PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معجزات امام حسین (صلوات الله وسلام علیه)



hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:13 بعد از ظهر
سلام دوستان میخواستم براتون معجزات امام حسین رو بیان کنم

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:15 بعد از ظهر
1. دعاى امام حسين عليه السلام مستجاب شد


علامه مجلسى از شيخ طوسى به سند معتبر از امام صادق عليه السلام روايت كرده است :
زنى در مكه طواف مى كرد. آن زن دست خود را از آستين بيرون آورد مردى دست خود را روى دست آن زن نامحرم گذاشت . آن مرد هر چه سعى كرد نتوانست دستش را جدا كند. تا اين كه مردم قطع طواف كردند و همه آن دو را تماشا مى كردند. خبر به والى مكه رسيد، چون والى حاضر شد فقها را طلبيد. تمام فقها فتوا دادند كه دست آن مرد خائن بايد قطع شود، براى اين كه خلاف اسلام رفتار كرده است . والى گفت : آيا كسى از فرزندان محمد صلى الله عليه و آله در اين جا هست ؟
گفتند: بلى امام حسين عليه السلام امشب تشريف فرما شده اند. پس والى حضرت را طلبيد و عرضه داشت : توجه فرماييد چه بلايى بر سر ايشان آمده است ! حضرت اين منظره را ديده رو به سوى كعبه گردانيد و دست به دعا برداشت و ساعتى دعا كرد. پس از دعا به سوى آنها آمد و دست آن مرد را گرفته از دست آن زن جدا كرد. پس از اين جريان والى عرضه داشت : اى پسر رسول خدا، آيا عقاب كنم او را به اين كارى كه كرده است ؟ حضتر فرمودند: نه

شايد غرض حضرت اين بوده كه همان مفتضح شدن ميان مردم مكافات علمشان بوده است . ولى متاسفانه اخيرا عده اى مجهول الحال در لباس * روحانيت ترويج وهابيت كرده اين گونه كرامات را منكرند! (۱)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:16 بعد از ظهر
2. معجزه باغ بهشت


هنگامى كه امام حسين عليه السلام از مدينه طيبه به قصد زيارت بيت الله الحرام بيرون شد و در خدمت آن حضرت جمعيت زيادى بودند، مردى از قافله مريض شد و به آن حضرت عرض كرد: به انار خيلى ميل دارم . آن جناب فرمود: در اين بيابان باغى است از انار و ميوه هاى ديگر، برو و هرچه مى خواهى تناول كن . در آن سرزمين قبل از اين باغى نبود. اهل قافله رفتند باغى مشاهده كرده ، داخل آن شدند و هر كس از هر ميوه اى خواست خورد.
و چون از باغ بيرون آمدند از نظرها ناپديد شد (معجزه ديگر در آن وقت از آن حضرت سر زد) در همان حال آهويى پيدا شد حضرت به او اشاره نمود (آهو نزديك آمد)، فرمود او را ذبح كنيد و استخوان آن را نشكنيد آن حيوان را ذبح كردند و گوشت آن را خوردند و استخوان ها را در پوستش نهادند. آن حضرت دعا كرد و آهو زنده شد پس به اصحاب فرمود هر كدام به شير آهو مايل باشيد از آن بدوشيد. همه از آن دوشيدند و آشاميدند و به بركت دعاى حضرت همه را كفايت كرد. بعد به آهو فرمود تو را چند طفل است و انتظارت را مى كشند برو آنها را شير بده . (۲)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:25 بعد از ظهر
۳. زنده شدن مرده به دعاى امام حسين عليه السلام


