بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
با قاتل خويش مهربان است علينيروي ولايتش محك بر همگانبر جمع خلايق امتحان است عليدر روز نبرد تك سوار عرب استدر عرصه صبر قهرمان است علي
نمایش نسخه قابل چاپ
بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
با قاتل خويش مهربان است علينيروي ولايتش محك بر همگانبر جمع خلايق امتحان است عليدر روز نبرد تك سوار عرب استدر عرصه صبر قهرمان است علي
حق را شب معراج لسان است عليهستند امامان مبين رهرو اويعني كه امير كاروان است عليهمتاي امير عشق تنها زهرا ستبا دخت رسول همزبان است عليبر هر نبي و ولي ولي الله استمولاي جميع انس و جان است عليدر نور محبتش پر از جاذبه استمحبوب قلوب شيعيان است عليبر غيب و شهود حاكم و سلطان استآگاه ز راز كهكشان است عليجنت يكي از صنايع دستانشصنعتگر آفريدگان است عليايمان و نماز و اصل اسلام علي استتوحيد و معاد عارفان است عليمفتاح علوم ايزدي در نزدشديباچه ي علم لا مكان است علياين است گواه لا مكان بودن اويك شب به چهل مكان عيان است عليمولا و امام متقين كيست علي استحقا كه امير مومنان است عليسلمان كه سبو از مي منّا نوشيداو ظرف و در آن قطره چكان است عليميثم سر دار از علي مي گويدبا لله مي وصل عاشقان است عليقنبر كه غلامي علي منصب اوستاو سالك و پير راهدان است عليدر مركز وحي كاتب وحي علي استبر حامل وحي تر جمان است عليگنجينه ي مخفي معارف مولاستآئينه ذات مستعان است عليتفسير مبين فطره الله علي استعشقش به دل پير و جوان است عليآيات مبين مديحه اوصافشهر سوره و آيه آرمان است عليقرآن بدون او به قرآن جعلي استتا ناطق و منطق و بيان است عليدانيد كه سرّ اسم اعظم در چيستاكسير به رمز كن مكان است عليدر اولُ الاولين عيان كيست علي استدر آخر الآخرين نهان است علياحسان قديم و حكم فرماي ازلمسجود همه فرشتگان است عليموساي قلندر از علي نيل گشودبر كشتي نوح پشتوان است عليعيسا نه به خويش مرده را زنده كندتجديد حيات مردگان است عليميزان و قسيم نار و جنت حيدرآري به صراط ميزبان است عليعنوان علي به چهره ها منقوش استنامش به رخ مواليان است عليبا اين همه مظهر العجائب بشر است !يا اينكه خداوند جهان است عليافتاده بيا كه دستگير تو علي استبر بازوي نا توان توان است علي
شعر تولایی و تبرایی
شیعه امشب خنده دارد بر لبش
نیست جز شادی سرود و مطلبش
شیعه امشب یا علی گویان بودبا علی و فاطمه خندان بود
شیعه اکنون شادیش گل می کندنغمه خوانی همچو بلبل می کند
شیعه چشم خویش را وا کرده استاقتدا بر راه مولا کرده است
خندۀ گلشن نشینان دیدنی استشادی شور آفرینان دیدنی است
یاعلی در هر دو دنیا با توایمدر تبرا و تولا با توایم
کاش امشب فاطمه خنده کند
بار دیگر عشق را زنده کند
یاعلی گلزار طاها را ببینروی لب لبخند زهرا را ببین
مثل خْم همواره در جوشیم ما
جام شادی باز می نوشیم ما
با تو ای مهر ولایت روشنیمدشمنانت را همیشه دشمنیم
شیعیانت را حمایت کن علیعیدی ما را عنایت کن علی
چون وفائی پشت پا بر دف زنیم
هرچه بادا باد کف بر کف زنیم
خيبر شكن و صف شكن و بت شكن است
هنگام مصاف پهلوان است علي
هر ضربه كه مي زند به شيطان رجيمتضمين بهشت جاودان است عليلشگر عددي نبود در حرب عليتشنه به قتال كافران است علي
اقا حمید رضا من این شعرایی که گذاشتی رو گذاشتم الکی نذار
عوضشون کنننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننن..
