داداش کایکو
جمعه 27 دی 92, 10:17 بعد از ظهر
برای شناختن عقل و پاسخی جامع به مباحث تبعی آن بایستی ابتدا عقل را تعریف نمود .
عقل در غرب و در متون اسلامی تعاریف و تفاسیر مختلفی دارد و هر نحله و فرقه ای یک تعریف از آن ارائه کرده است .
فلاسفه اسلامی با تصویری غلط از معنای عقل آن را مساوی تفکر گرفتند و شروع به جعل واژه هاییی چون عقل معاش عقل فعال عقل مستفاد و... که مشخص نیست بر چه مبنایی و از کدام منبع اسلامی استخراج کردند که جز انباشت اصطلاح سود دیگری ندارد .
عرفای اسلامی که از دیر باز جدالی رزگری تحت عنوان جدال عقل وعشق با فلاسفه براه انداختند که در شعر معروف "پای استدلالیان چوبین بود ، پای چوبین سخت بی تمکین بود " به صراحت موضع خود را در مورد عقل مصطلح بیان نمودند .
تعریفی دیگر تعریف متکلمین است این گروه در مقام تعریف عقل استناد به روایتی از امام صادق ع میکنند که میفر مایند : االعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ* وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان .
عقل آن (نیرویی) است که خداپرستان خدا را به وسیله*ی آن (می*شناسند و) می*پرستند ، و صالحان راه رسیدن به بهشت را به راهنماییِ آن می*پیمایند. (اصول کافی/ ج۱، ص۱۱)
این گروه با استناد به روایت فوق نتایجی را استخراج نموده اند که تعاریف فلاسفه را از دایره خارج میکند .(عرفاء که حداقل در ظاهر اعتقادی به عقل ندارند و عشق مناط مدعای انهاست )
اولا : با توجه به روایت شریف عقل ابزار میباشد و همین ابزار بودن ادعای فلاسفه مبنی بر اینکه عقل (به معنای اصطلاحی خود فلسفه که به معنای تفکر است ) مبنا و مناط است را از دایره خارج میکند .
ثانیا: با توجه به اینکه عقل وسیله ای برای عبودیت است مثبت این است که عقل نظر به ذاتش مبتنی بر عمل انسان است چراکه عبودیت اساسا بر مبنای عمل انسان است و این عقل نظری فلاسفه را از دایره خارج میکند مضاف بر اینکه عقل عملی نیز در تقریرات این گروه به جهت ابهام در مفردات عقل مردود است .
امتکلمین برای اثبات مدعای خود استناد به حدیث شریف جنود عقلو جهل ( کتاب اصول کافی، کتاب العقل) مینمایند . این حدیث ابتدا به خصوصیات یا لشکریان عقل و جهل مبپردازد که که به تعبیری تکمله تعریف ماهوی عقل است که در حدیث قبل گذشت و در حقیقت حدیث جنود عقل به حمل ذو هو عقل را توصیف میکند .
در اخر حدیث شریف عبارتی آورده میشود که فتح باب مباحث مخلتفی در مورد عقل میشود در عبارتی معصوم ع میفرمایند :" پس تمام اين صفات (هفتاد و پنجگانه) كه لشكريان عقلند جز در پيغمبر و جانشين او و مؤمنى كه خدا قلبش را بايمان آزموده جمع نشود اما دوستان ديگر ما برخى از اينها را دارند تا متدرجا همه را دريابند و از لشكريان جهل پاك شوند آنگاه با پيغمبران و اوصياءشان در مقام اعلى همراه شوند و اين سعادت جز با شناختن عقل و لشكريانش و دورى از جهل و لشكريانش بدست نيايد"
شاید بتوان از گزاره فوق به این نتیجه رسید که گروهی وجود دارند که در مرتبه عقل کاملند و عده ای دیگر(محبین) دارای مراتبی از عقل میباشند که قابلیت تکامل داردتا مرتبه ای که در معیت عقلاءقرار گیرند .
شرح برداشت :
با توجه به متن روایت جنود عقل به طور تام و تمام منحصر در پیغمبر و جانشین او و مومنی که قلبش به ایمان ازموده شده جمع میباشد و احتمالا " و " در این عبارت به معنای ترتب ذاتی است به این معنا که عقل در حاق معنای خود در وجود مقدس پیغمبر (ص) جمع شده است. سپس در ائمه هداه ع و سپس در دیگر انبیاء ع وجود دارد .از فهوای صفات ذکر شده، در مرتبه عقل کامل ،مشخصا عصمت عقلاءنیز قابل برداشت است چرا که عاری از جنود جهل بوده و در مرتبه عقل محض میباشند .
