آن شب که نبی به قاب او ادنی بودگویند که در محضر حق تنها بودبرخاست صدای آشنایی از غیبگویند که از علی نبود.... اما بود
نمایش نسخه قابل چاپ
آن شب که نبی به قاب او ادنی بودگویند که در محضر حق تنها بودبرخاست صدای آشنایی از غیبگویند که از علی نبود.... اما بود
به روی سینه های ما نوشتندبدانید ای بنی آدم سرانجاممحبان علی اهل بهشتند
در زندگیم اگر کمیتم لنگ است
یکسر به لبم علی مدد آهنگ استاز غیر علی مدد نگیرم هرگززیرا که مدد ز غیر مولا ننگ است
شیعه امشب خنده دارد بر لبشنیست جز شادی سرود و مطلبششیعه امشب یا علی گویان بودبا علی و فاطمه خندان بودشیعه اکنون شادیش گل می کندنغمه خوانی همچو بلبل می کندشیعه چشم خویش را وا کرده استاقتدا بر راه مولا کرده استخندۀ گلشن نشینان دیدنی استشادی شور آفرینان دیدنی استیاعلی در هر دو دنیا با توایمدر تبرا و تولا با توایمکاش امشب فاطمه خنده کندبار دیگر عشق را زنده کندیاعلی گلزار طاها را ببینروی لب لبخند زهرا را ببینمثل خْم همواره در جوشیم ماجام شادی باز می نوشیم مابا تو ای مهر ولایت روشنیمدشمنانت را همیشه دشمنیمشیعیانت را حمایت کن علیعیدی ما را عنایت کن علیچون وفائی پشت پا بر دف زنیمهرچه بادا باد کف بر کف زنیم
چون امشب ولادت حضرت زهراست
هر کس که به قدرت علی آگاه است
او را مدد از غیر علی اکراه استمدح علی و من گنه کار کجاوقتی که ثنا خوان علی، الله است
هر دل که بدون مهر حیدر باشد
دل نیست سرای کینه و شر باشداسلام به دین مرتضی کامل شدهر کس که نگشت شیعه کافر باشد
هر کس که و را حب علی در دل نیست
معلوم نباشد که و را نطفه ز کیست؟او را به بهشت خلد جایی نبُود
زیرا که بهشت مال یاران علی است
همین که نام تو بردم گل از گلم وا شدبرام واژه به واژه شبیه رویا شدز شوق ساحل چشمم به رنگ دریا شدخلاصه با تـو کلامم عجیب زیبا شد
هر کس بِکَند چاه برای شـــــــــیعه
تا روز ابد خودش تَهِ آن چاه است
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
در مذهب حق علی ولی الله است
آن شهنشاهي كه بحر لافتي را گوهر است
شحنه دشت نجف شاه ولايت ، حيدر است
ذات پاك مرتضي را با كسي نسبت مكن
زانكه اين آب حيات از چشمه سار ديگر است
معني قول" علي بابُها(1)" آسان مدان
كاين سخن را صد جهان معني به هر بابي در است
سّر سبحاني كه پنهانست در " ناد علي"
هم به معني مَظهرش او هم به معني مُظهر است
در ارادت اوليا را منطق او موردست
معجزات انبيا را مظهر او مصدر است
از فروغ روي او ، خورشيد ذرات جهان
هر يكي جام جم و آيينه اسكندر است
هم شراب كوثر و هم آب خضر از لطف اوست
آري آن نخل كرم هر جا بود بار آور است
پيرو شاه نجف شو، گر به كوثر مايلي
زانكه آن آب بقا را خضر راهش رهبر است
لَحْمُك لَحْمي بدان و جِسْمُكَ جِسمي(3) بخوان
تا بداني ذات حيدر از كدامين جوهر است
پا به دوش مصطفي بهر شكست بت نهاد
پايه ي قدرش نگر كز هر دو عالم برتر است
در شب جان باختن ، بر جاي احمد تكيه كرد
زانكه جاي مصطفي هم مرتضي را درخور است
پيش لطفش هشت جنت واديي باشد سراب
نزد قهرش هفت دوزخ توده خاكستر است
يا اميرالمومنين ، آني كه گر گويد كسي
نيست جز حب تو ايمان ، مومنان را باوراست
هر كه نبود ميوه حب تواش، چون چوب خشك
آتشش بايد زدن، گر خود همه عود تر است
خطبه برنامت چون خواند بلبل روح القدس
گلبن طوبي ز روي پايه چوب منبر است
بحر الطاف ترا درياي اخضر نيم موج
بلكه هر يك قطره ئي از آن چو بحر اخضر است
اي چراغ شرع و شمع دين دليل راه شو
كاندرين ظلمت سرا نور تو ما را رهبر است
كرد اهلي جان فدا بهر شهيد كربلا
و " سَقاهُم رَبُّهم"(4) مزدش شراب كوثر است
سايه ي آل علي پاينده بادا كاين پناه
سايباني از براي آفتاب محشر است