اگر به حکم تو باشند باد و آتش و آب
و یا به دست تو گردند سنگ و گل زر ناب
اگر مطیع تو گردند خلق روی زمین
وگر مسخر گردد تو را خور و مهتاب
اگر بنای معابد کنی هزاران بار
و یا به نام تو مسجد بنا شود صد باب
اگر به زهد نباشد تو را قدیم و ندیم
و یا ز کثت تقوی نباشدت خور و خواب
به هوش باش و شنو این سخن ز مردانی
بحق جمله رسولان بحق پنج کتاب
به سینه تو نباشد چو مُهرِ مِهر علی«ع»
نباشدت به دو دنیا نصیب غیر عذاب
من كه دائم پای خود دل را به دریا می زنمپیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنمكعبه ای در سینه ام دارم كه زایشگاه توستاز شكاف كعبه گاهی پرده بالا می زنم
بر بلندای فلک ذکر ملائک یا عیلست
هر که گوید یا علی ، در روز محشر با علیست
در طواف کعبه گر با دیده ی دل بنگری
هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علیست
گر خدا خوانم علی را ، کفر باشد کفر محض
به که گویم المثنای حق یکتا علیست
ای یهودی ، ای مسیحی ، ای مسلمان ، ای فلان
رکن کعبه ، چلچراغ مسجد الاقصی علیست
در شب معراج احمد نور از لب نور بود
دید در افلاک ، ماه لیله الاسرا علیست
مردگان دم میگرفتند ز عیسای مسیح
غافل از آنکه مسیحای دو صد عیسی علیست
اوست سر اسم اعظم ، واقف است او بر امور
راز پنهان در عصای پنجه ی موسی علیست
با علی بودن علو و عزت آزادگیست
جبرئیل عرش را استاد بی همتا علیست
خواستگاران فراوان داشت دخت مصطفی
از خدا دستور آمد همسر زهرا علیست
بر فراز آسمان ها هم حکومت حق اوست
حاکم و فرمانروای عالم بالا علیست
قدرت کل دول ، از ناخن او کمتر است
امپراتور بلند آوازه ی دنیا علیست
از غدیر خم چه میدانی ؟، نمیدانی بدان
بعد پیغمبر امام و رهبر و مولا علیست
ای که هی دم میزنی از اولی و دومی
بشنو ای ابله ، ولی مسلمین تنها علیست
اوست باب اله ، باب العشق ، باب المعرفت
شیعیان باب گرام زینب کبری علیست
تا عبد پرونده شیعه بدون خدشه است
قاضی دیوان کیفر، صاحب الامضاء علیست
این غبار روی لبهام از فراق بوسه نیستدر خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنماز در مسجد به جرم كفر هم بیرون شومدر ركوعت می رسم خود را گدا جا می زنم
اقا حمید هنوز عوض نکردی که بدوووو دداش بدووووو
بووووررووووررررررروو:smile:
اینكه روزی با تو می سنجند اعمال مراسخت می ترساندم لبخند اما می*زنممن زنی را می شناسم در قیامت… بگذریمحرف*هایی هست كه روز مبادا می زنم
ای به وصفت، همه ی قافیه ها تکراریعشق و شور و شعف و لطف و صفا، تکراریشعر، بیچاره ترین، در به در تعریفتبهر تو واژه ی تمثال خدا، تکراریچه بیانی چه سرودی چه کلامی، آخرچه بگویم که نباشد رفقا، تکراریقبله نمایی، حرمی، احرامیای به تمجید شما مدح رسا، تکراریخسته ام، خسته از این آمد و شدهای عبثسوز ساز و نفس و حال و هوا، تکراریتا به کی بر در تو، حاجت خود را آریمکه شده درد من و لطف شما تکراری
چاره ی کار ز یک جای دگر باید کردفکر فهمیدن تو وقت سحر باید کرد
قدسیان در طلب روی تو سرگردانندعرشیان در جلوات نظرت، حیراننداقتدا بر دل شیدای پیمبر کردندانبیا گر غزل نادِ علی می خوانندخالق الخلق، پس از خلقت نورت فرمودبارک الله، که نداری مثلی و مانندوسعت صدر تو از لوح و قلم بیرون زدحق همین است و تمام شعرا وِیلانندمدد روح الامین کار به جایی نبردبه خدا در وسط مدح تو در می ماننداز غریبیت همین بس، که تو را ای آقاعده ای کافر و یک عده خدا می دانند
یا امیر الامرا، سید سادات، علــــــــیزمزمه کردنِ نام تو مناجات، علــــــــی
شیعه امشب خنده دارد بر لبشنیست جز شادی سرود و مطلبششیعه امشب یا علی گویان بودبا علی و فاطمه خندان بودشیعه اکنون شادیش گل می کندنغمه خوانی همچو بلبل می کندشیعه چشم خویش را وا کرده استاقتدا بر راه مولا کرده استخندۀ گلشن نشینان دیدنی استشادی شور آفرینان دیدنی استیاعلی در هر دو دنیا با توایمدر تبرا و تولا با توایمکاش امشب فاطمه خنده کندبار دیگر عشق را زنده کندیاعلی گلزار طاها را ببینروی لب لبخند زهرا را ببینمثل خْم همواره در جوشیم ماجام شادی باز می نوشیم مابا تو ای مهر ولایت روشنیمدشمنانت را همیشه دشمنیمشیعیانت را حمایت کن علیعیدی ما را عنایت کن علیچون وفائی پشت پا بر دف زنیمهرچه بادا باد کف بر کف زنیم
خوشم که دارم به دل ولایت علی علی جانم
همیشه دارم به لب ثنایت علی علی جانم
حقیقت صومی و صلاتی علی علی جانم
بحق تو حلال مشکلاتی علی علی جانم
از میلاد تو در شعف باشم
شود آیا شبی نجف باشم
خوشا روزی که من ، میان آن حرم ، بشوق بنشسته ام
کنار مرقدت ،گشایم عقده هایم ، ز قلب خسته ام
خوش آمدی ای جمال زیبای کردگاری علی
چه می شود گر به محفل ما قدم گذاری علی
تو خود دانی همه پریشانیم
نما رحمی که ما گدایانیم
بیا امشب دگر ، نگاهی کن ز لطف ، بسوی ما همه
نظر بر رهبرم ، نما از مرحمت ، بجان فاطمه
علی جانم علی ، علی جانم علی ، علی جانم علی
به به به به یا علی جانم
ای کاش نجف ...:-(
خیلی هم زیباااااا شعر
شبی در مجلسی ذکر علی بود