اما عقل در محبین مقول به تشکیک است ودارای سعود و نزول . چراکه در این مرتبه شخص همچنان در حال نزاع با جنود جهل است و همین موجب نوسان در میزان عقلانیت او خواهد شد تا جایی که به غلبه عقل بر جهل می انجامد و فرد را به مرتبه عقل کامل نزدیک میکند بطوری که قابلیت معییت با عقلاء(منظور افراد در مرتبه عقل کامل )در او ایجاد میکند .
نکته : مرتبه عقلانیت محبین در حاق معنای خود معیت است نه عینیت و الحاق . به دیگر سخن محبین هیچ گاه به مرتبه انبیائ ومعصومین ع نمیرسند چراکه عصمت وجه ممیزه این بزرگواران از دیگر مخلوقات است .
مباحث تبعی :
اگر انچه افراد عادی از آن برای استدلال کردن ،ادراک محسوسات ومسائلی از این قبیل استفاده میکنند عقل نیست پس چه مکانیزمی به آنها در این امر کمک میکند ؟
سوال مطرح شده سوال مهمی است چرا که یک خلائ تا به اینجای بحث پدید آمده که افرادی که به مرتبه عقلاء نرسیده اند در چه وضعیت و جایگاهی قرار دارند واگر عقل غیر آنچیزی است که تا بحال دانسته ایم این خلاء چگونه پر میشود ؟
بایستی پاسخ گفت که آنچه به ما در آنالیز اتفاقات محیطی ، استدلال کردن و ادارک محسوسات از آن استفاده میکنیم کمک میکند فکر است نه عقل .
فرق اساسی بین تفکرو تعقل وجود دارد و قوی ترین شاهد بر این مدعا ایات قران است که دسته ای انسان را به تفکر و دسته ای به تعقل دعوت میکند . انچه در عالم فکر میگذرد صرفا ذهنیست قوه تفکر منحصرابه ما قدرت انالیز کردن و درک محسوسات و مبوب کردن دریافتی ها(مواد) را میدهد اگر مواد صحیح به قوه تفکر ارجاع داده شود نتیجه صحیح حاصل میشود و اگر مواد فاسد ارجاع داده شود مغالطه لازم می اید .
مضاف بر اینکه انچه غیر مصوم از اطراف خود انتزاع میکند به جهت اینکه همواره علم او ناقص است و به همه چیز محیط نیست امکان افساد مواد وحصول مغالطه وجود دارد .بنا بر این متفکرین اسلامی همواره بایستی دستاورد های فکردی خودر را به قرآن و عترت ارائه دهند تا از مغالطه در امان باشند .
عقل در غرب و در متون اسلامی تعاریف و تفاسیر مختلفی دارد و هر نحله و فرقه ای یک تعریف از آن ارائه کرده است .
فلاسفه اسلامی با تصویری غلط از معنای عقل آن را مساوی تفکر گرفتند و شروع به جعل واژه هاییی چون عقل معاش عقل فعال عقل مستفاد و... که مشخص نیست بر چه مبنایی و از کدام منبع اسلامی استخراج کردند که جز انباشت اصطلاح سود دیگری ندارد .
عرفای اسلامی که از دیر باز جدالی رزگری تحت عنوان جدال عقل وعشق با فلاسفه براه انداختند که در شعر معروف "پای استدلالیان چوبین بود ، پای چوبین سخت بی تمکین بود " به صراحت موضع خود را در مورد عقل مصطلح بیان نمودند .
تعریفی دیگر تعریف متکلمین است این گروه در مقام تعریف عقل استناد به روایتی از امام صادق ع میکنند که میفر مایند : االعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ* وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان .
عقل آن (نیرویی) است که خداپرستان خدا را به وسیله*ی آن (می*شناسند و) می*پرستند ، و صالحان راه رسیدن به بهشت را به راهنماییِ آن می*پیمایند. (اصول کافی/ ج۱، ص۱۱)
این گروه با استناد به روایت فوق نتایجی را استخراج نموده اند که تعاریف فلاسفه را از دایره خارج میکند .(عرفاء که حداقل در ظاهر اعتقادی به عقل ندارند و عشق مناط مدعای انهاست )
اولا : با توجه به روایت شریف عقل ابزار میباشد و همین ابزار بودن ادعای فلاسفه مبنی بر اینکه عقل (به معنای اصطلاحی خود فلسفه که به معنای تفکر است ) مبنا و مناط است را از دایره خارج میکند .
ثانیا: با توجه به اینکه عقل وسیله ای برای عبودیت است مثبت این است که عقل نظر به ذاتش مبتنی بر عمل انسان است چراکه عبودیت اساسا بر مبنای عمل انسان است و این عقل نظری فلاسفه را از دایره خارج میکند مضاف بر اینکه عقل عملی نیز در تقریرات این گروه به جهت ابهام در مفردات عقل مردود است .
