سعه علم امامت- شب هشتم دهه سوم محرم
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»مقدمهبحثی که داشتیم درباره علم امام و دو روایتی که در محضرش بود، این شد که نمی*شود خدا اطاعت کسی را واجب کند، امامی را مفروض الطاعه بکند و خبر آسمان را از او مخفی کند. دو روایت به این مضمون بود:یک روایت این بود: اگر کسی اعتقاد دارد یا اینطوری می*بیند که خدا خبر آسمان را از او مخفی کرده است، او چکار کرده است؟ حجت خودش را در مقابل خصم شکسته است. و این شیعیان، این محبین اهل بیت [نیز چنین کرده*اند].در یک نقل هم این بود که خدا اکرم و ارحم به عبادش است از اینکه اطاعت کسی را بر آن*ها واجب بکند و خبر آسمان را از آن*ها مخفی کند.قاعده کلیدر این دو روایت آن چیزی که محل بحث بود، امامی است و آن حجتی است که اطاعتش واجب است. و در این قاعده هر امامی و هر حجتی که اطاعتش واجب باشد، ظاهراً این داستان درباره*اش هست، این مطلب درباره*اش هست که آن چیزی که مردم به آن احتیاج دارند و باید به آن علم داشته باشد.ویژگی خاص رسول الله در اسراءاین آیه شریفه که آیه اول سوره مبارکه اسراء است، شأنی ویژه و خاص برای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم معرفی می*کند که این شأن، این منزلت، این منقبت خاص رسول الله است و برای هیچ کدام از انبیاء، برای هیچ کدام از اوصیای گذشته، انبیای گذشته و رسولان گذشته یک همچین شأنی را نداریم.«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً» - منزه است خدایی که سیر داد شبانه عبدش را در شب از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی. از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی این سیر کرد، حرکت شبانه داشت، چرا؟ «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا» - برای اینکه بعضی از آیات خودمان را چکار کنیم؟ به او اراده بکنیم، به او نشان بدهیم.هدف اسراء: نشان دادن آیاتخب این سیر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی مقدمه است برای اینکه آن آیات به رسول الله خدا ارائه دهد.مسجدالاقصی علیکم السلام، مسجدالاقصی طبق روایت*هایی که از امام صادق علیه السلام هست، این مسجدالاقصی که الآن معروف است، نیست. ظاهراً بنی امیه لعنت الله علیهم اجمعین این مطلب را مشهور کردند، معروف کردند که مسجدالاقصی همین جایی است که الآن خیلی معروف است، ولی مسجدالاقصی اینجا نیست. طبق روایت مسجدالاقصی در آسمان*هاست.ماهیت آیات نشان داده شدههرچه که هست، اسراء مقدمه*ای است که بعضی از آیات را خدا چکار کند؟ به رسول الله ارائه دهد. خب آن آیاتی که خدا می*خواهد به رسول الله ارائه دهد، قطعاً و یقیناً مشهود من و شما نیست، قطعاً مشهود هیچ کدام از افراد بشر نیست، ای بسا حتی مشهود انبیاء و رسل گذشته هم نباشد. چرا؟ چون این سیر، این اصطلاح فقط و فقط برای کی است؟ برای وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.نتیجه*گیری از آیه اسراءپس می*توانیم این را بگوییم که آقا خدا در این سیر چیزی را به پیامبر ارائه می*دهد، چیزی را پیامبر نشان می*دهد، به پیامبر چیزی را اعطا می*کند که این چیز، این مسئله یا به تعبیر خود قرآن بعضی از این آیات برای همه افراد قبل از رسول الله غایب دارد، برای آن*ها مشهود نیست.درست است که در این آیه شریفه از واژه غیب یا علم غیب استفاده نشده و نفرموده که ما به پیغمبر مثلاً علم غیب دادیم یا از غیب آگاهش کردیم، این واژه در آن نیست، این تعبیر از این واژه علم غیب استفاده نکرده، ولی همین که می*فرماید که بعضی از آیات هستند که در زمین ارائه نمی*شوند، در دسترس همه نیستند.