شنیدم عارفی فرزانه فرمود
اگر آتش به زیر پوست داریم
نسوزیم گر علی را دوست داریم
ا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود
آن قلعه گشایى كه در از قلعه خیبر
بركند به یك حمله و بگشود، على بود
آن گرد سر افراز، كه اندر ره اسلام
تا كار نشد راست، نیاسود، على بود
آن شیر دلاور، كه براى طمع نفس
برخوان جهان پنجه نیالود، على بود
این كفر نباشد، سخن كفر نه این است
تا هست على باشد و، تا بود، على بود
شاهى كه ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و كرم و جود، على بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داود ، على بود
هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود، على بود
مسجود ملایك كه شد آدم، ز على ش
آدم چو یكى قبله و مسجود، على بود
آن عارف سجاد، كه خاك درش از قدر
بر كنگره عرش بیفزود ، على بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، على بود
«ان لحملك لحمى» بشنو تا كه بدانى
آن یار كه او نفس نبى بود، على بود
موسى و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون كه بنمود، على بود
چندان كه در آفاق نظر كردم و دیدم
از روى یقین در همه موجود، على بود
خاتم كه در انگشت سلیمان نبى بود
آن نور خدایى كه بر او بود، على بود
آن شاه سرفراز، كه اندر شب معراج
با احمد مختار یكى بود، على بود
آن كاشف قرآنكهخدا در همه قرآن
كردش صفت عصمت و بستود، على بود
منسوب به مولانا جلال الدین مولوى
***************************
ما سوا ومحور مینا علسیت
شهسوار تاج کرمنا علیست
معنی والشمس نور روی اوست
معنی والیل مشکین موی اوست
دین حق با نام او کامل شده
هل اتی در شأن او نازل شده
چون خدا ایجاد غرب و شرق کرد
قبل از آن نور علی را خلق کرد
عشق با نام علی آغاز شد
با علی درهای رحمت باز شد
این حدیث دل بود تصنیف نیست
شیعه در محشر بلا تکلیف نیست
شیعه پایش در مسیر اولیاست
شیعه مولایش علی المرتضاست
هر کسی را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام علی بنهاده اند
او به بیت الله رکن قائمه است
تاج احمد افتخار فاطمه است
عشق بر حجاج احرام ولاست
کعبه ی کعبه علی المرتضاست
نوح گر در بحر از طوفان برست
مرتضی بگرفت سکان را بدست
هست او هستی به عیسی داده است
او عصا بر دست موسی داده است
اوست هدهد را غزل خوان کرده است
او سلیمان را سلیمان کرده است
او به ابراهیم احسان کرده است
اوست اتش را گلستان کرده است
آن ملاحت که به یوسف داده اند
جان یوسف از علی بستانده اند
عشق او از دل تجلا می کند
یا علی گفتن گره وا می کند
تا علی سر رشته دار کار هاست
مکتب شیعه پر از عمار هاست
یا علی گفتن رموز انبیاست
یا علی گفتن شعار مصطفاست
یا علی گفتن مرام فاطمه است
مزد هر شیعه سلام فاطمه است
پیش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حیدر هست وبس
پس سخن بی پرده گفتن بهتر است
چرخ تحت اقتدار حیدر است
تا علی فرمانده دهر است دهر
شیعه با ضد علی قهر است قهر
او نه تنها در زمین نام آور است
نام او در اسمانها حیدر است
سعی کن محشور گردی با علی
پس بگو (خوشزاد) یا هو یا علی
آنکه او فرمانروای محشر است
حیدر است و حیدر است وحیدر است
سید حسن خوشزاد
*******************
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند
قسم به ذات كبريا، ز يُمن مرتضى كند
خدا چو هست رهنمون ، مگر دگر چرا و چون
كه او كند هر آنچه را كه حكمت ، اقتضا كند
ز قدرت يداللّهى ، كسى ندارد آگهى
وسيله اش بود علىّ، خدا هر آنچه را كند
به جنگ بدر و نهروان ، علىّ است يكّه قهرمان
نِگَر كه دست حقّ عيان ، قتال اءشقيا كند
به روى دوش مصطفى ، نهد چو پاى مرتضى
نگر به بت شكستنش ، كه در جهان صدا كند
به رزم خندق و اُحد، به قتل عمرو و عبدود
خدا بدستِ دست خود، لواى حقّ به پا كند
چو افضل از عبادت خلايق است ضربتش
علىّ تواند اين عمل ، شفيع ما سوى كند
به پيشگاه كردگار، ز بس كه دارد اعتبار
ديون جمله بندگان ، تواند او اءدا كند
نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو
به منكر علىّ بگو، نماز خود قضا كند
هر آن كه نيست مايلش ، جفا نموده با دلش
بگو دل مريض خود، به عشق او شفا كند
علىّ است آن كه تا سحر، سرشك ريزد از بصر
پى سعادت بشر، ز سوز دل دعا كند
علىّ اءنيس عاشقان ، علىّ پناه بى كسان
علىّ اميرمؤ منان ، كه مدح او خدا كند
پس از شهادت نبىّ، كه را سزد به جز علىّ
كه تا به حشر آدمى ، به كارش اقتداء كند
قسيم نار و جنّتش ، ترازوى محبّتش
كه مؤ منان خويش را، ز كافران جدا كند
گهى به مَسند قضا، گهى به صحنه غزا
گهى به جاى مصطفى ، كه جان خود فدا كند
علىّ است فرد و بى نظير، علىّ مجير و دستگير
كه نام دلگشاى او، گره ز كار وا كند
ز كار قهرمانيش ، پر است زندگانيش
نگين پادشاهيش ، به سائلى عطا كند
امير كشور عرب ، ثناكنان ، دعا به لب
برد طعام نيمه شب ، عطا به بينوا كند
ز كوى شاه اولياء، كه مهر اوست كيميا
كجا روى بيا بيا، كه دردها دوا كند
حسان .
