PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امامت انتصاب یا انتخاب!!!!



mostafahem
دوشنبه 12 فروردین 92, 09:26 قبل از ظهر
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً (36احزاب) و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستاده‏اش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهىِ آشكارى گرديده است.

خداوند در قرآن تصمیم گیری در بعضی از امور را به هیچ عنوان در اختیار مردم قرار نمی دهد.در آیه ای که در بالا آمده است خداوند می فرماید هیچ مرد و زن مومنی در اموری که خداوند و رسولش به آن فرمان می دهند اختیاری ندارند. بدین معنی که نمی توانند به تصمیم و امر خودشان عمل نمایند و در انتهای آیه خداوند کسانی را که امر خدا و رسولش را تبعیت نمی کنند قطعا در گمراهی آشکاری می داند که سرانجامشان دوزخ می باشد.

mostafahem
دوشنبه 12 فروردین 92, 09:28 قبل از ظهر
از جمله اموری که خداوند در قرآن دستورش را فقط به خود و رسولش محدود کرده انتخاب جانشن خداوند در روی زمین می باشد.

وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30بقره) و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.

در آیه که ذکر شده خداوند قرار دهنده خلیفه(جانشین)بر روی زمین است.در این آیه صفت جاعل(قرار دهنده) به خداوند نسبت داده شده یعنی از صفات خداوند جعل خلیفه بر روی زمین می باشد.از دیگر نکات این آیه اختیار نداشتن ملائکه در تعیین خلیفه می باشد زیرا خداوند بعد از اعتراض آنها می فرمایند من چیزی می دانم که شما نمی دانید.و این علم تنها در نزد خدا است.

mostafahem
دوشنبه 12 فروردین 92, 09:32 قبل از ظهر
قرار دادن خلیفه و جانشین بین انسان ها برروی زمین در جای جای قرآن فقط تحت اختیار خداوند و یا رسولش گذاشته شده است.به آیه زیر دقت فرمایید:

يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26سوره ص) اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‏] گردانيديم پس ميان مردم به حقّ داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى‏روند، به [سزاى‏] آنكه روز حساب را فراموش كرده‏اند عذابى سخت خواهند داشت‏.

در این آیه خداوند به حضرت داود می فرمایند که ای داود ما تو را خلیفه بر روی زمین قرار دادیم پس بین مردم به حق داوری کن یعنی داوری کردن و قضاوت کردن فقط تحت اختیار جانشینی است که خداوند برای مردم تعیین می کند و کس دیگری صلاحیت رفع اختلاف بین مردم را ندارد.

حسین
دوشنبه 12 فروردین 92, 09:36 قبل از ظهر
مگه این آیه در مورد آفرینش انسان و قرار دادن انسانها روی زمین نیست؟! و مشخصا حضرت آدم ع. ؟! من تا الان فکر میکردم اینجوریه. اما الان میرم از تفسیر برهان روایات ذیلش رو میارم.

حامد
دوشنبه 12 فروردین 92, 09:50 قبل از ظهر
انی جاعل فی الارض خلیفه
بحث جعل الهی در مورد خلافت است و آیه اول هم اذا قضی امرا....می فرماید جایی که خداوند امریو جعل دارد هیچ کس را در مقابل آن اختیاری نیست مثل ملائکه آیه سوم هم دقت کنید بحث جعل در باره خلافت است
لذا قرآ« خلافت را جعل الهی معرفی می کند که کسی را یارای رسیدن به آن نیست

حسین
دوشنبه 12 فروردین 92, 10:00 قبل از ظهر
سوال من اینه که منظور از انی جاعل فی الارض خلیفه مگه منظور انسان و یا حضرت آدم ع نیست؟!

mostafahem
دوشنبه 12 فروردین 92, 10:08 قبل از ظهر
در بعضی از آیات ما نظاره گر آن هستیم که این امر تعیین خلیفه از طرف رسول که متصل به وحی می باشد انجام می پذیرد.

وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ (142سوره اعراف) و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با دَه شب ديگر تمام كرديم. تا آنكه وقت معينِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد. و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت: «در ميان قوم من جانشينم باش، و [كار آنان را] اصلاح كن، و راه فسادگران را پيروى مكن.»

در این آیه حضرت موسی وقتی فقط برای 30 روز می خواهد قوم خودش را ترک کند برادرش هارون را به امر خداوند جانشین خود قرار می دهد و این بخاطر آنست که خداوند در ادامه آیه عدم حضور جانشین را تبعیت قوم از راه مفسدین معرفی می نمایند.

حسین
دوشنبه 12 فروردین 92, 10:09 قبل از ظهر
رفتم تفسیر برهان رو هم دیدم. ذیل این آیه خیییییل حدیث داریم. اما من که چیز زیادی دستگیرم نشد. تقریبا هیچی.

mostafahem
دوشنبه 12 فروردین 92, 10:11 قبل از ظهر
در جواب آقا حسین بگم که برداشتی که ما از آیه 30 سوره بقره داشتیم ربطی به این مطلب نداره که این آیه درباره خلافت حضرت آدم(ع) صحبت می کند یا انسان.

بحث سر جعل خلیفه از جانب خدا می باشد

اما این موضوع که همه انسان ها جانشین خداوند در رو ی زمین هستند مطلبی بی اساس و باطلی می باشد

حسین
دوشنبه 12 فروردین 92, 10:25 قبل از ظهر
با تشکر. لطفا پس در یک پست جدید بفرمایید منظور از این آیه چیه؟ و اینکه انسان خلیفة الله هست یا نیست قضیه اش چیه؟

حامد
دوشنبه 12 فروردین 92, 11:03 قبل از ظهر
تنها کسی که در این آیه مصداق خلیفه است انبیا و اوصیای ایشان هستند نه همه مردم و انسان ها

حسین
دوشنبه 12 فروردین 92, 09:27 بعد از ظهر
در سایر آیات چی؟ کلاً پس غیر انبیاء و اوصیاء، خلیفه خدا روی زمین نیستند نه؟

ehsan_8665
سه شنبه 13 فروردین 92, 12:54 قبل از ظهر
با تشکر از mostafahem از این پست ها
اگر آیات دیگه ای هم در انتصابی بودن امامت و خلافت در قران هست بیارید ممنون میشم
این آیاتی که آوردید منو یاد این حدیث انداخت که فرمودند : من لم یعرف امرنا من القران لم یتنکب الفتن ترجمه :هرکس امر ولایت ما اهل بیت رو از قران نشناسد از فتنه ها بیرون نمیرود.
ان شا الله همه کسانی که در احیای امر اهل بیت زحمت میکشند شامل این دعای امام صادق علیه السلام هستن که فرمودند رحم الله عبدا احیا امرنا:خدا رحمت کند بنده ای را که امر ولایت ما اهل بیت را زنده میکند
یا امیر المومنین

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 10:04 قبل از ظهر
سلام با آقا احسان عزیزم
چشم بنده این بحث و آیات رو ادامه خواهم داد به شرطی که شما و آقا حسین و آقا حامد در این بحث همینطور مشارکت کنید

تا به جاهای خوبی برسیم

ehsan_8665
سه شنبه 13 فروردین 92, 11:17 قبل از ظهر
تنها کسی که در این آیه مصداق خلیفه است انبیا و اوصیای ایشان هستند نه همه مردم و انسان ها
میشه لطفا دلیل خودتون رو برای این چیزی که فرمودید بگید تا بیشتر استفاده کنیم
ممنون

ehsan_8665
سه شنبه 13 فروردین 92, 11:20 قبل از ظهر
انی جاعل فی الارض خلیفه
بحث جعل الهی در مورد خلافت است و آیه اول هم اذا قضی امرا....می فرماید جایی که خداوند امریو جعل دارد هیچ کس را در مقابل آن اختیاری نیست مثل ملائکه آیه سوم هم دقت کنید بحث جعل در باره خلافت است
لذا قرآ« خلافت را جعل الهی معرفی می کند که کسی را یارای رسیدن به آن نیست
خوب این واضحه که خلافت جعل الهی اما دلیل اینکه فقط مخصوص انبیا و اوصیا چیه؟

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 11:47 قبل از ظهر
آقا حسین و آقا احسان دقت کنن بحث داره خوب پیش می ره!
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (آیه55 سوره نور)
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند.