يحياى ام طويل گويد: نزد مولايم امام حسين عليه السلام بودم كه جوانى بر آن حضرت داخل شد و او مى گريست . حضرت فرمود: چه تو را مى گرياند جوان عرض كرد: يابن رسول الله ، همانا مادرم در اين ساعت مرد و ثروتى زياد واگذارده و به من وصيتى نكرده و نمى دانم كجا او را دفن كنم (و او را از آن مال بازداشته بود) حضرت فرمود: هنگام مرگ به تو چه گفت ؟ عرض * كرد: به من گفت : چون خواستى كارى براى من انجام دهى به جا نياور مگر به آنچه فرزند دختر رسول خدا اشاره فرمايد. اكنون اى مولايم چه مى فرمايى ؟
حضرت فرمود: آيا دوست دارى خداوند مادر تو را زنده كند و تو را به آنچه مى خواهى خبر دهد؟
آن جوان گفت : چه بسيار نيك است ، حضرت برخاست و با آن جوان روانه شد و مردم هم با آنان روانه شدند تا به منزل مادر او رسيدند. حضرت بر سر مادر او ايستاد و خداى عزوجل را به دعاهايى خواند كه نفهميدم . بعد فرمود: قومى يا امه الله باذن الله تعالى و اوصى الى ابنك بما تريدين . اى كنيز خدا به اذن خداى تعالى برخيز و به پسرت آنچه خواهى وصيت كن . ناگاه آن زن برخاست و شهادت داد و گفت : السلام عليك يابن رسول الله ، همانا نزد من مال زيادى بود در فلان جا نهادم ، آن را بيرون آور و دو سوم آن براى شما هر چه خواهيد بكنيد و ثيك سوم ديگر را به همين پسرم بده اگر مى دانى دوست شماست و اگر مخالف است از آن منعش فرما، زيرا مال من حرام است بر كسى كه شما اهل بيت را دشمن بدارد. آن زن دوباره مرد و حضرت فرمود: او را غسل دهيد و دفن كنيد.

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:27 بعد از ظهر
4. زنده كردن اسبان


طبيبى بود اهل موصل از دوستان معاويه كه او را خليفه مى دانست . روزى يكى از پيروان مكتب علوى با او ملاقات كرد و در ضمن اتمام حجت به او فهمانيد كه امام بايد داراى فضايل و مكارم اخلاق باشد و اكنون علايم امات حجت به او فهمانيد كه امام بايد داراى فضايل و مكارم اخلاق باشد و اكنون علايم امامت در حسين بن على موجود است ، و از خوان احسان او ايتام و ارامل و مساكين بهره ورند، سخنان او را در دل آن طبيب موثر شد، اما با خود گفت : مى بايد گفتار اين كس را محك زد، اتفاقا در همسايگى او بيوه زنى بود كه يتيمى داشت و آن زن مريض شد. پسرش را نزد طبيب فرستاد و گفت : مادرم چنان حالتى يافته ، طبيب پس از استفسار از عقيده آن پسر ديد از محبان حسين عليه السلام است ، گفت : علاج مرض مادرت جگر اسبى است فلان رنگ . يتيم گفت : از كجا فراهم كنم ؟ پاسخ داد: از امامت حسين بطلب
آن طبيب خدمت امام حسين آمد و از غلامان خواست او را به طويله ببرند تا اسب ها را بنگرد. چون آنها را كشته ديد پرسيد نه براى چه اينها را كشته اند؟ گفتند: براى يتيمى كه مادرش معالجه شود طبيب تقاضا كرد خدمت حضرت برسد. چون او را آوردند به قدم هاى آن بزرگوار افتاد و از شيعيان شد. حضرت علت پرسيد؟ او جريان را بيان كرد. حضرت فرمود: اينها سهل است ، بيا تا به تو امرى بالاتر بنمايم و دعا نمود: الهى تو قادرى اينها را زنده كنى ، اگر ما را نزد تو قرب و منزلتى است به حرمت جد و پدر و مادر و برادرم اينها را زنده گردان اسبان به قدرت بارى زنده شدند.(۳)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:27 بعد از ظهر
۵. معجزه فرار تب


زراره بن اعين گويد: امام صادق عليه السلام آن مهد مرا حديث نمود كه عبدالله بن شداد بن الهادى احبشى مريض شد و سخت تب كرد، حسين بن على عليه السلام چون اين بدانست به عيادت او رفت . هنگامى كه از در خانه وارد شد، تب از عبدالله بيرون شد، عرض كرد: شاد و شاكرم از آن منزلت كه خداوند شما را عطا فرموده همانا تب از شما گريزان است . حضرت فرمود: والله ما خلق الله شيئا الا قد امره بالطاعه لنا
به خدا سوگند خداوند چيزى را نيافريد مگر اين كه او را به اطاعت ما امر نمود. عبدالله عرض كرد:
در اين هنگام صدايى شنيدم و كسى را نديدم كه همى گويد: لبيك .