**********************
وصف علی(سعدی)
کس را چه زور و زهره که وصف علــی کند
جــــــبار در مــــــناقـب او گفت هل اتی
زور آزمـــــای قلــــعه ی خیـــبر که بـــند او
در یکـــدگر شکست بــــه بازوی لافتی
مردی که در مصاف زره زره پیش بسته بود
تا پیـش دشــمنان نکننـد پشـت بر عزا
شـــــیر خدا وصـــف در مــیدان و بحر جود
جان بخـش در نماز و جهان سوز در وقا
دیــــباچه ی مــــروت و دیــــوان مــــعرفت
لشکــــــرش فـــــتوت و ســـردار اتــقیا
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دسـت و دامان معصوم مرتضی
شب معراج(سرمست)
ای خــاک کــف پای تو بـر فــرق شــهان تــاج
ایـجـاد جـهـان امــده بـر جــود تو مـحـتــاج
از وصف سخای تو همین بس بود ای دوست
کـامـد سـر خـوان تـو نبـی در شب مـعراج
ایـمــن بــود از تــیر حـوادث بــه هــمه عـــمر
پـیـکان غـم عـشـق تـرا هـر کـه شد اماج
مـن روی تو نـادیـده نـدانـم کـه چه سان بـرد
هســتی مـرا نـام نـکـــوی تــو بــه تــاراج
خـــوش ان کـه ببـازد به قـمـاره ره عشــقـت
دین و دل و عقل و خرد و هوش چو لیلاج
کــردم نــظـر انــدر هــمـه ایــجـاد و نــدیــدم
آن را کــه بــود غـیر ره وصـل تـو مــنـهـاج
بـنـمـایی اگــر جـانـب «سرمست» نگـاهـی
مـنـصـور شـود در ره وصـل تــو چـو حـلاج
در زیـــر زلــف، روی تو بینــد گـر آفـــــتاب
بـــی پـــــرده جلـــوه گــر نشود دیگر آفــــتاب
روزی کـــه در درون دل مــــــن درآمــــــدی
بــیرون نــکرده بـود سـر از خــاور آفــــــتاب
بــی پــرده وقـــت صــبح بیـــــا بـر کنــار بـام
تــا بـاز پـس کـشد سـر از ایـن مـنظـر آفـــتاب
در محـــفلــی کــه شــمع رخــت جـلوه می کند
پـــروانـــه وار مـــی زنـــد آنــجا پــر آفتـــاب
هــر روز مـی نــهد بـه زمـیـن روی تـابنــاک
گــــویـا بـه بـوی عــاطـفــــت داور آفـــــــتاب
جـویـای کـوی کـیست که در طـی ایـن بـروج
هــــــر روز مـی رود بـه ره دیـــگـر آفــــتـاب
تــا ره بــرد بـه خـاکـــــ در شـحنــه ی نـجــف
گـــردد در آســــمان ز پـــی رهبــــر آـفتـــــاب
زیــن گــونـه بـر سپـهر بـرآمـد از ایــنکه داشت
بـر جـبــــهه داغ بـــنـدگـی حــیــــــــدر آفــــتاب
آن ســــروری کـــــه بــــهـرِ نـــمــازش ز بــاختر
آورد بـــــاز مــعــجــــزِ پــیــغــمــبــر آفـــــــتاب
ای مــــــوکـب جــلال تـو بـر چـرخ گـرم سـیـــر
در آن میـــانـه از همــــــه واپــس تـر آفــــــــتاب
جـــــز مدحــت جــلال تــو حـرف دگـــر نیـــافت
گــــردید پـــای تــا ســر ایـــن دفتـــــر آفــــــتاب
سيد و سرور بگو كيست به غير از علي
جان پيمبر بگو كيست به غير از علي
صاحب منبر بگو كيست به غير از علي
خواجه*ي قنبر بگو كيست به غير از علي
ساقي كوثر بگو كيست به غير از علي
شاه ولايت كه بود راه هدايت كه بود
عين عنايت كه بود جاي حمايت كه بود
باب رسالت كه بود نور امامت كه بود
روح سخاوت كه بود اصل شجاعت كه بود
قاتل عنتر بگو كيست به غير از علي
در همه عالم بگو كيست كه در كعبه زاد
ديده*ي حق بين نخست بر رخ احمد گشاد
فيض لعاب نبي جمله علومش بداد
يافت به طفلي ز حق خلعت رشد و رشاد
مرشد ديگر بگو كيست به غير از علي
سوره*ي ياسين به*خوان كيست امام مبين
سوره*ي تحريم نيز صالح و مومن ببين
هادي خلقان كرا گفت خداوند دين
كيست پس از مصطفي وارث تخت و نگين
صاحب افسر بگو كيست به غير از علي
دوستان سعدی از اهل بدعت ها ازش شعر نذارید لطفا
چشم.ببخشید.
