PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آيا كوروش كبير ذوالقرنين است ؟



mohammad ashrafi
چهارشنبه 01 خرداد 92, 04:00 بعد از ظهر
آیا این درست است که میگویند کوروش(پادشاه ایران)ذوالقرنین بوده؟

mohammad ashrafi
پنجشنبه 02 خرداد 92, 06:06 بعد از ظهر
ممنون میشم جواب دهید!!!

hamed
جمعه 03 خرداد 92, 11:12 قبل از ظهر
روایاتی در مورد ذوالقرنین:

1- در کتاب کمال الدین به سند خود از اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت:
ابن الکواء در محضر على (ع) هنگامى که آن جناب بر فراز منبر بود برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین ما را از داستان ذو القرنین خبر بده، آیا پیغمبر بوده و یا ملک؟ و مرا از دو قرن او خبر بده آیا از طلا بوده یا از نقره؟
حضرت فرمود: نه پیغمبر بود، و نه ملک. و دو قرنش نه از طلا بود و نه از نقره. او مردى بود که خداى را دوست مى داشت و خدا هم او را دوست داشت، او خیرخواه خدا بود، خدا هم برایش خیر مى خواست، و بدین جهت او را ذو القرنین خواندند که قومش را به سوى خدا دعوت مى کرد و آنها او را زدند و یک طرف سرش را شکستند، پس مدتى از مردم غایب شد، و بار دیگر به سوى آنان برگشت، این بار هم زدند و طرف دیگر سرش را شکستند، و اینک در میان شما نیز کسى مانند او هست.

2- حضرت امام باقر(ع) میفرمایند: هیچ یک از انبیا بعد از نوح (ع) به مقام پادشاهی نرسیدند مگر چهار نفر از آن ها که عبارت اند از : ذوالقرنین که نامش عیاش است، داود، سلیمان و یوسف. ذوالقرنین بر سراسر شرق و غرب عالم حکم راند و محدوده حکومت داود و سلیمان منطقه شامات تا اصطخر را شامل میگشت و یوسف نیز بر مصر و بیابان های اطراف آن حکومت میکرد.

خصال شیخ صدوق ، جلد 1 صفحه 248

3- حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: بزرگترین ملوک روی زمین چهار نفرند. دو نفر از آن ها که مومن و معتقد بودند، عبارت اند از سلیمان بن داود و ذوالقرنین و دو نفر دیگر که کافر و بدکیش بودند نمرود و بخت النصر هستند و نام اصلی ذوالقرنین عبدالله بن ضحاک بن معبد است.

خصال شیخ صدوق، جلد 1، صفحه 255

حامد
شنبه 04 خرداد 92, 09:57 قبل از ظهر
در نتیجه کسانی که در کتاب های تفسیری خود ذوالقرنین کوروش معرفی کرده اند به این روایات توجه نکرده اند

mohammad ashrafi
شنبه 04 خرداد 92, 11:02 قبل از ظهر
کتاب تاریخ سال اول راهنمایی کوروش را ذوالقرنین معرفی کرده.

اما کوروش انسان خوبی بوده یا نه؟

ذاکری
شنبه 04 خرداد 92, 12:34 بعد از ظهر
آقا hamed سلام شما اول روایت از امیر المومنین (ع) آوردید که فرمودند : ذوالقرنین نه از نه پیغمبر بود، و نه ملک. بعد دو روایت بعد آورید که ذوالقرنین از انبیا بعد از نوح (ع) به مقام پادشاهی رسید و آوردید که بزرگترین ملوک روی زمین است آیا روایت اول با روایات دومی وسومی تناقض ندارد ؟

با تشکر

hamed
شنبه 04 خرداد 92, 02:46 بعد از ظهر
سلام

در مورد تناقض بین سه حدیثی که آورده شد:
من توی کتابی که الان اسمش دقیق یادم نیست و هدیه ش دادم، در ادامه روایتی که از امام علی علیه السلام آوردم این جمله را هم داشت که پس از بار دوم که ضربتی به سرش زدند باز هم بعد از مدتی مجدد خداوند او را زنده کرد ( برای بار سوم ) و این بار به شرق و غرب عالم حکومت کرد.
اما چون این کتاب رو الان ندارم که منبع دقیقش رو بررسی کنم و از طرفی در کتاب علل الشرایع تنها همون بخشی از حدیث که در پست قبلی آوردم بود، صحیح نبود که حدیث رو صرفا طوری که به یاد داشتم و بدون بررسی منبع و بدون منبع معتبر بیارم، پس فقط همون بخشی که توی کتاب علل الشرایع آمده بود رو نقل کردم.

بنا بر این اگر اون حدیث به صورتی که در آن کتاب نقل شده بود بخش ادامه ش صحیح و معتبر باشه در هر سه حدیث به ملک بودن و پادشاهی ذوالقرنین اشاره شده و تضادی با هم ندارند.

در ضمن در کتاب الخصال شیخ صدوق، جلد 1 صفحه 248 هم این طور آمده که :

شیخ صدوق(رحمه الله علیه) مى‏فرمايد: « ذوالقرنين در حقيقت يكى از بندگان صالح خداوند بود و اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) فرمودند: "وَ فِيكُم مِثلِهِ" يعنى مانند ذوالقرنين هم اينك در ميان شما زندگانى مى‏كند و منظور ايشان وجود مقدس خودشان است. چرا كه بر ايشان نيز مانند ذوالقرنين دو ضربه فرود آمد و دو بار فرقَش شكافته شد. يك طرف فرق سر ايشان از ضربت عمر ابن عبدود در روز جنگ خندق یا احزاب، شكافته شد و طرف ديگر به ضربت عبدالرحمن ابن ملجم مرادی(لعنة الله عليه ) كه با همين ضربت دومى شهيد گرديد. و ذوالقرنين حاكمى است كه از طرف خداوند مبعوث گشته است و در سلك رسولان و پيامبران نمى‏باشد، همچنان كه طالوت اين گونه بود.