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:29 بعد از ظهر
۶ . داستان زن صابئى


آقاى حاج سيد محمد حسينى شيرازى در كتاب عاشورا روز تجديد اسلام معجزه اى را از حضرت امام حسين عليه السلام نقل مى كند، ايشان مى فرمايد: در كربلا با صائبى ها مباحثات فراوانى شنيده ام ، از جمله آنها اين داستان است .
يك زن صائبى شب عاشورا به يكى از مجالس سيدالشهدا عليه السلام كه در همسايگى آنها بر پا بوده مى رود و براى دختر خود مقدارى برنج به عنوان تبرك درخواست مى كند و از صاحب منزل مى خواهد اين امر را براى كسى نگويد، چون نزد صائبى ها اين كار بسيار ناخوشايند بوده و جرم به حساب مى آمد و اگر اين امر افشا مى شد احيانا به كشته شدن او مى انجاميده است .
بعد از گذشت يك سال با روى باز و چهره خندان به صاحب مجلس * مى گويد: به بركت مجلس سيدالشهدا عليه السلام ، دخترم بعد از 13 سال حامله گشته و فرزندى به او عنايت شده كه نامش را حسين گذاشتيم و به اين وسيله تمام آن خانواده به دين اسلام مشرف مى شوند.(۴)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:31 بعد از ظهر
۷. معجزه انگور


در مدينه المعاجز عبدالله بن محمد گويد: در مسجد در محضر مقدس * حسين بن على عليهما السلام نشسته بوديم ، فرزندش على اكبر در آمد و از پدر بزرگوارش در غير موسم انگور طلبيد. آن حضرت دست مباركش را بر ستون مسجد زد و انگور و موز بيرون آورد و فرمود: ما عند الله لاوليائه اكثر، آنچه نزد خداوند است براى دوستانش بيشتر از اين خواهد بود. (۵)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:32 بعد از ظهر
۱ . تحفة الزائر، علامه مجلسى ، چاپ سنگى

۲. بحار، ج 98، ص 1163 ، كامل الزيارات ، باب 20679.

۳. بحار ج 98، ص 50، (ح 1 و 2 )كامل الزيارات ، باب 46، ص 128 - 129.

۴. بحار ج 98 ، ص 68، كامل الزيارات ، باب 77، ص 190.