تا به کی افسانه از دارا و اسکندر کنی
قصه یابد از امیرالمؤمنین حیدر کنی
گر حدیث راست می خواهی و ، گفتار درست
مدح ، باید از شه دین حیدر صفدر کنی
تا به دست و خامه ات ، یارایی مدح علی است
حیف باشد حرف دیگر ثبت در دفتر کنی
راست خواهی حق نباشد کین گهر لفظ دری
جزکه اندر حرف حق ، در صحبت دیگر کنی
وصف شاه اولیاء نعت شه مردان بیار
دفتر شعر و ادب را ، تا از او زیور کنی
خامه در نقش علی بت شکن زن ، تا بچند
خامه ی مانی تراشی ، رنده ی ازر کنی
جان تازه ، در تن افسرده می دارد شعف
در مدیحش تازه چون طبع سخن گستر کنی
ناسزایان را ستودن ، بت تراشیدن بود
خود هنر ضایع چرا ، در پیشه ی بتگر کنی
خامه فرسودن ، بمدح خواجگان جاه و مال
عمر فرسودن بود آن ، به که این کمتر کنی
با دروغی چند تا چند از ره بیم امید
از یکی افسارگیری ، بر یکی افسر کنی
شرم بادت زین هنر ، کز قول ترفتند و فریب
گوهری را پشک سازی ، پشک را گوهر کنی
شاه غزنین می رود از یاد و فتح ، سومنات
چون سخن از جنگ بدر و ، غزوه ی خیبر کنی
یا علی ، نام از ابوسفیان و فرزندش مبر
روب هان را کی سزد ، با شیر نر همبر کنی
عترت خود را پیمبر ، تالی قرآن شمرد
کار در دین بایدت ، بر گفت پیغمبر کنی
یعنی اندر حکم سنت بعد قرآن کریم
تکیه باید بر علی و عترت اطهر کنی
سرخ رویی گر ز کوثر خواستاری ، بایدت
پیروی از رسم و راه ساقی کوثر کنی
بی ولای مرتضی ، چون باد اندر چنبر است
روز و شب گر در عبادت ، پشت را چنبر کنی
چون پیمبر باب خواندش ، مر مدینه علم را
دست بیعت بایدت ، در حلقه ی آن در کنی
آنچنان باشد که گرد کعبه باشی در طواف
چون طواف مرقد آن شاه دین پرور کنی
اندر آئین جوانمردی و دینداری ، رواست
گر سر و جان در ره آئین آن سرور کنی
هر سری کان نیست اندر پای آن سرور ، براه
غبن باشد ، گر دمی از عمر با او سر کنی
گفت عارف ، در بشر روپوش کرده ست آفتاب
این کلام نغز را باید بجان باور کنی
و اندر این ره مشکلی گر پیش آید ، بایدت
حل آن از اتحاد ظاهر و مظهر کنی
ای علی مرتضی ، ای آیت حسن القضا
ای که ز اکسیر عنایت ، خاک ره را زر کنی
آفتاب اولیائی ، سایه ی لطف خدا
دوستان را سایبانی ، در وصف محشر کنی
سایه ی لطف و کرم ، از دوستانت وامگیر
ای که از داروی احسان ، چاره ی مضطر کنی
تشنه کامانیم ، ای ابر کرامت ، خوش ببار
تا گلوی خشک ما ، از آب رحمت تر کنی
تو شفیع مذنبانی و ( سنا ) غرق گناه
چشم دارد ، کش شفاعت در بر داور کنی
مدح کس گر گفته ام ، نعت توأم کفاره است
بوکه زین کفاره ام ، آسوده از کیفر کنی
یار پیامبر علی شیر دلاور علی
فاتح خیبر علی ساقی کوثر علی
مهر در خشان علی اسوه ایمان علی
عاشق جانان علی معنی رهبر علی
حجت صادق علی آدم عاشق علی
قرآن ناطق علی شهید سنگر علی
همدم مسکین علی خاطر غمگین غلی
خنده شیرین علی جلوه ی اختر علی
محزن اسرار علی غایت گفتار علی
آیت کردار علی معدن گوهر علی
جلوه اسلام علی دشمن ابهام علی
شارح احکام علی مرد سخنور علی
حد دیانت علی اصل کرامت علی
حق امامت علی مخلوق بر تر علی
اشرف انسان علی صاحب وحدان علی
یکه میدان علی میر غضنفر علی
آدم و آگاه علی محبوب در گاه علی
هم سخن چاه علی لاله احمر علی
قدرت یزدان علی حامی قرآن علی
حاکم دوران علی گرد داورعلی
قاضی عادل علی ادیب فاضل علی
انسان کامل علی خطیب منبر علی
بنده آزاد علی لطف خداوند علی
مونس فریاد علی شافع محشر علی
مونس زهرا علی یار پیغمبر علی
همدم زهرا علی یار یتیمان علی
شهید محراب علی همسر زهرا علی
مونس زهرا علی مولای در ویشان علی
قر آن ناطق علی یار پیغمبر علی
صاحب ذوالفقار علی همدم زهرا علی
پسر اعم پیغمبر علی داماد مصطفی علی
شیر دلاور علی همسر زهرا علی
صیبم شد غمت الحمدللَّه
دلم شد محرمت الحمدللَّه
من و درماندگى صد شكر یارب
من و بیش و كمت الحمدللَّه
تبارم كوثر و از طیف نورم
سرشكم زمزمت الحمدللَّه
دلم در صیقل دستت جلا یافت
فتادم در یَمَت الحمدللَّه
تو را تا وسعت رب مىپرستم
اگر مىگویمت الحمدللَّه
تویى كه ریشه هر ذوالمعالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
به دشت سینه ها اُلفت نشینم
كه مدّاح امیرالمؤمنینم
گره بند قباى مرتضایم
پى یك رشته از حبل المتینم
اگر خواهى بسوزان یا كه بردار
هر آنچه كشت كردى در زمینم
تملّك نیست حتى در حیاتم