بنا بر این نقل هم میشه گفت که تضادی در سه حدیث ذکر شده نیست.

mohammad ashrafi
شنبه 04 خرداد 92, 02:51 بعد از ظهر
اما من در روایتی شنیدم که ذوالقرنین بنده صالح خدا بوده.

ehsan_8665
یکشنبه 05 خرداد 92, 08:22 بعد از ظهر
و نام اصلی ذوالقرنین عبدالله بن ضحاک بن معبد است.

خصال شیخ صدوق، جلد 1، صفحه 255

از این قسمت حدیث میشه برداشت کرد که چون اسم ذوالقرنین کورش نبوده پس ذوالقرنین کوروش کبیر نیست؟

mohammad ashrafi
چهارشنبه 15 خرداد 92, 01:03 قبل از ظهر
شیخ صدوق(رحمه الله علیه) مى‏فرمايد: « ذوالقرنين در حقيقت يكى از بندگان صالح خداوند بود و اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) فرمودند: "وَ فِيكُم مِثلِهِ" يعنى مانند ذوالقرنين هم اينك در ميان شما زندگانى مى‏كند و منظور ايشان وجود مقدس خودشان است. چرا كه بر ايشان نيز مانند ذوالقرنين دو ضربه فرود آمد و دو بار فرقَش شكافته شد. يك طرف فرق سر ايشان از ضربت عمر ابن عبدود در روز جنگ خندق یا احزاب، شكافته شد و طرف ديگر به ضربت عبدالرحمن ابن ملجم مرادی(لعنة الله عليه ) كه با همين ضربت دومى شهيد گرديد. و ذوالقرنين حاكمى است كه از طرف خداوند مبعوث گشته است و در سلك رسولان و پيامبران نمى‏باشد، همچنان كه طالوت اين گونه بود.

با سلام و تشکر از شما آقا حامد.

یه سوالی داشتم:در ابتدای روایت فرموده ذوالقرنین بنده صالح خدا بوده که میتواند هر شخص صالحی باشد برای مثال سلمان فارسی یا ابن عباس عموی پیغمبر.
اما در اوخر روایت فرموده ذوالقرنين حاكمى است كه از طرف خداوند مبعوث گشته است و در سلك رسولان و پيامبران نمى‏باشد، همچنان كه طالوت اين گونه بود.
ایا این دو حرف با هم تناقض ندارند؟

reza
چهارشنبه 15 خرداد 92, 05:31 بعد از ظهر
... ابتدای روایت فرموده ذوالقرنین بنده صالح خدا بوده که میتواند هر شخص صالحی باشد برای مثال سلمان فارسی یا ابن عباس عموی پیغمبر.
اما در اوخر روایت فرموده ذوالقرنين حاكمى است كه از طرف خداوند مبعوث گشته است و در سلك رسولان و پيامبران نمى‏باشد، همچنان كه طالوت اين گونه بود.
ایا این دو حرف با هم تناقض ندارند؟

سلام

چرا باید بنده ی صالح خدا بودن با حاکم بودن مانند طالوت تناقض و تضاد داشته باشه؟
طبق نقلی که از شیخ صدوق آمده به نظر من تناقضی در این نقل دیده نمیشه. مخصوصا که الان وقتی به منبع این نقل مراجعه کردم در کتاب الخصال کل این نقل پشت سر هم و در یک جا اومده.

شما در مورد آقای x مثلا از من سوال میپرسید که کی بود؟ ( البته بلا تشبیه! صرفا جهت تصور این مساله در زمان جاری ) میگم آقای x یکی از بندگان صالح خدا بود و .... در ادامه ی توضیحاتم هم میگم حاکم فلان جا بود. در این صحبت تناقضی دیده نمیشه. میشه؟
درسته که بنده ی صالح خدا میتونه به خیلی ها که حاکم نبودن اطلاق بشه ولی چرا بنده ی صالح خدا بودن نمیتونه در کنار "حاکمی که از طرف خدا مبعوث شده " قرار بگیره و چرا تناقض داره؟

mohammad ashrafi
پنجشنبه 16 خرداد 92, 11:12 قبل از ظهر
چرا باید بنده ی صالح خدا بودن با حاکم بودن مانند طالوت تناقض و تضاد داشته باشه؟
طبق نقلی که از شیخ صدوق آمده به نظر من تناقضی در این نقل دیده نمیشه. مخصوصا که الان وقتی به منبع این نقل مراجعه کردم در کتاب الخصال کل این نقل پشت سر هم و در یک جا اومده.

شما در مورد آقای x مثلا از من سوال میپرسید که کی بود؟ ( البته بلا تشبیه! صرفا جهت تصور این مساله در زمان جاری ) میگم آقای x یکی از بندگان صالح خدا بود و .... در ادامه ی توضیحاتم هم میگم حاکم فلان جا بود. در این صحبت تناقضی دیده نمیشه. میشه؟
درسته که بنده ی صالح خدا میتونه به خیلی ها که حاکم نبودن اطلاق بشه ولی چرا بنده ی صالح خدا بودن نمیتونه در کنار "حاکمی که از طرف خدا مبعوث شده " قرار بگیره و چرا تناقض داره؟
با سلام و ممنون از شما.
در روایات به طور صریح فرموده ذوالقرنین بنده صالح خدا بوده.و در اخر روایت نیز فرموده حاکم بوده.
در روایت نیامده که ذوالقرنین در کنار حاکم قرار میگیرد.