این مطلب هم حل شد بریم سراغ سوال های بعدی شما و آقا حسین
جواب این سؤال که عالی بود. با تشکر از شما.
هم با استدلال ثابت شد که علمش نزد خداست و انسانها با علم ناقصشون نمیتونن خلیفه انتخاب کنند و خداوند مسئله با هاین مهمی رو رها نکرده!
هم با استفاده از قرآن ثبات شد که ما باید تعبداً (بدون چون و چرا و بنده وار) این مطلب رو که تعیین کننده خلیفه فقط خداوند است رو بپذیریم.
با توجه به آیه
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26سوره ص) اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم پس ميان مردم به حقّ داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به [سزاى] آنكه روز حساب را فراموش كردهاند عذابى سخت خواهند داشت.
قبول دارید که کسیکه خداوند به عنوان خلیفه معرفیش کرده نباید غیر از حق حکم کند؟
اگر خلیفه حتی احتمال آن برود که ممکن است غیر حق حکم کند آیا سخن خدا باطل نمی شود؟
خلیفه باید کسی باشد که حتی احتمال خطا هم در حکم دادنش نباشد در غیر اینصورت آیه باطل است.
و نیز خلیفه باید ادعای این مطلب را هم داشته باشد.
چه کسانی در تاریخ ادعای این مطلب یعنی به حق حکم کردن و اشتباه نکردن را داشته اند؟
از mostafahem تشکر ویژه ای به خاطر این بحث قشنگی کرد دارم که درباره ی امر اهل بیت در قران انقدر خوب و جامع بحث رو جلو میبره
من لم یعرف امرنا من القران لم ینکب الفتن
یعنی فقط می تونید عصمت را در افعالی که از روی عمد انجام می دهد ثابت کنید اما اگر سهوا اشتباه کرد چه ؟؟؟اشکالی که ندارد خلیفه خدا باشد و سهوا اشتباه کند اگر این را قبول کردید عصمت اثبات نمی شود
اگر بخواهیم به حسین کمک کنیم باید بگم در باره حضرت داود خداوند اشتباه در قضاوت را در قران اورده است
و بقیه کسانی که خلیفه خداوند بوده اند مثل حضرت موسی در کشتن قبطی یا حضرت یوسف که شیطان یاد خدا را از و می برد
یا پیامبر اسلام که قرآن بارها مورد مواخذه قرار داده است مثلا فرموده :
عفی الله عنک لم اذنت لهم توبه 42
البته این ها من خودم قبول ندارم برای اینکه بحث داغ بشه مطرح کردم
تنور استدلال باید گرم بمونه
:lol: بابا من از این بالاتر رو هم دارم میگم! میگم اصلا خدا که اینجا نفرموده اون اشتباه نمیکنه! فرموده به حق حکم کن! من میگم اصلا شاید شیطون گولش زد یا دلش نخواست اصلا از خدا اطاعت کنه به هر دلیلی! اونم از روی عمد تازه! نه سهواً ! آیه که غلط نمیشه! حضرت داوود گناه کرده!
من یک سوال خیلی مهم از آقا حسین می پرسم در ظاهر این آیه خداوند در چه امری حضرت داود را جانشین خودش در زمین قرار داده؟
جواب این سوال رو که به من بدین متوجه میشین که اگر حضرت داود در حکم دادن بین مردم عصمت نداشته باشه آیه باطل میشه یا نه؟
اما یک سوال دیگر هم از آقا حسین می پرسم که خداوند در بین مردم حکم می کند که اختلاف بین مردم رفع بشه و نزاعی صورت نگیره
سند سخن هم آیات دیگر قرآن هست. حالا امکان داره خداوند به چیزی در اختلافات مردم حکم کند که اختلاف بیشتر شود؟
خداوند مخالف تفرقه و اختلاف است شاهد این مدعا آیات زیادی از قرآن می باشد.
اما در جواب این قسمت از سخن حامد جان عرض کنم که اگر شما هم به سوالی که از حسین جان پرسیدم جواب بدید سوال شما هم حل میشه
به این مطلب دقت کنید که اگر خداوند در حکم دادن و قضاوت کردن در نزاع های بین مردم کسی را جانشین خودش قرار بدهد او سهوا در حکم دادن دچار اشتباه بشود
فعل خداوند به زیر سوال می رود و حکمت حضرت حق باطل می گردد.چرا که اشتباه در حکم دادن با توجه به ادامه آیه باعث ضلالت می شود حتی سهوا آن.
اشتباهی که حامد عزیز کرده این است که به عرض بنده دقت نکردید من فقط عصمت را با توجه به ظاهر آیه در حکم دادن بیان کردم در مابقی اعمال انشاالله در ادامه با توجه به
آیات دیگر بحث خواهد شد.
....وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ(17)
... بنده ما را كه داراى امكانات [متعدّد] بود به ياد آور آرى، او بسيار بازگشت كننده [به سوى خدا] بود. (17)
داستان از این آیه شروع می شود.که در این آیه حضرت داود بسیار بازگشت کننده معرفی شده(هواستان باشد که مگر حضرت داود خطاهایی کرده که بسیار باز گشت کننده است؟)
إِنَّا سَخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشىِِّ وَ الْاشْرَاقِ(18)
وَ الطَّيرَْ محَْشُورَةً كلٌُّ لَّهُ أَوَّابٌ(19)
وَ شَدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الخِْطَابِ(20)
ما كوهها را با او مسخّر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مىكردند. (18)
و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشتكننده [و خدا را ستايشگر] بودند. (19)
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلامِ فيصلهدهنده عطا كرديم. (20)
دقت کنید با توجه به این آیات خواند حضرت داود را فضائل زیادی بخشیده و آنها را تک تک ذکر فرموده
از جمله این فضائل حکمت و فصل الخطاب است خیلی دقت کنید
وَ هَلْ أَتَئكَ نَبَؤُاْ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُواْ الْمِحْرَابَ(21)
إِذْ دَخَلُواْ عَلىَ دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُْمْ قَالُواْ لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلىَ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ لَا تُشْطِطْ وَ اهْدِنَا إِلىَ سَوَاءِ الصِّرَاطِ(22)
إِنَّ هَاذَا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لىَِ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنىِ فىِ الخِْطَابِ(23)
و آيا خَبرِ دادخواهان- چون از نمازخانه [او] بالا رفتند- به تو رسيد؟ (21)
وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حقّ داورى كن، و از
حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.» (22)
«اين [شخص] برادر من است. او را نود و نه ميش، و مرا يك ميش است، و مىگويد: آن را به من بسپار، و در سخنورى بر من غالب آمده است.» (23)
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلىَ نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الخُْلَطَاءِ لَيَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلىَ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ (24)
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَالِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مََابٍ(25)
[داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش، بر تو ستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد. (24)
و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرّب و فرجامى خوش خواهد بود. (25)
من از آقا حامد سوال دارم کجای این آیات آمده که حکمی که حضرت داود(ع) کرده اشتباه بوده.اولا در آیات قبل حضرت داود(ع) بسیار توبه کار معرفی شده.آیا در این آیات
توبه حضرت داود به خاطر خطا بوده؟ در ضمن خداوند در این آیه می فرمایند که ما حضرت داود را به این قضاوت آزمودیم و در آیه 26 رسما منصب خلیفه بودن خداوند در قضاوت
به حضرت داود اعطا می گردد حال اگر حضرت داود در این امتحان خداوند قبول نشدند و به حق حکم نکردن فعل خداوند عبث نیست که ایشان را بعد از امتحان مردود خلیفه
خود در حکمرانی بین خلقش انتخاب کنند.
یا اینکه کلا داستان چیز دیگری بوده که امام رضا(ع) در جواب مامون(ل) که همین شبه را مطرح کردن توضیح دادن!!!!!!
وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدينَ (78 سوره انبیاء)
و داوود و سليمان را [ياد كن] هنگامى كه در باره آن كشتزار- كه گوسفندان مردم شبهنگام در آن چريده بودند- داورى مىكردند، و [ما] شاهد داورى آنان بوديم
خداوند در این آیه خود را شاهد و ناظر به حکمرانی حضرت داود معرفی می کند آیا به نظر شما امکان داره که امری را که اینقدر برای خداوند حائز اهمیت بوده
که خود را ناظر به آن ذکر کرده خطائی در آن صورت بگیرد آن وقت ناظر بودن خداوند دیگر چه سودی می تواند داشته باشد.
در پاسخ به این موضوع نگاه کنید اولا اینکه مردم از کجا می دانند چه کسی باعث صلاح آنان خواهد بود و در حالی که از درون او خبر ندارند گاه ممکن است که گمان کنند که مصلح است وآخر مفسد معلوم شود و به این علت مردم نمی توانند برای خود امامی تعیین کنند دوما حضرت موسی (ع) کلیم خدا با کمال عقل و علم و نزول وحی بر او از بزرگان قوم خود و بزرگان لشکر خود 70 کس را انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد که همه را مومن و مخلص و معتقد می دانست و آخر معلوم و ظاهر شد که اینان منافق بودند چنانچه خداوند حال اینان را بیان فرمود که : واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا (اعراف 155)یعنی : و موسی 70 مرد از قوم خود برای وعده گاه انتخاب کرد
تا این که میفرماید : لن نومن لک حتی نری الله جهره فاخذتکم الصاعقه و انتم تنظرون (بقره 55 ) یعنی ایمان نیاریم به تو تا ببینیم خداوند را آشکارا پس بگرفت شما را صاعقه در حالی که می نگریستید
پس هر گاه برگزیده ی خدا کسی را انتخاب کند به گمان این که اصلح امت است و افسد ظاهر شود پس چه اعتماد بایدکرد به مختار و برگزیده ی عوام ناس که خبر از درون مردم ندارد و مهاجران و انصار که بر سرائر و راز های مردم اطلاع ندارند
پس باید امام از جانب کسی منصوب شود که عالم به درون و خفیات امور است
با تشکر فراوان از سوال بسیار زیبای آقا احمد رضا باید بگم که اتفاقا در این آیه احتمال فساد و خونریزی از خلیفه ای که خدا تعیین کرده برداشته شده است
به ظاهر آیه یک بار دیگه دقت کنیم خداوند بعد از قول ملائکه آنها را متهم به نداشتن علم می کند یعنی ملائکه حرفی زدند که از روی علم نبوده است و حرف اشتباهی
بوده و یا بهتر بگیم پیش بینی یا احتمالی را که ملائکه در آیه برای خدا مطرح کردند را خداوند با متهم کردن ملائکه به نداشتن علم رد نموده است.
