سعه علم امامت- شب ششم دهه سوم محرم
عرض شد خدمتتان که دو مطلبی که دیشب به آن اشاره شد: علم امام علیه السلام و أطهار صلوات الله علیهم أجمعین را با علم جناب خضر و حضرت موسی مقایسه کردیم.روایتی که با هم خواندیم و عرض شد خدمتتان، تعابیری که قرآن درباره آن عالم آمده، این نکته واضح است که آن شخصی که همراه حضرت موسی بود هم علم ما کان داشت هم علم ما یکون و هم علم ما هو کائن داشت که با همین موضوع بحث کردیم.عرض شد طبق این آیات شریفه این علم را حضرت موسی و خضر دارند و امام علیه السلام فرمود اگر من بین آن*ها بودم آن*ها باید از من سؤال می*کردند که آن روایت را با هم خواندیم و نکاتش را عرض کردیم.چند نکته عرض شد خدمتتان. یک روایت دیگر بود که درباره علم امام فرمود که خداوند أرأف است أرحم است أکرم است از اینکه اطاعت کسی را بر مردم واجب کند و خبر سماء را از او محجوب کند.مفهوم این حرف این است که اگر کسی بگوید خبر سماء از امام معصوم محجوب شده و خدا این علم را به آن امامی که اطاعتش واجب است نداده است، یعنی خدا را نسبت به عباد کریم و رحیم و رؤوف ندانسته است که درباره این موضوع هم صحبت شد.این روایتی که امروز می*خوانیم یک مقدار طولانی*تر است و طبعاً وقتی روایت طولانی*تر می*شود نکات قابل توجهی در آن هست. خیلی از سؤالاتی که دوستان این چند وقت می*پرسیدند، به هر حال وقتی که ما می*گوییم امام علمی دارد به ما کان، علم ما یکون دارد، علم ما هو کائن دارد، بعضی موقع*ها در ذهن ما یک پارادوکس یک تناقض پیش می*آید که اگر امام علم دارد پس چرا اینجوری عمل کرد و اصلاً چرا باید امام این کار را انجام دهد.این سؤالاتی بودند که حالا رفقا به طرق مختلف می*پرسیدند و این روایت اتفاقاً همین سؤال*ها را از امام معصوم می*پرسد تا آنجایی که وقت بشود روایت را می*خوانیم حالا انشاءالله ادامه*اش هم فردا شب خواهیم خواند.حواسمان جمع باشد به این نکته که یک عده*ای به بهانه اینکه شیعه دچار غلو نشود، آن چیزی که از مهم*ترین ویژگی*های اهل بیت هست را زیر سؤال می*برند. به بهانه چه؟ آقا مواظب باشید شما غلو نکنید.همین دیروز پریروز فکر می*کنم یک نامه یک بیانیه*ای که از سمت حوزه*های علمیه آمده، تعبیرش این بود، خیلی جالب بود که آقا تعریفی که از امامت ارائه می*دهند یا خارج شده به سمت غلو رفته. چرا؟ چون اینها در این تعریف امام را معصوم دانسته*اند یعنی بحث عصمت دیگر گفتند چه؟ بحث غلو است.شخص معروفی هم هست، اسمش را نباید بیاورم، ولی حرف اینجاست دیگر. آقا هر چیزی یک ملاکی دارد، یک معیاری دارد. بالاخره ملاک و معیارش که عقل است. ملاک معیار که آقا عقل هم بالاخره تا یک حدی عصمت را اثبات می*کند دیگر.آقایان علما و فضلا و اینها بحث کرده*اند که اگر قرار باشد امام را خدا قرار بدهد و اطاعت او را واجب کند و ما باید از او پیروی کنیم، اگر این امام معصوم نباشد نقض غرض پیش می*آید.این خیلی مطلب ساده*ای است. به قول خودمان دو تا چهار تا است. امام کسی را بفرستد که ما را هدایت کند، ما هر چه او گفت بگوییم سمعاً وطاعة، هر چه آن گفت، ولو اینکه ما جانمان را از دست بدهیم، ولو اینکه مالمان از دست برود، ولو اینکه کل دنیا را از دست بدهیم باید اطاعت کنیم دیگر.بعد این شخص معصوم هم نباشد و چه*کار کند؟ ما را به اشتباه بیندازد، اضلال ایجاد کند، گمراهی ایجاد کند. نقض غرض هم از آن کسی صادر می*شود که عالم هست و قادر هست.یعنی نقض غرض جایی اتفاق می*افتد که آن فاعل یا جاهل باشد یا عاجز باشد. خدا هم منزه از اینکه جاهل باشد یا عاجز باشد.غرض اینکه برای اینکه بیایند چه*کار کنند؟ بیایند به تعبیر ببخشید این تعبیر را به کار می*برم بتراشند. یواش یواش یواش یواش اینها هی کوچیکش کنند، کوچیکش کنند، کوچیکش کنند، تا اینکه امام معصوم نعوذ بالله نستجیر بالله بشود یکی مثل من و شما. یعنی تا اینجا باید پیش برود قضیه.