تصرّف كن دلم را مستكینم
یمینى گم شده، اندر یسارم
یسارى نیست گشته در یمینم
غمت باده، دلم جام هلالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
مرا در ظلّ نامت آفریدند
ملائك را غلامت آفریدند
دل مؤمن اگر عرش خدا شد
دل از دارالسّلامت آفریدند
پیمبر را به وادى محبّت
گرفتار مَرامت آفریدند
تو را «المؤمنون» محتاج ذكر است
كه مصحف را كلامت آفریدند
نبوت گر چه شد پیش از امامت
تو را پیش از امامت آفریدند
مبادا سینه از شوق تو خالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
جنون آشفته موى تو باشد
لطافت لیلىِ خوى تو باشد
تماماً جز تو را تكفیر كردم
خدا در طاق ابروى تو باشد
نه اینكه ما برایت خاكساریم
نبى هم كُشته روى تو باشد
تو آن بابى كه گشتم مبتلایت
حساب و رجعتم سوى تو باشد
تو را ایزد براى خود على گفت
خدا دلداده هوى تو باشد
تو بالاتر ز هر اوج كمالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
تو را با جامههایت مىشناسند
ز تمكین گدایت مىشناسد
تو را همراه پیغمبر به معراج
ملائك از صدایت مىشناسند
تمام انبیاء حتى محمّد
خدا را با ولایت مىشناسند
نه تنها حق به تو معروف گشته
تو را هم با خدایت مىشناسند
تمام خاكهاى راهت اى یار
تواضع را ز پایت مىشناسند
تو هجرى و تو شوقى و وصالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
اگر زخم است دل، دارو تویى تو
وگر زشت است دل نیكو تویى تو
اگر كه مصطفى خُلق عظیم است
قسم بر مصطفى آن خو تویى تو
مُراد من تویى از هر اشاره
خط و خال و لب و ابرو تویى تو
به هر در مىزنم وجه تو بینم
به هر جا بنگرم، هر سو تویى تو
تو مُنْشَقْ گشته از حىِّ تعالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
نگاه نخلها چشم انتظارت
تمام مستمندان بیقرارت
امامت كن به بانوى مدینه
كه گیرد خون ز تیغ ذوالفقارت
میان خانه خود عرش دارى
كه دُخت مصطفى شد خانه دارت
تو كه خود صاحب فصل بهارى
طلوع فاطمه باشد بهارت
كنار مصطفى لب بسته ماندى
سَلونى بعد احمد شد شعارت
نباشد در ولاى تو زوالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
بده بر انتظار دیده تسكین
مرا هم بهر یك دیدار بگزین
ركوعى تازه كن سائل رسیده
نگینى لطف كن همراه تمكین
اگر نذرى میان خانه دارى
دوباره قرص نانى ده به مسكین
به وقت آن طلوعات سه گانه
دمى هم یار این شوریده بنشین
زكاتى گر دهى ما مُستحقّیم
اگر بذلى كنى گردیم تأمین
ندارم جُز شما از حق سؤالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
میان خطبهها حرفم كن ایدوست
نگاه لطف بر طَرْفم كن ایدوست
بِكن در سینهام چاه غمت را
چو آمد خونِ دل وقفم كن ایدوست
از آن خرما كه سلمان را چشاندى
كمى در بین این ظرفم كن ایدوست
وسیعم كن به شرح سینه خود
شبیه چشم خود ژرفم كن ایدوست
نگاهم جنبه خواهش گرفته
نگاهى از در لطفم كن ایدوست
تو خود بهتر ز هر رزق حلالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
كیست مولا ذات بی همتای حق
بعد حق هر كس بود شیدای حق
كیست مولا لام خلقت را هدف
عـیـن عـلـم و یـاء دریای شرف
كیست مولا دین احمد را كمال
متصل نورش به ذات لا یـزال
كیست مولا نعمت حـق را اتـم
مـعـنی تـفـسیر نـون و الـقـلم
كیست مولا قاسم نـار و جحیم
صاحب تقسیم جنات و نعیم
كیست مولا باب شـبیر و شبـر
بـر یتیمان مـهـربـانـتـر از پدر
كیست مولا نور حق را منجلی
حجت بر حـق حـق یعـنی عـلی
در ولایت حب او تكوینی است
دین منهای علی بی دینی است
بی*علی*درجسم*هستی*روح*نیست
كشتی شرع نبی را نوح نیست
بی علی قرآن كتاب بی بهاست
چون*علی*آیات*حق*را محتوا ست
بـی عـلی اسـلام تـمـثـالـی بـود
در مثل چون طبل تو خالی بود
بی علی اصل*عبادت باطل*است
بی*علی*هركس*بمیرد جاهل است
بی علی تقوی گلی بی رنگ و بوست
بـنـد گی هـمچون نماز بی وضو ست
امشب هلاکم می*کنی با کنجِ ابرو یا علیتا نیمه شب در فکرِ تو گشتم ثناگو یا علیمن کیستم؟ من چیستم؟ جز ذره*ی ناقابلیدر پیش پایت می*زند جبریل زانو یا علیگفتی به وقت مردنش هر کس تو را بیند علیمردم بیا دیدارم ای یارِ سیه مو یا علیراهم کجا؟ چاهم کجا؟ گم کرده*ام کوی تو رادل عازم روی تو شد، ره را بگو کو یا علی؟گفتم شب میلاد تو گیرم ز تو مولا مددمشکل به کارم آمده، لطفی امیر*المؤمنیندانم گره وا می*شود، با ذکر یا هو یا علیبودی تمام عمر من غمخوار و یارِ سختی*امهستی به هر زخمِ دلی، درمان و دارو یا علی