۵. بحار، ج 98، ص 15، كامل الزيارات ، باب 98، ص 297

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:36 بعد از ظهر
835 - نورانيت امام حسين (ع) در رحم حضرت زهرا(س )
حضرت زهرا(س ) مى فرمايد: وقتى به چهار ماهگى رسيد خداوند او را در وحشت انيس من قرار داد، در جايگاه عبادت با من بود، وقتى به شش ماه رسيد در شب تاريك ، نيازى به چراغى نداشتم از نور حسين (ع) استفاده مى كردم تا اين كه فرمود:
وجعلت اسمع اذا خلوت بنفسى فى مصلاى التسبيح و التقديس فى باطنى .
هنگامى كه در جايگاه نماز با خودم خلوت مى كردم صداى سبحان الله را از رحم خود مى شنيدم .(962)(963)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:38 بعد از ظهر
835 - نورانيت امام حسين (ع) در رحم حضرت زهرا(س )
حضرت زهرا(س ) مى فرمايد: وقتى به چهار ماهگى رسيد خداوند او را در وحشت انيس من قرار داد، در جايگاه عبادت با من بود، وقتى به شش ماه رسيد در شب تاريك ، نيازى به چراغى نداشتم از نور حسين (ع) استفاده مى كردم تا اين كه فرمود:
وجعلت اسمع اذا خلوت بنفسى فى مصلاى التسبيح و التقديس فى باطنى .
هنگامى كه در جايگاه نماز با خودم خلوت مى كردم صداى سبحان الله را از رحم خود مى شنيدم .(962)(963)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:39 بعد از ظهر
836 - درخشندگى ويژه امام حسين (ع)
فاطمه (س ) مى فرمايد: درخشش نور امام حسين (ع) به گونه اى بود كه در هنگام حمل وى ، پيامبر (ص) به من مى فرمود: ... فانى اءرى فى مقدم وجهك ضوءا و نورا و ذلك انك ستلدين حجه لهذا الحق (964) دخترم ! من در پيشانى تو درخشندگى و نورانيت ويژه اى مى بينم و اين نور نشانگر آن است كه به زودى حجت خدا بر اين مردم را به دنيا خواهى آورد.))
پرتو نور حسين (ع) به صورتى بود كه مادرش (ع) مى گفت : ((در شب هاى تار به چراغ نياز نداشتم .))(965)(966)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:44 بعد از ظهر
837 - نامگذارى حسين (ع) توسط خداوند.
هنگامى كه حضرت امام حسين (ع) متولد شد، حضرت رسول (ص) به اسماء فرمود: ((اى اسماء! فرزند من را بياور.))
اسماء مى گويد: ((آن حضرت را در جامه سفيدى پيچيده و به خدمت پيامبر (ص) بردم .
حضرت او گرفت و در دامن خود گذاشت و در گوش راست او اذن و در گوش چپش اقامه گفت .))
سپس جبرييل نازل شد و گفت : ((حق تعالى به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: چون على (ع) نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسى (ع) است پس او را به اسم پسر كوچك هارون يعنى ((شبير)) نام بگذار و چون لغت تو عربى است او را حسين (ع) بنام .))(967)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:48 بعد از ظهر
838 - آرام كردن حسين توسط جبرييل
ابن شهر آشوب در مناقب گويد كه در حديث آمده است كه : روزى جبرييل فرود آمد و فاطمه (س ) خوابيده بود. حضرت حسين (ع) بيدار شد و به عادت اطفال بى تابى مى كرد، پس جبرييل بنشست و او را از گريه بازداشت تا مادرش بيدار شد و رسول خدا (ص) فاطمه را از اين آگاه كنيد.
سيد بحرانى در ((مدينه المعاجز)) روايت مى كند از شرحبيل بن ابى عوف كه گفت : ((وقتى حسين (ع) متولد شد فرشته اى از فرشتگان فردوس اعلى فرود آمد و به درياى اعظم رفت و در اقطار آسمان ها و زمين فرياد زد: ((اى بندگان خدا! جامه هاى حزن بپوشيد و اظهار غم و اندوه كنيد كه جوجه محمد (ص) مذبوح و مظلوم است .))(968)(969)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:49 بعد از ظهر
838 - آرام كردن حسين توسط جبرييل
ابن شهر آشوب در مناقب گويد كه در حديث آمده است كه : روزى جبرييل فرود آمد و فاطمه (س ) خوابيده بود. حضرت حسين (ع) بيدار شد و به عادت اطفال بى تابى مى كرد، پس جبرييل بنشست و او را از گريه بازداشت تا مادرش بيدار شد و رسول خدا (ص) فاطمه را از اين آگاه كنيد.
سيد بحرانى در ((مدينه المعاجز)) روايت مى كند از شرحبيل بن ابى عوف كه گفت : ((وقتى حسين (ع) متولد شد فرشته اى از فرشتگان فردوس اعلى فرود آمد و به درياى اعظم رفت و در اقطار آسمان ها و زمين فرياد زد: ((اى بندگان خدا! جامه هاى حزن بپوشيد و اظهار غم و اندوه كنيد كه جوجه محمد (ص) مذبوح و مظلوم است .))(968)(969)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:52 بعد از ظهر
839 - لباس بهشتى