اهل عامه این آیه را دست آویز خود کرده می گویند با توجه به این آن سه ملعون خلیفه هستند زیرا آیه می فرماید خداوند به کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده داده که آنها جانشینان او خواهد شد در روی زمین.

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 11:48 قبل از ظهر
چند نکته در آیه ای که آمده است:

اول آنکه اهل عامه می گویند خداوند به مومنین وعده خلافت داده است پس خلافت ظاهرا بنابر نظریه آنها شامل عموم مومنین می شود

دوم آنکه ظاهر آیه باز هم انتخاب خلیفه را بر منحصر در خداوند می داند و ادعای اول ما را باز هم ثابت می کند.

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 11:50 قبل از ظهر
سوال آقا احسان و آقا حسین با توجه به این آیه و آیه دیگری که خواهم آورد قوت بیشتری خواهد گرفت

اما من می خوام خودتون ببینید با توجه فقط به ظاهر آیات مصداق خلیفه منحصر در انبیاء و اوصیاء هست رو متوجه می شین

ممنون

حسین
سه شنبه 13 فروردین 92, 12:08 بعد از ظهر
من تفسیر آیه اخیر (نور 55) رو توی البرهان دیدم. در بعضی احادیث ذکر شده که آیه درباره ائمه صلوات الله علیهم اجمعین هستش، در بعضی در شأن امیرالمومنین و اولاد معصومین ایشان، در بعضی در شأن حضرت حجت و در بعضی در شأن حضرت حجت و اصحابشون.
که ظاهرا توی این بحث کاری به تفسیر و روایات ذیل آیات نداریم (اگه داریم بفرمایید)

اما سوالی که برای من پیش اومده اینه که وقتی خداوند در جاهای دیگه قرآن میفرمایند که ائمه معصوم هستند و رجس از اونها دفع (نه رفع) شده، دیگه چه نیازی به وعده دادنه؟!! چرا نفرموده که آنها خلفا هستند. و به جاش فرموده به آنها وعده خلافت میدهیم!

درضمن من از ظاهر آیه همون برداشتی رو میکنم که اهل عامه میکنن. یعنی خلافت وعده ای هستش که با توجه به این آیه و آیات قبلی به همه مومنین وعده داده شده.

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 12:17 بعد از ظهر
فعلا بحث ما با روایات نیست.

در قرآن آیه داریم که وعده خداوند حق هست.یعنی خداوند وعده ای را که می دهد عین حقیقت هست.پس باتوجه به این آیه فرقی نمی کنه که خداوند وعده بده یا اعلام کند ایشان خلیفه هستن

وعده خداوند عین حق هست.

اما شما هنوز به سوال من جواب ندادین چه جوری میشه از ظاهر این آیه 55 سوره نور فهمید که شامل خلافت همه مومنین و یا اون ملعونین نیست؟

حسین
سه شنبه 13 فروردین 92, 12:26 بعد از ظهر
منکه دارم برعکس جواب شما رو میدم! میگم به نظر من اتفاقا ظاهر آیه نشون میده که خلافت وعده هستش که به تمام مومنین داده شده!!!

درضمن در مورد جواب اولی که به من دادی باید عرض کنم ما اجازه تفسیر آیه به آیه رو نداریم.

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 02:27 بعد از ظهر
اولا اینکه ما داریم با مخالف بحث می کنیم در بحث با مخالف جواز آیه به آیه رو داریم.می تونید برید تحقیق کنید.(احتجاجات اصحاب خاص ائمه با عامه)

دوما شما روی همه آیه دقت نکردید اتفاقا یک همه مومنین رو در بر نمی گیره(ادامه آیه رو بخونین) دوم اینکه اگر همه مومنین خلیفه باشند پس اولا امیر المومنین هم باید باشه دوما همه باید از همدیگر تبعیت کنیم سوما عامی ها هم نباید از خلافاشون تبعیت می کردن چون هرکسی خودش هم خلیفه هست.

حالا چی!؟؟؟

حسین
سه شنبه 13 فروردین 92, 06:29 بعد از ظهر
منو شما داریم با هم بحث میکنیم! من از جایگاه مخالفین با شما بحث نمیکنم. اول جواب منو بده! بعد با هم روی جواب مخالفین کار میکنیم! بنابراین جواب منو باید بدون استفاده از تفسیر آیه با آیه بدی لطفا.

در مورد دوما هم باید بگم من وقتی آیه رو تا آخر هم میخونم باز به نظرم میتونه شامل همه مومنین باشه. لطفا دقیقا بگید منظورتون چیه از دقت در ادامه آیه؟!

در مورد استدلال آخر حرفی ندارم. یعنی تسلیم هستم. اما واقعا استدلال جالبی نیست. شایدم من درست نفهمیدم.

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 06:55 بعد از ظهر
حتی اگه از آیه و روایت هم استفاده نکنیم وعده خداوند مانند وعده انسان ها نیست عین حقیقت می ماند

اما اینکه مصداق مومنین در این آیه چه کسانی هستن رجوع می کنیم به ادامه آیه:

وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً

یعنی بعد از خلافت مومنین در زمین دین آنها در زمین مسقر خواهد شد و هیچ خوفی وجود نخواهد داشت

که این مطلب تا به حال اتفاق نیافتاده است و در زمان خلافت آن ملعونین امنیت بدون ترس و خوف در زمین اتفاق نیافتاده است.

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 06:56 بعد از ظهر
حالا نقلی از تفسیر جامع که البته این نقل روایت نیست فقط استدلال هست می پردازیم:

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 06:57 بعد از ظهر
اگر مقصود آیه خليفه أبو بكر و عمر و عثمان باشد اين هم صحيح نيست چون پروردگار اين استخلاف را بخود نسبت و حواله فرموده چنانكه خلفائى كه پيش از ايشان بودند خداى تعالى تعيين نموده مانند آدم كه در باره او ميفرمايد إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً و داود كه فرمود يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ و هرون كه فرمود اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي و بديهى است كه خلافت أبو بكر و عمر و عثمان باتفاق كل از جانب خدا نبوده و نصى در باره خلافت آنها از طرف پروردگار يا رسولش نازل نشده چه اگر نصى بود احتياج باجماع و اختيار امة نبود و بمشورت در شورى و بيعت گرفتن از مردم حاجت نبود و اگر در حق آنها دعوى نصى كنند باطل است زيرا اثبات خلافت در ميان مسلمين از دو قسم بيرون نيست يا باختيار و اجماع امة است و اينقول عامه است و يا بنص خدا و رسول است اينقول و اعتقاد خاصه است و آنانكه بنص قائلند جز امير المؤمنين عليه السلام و فرزندان گرامش را خليفه نميدانند

mostafahem
سه شنبه 13 فروردین 92, 06:58 بعد از ظهر
ادامه از تفسیر جامع:
و از اين بيانات واضح شد كه مراد از خليفه در آيه أبو بكر و عمر و عثمان نميباشد چه آنها را خداوند تعيين نكرده علاوه اسلام كه دين پسنديده خدا است در عهد ايشان بر ساير اديان غالب نشد و تبديل خوف و هراس با من و آرامش حاصل نگرديد و ستايش و پرستش خداوند بدون شايبه شرك و ريا تحقق نيافت آنروز اسلام بر ساير اديان غلبه خواهد كرد و مؤمنين از ترس دشمنان ايمن شوند كه پيغمبر اكرم عليه السلام فرمود
يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما
پس آيه وارد نشده مگر در باره خلافت و امامت حجة بن الحسن قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه پيغمبر اكرم باو بشارت داده و احاديث بسيار وارد شده در آنكه آيه شريفه در حق آنحضرت نازلشده و ظهور آنحضرت است‏.

حسین
چهارشنبه 14 فروردین 92, 08:53 قبل از ظهر
خیلی عالی بود. ولی دو چیز با روابات ذیل این آیه نمیخونه:

1- من هم نگفتم وعده خدا نعوذ بالله حقیقت نیست! اما گفتم اینکه یک نفر خلیفه باشه با اینکه یک نفر خلیفه بشه فرق میکنه.

بنابراین این آیه باید در مورد کسانی که هنوز خلیفه نشدن و با خلیفه شدنشون دینشون بر سایر ادیان مستولی میشه صدق کنه که همونطوری که به درستی هم استدلال شد حضرت حجت عج می باشند.

2- بنابراین نمیتونه در مورد سایر ائمه باشه. ولی در بعضی روایات اومده که در شأن امیرالمومنین علیه السلام و اولاد معصومین ایشان است.

mostafahem
چهارشنبه 14 فروردین 92, 02:14 بعد از ظهر
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26سوره ص) اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‏] گردانيديم پس ميان مردم به حقّ داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى‏روند، به [سزاى‏] آنكه روز حساب را فراموش كرده‏اند عذابى سخت خواهند داشت‏.

نکته مهم دیگری که در آیه 26 سوره ص می باشد این است که به حکم خدا خلیفه باید بین مردم حکمرانی کند و نباید در این حکمرانی تابع هوای نفس خود باشد(وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏) زیرا طبق ادامه آیه چنین کسی باعث گمراه کردن مردم خواهد شد و چنین کسی عذاب شدیدی در انتظار اوست(إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ ) پس نتیجه اینکه خلیفه باید در حکمرانی معصوم باشد.

mostafahem
چهارشنبه 14 فروردین 92, 02:15 بعد از ظهر
خیلی عالی بود. ولی دو چیز با روابات ذیل این آیه نمیخونه:

1- من هم نگفتم وعده خدا نعوذ بالله حقیقت نیست! اما گفتم اینکه یک نفر خلیفه باشه با اینکه یک نفر خلیفه بشه فرق میکنه.

بنابراین این آیه باید در مورد کسانی که هنوز خلیفه نشدن و با خلیفه شدنشون دینشون بر سایر ادیان مستولی میشه صدق کنه که همونطوری که به درستی هم استدلال شد حضرت حجت عج می باشند.

2- بنابراین نمیتونه در مورد سایر ائمه باشه. ولی در بعضی روایات اومده که در شأن امیرالمومنین علیه السلام و اولاد معصومین ایشان است.

در جوای آقا حسین بگم که اگر به بحث رجعت دقت کنید مسئله حل می شود

حسین
چهارشنبه 14 فروردین 92, 07:13 بعد از ظهر
با تشکر از حسن توجه شما به پیشرفت بحث و پاسخ به سوالات و رفع شبهات

باید عرض کنم دو تا پست آخر عالی بود

احسنت! دقیقا من بحث رجعت رو از قلم انداخته بودم که مثل یک حلقه گم شده توی زنجیر بوده! حالا همه چی با هم جوره!

ممنون

mostafahem
چهارشنبه 14 فروردین 92, 09:16 بعد از ظهر
ممنون از شما آقا حسین شما در این بحث خیلی مهم بنده رو خیلی کمک کردین

اما به تمام اهالی سایت باید عرض کنم این تاپیک یکی از مهمترین تاپیک ها می باشد به دلیل این که دفاع از کیان شیعه که همان ولایت و خلافت امیر المومنین(ص) می باشد است.

بنابراین اهالی سایت بدانند که اگر در این بحث شرکت نکنند به ضررشان خواهد بود

ehsan_8665
پنجشنبه 15 فروردین 92, 03:37 بعد از ظهر
من از دو آیه اخیر و بحث پیرامونش این رو متوجه شدم که ابوبک و عمر و عثمان نمیتونن مصداق اون آیه وعد الله الذین امنوا.... باشند و اون آیه طبق ظاهرش فقط میتونه درباره امام زمان باشد چون هنوز ادامه ی آیه محقق نشده
و طبق آیه آخر که بحث حضرت داوود مطرحه اثبات میشه که خیفه باید معصوم باشه
اگر نکته دیگه ای بوده که من متوجه نشدم بگید اگرنه هم ادامه بدید....
ممنون

ABASS
پنجشنبه 15 فروردین 92, 06:10 بعد از ظهر
از جمله اموری که خداوند در قرآن دستورش را فقط به خود و رسولش محدود کرده انتخاب جانشن خداوند در روی زمین می باشد.

وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30بقره) و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.

در آیه که ذکر شده خداوند قرار دهنده خلیفه(جانشین)بر روی زمین است.در این آیه صفت جاعل(قرار دهنده) به خداوند نسبت داده شده یعنی از صفات خداوند جعل خلیفه بر روی زمین می باشد.از دیگر نکات این آیه اختیار نداشتن ملائکه در تعیین خلیفه می باشد زیرا خداوند بعد از اعتراض آنها می فرمایند من چیزی می دانم که شما نمی دانید.و این علم تنها در نزد خدا است.

با سلام خدمت دوستان گلم ,شرمنده دیر رسیدم من این تاپیک و ندیده بودم,
و اما بعد:
با توجه به آیه بالا :1-آیا در آن لحظه مگه مصداق آیه حضرت آدم نیست پس چرا فرشتگان اعتراض میکنن؟
2-آیا بقیه انسانها نیز در آن موقع خلق شده اند؟
3-علم فرشتگان به اینکه انسان در زمین فساد میکند وخونها میریزد از کجاست؟
4-منظور خداوند از اینکه من به چیزی علم دارم که شما نمیدانید چیست؟(آیا حدیثی ذیل این قسمت داریم؟)
5-در این آیه ملایکه به جانشین اعتراضی ندارن که حالا در اختیارشون باشه یا نباشه(اصلا محدوده اختیارات فرشتگان تا کجاست؟البته میدونم ربطی به این تاپیک نداره اما اگه شد در یک تاپیک دیگه بحث کنید)آنها به حضور انسان در زمین اعتراض دارن
6-فرشتگان حالا که علم دارن که انسان در زمین خون میریزد چرا علم به این ندارن که در زمین انسانهایی نیز خدا را از مسیرش عبادت میکنن و خداوند در زمین جانشینانش انسانهای مومن و صالح هستن و خداوند را به خاطر اونها تحصین کنن؟

ABASS
پنجشنبه 15 فروردین 92, 06:25 بعد از ظهر
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26سوره ص) اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‏] گردانيديم پس ميان مردم به حقّ داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى‏روند، به [سزاى‏] آنكه روز حساب را فراموش كرده‏اند عذابى سخت خواهند داشت‏.

