tana
یکشنبه 08 دی 92, 12:43 قبل از ظهر
استاد نجم الدین طبسی تعریف می کرد که روزی با یک وهابی بحثم شد. بعد از چند دقیقه از من پرسید شما شیعه هستید یا سنی ؟
گفتم: سنی
گفت: ایرانی و سنی ؟
گفتم: بله
برای اینکه اطمینان کند گفت: بگو خلفای بعد از پیغمبر کیا هستند؟
گفتم: سیدنا ابوبکر صدیق گفت: احسنت . بعدش ؟ گفتم: سیدنا عمر . گفت: احسنت. بعدش ؟ گفتم: سیدنا علی
گفت: پس عثمان چی شد؟ گفتم: عثمان را مردم از خلافت خلع کردند
گفت: به مردم چه ربط دارد که خلیفه را برکنار کنند؟
گفتم: به مردم چه ربط دارد که خلیفه تعیین کنند؟
گفت: تو رافضی هستی
به خدا دلبر دلهاست تعجب نکنید
بخدا شاه دو دنیاست تعجب نکنید
آری او شافع فرداست تعجب نکنید
همه ی هستی زهراست تعجب نکنید
گفتم: سنی
گفت: ایرانی و سنی ؟
گفتم: بله
برای اینکه اطمینان کند گفت: بگو خلفای بعد از پیغمبر کیا هستند؟
گفتم: سیدنا ابوبکر صدیق گفت: احسنت . بعدش ؟ گفتم: سیدنا عمر . گفت: احسنت. بعدش ؟ گفتم: سیدنا علی
گفت: پس عثمان چی شد؟ گفتم: عثمان را مردم از خلافت خلع کردند
گفت: به مردم چه ربط دارد که خلیفه را برکنار کنند؟
گفتم: به مردم چه ربط دارد که خلیفه تعیین کنند؟
گفت: تو رافضی هستی
به خدا دلبر دلهاست تعجب نکنید
بخدا شاه دو دنیاست تعجب نکنید
آری او شافع فرداست تعجب نکنید
همه ی هستی زهراست تعجب نکنید