ام سلمه همسر پيامبر اكرم (ص) مى گويد: پيامبر (ص) را ديدم كه لباس * مخصوص كه در دنيا نظيرش را نديده بودم ، بر حسين (ع) مى پوشاند. من در مورد آن لباس از پيامبر (ص) سوال كردم . آن حضرت فرمود: ((اين هديه خداوند به حسين (ع) است و من آن را بر اندامش مى پوشانم .))(970)
هم چنين در روايت آمده است كه : ((گاهى امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در دوران كودكى ، در شب عيد، لباس جديدى مى خواستند كه از جانب خداوند متعالى به وسيله ملكى از ملايكه ، به آنها هديه مى شد و حضرت فاطمه (س ) بر آنها مى پوشاند.))(971)(972)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:54 بعد از ظهر
840 - طعام و لباس هاى بهشتى
امام حسين (ع) هرگاه اراده مى فرمود: ميوه هاى گوناگون و نعمت هاى جاودانه بهشت هديه مى شد از آن جمله : خرما، گلابى ، سيب و نيز هر غذايى كه از بهشت به پيامبر و على و فاطمه و حسن (ع) هديه شد، بيشتر به خواست آن حضرت يا به خاطر او بود.(973)(974)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 03:57 بعد از ظهر
841 - خوردن شير از دست پيامبر (ص)
در روايت مناقب ابن شهر آشوب كه از طريق اهل سنت نقل كرده ، آمده است كه وقتى حسين (ع) به دنيا آمد، مادرش فاطمه (س ) بيمار گرديد. و شيرش خشك شد، و رسول خدا((ص) براى فرزندش حسين (ع) دايه اى جستجو كرد، ولى پيدا نشد. و از اين رو حسين را به نزد رسول خدا (ص) مى آوردند و آن حضرت انگشت ابهام خود را در دهان آن كودك مى گذارد و او مى مكيد و خداى تعالى در ابهام آن حضرت انگشت ابهام خود را در دهان آن كودك قرار داده بود.
در روايت ديگرى است كه رسول خدا (ص) به وسيله دهان خود اين كار را مى كرد و همان گونه كه پرندگان از راه دهان به بچه هاى خود غذا مى دهند، آن حضرت به آن كودك غذا مى داد و اين ماجرا چهل شبانه روز طول كشيد و سبب شد كه گوشت آن فرزند از گوشت رسول خدا (ص) روييده شود.(975)(976)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:00 بعد از ظهر
842 - سرور جوانان بهشت .
حذيفه گويد: پيامبر (ص) به من فرمود: ((اين شخصى را كه به من برخورد ديدى ؟))
عرض كردم : آرى اى رسول خدا!
فرمود: ((او فرشته اى است كه پيش از اين ساعت به زمين نيامده بود، از خداوند اجازه خواسته كه (به زمين فرود آيد و) بر على سلام دهد و خداوند او را اجازه فرموده ، او آمد و سلام داد، و نيز به من بشارت داد كه حسن و حسين دو سرور جوانان بهشتى هستند، و فاطمه خاتون زنان بهشتى است .))(977)(978)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:05 بعد از ظهر
843 - پود پيراهن از پر جبرييل
در جلاء العيون آمده است : ام سلمه گفت : ديدم روزى حضرت رسالت (ص) حله اى به فرزند خود حسين (ع) مى پوشانيد كه به جامه هاى دنيا شباهت نداشت .
گفتم : يا رسول الله ! اين چه جامه است كه به جامه هاى دنيا نمى ماند؟
حضرت فرمود: ((اين هديه است كه پروردگار من براى حسين (ع) فرستاده است و پودش از پرهاى بال جبرييل است ؛ چون امروز روز عيد است اين جامه را بر او مى پوشانم .))(979)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:11 بعد از ظهر
844 - بر آوردن حوايج
امام حسين عليه السلام پيرامون رفع حوايج مردم و برآوردن نياز نيازمندان و عدم ردكردن ايشان مى فرمايد.
صاحب الحاجه لم يكرم وجهه عن سئوالك فاكرم وجهك عن رده . يعنى ؛ كسى كه از تو حاجتى خواسته است ، آبروى خود را با درخواست از تو ريخته است (و به تو روى زده است ) پس تو ديگر با رد كردن او آبروى خود را نريز...))(980)(981)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:11 بعد از ظهر
845 - اداى دين اسامه
وقتى كه اسامه بن زيد سخت بيمار شد و به بستر مرگ افتاد، حضرت امام حسين (ع) به محض اطلاع از اين امر، به عيادت او شتافت و او را در بستر بيمارى بسيار اندوهناك ديد.
حضرت به او فرمود: ((اداى قرض تو به عهده من .))
اسامه عرض كرد: مى ترسم قبل از پرداخت دين و بدهكارى خود بميرم .
حضرت فرمود: ((يقين داشته باش كه پيش از مرگ تو قرض و بدهكاريت را مى پردازم .))
پس امام حسين (ع) به عهد خود وفا كرده و قبل از مرگ اسامه ، تمام قرض * او را پرداخت و آنگاه اين كلمات را بيان فرمودند:
شر خصال الملوك الجبن من الاعداء و القسوه على الضعفاء و البخل عند الاعطاء از صفات زشت و ناستوده پادشاهان اين است كه از دشمن بترسند و نسبت به ضعيفان و بيچارگان قساوت و سنگدلى داشته و به هنگام بذل و بخشش بخيل و لئيم باشند.))(982)(983)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:12 بعد از ظهر