نکته مهم دیگری که در آیه 26 سوره ص می باشد این است که به حکم خدا خلیفه باید بین مردم حکمرانی کند و نباید در این حکمرانی تابع هوای نفس خود باشد(وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏) زیرا طبق ادامه آیه چنین کسی باعث گمراه کردن مردم خواهد شد و چنین کسی عذاب شدیدی در انتظار اوست(إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ ) پس نتیجه اینکه خلیفه باید در حکمرانی معصوم باشد.

در نتجه گیری شما فرمودید(به حکم خدا خلیفه باید بین مردم حکمرانی کند و نباید در این حکمرانی تابع هوای نفس خود باشد)اما من فکر میکنم به این صورت عصمت اثبات نمیشود چرا که شخص میتواند معصوم نباشد اما در حکمرانی از هوا وهوس خود تبعیت نکند...
من فکر میکنم آیه دو قسمت داره 1- درمیان مردم به حق داوری کن(عصمت در حکمرانی) 2-در تمام امور زندگیت (چه امور شخصی وچه امور حکمرانی )از هوای نفس خود پیروی نکن(عصمت در کل امور)
چرا که مردم از شخصی که عصمت در امور خودش هم ندارد و در زندگیش خطا واشتباه میکند پیروی نمیکنن...

حسین
پنجشنبه 15 فروردین 92, 07:00 بعد از ظهر
عباس جان واقعا نکته ها و سوالات خیلی ثشنگی رو در آوردی که به دهن من نمیرسید اما سوالی بود که نمیدونستم چجوری مطرحش کنم
در مورد آیه اول (حضرن آدم) که بسیار کامل بودن سوالات
در مورد آیه دوم (حضرت داوود) هم دقیقا به نظر من هم عصمت از این آیه اثبات نمیشه. خداوند فقط فرموده اند به حق حکم کن و از هوای نفست پیروی نکن! نفرموده اند که تو معصوم هستی، یا خواهی شد، یا باید معصوم باشی یا خلیفه باید معصوم باشد!

mostafahem
جمعه 16 فروردین 92, 09:04 قبل از ظهر
با تشکر شدید از دوستان خودم آقا احسان آقا عباس و آقا حسین که عنایت ویژه ای به این بحث نشون دادند
من سوالات شما رو دانه دانه به بحث خواهم گذاشت فقط خواهشم این است که در بحث دنبال بدست آوردن مطلب حق باشیم نه صرف بحث کردن
بعضی از شوالات عزیزان بسیار مهم است که پاسخ دادن به آنها دقت بالایی لازم دارد.
من با این سوال آقا عباس بحث رو ادامه می دم.


5-در این آیه ملایکه به جانشین اعتراضی ندارن که حالا در اختیارشون باشه یا نباشه(اصلا محدوده اختیارات فرشتگان تا کجاست؟البته میدونم ربطی به این تاپیک نداره اما اگه شد در یک تاپیک دیگه بحث کنید)آنها به حضور انسان در زمین اعتراض دارن

mostafahem
جمعه 16 فروردین 92, 09:13 قبل از ظهر
نکته اول اینکه ما از آیه 30 سوره بقره مطلب اصلی که بیان کردیم جعل خلیفه از طرف خداوند بود که دقیقا خلاف آن چیزی است که عامه می گویند.

نکته دوم اینکه ما اصلا به اعتراض ملائکه کاری نداریم هرچند بعدا روی آن هم بحث خواهیم کرد.اما با توجه به سیاق ظاهر آیه و حتی آیات بعد(بعدا بحث خواهیم کرد)

اینکه نکته واضح است که خداوند در جعل خلیفه نظر ملائکه رو دخیل نکردن و انحصار جعل خلیفه فقط به خداوند مربوط شده.

نکته خیلی مهم دیگر اینکه ملائکه که در آیه بعدی یعنی آیه 31 که اظهار نداشتن علم کافی می کنند بدین معناست که کسی می تواند خلیفه تعیین کند که

علم داشته باشد.

mostafahem
جمعه 16 فروردین 92, 09:26 قبل از ظهر
شیخ صدوق(ره) در مقدمه کتاب کمال الدین و تمام نعمه ذیل بحث درباره آیه 30 سوره بقره می گوید:

"وجه دیگر آن است که فرشتگان با همه فضیلت و عصمتی که دارند صلاحیت انتخاب امام را نداشتند تا آنکه خداوند خود متصدی آن گردید و نه ایشان و به این اختیار بر

عامه خلایقش احتجاج فرمود که ایشان را راهی در اختیار کردن خلیفه نیست، زیرا فرشتگان خدا با همه صفا و وفا و پاکدامنیشان چینین اختیاری نداشتند......

در اين صورت انسان با همه بى‏خردى و نادانيش، چگونه و با چه صلاحيّتى‏ مى‏تواند امام را انتخاب كند. احكام غير امامت، مثل نماز و زكات و حجّ و غيره را بنگريد؛ آيا خداى تعالى آن احكام را به مردم

واگذاشته است؟ مسلّما در اين احكام مردم حقّ اختيار و انتخاب ندارند، پس چگونه مسأله امامت و خلافت را كه جامع همه احكام و حقايق است، به مردم واگذاشته است."

البته اینو بگم که قول شیخ صدوق حجت نیست فقط به استدلال دقت کنید..

mostafahem
جمعه 16 فروردین 92, 09:27 قبل از ظهر
اگه جواب کامل شد بفرمایید بریم سراغ سوال های بعدی؟؟؟؟؟

ABASS
جمعه 16 فروردین 92, 04:28 بعد از ظهر
ممنون بابت پاسخ این سوال ,البته سوال من این بود که فرشتگان در ثیاق آیه کلا به حضور انسان در روی زمین اعتراض دارن,بحث سر این نیست که حالا انسان ها روی زمین رفتن یا میخوان برن پس چه کسی را از بین آنها به عنوان خلیفه انتخاب کنیم و چون فرشتگان علم به این موضوع ندارن پس خداوند انتخاب خلیفه را به عهده بگیرد,اصلا این موضوع (به نظر من) در محدوده اختیارات فرشتگان نیست (یا عامیانه تر چه ربطی به اونا داره)بحث انسانها اینه که این موضوع به ما ربط داره و به زندگی ما و به دنیای ما پس ما هم باید نظر بدیم,حالا اینجا باید اثبات بشه که چرا ما خودمون نمیتونیم یکی را انتخاب کنیم؟

mostafahem
دوشنبه 19 فروردین 92, 04:53 بعد از ظهر
آقا عباس نکته مهم این هست که ما مبنای بحثمان آیات قرآن هست.بر طبق آیه ای که در اولین پست آمد

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبينا

ترجمه:و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستاده‏اش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهىِ آشكارى گرديده است‏

در امری که خداوند و فرستادگانش فرمان دهند هیچ مرد و زن مومنی اختیار ندارد.