لذا بهانه هم زیاد است. آقا این غلو است، این ضعیف است، آن فلان است، این تفسیر به رأی شد، بهانه هم زیاد است.بحث علم امام یک بحث خیلی مهمی است که اگر ما از علم امام کوتاه بیاییم، کوتاه بیاییم نه منظورم این است که متعصبانه روی*اش باشیم منظورم این نیست، کوتاه بیاییم یعنی اینکه ما نرویم دنبال برهانش، دقت نکنیم. اگر امام را شما از او علم را سلب کردی، به تعبیر روایت، دیگر من و هیچ فرقی با خلفای سقیفه هیچ فرقی ندارد.این روایت با این مقدمه که عرض کردم دقت کنید سندش را نمی*خوانم. همان باب که بود، باب که اهل بیت علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن دارند. روایت سوم همان باب از کتاب اصول کافی:قال سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول - زراره کناسی می*گوید از امام جعفر، از امام باقر علیه السلام این را شنیدم که امام می*فرمود:وعنده أناس من أصحابه - نزد امام افرادی از اصحاب امام نشسته بودند و امام این را می*فرمود:عجباً من قوم یتولوننا ویجعلوننا أئمة ویصفون أن طاعتنا مفترضة علیهم کطاعة رسول الله صلی الله علیه وآله، ثم یکسرون حجتهم ویقصمون أنفسهم بضعف قلوبهم.تعجب می*کنم این را امام معصوم می*فرماید، عجباً من، تعجب می*کنم از یک قومی که یتولوننا ولایت ما را قبول کرده*اند، ولایت ما را قبول کرده*اند، و یجعلوننا أئمة ما را امام قرار داده*اند یعنی قبول کرده*اند که ما چه هستیم؟ امام من الله هستیم، نه آن امام*های دیگر. قبول کرده*اند که ما ولایت داریم و ما هم چه هستیم؟ امام هستیم.ویصفون أن طاعتنا مفترضة علیهم کطاعة رسول الله - ما را اینطوری می*شناسند که اطاعت ما واجب است همان*طوری که اطاعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم واجب بود. یعنی همان*طوری که رسول الله اطاعتش واجب است اطاعت ما اهل بیت هم واجب است. ما را اینجوری می*شناسند، ما را اینطوری وصف می*کنند، اعتقادشان درباره ما این است.بعد چرا امام تعجب می*کند از این افراد؟ به این علت: ثم یکسرون حجتهم - سپس اینها می*آیند چه*کار می*کنند؟ حجت خودشان را می*شکنند، حجتشان را از بین می*برند. حجتشان بر علیه کی؟ بر علیه مخالفین، بر علیه کسانی که برای ما ولایت قبول ندارند، ما را به امامت نمی*شناسند، ما را امامی که اطاعتش واجب است نمی*دانند. خودشان حجت خودشان را از بین می*برند.یکسرون حجتهم و یقصمون أنفسهم - چه*کار می*کنند؟ خودشان را در این مخاصمه خودشان را زمین می*زنند. در این درگیری چه*کار می*کنند؟ خودزنی می*کنند. به قول ما خودشان کمر خودشان را به خاک می*مالند.چطوری؟ بضعف قلوبهم - قلب*هایشان ضعیف است. خیلی مهم است که بعضی موقع*ها بعضی از انکارهای مقامات اهل بیت به خاطر روایت می*گوید به ضعف قلوب.چه*کار می*کنند؟ فینقصونا حقنا - حق ما را چه*کار می*کنند؟ در حق ما نقص ایجاد می*کنند، حق ما را کم می*کنند.ویعیبون ذلک علی من أعطی الله برهان حق معرفتنا وتسلیم أمرنا - عیب می*گیرند این مطلب را بر کسی که خدا، خداوند اعطا کرده به او برهان حق معرفت ما را و تسلیم امر ما را.خب انگار هنوز واضح نشده امام علیه السلام از چه ناراحت است. اینجا سؤال می*پرسد:أتزعمون أن الله تبارک وتعالی افترض طاعة أولیائه علی عباده ثم یخفی عنهم أخبار السماوات والأرض؟عنایت بکنید این مطلب امام در قالب جمله سؤالی دارد می*فرماید. وقتی که حضرت دارد در قالب جمله سؤالی می*فرماید، به تعبیر ما این سؤال برای چیست؟ برای این مطلب که مطلب اینطوری که شما فکر می*کنید نیست و قطعاً این مطلب که می*گویید باطل است. دارد اینطوری می*فرماید:آیا اینطوری فکر می*کنند که خداوند بیاید چه*کار کند؟ بیاید واجب کند طاعت اولیایش را بر عبادش یا افرادی داشته باشد که اطاعتشان را خدا چه*کار کرده باشد؟ برای عبادش واجب کرده باشد.