تفاوت با آیات زمینیبعضی از آیات در زمین هستند، شما آیات خدا را در زمین می*بینید. پس این آیات از آیاتی نیست که مشهود ما باشد. بعضی از آیات، تعبیر معجزات مثلاً حضرت موسی علیه السلام، از معجزاتش تعبیر به آیه شده. خب آیاتی است که حضرت موسی به فرعون هم نشان می*دهد برای اینکه مؤثر کند. معلوم است که این آیات سنخش، کیفیتش از این مدل*ها نیست که فرعون بتواند ببیند یا فرعونی*ها بتوانند ببینند یا از این مدل نیست، از این سنخ نیست که مردم زمین بتوانند ببینند.شرط دیدن آیاتو خود رسول الله هم که می*خواهد این آیات به او ارائه شود، باید چکار کند؟ یک همچین حرکتی را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی باید داشته باشد تا این آیات به او ارائه شود.حالا آیات هرچه که هست، هر چیزی که مصداق آن آیات است، اما این قطع یقین، این قطعی و ۱۰۰ درصد در این آیه شریفه است که رسول الله با توجه به این سیر علمی به او داده می*شود، دارای علمی می*شود که آن علم برای همه عالم غیب است.نتیجه*گیری اولپس می*توانیم طبق این آیه شریفه بگوییم رسول الله علم به غیب دارد.خب این یک آیه که در آیه اول سوره مبارکه اسراء است. در قرآن فقط این آیه درباره اسراء پیغمبر نیست، سوره*های مختلف هم آیات مختلف هستند که درباره اسراء پیغمبر است و درباره اسراء پیغمبر سخن گفته، صحبت کرده و در آن آیات هم که نگاه می*کنیم یک نکاتی از این علمی که خدا در اسراء به پیغمبر اعطا کرده را می*بینیم.ویژگی منحصر به فرد این علمو عرض می*کنم ما شاید نتوانیم این علمی که این آیات دارد درباره پیغمبر می*فرماید، حتی به رسولان گذشته نسبت دهیم، چون این اسراء خاص وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.اللهم صل علی محمد.روایت مشهور از اسراءکه این روایت مشهور معروفی است که در این سیری که حضرت رسول به آسمان می*روند و قاب قوسین می*روند، جبرئیل تا جایی با حضرت همراه می*شوند، به جایی که می*رسند تعبیر جبرئیل که: اگر من یک بنده انگشت دیگر جلوتر بیایم، احترق - می*سوزم، آتش می*گیرم.یعنی حتی ملائکه مقرب هم آن جایی که پیغمبر توسط خداوند رفته است، راهی به آن ندارند. پس می*توانیم بگوییم که این علم، این جایگاه ویژه و خاص رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.سوره نجم و اسراءیکی از سوره*هایی که درباره اسراء بحث کرده، سوره مبارکه نجم است که نجم با یک قسم شروع شده:بسم الله الرحمن الرحیم «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَی» - قسم به نجم هنگامی که هوی می*شود. حالا هوی [معنای مختلفی دارد].قسم به نجم که چه؟ «مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی» - آن همراه شما، مصاحب شما گمراه نشد، اغوا نشد.با این قسم و با این جواب قسم شروع می*شود، آیات درباره اسراء پیغمبر صحبت می*کند.سوره تکویر و اسراءغیر از سوره مبارکه نجم، آیات آخر سوره مبارکه تکویر هم باز هم درباره اسراء پیغمبر است. و جالب است که این آیات آخر سوره مبارکه تکویر هم با قسم شروع [می*شود].آن آیات ابتدایی که خیلی هم معروف است، آن*ها که تمام بشود، آیات ۱۴-۱۵ که می*رسیم، با قسم شروع می*شود:«وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ * وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ»چهار قسم خورده می*شود به چهار موجود، به چهار موجود با عظمتی که خدا دارد به این*ها چکار می*کند؟ قسم می*خورد:«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ»که این قول رسول کریم [است]. این مطلب، حالا هرچی که در گذشته این آیه هست یا مرجع ضمیر آیه هست، حتماً قول رسول کریم است.دو آیه بعدش: «وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ» - آن مصاحب شما، آن همراه شما مجنون نیست، دیوانه نیست.چیزی بود که در نجم «إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی» مثل همان آیات، اینجا قسم خورده ولی با چهار قسم.«وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ» - پیغمبر او را دید در افق مبین، به افق مبین آن را دید.حالا هر چه که هست، کاری با آن ندارم فعلاً، چون محل بحث اینجا نیست. غرض اینکه این آیات هم مربوط به جریان اسراء پیغمبر است.آیه کلیدی: «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»یک آیه اینجا هست، آیه خیلی عجیبی است درباره شأن پیغمبر. تمام این عبارت*هایی که بعد از این قسم*ها است، تمام این آیات به تعبیر مدح پیغمبر، جایگاه پیغمبر در عالم است که هر کدام بخواهیم بحث بکنیم، خودش یک بحث مفصلی می*شود.با این آیات نمی*خواهم بحث بکنم، سریع رد می*شوم. دارد از پیغمبر تعریف می*کند، جایگاه پیغمبر چیست، چه شأنی دارد. مثلاً «ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ» - پیغمبر و عند العرش ذی قوه معرفی [می*شود]. کی معرفی می*کند؟ خدا معرفی می*کند پیغمبر ذی، دارای قوه است.خب دارای قوه است یعنی چه؟ یعنی اینکه حتماً پیغمبر در عالم یک اثری دارد، حرکتی دارد، یک فعلی دارد که خدا از او تعبیر به قوه می*کند. این کسی که دارای یک قوه است، یک توان [است].خدمت شما عرض بکنم تعبیر [در سوره کهف] این بود: «وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» یعنی یکی از شأن*های کسی که خدا او را ولی قرار داده است، این است که در عالم نقش عضد دارد، نقش عضد دارد. اینجا فقط ذی قوت عرش. خب پس این*ها هر کدامش یک شأن از شأن*های پیغمبر [است].مطاع هم پیغمبر در عالم مطاع است، یعنی همه عالم از پیغمبر باید چکار کنند؟ باید اطاعت کنند.سریع*تر رد شوم تا این آیه که محل بحث ما اینجاست و این بحث ما را هم ربط دارد. می*فرماید درباره پیغمبر:«وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»«وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» - همه این*ها را گفتم که به این آیه شریفه برسم.تفسیر «بِضَنِینٍ»«وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» - پیغمبر بر الغیب ضنین نیست. ضنین را ترجمه*اش گفته*اند یعنی بخیل نیست، بخل ندارد. یعنی پیغمبر نسبت به الغیب بخل نمی*ورزد، خساست به خرج نمی*دهد.مقابل بخل و خساست چیست؟ سخاوت است. خب نسبت به چه بخیل می*ورزد؟ پیغمبر بخیل نمی*ورزد به الغیب.یعنی الغیب چیزی است که کاملاً در اختیار پیغمبر است و کاملاً در ملک پیغمبر است. چرا؟ چون شما به کسی می*گویید بخیل، به کسی می*گویید بخل می*ورزد، به کسی می*گویید خساست به خرج می*دهد که چیزی در ملکش باشد، اجازه تصرف در آن داشته باشد و آن را چکار کند؟ نبخشد، اعطا نکند.به این شخص می*گویند: آقا چکار کرد؟ بخل ورزید. اگر یک چیزی برای من نباشد، من نسبت به آن هیچ حقی، هیچ حق تصرفی نداشته باشم، نسبت به آن هیچ نوع ملکیتی نداشته باشم، بعد هم این را نبخشم، کسی به خاطر این مطلب - مالی که برای من نیست، چیزی که برای من نیست و آن را نبخشیدم - کسی به خاطر این مطلب به من بخیل نمی*گوید