از آنجا که در آیه 30 سوره بقره و دیگر آیات آمده در پست های گذشته جعل خلیفه مختص به خداوند شده است،پس هیچ انسانی در برگزیدن خلیفه اختیار ندارد زیرا تصمیم درباره این امر

اختصاص داده شده به خداوند.پس نظریه اهل عامه که انتخاب خلیفه را توسط خلق جایز می دانند باطل می باشد.

mostafahem
دوشنبه 19 فروردین 92, 04:54 بعد از ظهر
اگر این مطلب هم حل شد بریم سراغ سوال های بعدی شما و آقا حسین

حسین
دوشنبه 19 فروردین 92, 08:14 بعد از ظهر
جواب این سؤال که عالی بود. با تشکر از شما.

هم با استدلال ثابت شد که علمش نزد خداست و انسانها با علم ناقصشون نمیتونن خلیفه انتخاب کنند و خداوند مسئله با هاین مهمی رو رها نکرده!

هم با استفاده از قرآن ثبات شد که ما باید تعبداً (بدون چون و چرا و بنده وار) این مطلب رو که تعیین کننده خلیفه فقط خداوند است رو بپذیریم.

mostafahem
سه شنبه 20 فروردین 92, 11:38 بعد از ظهر
در نتجه گیری شما فرمودید(به حکم خدا خلیفه باید بین مردم حکمرانی کند و نباید در این حکمرانی تابع هوای نفس خود باشد)اما من فکر میکنم به این صورت عصمت اثبات نمیشود چرا که شخص میتواند معصوم نباشد اما در حکمرانی از هوا وهوس خود تبعیت نکند...
من فکر میکنم آیه دو قسمت داره 1- درمیان مردم به حق داوری کن(عصمت در حکمرانی) 2-در تمام امور زندگیت (چه امور شخصی وچه امور حکمرانی )از هوای نفس خود پیروی نکن(عصمت در کل امور)
چرا که مردم از شخصی که عصمت در امور خودش هم ندارد و در زندگیش خطا واشتباه میکند پیروی نمیکنن...


ع
در مورد آیه دوم (حضرت داوود) هم دقیقا به نظر من هم عصمت از این آیه اثبات نمیشه. خداوند فقط فرموده اند به حق حکم کن و از هوای نفست پیروی نکن! نفرموده اند که تو معصوم هستی، یا خواهی شد، یا باید معصوم باشی یا خلیفه باید معصوم باشد!

با توجه به آیه
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26سوره ص) اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‏] گردانيديم پس ميان مردم به حقّ داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى‏روند، به [سزاى‏] آنكه روز حساب را فراموش كرده‏اند عذابى سخت خواهند داشت‏.

قبول دارید که کسیکه خداوند به عنوان خلیفه معرفیش کرده نباید غیر از حق حکم کند؟

اگر خلیفه حتی احتمال آن برود که ممکن است غیر حق حکم کند آیا سخن خدا باطل نمی شود؟

mostafahem
سه شنبه 20 فروردین 92, 11:41 بعد از ظهر
خلیفه باید کسی باشد که حتی احتمال خطا هم در حکم دادنش نباشد در غیر اینصورت آیه باطل است.

و نیز خلیفه باید ادعای این مطلب را هم داشته باشد.

چه کسانی در تاریخ ادعای این مطلب یعنی به حق حکم کردن و اشتباه نکردن را داشته اند؟

ehsan_8665
چهارشنبه 21 فروردین 92, 12:42 قبل از ظهر
از mostafahem تشکر ویژه ای به خاطر این بحث قشنگی کرد دارم که درباره ی امر اهل بیت در قران انقدر خوب و جامع بحث رو جلو میبره
من لم یعرف امرنا من القران لم ینکب الفتن

حسین
چهارشنبه 21 فروردین 92, 08:46 قبل از ظهر
خلیفه باید کسی باشد که حتی احتمال خطا هم در حکم دادنش نباشد در غیر اینصورت آیه باطل است.

و نیز خلیفه باید ادعای این مطلب را هم داشته باشد.

چه کسانی در تاریخ ادعای این مطلب یعنی به حق حکم کردن و اشتباه نکردن را داشته اند؟

نه من قبول ندارم! چرا آیه باطل بشه؟! خداوند فرموده به حق حکم کن، اون هم ممکنه به حق حکم نکنه! این اختیار رو داره! فقط از فرمان خدا تخلف کرده! حرف خدا و آیه که باطل نمیشه!

حامد
چهارشنبه 21 فروردین 92, 12:32 بعد از ظهر
یعنی فقط می تونید عصمت را در افعالی که از روی عمد انجام می دهد ثابت کنید اما اگر سهوا اشتباه کرد چه ؟؟؟اشکالی که ندارد خلیفه خدا باشد و سهوا اشتباه کند اگر این را قبول کردید عصمت اثبات نمی شود
اگر بخواهیم به حسین کمک کنیم باید بگم در باره حضرت داود خداوند اشتباه در قضاوت را در قران اورده است
و بقیه کسانی که خلیفه خداوند بوده اند مثل حضرت موسی در کشتن قبطی یا حضرت یوسف که شیطان یاد خدا را از و می برد
یا پیامبر اسلام که قرآن بارها مورد مواخذه قرار داده است مثلا فرموده :
عفی الله عنک لم اذنت لهم توبه 42
البته این ها من خودم قبول ندارم برای اینکه بحث داغ بشه مطرح کردم
تنور استدلال باید گرم بمونه

حسین
پنجشنبه 22 فروردین 92, 01:07 قبل از ظهر
:lol: بابا من از این بالاتر رو هم دارم میگم! میگم اصلا خدا که اینجا نفرموده اون اشتباه نمیکنه! فرموده به حق حکم کن! من میگم اصلا شاید شیطون گولش زد یا دلش نخواست اصلا از خدا اطاعت کنه به هر دلیلی! اونم از روی عمد تازه! نه سهواً ! آیه که غلط نمیشه! حضرت داوود گناه کرده!

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:05 بعد از ظهر
:lol: بابا من از این بالاتر رو هم دارم میگم! میگم اصلا خدا که اینجا نفرموده اون اشتباه نمیکنه! فرموده به حق حکم کن! من میگم اصلا شاید شیطون گولش زد یا دلش نخواست اصلا از خدا اطاعت کنه به هر دلیلی! اونم از روی عمد تازه! نه سهواً ! آیه که غلط نمیشه! حضرت داوود گناه کرده!

من یک سوال خیلی مهم از آقا حسین می پرسم در ظاهر این آیه خداوند در چه امری حضرت داود را جانشین خودش در زمین قرار داده؟

جواب این سوال رو که به من بدین متوجه میشین که اگر حضرت داود در حکم دادن بین مردم عصمت نداشته باشه آیه باطل میشه یا نه؟

اما یک سوال دیگر هم از آقا حسین می پرسم که خداوند در بین مردم حکم می کند که اختلاف بین مردم رفع بشه و نزاعی صورت نگیره

سند سخن هم آیات دیگر قرآن هست. حالا امکان داره خداوند به چیزی در اختلافات مردم حکم کند که اختلاف بیشتر شود؟

خداوند مخالف تفرقه و اختلاف است شاهد این مدعا آیات زیادی از قرآن می باشد.