سکان زمین و آسمان است علیسلطان همه جهانيان است عليگلواژه ي منشق از علي اعلاستسر چشمه ي فيض بي كران است عليآوازه ي او ز هفت اقليم رسدمشهور به هفت آسمان است عليسر سلسله خليل عبادالرحمنآن بنده ي سر به آستان است عليبرتر ز علي رب جلي خلق نكردآقاي همه بهشتيان است علياز بعد نبي بر همه ي مخلوقاتاز جانب دوست ارمغان است علياول وصي پيمبر اعظم اوستبر دين رسول روح و جان است عليشاگرد محمد امين است ولياستاد همه پيمبران است عليدستور تمام انبيا در دستش
در معركه چشم فتنه را كور كندشمشير به فرق دشمنان است عليبا خنده مظلوم علي خشنود استويران گر ظلم پيشه گان است عليبا اشك يتيم ديده اش بارانيبا قوْتِ فقير شادمان است عليقانع به نمك و قرص ناني باشدبا اينكه نعيم آب و نان است عليآن زاهد شب كه شير روزش خوانندسالار همه دلاوران است عليآري سه طلاقه كرد دنيايي راالحق كه امام زاهدان است عليهر ذائقه با ولاي او شيرين استعطر گل و طعم زعفران است علياو را نشناخت جز خدا و احمداز بس كه لطيف و دلستان است عليآن مير مهيمني كه ما را در حشراز دوزخيان نگاهبان است عليروزي كه كسي به داد امت نرسدآنكس كه به فكر دوستان است عليامضاي شفاعت است با مهر عليدر حشر جواز مومنان است عليآرامش شيعيان عا لم مهدي استآرامش صاحب الزمان است علياز عدل علي كه مي توان گفت سخنجايي كه شهيد هر زمان است علي
ای دل بيا مناقبی از اصفيا بخوان .............. يک شمه ای ز تاج سر اوليا بخوان
با خاکيان ، کواکبيان ، آسمانيان ............... يک دم حديث کنت مع الانبيا بخوان
از مظهرالعجائب عالم نمی بدان ............. وز مظهرالغرائب حق کيميا بخوان
در مصحف خدا لقبش هل اتی ببين ................ واندر زبور نام ورا ايليا بخوان
سرمايه ولای علی را به جان بخر ................. خود را فراتر از همه اغنيا بخوان
خاک در سراچهء قنبر غلام او .................. بر ديدگان خويش چنان توتيا بخوان
نيت علی است ، حلقه علی ، ذکر ما علی است
برتر علی است ، خواجه علی ، ذوالعلی علی است
قفلی که بی کليد بود وا نمی شود .............. بيت خدا بغير خدا جا نمی شود
خانه بغير صاحب خود ره نمی دهد ............ کعبه بدون نام علی وا نمی شود
ديوار هم برای علی باز می شود ............. کاری که بهر هيچ کس امضاء نمی شود
تنها ميان بيت خدا آشنا بود ................... اين خانه غير خوبش پذيرا نمی شود
بنت اسد نه، ام اسد ، راه وا کنيد ............. جز ماده شير مادر مولا نمی شود
خلقت علی است ، قبله علی ، عشق ما علی است
فرياد کعبه هم به خدا ذکر يا علی است
مادر به زادگاه علی خيره مانده است ..... کعبه به پيشگاه علی خيره مانده است
اطراف بيت، گرد حرم، دور تا به دور ........ يک امتی به راه علی خيره مانده است
ناگه خبر رسيد که هجران به سر رسيد ...... عالم از اين پگاه علی خيره مانده است
آمد برون ز کعبه خداوند نوريان ........... مادر به روی ماه علی خيره مانده است
لبخند آشنا به پيمبر نشاط داد ............. احمد از اين نگاه علی خيره مانده است
حجاج اگر هنوز طواف حرم کنند ......... خلقت به زادگاه علی خيره مانده است
جنت علی است ، کوثر علی ، مصطفی علی است
ذکر نبی و فاطمه يا مرتضی علی است
تبريک ای خلايق سرمد علی رسيد .......... خيزيد ای سپاه محمد علی رسيد
خيزيد ای گروه رسولان به پای عشق ........ بر انبياء مبصر و ارشد علی رسيد
گيرم گواه آيهء پاگ مباهله ................ جان جهان و هستی احمد علی رسيد
بر طاق عرش بر در جنت به آسمان ......... بنوشته با خطوط زبرجد علی رسيد
سر عباد، رکن بلاد، آيه رشاد .............. مقصود را تجسم مقصد علی رسيد
عزت علی است ، شوکت علی ، جانفزا علی است
فرقان علی است ، طارق علی ، والضحی علی است
عشقش بود شراره ولی حر نار نيست ......... مهرش بود هماره غمی گه گدار نيست
نامش اگر علی است ز اعلی گرفته است .... منشق ز حی و دور ز پروردگار نيست
دست خدا، جمال خدا، ديدهء خداست ...... پس کيست آن نگار اگر کردگار نيست
ما چون مسافريم و علی ساربان عشق ..... ديگر غم و فراز و نشيب و حصار نيست
آن مجمعی که ذکر علی نيست زينتش ...... دارای هيچ منزلت و افتخار نيست