این مطلب در آیات بعدی بهتر آشکار شده است.
آقا احمد رضا بر فرض هم که حرف شما درست باشه و حرف ملائکه گمان فساد در خلیفه باشد خداوند به صراحت در انتهای آیه گمان آنها را رد کرده
اما یک سوال مهم از شما خداوند در این آیه در چه چیزی ملائکه را متهم به نداشتن علم می کند (یعنی ملائکه در چه چیزی علم نداشتن که خداوند به آنها خطاب می کند من
چیزی می دانم که شما نمی دانید)؟!!!!
آقا مگه ملائکه معصوم نیستند؟؟؟
پس چرا اعتراض کردند؟؟
بر برفرض هم اگر حرف شما رو قبول کنیم که حضرت داود گناه(به معنای نداشتن عصمت) کرده که نکرده است(اثبات می کنیم) اگر دقت می کردید در ترتیب آیات
این داستان در قرآن متوجه می شدید که خداوند بعد از این واقعه حضرت داود را به خلافت برگزیدند، تا قبل از این واقعه در آیات صحبتی از مقام خلافت برای حضرت داود نبوده
تازه دقت کنید در آیه آخر وظیفه خلیفه به حق حکم کردن معرفی شده یعنی کسیکه به مقام خلافت رسید می بایست فقط به حق حکم کند و این باید همراه عصمت باشد.
امام رضا(ع) می فرمایند:ِ
أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي آدَمَ ع وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى(سوره طه آیه 121) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَةً فِي بِلَادِهِ لَمْ يَخْلُقْهُ لِلْجَنَّةِ وَ كَانَتِ الْمَعْصِيَةُ
مِنْ آدَمَ فِي الْجَنَّةِ لَا فِي الْأَرْضِ لِتَتِمَّ مَقَادِيرُ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ وَ جُعِلَ حُجَّةً وَ خَلِيفَةً عُصِمَ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى
الْعالَمِين(آیه 33 آل عمران)
اما اينكه خدا فرموده آدم عصيان پروردگارش نمود و گمراه شد.(سوره طه آیه 121)
براستى خداى عز و جل آدم را حجت در زمين و خليفه بر بندگانش آفريد او را براى بهشت نيافريد نافرمانى آدم در بهشت بود نه در زمين براى آنكه مقدرات امر خداى عز و جل كامل گردد
و چون بزمين هبوط كرد و حجت و خليفه گرديد معصوم بود بدليل قول خداى عز و جل (آل عمران آيه) به راستى خدا برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر همه جهانيان.
نبود شبه؟؟؟!!!!
می بینم که همه کم آوردن!!!!(شوخی کردما به دل نگیرید)
خب حالا می ریم سراغ بقیه سوالات دوستان عزیز
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (آیه 59 سوره نساء)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است.
خداوند در این آیه اطاعت از امر را مختص خودش و رسولش و صاحبان امر می فرماید بنابراین در اطاعت می بایست جواز خداوند باشد.
و بنابراین در روی زمین کسی نباید بدون اجازه خداوند اطاعت شود.
اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند
خداوندمی فرماید از این ها اطاعت کنید این چه ربطی دارد که از کسانی دیگر اطاعت نکنید ؟؟؟؟؟
نری چهار سال دیگه بیای جواب بدی
اولا صحبت من جواز خداوند برای اطاعت از غیر خودش بود.که برای هر کسی میسر نمی شود مگر آنکه خداوند او را معرفی کند که این مسئله عقلانی است و در این آیه خداوند به کسانی
مجوز اطاعت شدن داده است.
دوما باشه حرف شما قبول یه سوال حالا به نظر شما باید از این افراد اطاعت کرد یا خیر؟
شما اول جواب سوال منو بدین تا من حصر شو بهتون بگم
شما فقط اینو جواب بدین که از این افراد باید اطاعت کرد یا خیر؟
یه سوال دیگه: با توجه به ظاهر آیه خداوند جواز اطاعت از این سه شخص یا اشخاص را صادر کرده ولی با توجه به حرف شما نفی اطاعت از دیگران نشده
خب به نظر شما این دلیل بر اطاعت ازدیگران میشه در صورتیکه خداوند سه گروه را برای اطاعت مشخص کرده است ولی درباره بقیه نه نفی کرده و نه تایید؟