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:12 بعد از ظهر
یعنی فقط می تونید عصمت را در افعالی که از روی عمد انجام می دهد ثابت کنید اما اگر سهوا اشتباه کرد چه ؟؟؟اشکالی که ندارد خلیفه خدا باشد و سهوا اشتباه کند اگر این را قبول کردید عصمت اثبات نمی شود


اما در جواب این قسمت از سخن حامد جان عرض کنم که اگر شما هم به سوالی که از حسین جان پرسیدم جواب بدید سوال شما هم حل میشه

به این مطلب دقت کنید که اگر خداوند در حکم دادن و قضاوت کردن در نزاع های بین مردم کسی را جانشین خودش قرار بدهد او سهوا در حکم دادن دچار اشتباه بشود

فعل خداوند به زیر سوال می رود و حکمت حضرت حق باطل می گردد.چرا که اشتباه در حکم دادن با توجه به ادامه آیه باعث ضلالت می شود حتی سهوا آن.

اشتباهی که حامد عزیز کرده این است که به عرض بنده دقت نکردید من فقط عصمت را با توجه به ظاهر آیه در حکم دادن بیان کردم در مابقی اعمال انشاالله در ادامه با توجه به

آیات دیگر بحث خواهد شد.

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:14 بعد از ظهر
اگر بخواهیم به حسین کمک کنیم باید بگم در باره حضرت داود خداوند اشتباه در قضاوت را در قران اورده است
و بقیه کسانی که خلیفه خداوند بوده اند مثل حضرت موسی در کشتن قبطی یا حضرت یوسف که شیطان یاد خدا را از و می برد
یا پیامبر اسلام که قرآن بارها مورد مواخذه قرار داده است مثلا فرموده :
عفی الله عنک لم اذنت لهم توبه 42
البته این ها من خودم قبول ندارم برای اینکه بحث داغ بشه مطرح کردم
تنور استدلال باید گرم بمونه

در باره این قسمت از بیانات آقا حامد اجازه می خواهم که تمام آیاتی که درباره قضاوت کردن حضرت داود(ع) از سوره ص هست را بیاورم تا مطلب کاملا واضح شود

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:17 بعد از ظهر
اگر بخواهیم به حسین کمک کنیم باید بگم در باره حضرت داود خداوند اشتباه در قضاوت را در قران اورده است
و بقیه کسانی که خلیفه خداوند بوده اند مثل حضرت موسی در کشتن قبطی یا حضرت یوسف که شیطان یاد خدا را از و می برد
یا پیامبر اسلام که قرآن بارها مورد مواخذه قرار داده است مثلا فرموده :
عفی الله عنک لم اذنت لهم توبه 42
البته این ها من خودم قبول ندارم برای اینکه بحث داغ بشه مطرح کردم
تنور استدلال باید گرم بمونه

در باره این قسمت از بیانات آقا حامد اجازه می خواهم که تمام آیاتی که درباره قضاوت کردن حضرت داود(ع) از سوره ص هست را بیاورم تا مطلب کاملا واضح شود

در ضمن آیه ای که ذکر کردید آیه 43 سوره توبه هست نه 42

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:21 بعد از ظهر
....وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ(17)
... بنده ما را كه داراى امكانات [متعدّد] بود به ياد آور آرى، او بسيار بازگشت‏ كننده [به سوى خدا] بود. (17)

داستان از این آیه شروع می شود.که در این آیه حضرت داود بسیار بازگشت کننده معرفی شده(هواستان باشد که مگر حضرت داود خطاهایی کرده که بسیار باز گشت کننده است؟)

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:23 بعد از ظهر
إِنَّا سَخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشىِ‏ِّ وَ الْاشْرَاقِ(18)

وَ الطَّيرَْ محَْشُورَةً كلُ‏ٌّ لَّهُ أَوَّابٌ(19)

وَ شَدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الخِْطَابِ(20)
ما كوه‏ها را با او مسخّر ساختيم [كه‏] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مى‏كردند. (18)

و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم‏] همگى [به نواى دلنوازش‏] به سوى او بازگشت‏كننده [و خدا را ستايشگر] بودند. (19)

و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلامِ فيصله‏دهنده عطا كرديم. (20)

دقت کنید با توجه به این آیات خواند حضرت داود را فضائل زیادی بخشیده و آنها را تک تک ذکر فرموده

از جمله این فضائل حکمت و فصل الخطاب است خیلی دقت کنید

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:26 بعد از ظهر
وَ هَلْ أَتَئكَ نَبَؤُاْ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُواْ الْمِحْرَابَ(21)

إِذْ دَخَلُواْ عَلىَ‏ دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُْمْ قَالُواْ لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى‏ بَعْضُنَا عَلىَ‏ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقّ‏ِ وَ لَا تُشْطِطْ وَ اهْدِنَا إِلىَ‏ سَوَاءِ الصِّرَاطِ(22)

إِنَّ هَاذَا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لىِ‏َ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنىِ فىِ الخِْطَابِ(23)

و آيا خَبرِ دادخواهان- چون از نمازخانه [او] بالا رفتند- به تو رسيد؟ (21)

وقتى [به طور ناگهانى‏] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم‏] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حقّ داورى كن، و از

حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.» (22)

«اين [شخص‏] برادر من است. او را نود و نه ميش، و مرا يك ميش است، و مى‏گويد: آن را به من بسپار، و در سخنورى بر من غالب آمده است.» (23)

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:37 بعد از ظهر
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلىَ‏ نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الخُْلَطَاءِ لَيَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ (24)

فَغَفَرْنَا لَهُ ذَالِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى‏ وَ حُسْنَ مََابٍ(25)

[داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه‏] بر ميش‏هاى خودش، بر تو ستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‏دارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‏ايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد. (24)

و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرّب و فرجامى خوش خواهد بود. (25)

من از آقا حامد سوال دارم کجای این آیات آمده که حکمی که حضرت داود(ع) کرده اشتباه بوده.اولا در آیات قبل حضرت داود(ع) بسیار توبه کار معرفی شده.آیا در این آیات

توبه حضرت داود به خاطر خطا بوده؟ در ضمن خداوند در این آیه می فرمایند که ما حضرت داود را به این قضاوت آزمودیم و در آیه 26 رسما منصب خلیفه بودن خداوند در قضاوت

به حضرت داود اعطا می گردد حال اگر حضرت داود در این امتحان خداوند قبول نشدند و به حق حکم نکردن فعل خداوند عبث نیست که ایشان را بعد از امتحان مردود خلیفه

خود در حکمرانی بین خلقش انتخاب کنند.

یا اینکه کلا داستان چیز دیگری بوده که امام رضا(ع) در جواب مامون(ل) که همین شبه را مطرح کردن توضیح دادن!!!!!!

mostafahem
پنجشنبه 22 فروردین 92, 03:41 بعد از ظهر
وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدينَ (78 سوره انبیاء)

و داوود و سليمان را [ياد كن‏] هنگامى كه در باره آن كشتزار- كه گوسفندان مردم شب‏هنگام در آن چريده بودند- داورى مى‏كردند، و [ما] شاهد داورى آنان بوديم‏

خداوند در این آیه خود را شاهد و ناظر به حکمرانی حضرت داود معرفی می کند آیا به نظر شما امکان داره که امری را که اینقدر برای خداوند حائز اهمیت بوده

که خود را ناظر به آن ذکر کرده خطائی در آن صورت بگیرد آن وقت ناظر بودن خداوند دیگر چه سودی می تواند داشته باشد.