پيداست از رخی که ندارد غم علی .......... هر چند آدمی است ولی مايه دار نيست
زينت علی است ، منجی علی ، مه لقا علی است
يعسوب علی است ، قائد علی ، مقتدا علی است
سرمايه ولايت مولاست هستی ام ......... جام می ولای علی داده مستی ام
پيمانهء محبت او جرعه جرعه نيست ........ درياست باده ای که کند مست مستی ام
هيئت بهانه نيست که ميخانهء دل است ........ محکم کند به ميکده عهد الستی ام
با خصم او به غير برائت نمی شود ...... بيعت به دشمنش نکند پاک دستی ام
ما خلق برتريم که با مهر حيدريم ........ اين است رمز و راز سويدای هستی ام
دست مرا بگير علی جان هزار جای .... کز سوی توست نعمت يکتا پرستی ام
عصمت علی است ، پاکی علی ، با صفا علی است
کعبه علی است ، مکه علی و منا علی است
يت علی است ، حلقه علی ، ذکر ما علی است
برتر علی است ، خواجه علی ، ذوالعلی علی است
خلقت علی است ، قبله علی ، عشق ما علی است
فرياد کعبه هم به خدا ذکر يا علی است
جنت علی است ، کوثر علی ، مصطفی علی است
ذکر نبی و فاطمه يا مرتضی علی است
عزت علی است ، شوکت علی ، جانفزا علی است
فرقان علی است ، طارق علی ، والضحی علی است
زينت علی است ، منجی علی ، مه لقا علی است
يعسوب علی است ، قائد علی ، مقتدا علی است
عصمت علی است ، پاکی علی ، با صفا علی است
کعبه علی است ، مکه علی و منا علی است
باید که تو را حضرت منان بنویسددر حد قلم نیست که قرآن بنویسدهر دست گدایی که به سوی تو دراز استمفهوم قنوتی است که در بین نماز استسمت حرم توست دلم باز روانه((ای تیر غمت را دل عشاق نشانه))ایوان دلم خاک، طلایی بده مولاقدری به من خسته بهایی بده مولاآن چیست که در حج و طواف است...؟نشانه است((مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است))تکفیر نما عقربه ی قبله نماراچون اوست که سمت تو نشان داده خدا رااحمد(ص) به خدا غیر علی(ع) یار نمی خواستپیغمبر ما همسفر غار نمی خواسترفتند به بیراهه و خوردند به بن بست((تا بوده علی(ع) بوده و تا هست علی(ع) هست))بر اسب سوار است قیامت شده بر پادشمن به فرار است ازین حالت مولاشمشیر کشیده است که لشگر بگشایدباید برود یک تنه خیبر بگشاید«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو...مخصوص علی(ع) هست علی(ع) شیر خداوندآن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند......از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد((با خشم علی(ع) هرکه در افتاد ور افتاد))احمد(ص) زند آیا نفسی غیر علی(ع)...؟نهبالا برود دست کسی غیر علی(ع)...؟ته((من کنتُ)) که بر حیدر کرار (ع)رسیده استحقّ است و سرانجام به حقدار رسیده است
علی زیباترین نام جهان است علی ذکر لب صاحب زمان است
به کوری دو چشم اهل انکار فقط حیدر امیرالمومنین است
آنکه حق بود,قبل از خلقت آدم علیست/
آنکه دم زد تا که گِل شد حضرت آدم علیست/
---------------------------------------------------------------
نخستین نقش عالم یاعلی بود/
علی با حق و حق هم با علی بود/
چو جان در پیکر آدم دمیدند/
همان دم ذکر آدم یاعلی بود/
یکجا و ناگهانی دل می بری علی!آنقدر دلبری تو که کم کم نمی شودمن حاضرم قسم بخورم بی حضور توهـرگز بساط عشق فراهم نمی شودهر قامتی که محض ادب خم شود براتدر زیر هیچ درد و غمی خم نمی شودیوم الحساب قطعا ازعاشقان تویک تار مو نصیب جهنم نمی شودهر جا که از تو یاد شود، در خیال هاجز نقش کوهمرد مجسم نمی شوددنیا چقدر ریخت و پاش است بعد توهر کار می کنند منظم نمی شود
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نورآیینه ای آیینه ای سرتا به پا نورآیینه ای و خلق حیران صفاتتتابیده بر جان تو از ذات خدا نورچشمی که توفیق تماشای تو را داشتجسم تو را جان دیده و جان تو را نوردر حلقه ی عشاق تو ای صبح صادقبر هر لبی گل کرده «یا قدوس» ، «یا نور»قرآن وصفت سوره سوره با شکوه است«فرقان»«نبا»«یوسف»«قیامت» «هل اتی»«نور»از کعبه تا مسجد مسیر روشن توستاز آسمان تا آسمان از نور تا نورخورشیدی و بر شانه ی خورشید رفتیفریاد می زد آسمان : نور علی نورتو بوتراب و همسر تو مادر آباصل شما وصل شما نسل شما نورپایان کار دشمنان توست با نارآغاز راه دوستان توست با نوردر مدح تو چشم غزل روشن که دیده استوصف تو را از ابتدا تا انتها نور