امتکلمین برای اثبات مدعای خود استناد به حدیث شریف جنود عقلو جهل ( کتاب اصول کافی، کتاب العقل) مینمایند . این حدیث ابتدا به خصوصیات یا لشکریان عقل و جهل مبپردازد که که به تعبیری تکمله تعریف ماهوی عقل است که در حدیث قبل گذشت و در حقیقت حدیث جنود عقل به حمل ذو هو عقل را توصیف میکند .
در اخر حدیث شریف عبارتی آورده میشود که فتح باب مباحث مخلتفی در مورد عقل میشود در عبارتی معصوم ع میفرمایند :" پس تمام اين صفات (هفتاد و پنجگانه) كه لشكريان عقلند جز در پيغمبر و جانشين او و مؤمنى كه خدا قلبش را بايمان آزموده جمع نشود اما دوستان ديگر ما برخى از اينها را دارند تا متدرجا همه را دريابند و از لشكريان جهل پاك شوند آنگاه با پيغمبران و اوصياءشان در مقام اعلى همراه شوند و اين سعادت جز با شناختن عقل و لشكريانش و دورى از جهل و لشكريانش بدست نيايد"
شاید بتوان از گزاره فوق به این نتیجه رسید که گروهی وجود دارند که در مرتبه عقل کاملند و عده ای دیگر(محبین) دارای مراتبی از عقل میباشند که قابلیت تکامل داردتا مرتبه ای که در معیت عقلاءقرار گیرند .
شرح برداشت :
با توجه به متن روایت جنود عقل به طور تام و تمام منحصر در پیغمبر و جانشین او و مومنی که قلبش به ایمان ازموده شده جمع میباشد و احتمالا " و " در این عبارت به معنای ترتب ذاتی است به این معنا که عقل در حاق معنای خود در وجود مقدس پیغمبر (ص) جمع شده است. سپس در ائمه هداه ع و سپس در دیگر انبیاء ع وجود دارد .از فهوای صفات ذکر شده، در مرتبه عقل کامل ،مشخصا عصمت عقلاءنیز قابل برداشت است چرا که عاری از جنود جهل بوده و در مرتبه عقل محض میباشند .
اما عقل در محبین مقول به تشکیک است ودارای سعود و نزول . چراکه در این مرتبه شخص همچنان در حال نزاع با جنود جهل است و همین موجب نوسان در میزان عقلانیت او خواهد شد تا جایی که به غلبه عقل بر جهل می انجامد و فرد را به مرتبه عقل کامل نزدیک میکند بطوری که قابلیت معییت با عقلاء(منظور افراد در مرتبه عقل کامل )در او ایجاد میکند .
نکته : مرتبه عقلانیت محبین در حاق معنای خود معیت است نه عینیت و الحاق . به دیگر سخن محبین هیچ گاه به مرتبه انبیائ ومعصومین ع نمیرسند چراکه عصمت وجه ممیزه این بزرگواران از دیگر مخلوقات است .
مباحث تبعی :
اگر انچه افراد عادی از آن برای استدلال کردن ،ادراک محسوسات ومسائلی از این قبیل استفاده میکنند عقل نیست پس چه مکانیزمی به آنها در این امر کمک میکند ؟
سوال مطرح شده سوال مهمی است چرا که یک خلائ تا به اینجای بحث پدید آمده که افرادی که به مرتبه عقلاء نرسیده اند در چه وضعیت و جایگاهی قرار دارند واگر عقل غیر آنچیزی است که تا بحال دانسته ایم این خلاء چگونه پر میشود ؟
بایستی پاسخ گفت که آنچه به ما در آنالیز اتفاقات محیطی ، استدلال کردن و ادارک محسوسات از آن استفاده میکنیم کمک میکند فکر است نه عقل .
فرق اساسی بین تفکرو تعقل وجود دارد و قوی ترین شاهد بر این مدعا ایات قران است که دسته ای انسان را به تفکر و دسته ای به تعقل دعوت میکند . انچه در عالم فکر میگذرد صرفا ذهنیست قوه تفکر منحصرابه ما قدرت انالیز کردن و درک محسوسات و مبوب کردن دریافتی ها(مواد) را میدهد اگر مواد صحیح به قوه تفکر ارجاع داده شود نتیجه صحیح حاصل میشود و اگر مواد فاسد ارجاع داده شود مغالطه لازم می اید .
مضاف بر اینکه انچه غیر مصوم از اطراف خود انتزاع میکند به جهت اینکه همواره علم او ناقص است و به همه چیز محیط نیست امکان افساد مواد وحصول مغالطه وجود دارد .بنا بر این متفکرین اسلامی همواره بایستی دستاورد های فکردی خودر را به قرآن و عترت ارائه دهند تا از مغالطه در امان باشند .