ذاکری
پنجشنبه 22 فروردین 92, 11:35 بعد از ظهر
در پاسخ به این موضوع نگاه کنید اولا اینکه مردم از کجا می دانند چه کسی باعث صلاح آنان خواهد بود و در حالی که از درون او خبر ندارند گاه ممکن است که گمان کنند که مصلح است وآخر مفسد معلوم شود و به این علت مردم نمی توانند برای خود امامی تعیین کنند دوما حضرت موسی (ع) کلیم خدا با کمال عقل و علم و نزول وحی بر او از بزرگان قوم خود و بزرگان لشکر خود 70 کس را انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد که همه را مومن و مخلص و معتقد می دانست و آخر معلوم و ظاهر شد که اینان منافق بودند چنانچه خداوند حال اینان را بیان فرمود که : واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا (اعراف 155)یعنی : و موسی 70 مرد از قوم خود برای وعده گاه انتخاب کرد
تا این که میفرماید : لن نومن لک حتی نری الله جهره فاخذتکم الصاعقه و انتم تنظرون (بقره 55 ) یعنی ایمان نیاریم به تو تا ببینیم خداوند را آشکارا پس بگرفت شما را صاعقه در حالی که می نگریستید
پس هر گاه برگزیده ی خدا کسی را انتخاب کند به گمان این که اصلح امت است و افسد ظاهر شود پس چه اعتماد بایدکرد به مختار و برگزیده ی عوام ناس که خبر از درون مردم ندارد و مهاجران و انصار که بر سرائر و راز های مردم اطلاع ندارند
پس باید امام از جانب کسی منصوب شود که عالم به درون و خفیات امور است

ahmadreza
جمعه 23 فروردین 92, 10:42 قبل از ظهر
از جمله اموری که خداوند در قرآن دستورش را فقط به خود و رسولش محدود کرده انتخاب جانشن خداوند در روی زمین می باشد.

وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30بقره) و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.

در آیه که ذکر شده خداوند قرار دهنده خلیفه(جانشین)بر روی زمین است.در این آیه صفت جاعل(قرار دهنده) به خداوند نسبت داده شده یعنی از صفات خداوند جعل خلیفه بر روی زمین می باشد.از دیگر نکات این آیه اختیار نداشتن ملائکه در تعیین خلیفه می باشد زیرا خداوند بعد از اعتراض آنها می فرمایند من چیزی می دانم که شما نمی دانید.و این علم تنها در نزد خدا است.
منیک سوال داشتم که اگر اینجا خلیفه منظور پیامبران و امامان هستند چطور ملائکه می گویند آنها در زمین فساد می کنندپس دراین آیه ممکن است منظور همه ی انسانها باشند چون احتمال فساد در آنها است؟؟؟

mostafahem
جمعه 23 فروردین 92, 01:32 بعد از ظهر
منیک سوال داشتم که اگر اینجا خلیفه منظور پیامبران و امامان هستند چطور ملائکه می گویند آنها در زمین فساد می کنندپس دراین آیه ممکن است منظور همه ی انسانها باشند چون احتمال فساد در آنها است؟؟؟

با تشکر فراوان از سوال بسیار زیبای آقا احمد رضا باید بگم که اتفاقا در این آیه احتمال فساد و خونریزی از خلیفه ای که خدا تعیین کرده برداشته شده است

به ظاهر آیه یک بار دیگه دقت کنیم خداوند بعد از قول ملائکه آنها را متهم به نداشتن علم می کند یعنی ملائکه حرفی زدند که از روی علم نبوده است و حرف اشتباهی

بوده و یا بهتر بگیم پیش بینی یا احتمالی را که ملائکه در آیه برای خدا مطرح کردند را خداوند با متهم کردن ملائکه به نداشتن علم رد نموده است.

این مطلب در آیات بعدی بهتر آشکار شده است.

ahmadreza
شنبه 24 فروردین 92, 02:32 بعد از ظهر
با تشکر فراوان از سوال بسیار زیبای آقا احمد رضا باید بگم که اتفاقا در این آیه احتمال فساد و خونریزی از خلیفه ای که خدا تعیین کرده برداشته شده است

به ظاهر آیه یک بار دیگه دقت کنیم خداوند بعد از قول ملائکه آنها را متهم به نداشتن علم می کند یعنی ملائکه حرفی زدند که از روی علم نبوده است و حرف اشتباهی

بوده و یا بهتر بگیم پیش بینی یا احتمالی را که ملائکه در آیه برای خدا مطرح کردند را خداوند با متهم کردن ملائکه به نداشتن علم رد نموده است.

این مطلب در آیات بعدی بهتر آشکار شده است.

در این آیه درسته ملائکه متهم به نداشتن علم شدند اما خداوند به آنها نگفته که شما دروغ میگویید یا اشتباه فکر می کنید فقط فرموده من چیزی را می دانم که شما نمیدانید.

mostafahem
دوشنبه 26 فروردین 92, 03:45 بعد از ظهر
آقا احمد رضا بر فرض هم که حرف شما درست باشه و حرف ملائکه گمان فساد در خلیفه باشد خداوند به صراحت در انتهای آیه گمان آنها را رد کرده

اما یک سوال مهم از شما خداوند در این آیه در چه چیزی ملائکه را متهم به نداشتن علم می کند (یعنی ملائکه در چه چیزی علم نداشتن که خداوند به آنها خطاب می کند من
چیزی می دانم که شما نمی دانید)؟!!!!

حامد
سه شنبه 27 فروردین 92, 11:17 بعد از ظهر
آقا مگه ملائکه معصوم نیستند؟؟؟
پس چرا اعتراض کردند؟؟

حامد
سه شنبه 27 فروردین 92, 11:29 بعد از ظهر
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلىَ‏ نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الخُْلَطَاءِ لَيَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ (24)

فَغَفَرْنَا لَهُ ذَالِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى‏ وَ حُسْنَ مََابٍ(25)

[داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه‏] بر ميش‏هاى خودش، بر تو ستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‏دارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‏ايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد. (24)

و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرّب و فرجامى خوش خواهد بود. (25)

من از آقا حامد سوال دارم کجای این آیات آمده که حکمی که حضرت داود(ع) کرده اشتباه بوده.اولا در آیات قبل حضرت داود(ع) بسیار توبه کار معرفی شده.آیا در این آیات

توبه حضرت داود به خاطر خطا بوده؟ در ضمن خداوند در این آیه می فرمایند که ما حضرت داود را به این قضاوت آزمودیم و در آیه 26 رسما منصب خلیفه بودن خداوند در قضاوت

به حضرت داود اعطا می گردد حال اگر حضرت داود در این امتحان خداوند قبول نشدند و به حق حکم نکردن فعل خداوند عبث نیست که ایشان را بعد از امتحان مردود خلیفه

خود در حکمرانی بین خلقش انتخاب کنند.

یا اینکه کلا داستان چیز دیگری بوده که امام رضا(ع) در جواب مامون(ل) که همین شبه را مطرح کردن توضیح دادن!!!!!!
اگر حکمش اشتباه نبوده پس چرا به سجده افتاده و از گناه خود توبه کرده است ؟؟؟
و خداوند می فرماید که تو به او را پذیرفتیم
یعنی قرآن نیز گناه او را قبول کرده است و الا پذیرفتن توبه بی معنا بود ؟؟

mostafahem
شنبه 31 فروردین 92, 02:44 بعد از ظهر
اگر حکمش اشتباه نبوده پس چرا به سجده افتاده و از گناه خود توبه کرده است ؟؟؟
و خداوند می فرماید که تو به او را پذیرفتیم
یعنی قرآن نیز گناه او را قبول کرده است و الا پذیرفتن توبه بی معنا بود ؟؟

بر برفرض هم اگر حرف شما رو قبول کنیم که حضرت داود گناه(به معنای نداشتن عصمت) کرده که نکرده است(اثبات می کنیم) اگر دقت می کردید در ترتیب آیات

این داستان در قرآن متوجه می شدید که خداوند بعد از این واقعه حضرت داود را به خلافت برگزیدند، تا قبل از این واقعه در آیات صحبتی از مقام خلافت برای حضرت داود نبوده

تازه دقت کنید در آیه آخر وظیفه خلیفه به حق حکم کردن معرفی شده یعنی کسیکه به مقام خلافت رسید می بایست فقط به حق حکم کند و این باید همراه عصمت باشد.

mostafahem
شنبه 31 فروردین 92, 02:49 بعد از ظهر
امام رضا(ع) می فرمایند:ِ

أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي آدَمَ ع وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏(سوره طه آیه 121) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَةً فِي بِلَادِهِ لَمْ يَخْلُقْهُ لِلْجَنَّةِ وَ كَانَتِ الْمَعْصِيَةُ

مِنْ آدَمَ فِي الْجَنَّةِ لَا فِي الْأَرْضِ لِتَتِمَّ مَقَادِيرُ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ وَ جُعِلَ حُجَّةً وَ خَلِيفَةً عُصِمَ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى

الْعالَمِين‏(آیه 33 آل عمران)

اما اينكه خدا فرموده آدم عصيان پروردگارش نمود و گمراه شد.(سوره طه آیه 121)

براستى خداى عز و جل آدم را حجت در زمين و خليفه بر بندگانش آفريد او را براى بهشت نيافريد نافرمانى آدم در بهشت بود نه در زمين براى آنكه مقدرات امر خداى عز و جل كامل گردد

و چون بزمين هبوط كرد و حجت و خليفه گرديد معصوم بود بدليل قول خداى عز و جل (آل عمران آيه) به راستى خدا برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر همه جهانيان.

mostafahem
شنبه 31 فروردین 92, 02:51 بعد از ظهر
آقا مگه ملائکه معصوم نیستند؟؟؟
پس چرا اعتراض کردند؟؟

اعتراض دلیل بر رد عصمت نیست چرا که حضرت موسی(ع) به دلیل نداشتن علم به حضرت خضر(ع) اعتراض می کرد.یعنی حضرت موسی هم عصمت نداشتن؟

mostafahem
یکشنبه 01 اردیبهشت 92, 10:06 بعد از ظهر
نبود شبه؟؟؟!!!!

می بینم که همه کم آوردن!!!!(شوخی کردما به دل نگیرید)

خب حالا می ریم سراغ بقیه سوالات دوستان عزیز

mostafahem
چهارشنبه 28 اسفند 92, 09:52 بعد از ظهر
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (آیه 59 سوره نساء)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى‏] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است.

mostafahem
چهارشنبه 28 اسفند 92, 09:57 بعد از ظهر
خداوند در این آیه اطاعت از امر را مختص خودش و رسولش و صاحبان امر می فرماید بنابراین در اطاعت می بایست جواز خداوند باشد.

mostafahem
چهارشنبه 28 اسفند 92, 10:05 بعد از ظهر
و بنابراین در روی زمین کسی نباید بدون اجازه خداوند اطاعت شود.

حامد
پنجشنبه 29 اسفند 92, 08:03 قبل از ظهر
اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند
خداوندمی فرماید از این ها اطاعت کنید این چه ربطی دارد که از کسانی دیگر اطاعت نکنید ؟؟؟؟؟
نری چهار سال دیگه بیای جواب بدی

mostafahem
سه شنبه 05 فروردین 93, 07:06 بعد از ظهر
اولا صحبت من جواز خداوند برای اطاعت از غیر خودش بود.که برای هر کسی میسر نمی شود مگر آنکه خداوند او را معرفی کند که این مسئله عقلانی است و در این آیه خداوند به کسانی

مجوز اطاعت شدن داده است.

دوما باشه حرف شما قبول یه سوال حالا به نظر شما باید از این افراد اطاعت کرد یا خیر؟

حامد
چهارشنبه 06 فروردین 93, 08:24 قبل از ظهر
خداوند در این آیه اطاعت از امر را مختص خودش و رسولش و صاحبان امر می فرماید بنابراین در اطاعت می بایست جواز خداوند باشد.

در این آیه کجاش حصر آمده که گفتید مختص خودش و..

جوا ب این سئوال بدید

mostafahem
چهارشنبه 06 فروردین 93, 10:14 قبل از ظهر
شما اول جواب سوال منو بدین تا من حصر شو بهتون بگم

mostafahem
چهارشنبه 06 فروردین 93, 10:22 قبل از ظهر
شما فقط اینو جواب بدین که از این افراد باید اطاعت کرد یا خیر؟

mostafahem
چهارشنبه 06 فروردین 93, 11:40 قبل از ظهر
یه سوال دیگه: با توجه به ظاهر آیه خداوند جواز اطاعت از این سه شخص یا اشخاص را صادر کرده ولی با توجه به حرف شما نفی اطاعت از دیگران نشده

خب به نظر شما این دلیل بر اطاعت ازدیگران میشه در صورتیکه خداوند سه گروه را برای اطاعت مشخص کرده است ولی درباره بقیه نه نفی کرده و نه تایید؟

mostafahem
شنبه 16 فروردین 93, 03:34 بعد از ظهر
حرف شما از جهت دیگری باطل است.اگر خداوند در زمانی اطاعت از شخصی را واجب کرده باشد آنگاه می توان در همان زمان سراغ کس دیگری که خداوند نه به اطاعت او فرمان داده

و نه نهی از اطاعت او را کرده ، برای تبعیت کردن رفت؟

اینطوری فرمان خدا را مهمل نگذاشته ایم؟!

mostafahem
سه شنبه 26 فروردین 93, 09:03 قبل از ظهر
خداوند در جاهای دیگر قرآن فرمان نهی از اطاعت یعضی از افراد و یا گروه ها را صادر کرده است.و یا ویژگی های برخی از کسانی را که هرگز نباید اطاعت شوند را

بیان فرموده است.خداوند در آیه 28 سوره کهف به پیغمبرش می فرمایند:

وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً
و اطاعت نکن از فردی که قلبش را زا یاد خود غافل ساخته ایم و او از هوس خود پیروی کرده و همیشه بنای کارش بر زیاده روی بوده است.

mostafahem
سه شنبه 26 فروردین 93, 09:06 قبل از ظهر
و یا در آیه 24 سوره انسان خطاب به پیامبرش می فرمایند:

فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً
پس برای انجام فرما پروردگارت شکیبایی کن و از افراد گناهکار یا ناسپاس اطاعت نکن

mostafahem
سه شنبه 26 فروردین 93, 09:09 قبل از ظهر
چگونه ممکن است خدا پامبرش را از اطاعت چنین افرادی باز دارد و با این حال مردم را به اطاعت از افرادی موظف سازد که ممکن است

آنان از یاد خدا غافل باشند یا از هواهایشا پیروی کنند یا نا سپاس و گناهکار باشند.!!!!؟