846 - ايمان يهودى
ابن شهر آشوب روايت كرده است كه حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: ((بهترين اعمال بعد از نماز داخل كردن سرور در قلب مؤ من است بر وجهى كه متضمن گناهى نباشد.))
به درستى كه من ديدم روزى غلامى با سگى طعام مى خورد من از سبب آن پرسيدم گفت : يا بن رسول الله ! من مغمومم مى خواهم او را شاد گردانم ، شايد شادى او موجب شادى من گردد؛ زيرا كه مالكى دارم يهودى و مى خواهم از دست او نجات يابم .
حضرت چون اين سخن را از غلام شنيد رفت به نزد آن يهودى كه مالك او بود و فرمود: ((دويست دينار طلا مى دهم كه غلام خود را به من بفروشى .))
يهودى گفت : من غلام را فداى گام هاى تو كردم كه برداشته اى و به خانه من آمده اى و اين بستان را نيز با او مى دهم و مال را به تو پس * مى دهم .
حضرت فرمود: ((مال را به تو بخشيدم .))
يهودى گفت : قبول كردم و به غلام بخشيدم .
حضرت فرمود: ((غلام را آزاد كردم و مال ها را به او بخشيدم .))
زن يهودى گفت : من مسلمان شدم و مهر خود را به شوهرم بخشيدم .
يهودى گفت : من نيز مسلمان شدم و اين خانه را به زن خود بخشيدم .(984)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:13 بعد از ظهر
847 - سخاوت و بزرگوارى امام حسين (ع)
مردى از مسلمين مدينه به شخصى مقروض شد و نتوانست قرض خود را ادا كند، از طرفى طلبكار اصرار داشت كه او قرضش را بپردازد.
آن مرد براى چاره جويى به حضور امام حسين عليه السلام آمد، هنوز سخنى نگفته بود، امام حسين (ع) دريافت كه او براى حاجتى آمده است (براى اين كه آبروى او حفظ شود) به او فرمود: ((آبروى خود را از سوال روياروى نگهدار، نياز خود را در نامه اى بنويس ، كه به خواست خدا آن چه تو را شاد كند به تو خواهم داد.))
او در نامه اى نوشت : ((اى اباعبدالله ! فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه طلبش را بگيرد، لطفا با او صحبت كن كه تا وقتى كه پولدار شوم ، به من مهلت دهد.))
امام حسين (ع) پس از خواندن نامه او به منزل خود رفت و كيسه اى محتوى هزار دينار آورد و به او داد و فرمود:
((با پانصد دينار اين پول ، بدهكارى خود را بپرداز و پانصد دينار ديگر، به زندگى خود سر و سامان بده و جز در نزد سه نفر به هيچ كس حاجت خود را مگو:
1 - دين دار، كه دين نگهبان او است ، 2 - جوانمرد كه به خاطر جوانمردى حيا مى كند، 3 - صاحب اصالت خانوادگى كه مى داند تو به خاطر نيازت دوست ندارى آبروى خود را از دست بدهى . او شخصيت تو را حفظ مى كند و حاجتت را روا مى سازد.))(985)(986)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:13 بعد از ظهر
848 - فلسفه روزه
روزى از آن حضرت سوال شد: چرا خداوند روزه را بر بندگانش واجب كرده است ؟
امام حسين عليه السلام فرمودند: ((براى اين كه ثروتمندان طعم گرسنگى را بچشند و نسبت به فقرا و مستمندان بذل و بخشش * نمايند.))(987)(988)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:18 بعد از ظهر
849 - شفا دادن كور
در مدينه المعاجز از كتاب ثاقب المناقب از غلام حضرت اميرالمومنين (ع) نقل كرده كه مى گويد: ((ديدم حضرت اميرالمومنين تير مى انداخت و ملايكه آن تيرها را دوباره براى آن حضرت مى آوردند، پس كور شدم رفتم خدمت مولايم حسين عليه السلام حكايت خود را نقل كردم ((فسمح يده على عينى فرجعت كما كنت )) پس آن حضرت دست مبارك را بر چشم هاى من كشيد، دوباره بينا شدم و هم چنين مرده زنده كردن براى ائمه هدى (ع) بوده ، به خصوص از براى سيدالشهداء عليه السلام كه هم در حال حيات آن حضرت اين معجزه از آن حضرت ظاهر شده و هم بعد از شهادت به ظهور رسيده .(989)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:20 بعد از ظهر
850 - رفع تب به بركت امام حسين (ع)
بيمارى از مسلمانان كه سخت در آتش تب مى سوخت بسترى بود، امام حسين عليه السلام به عيادت او رفت ، همين كه از در خانه وارد منزل شد، تب از بدن بيمار خارج گرديد.
امام حسين عليه السلام كنار بستر بيمار نشست و از او احوالپرسى كرد، بيمار عرض كرد: ((از قدم مبارك شما بسيار خشنودم كه آمديد و به بركت قدم شما، تب از من فرار كرد.))
امام حسين عليه السلام فرمود:
والله ما خلق الله شيئا الا و قد امره بالطاعه لنا به خدا سوگند، خداوند چيزى را نيافريده مگر اين كه او را امر به اطاعت ما كرده است .))
سپس فرمود: ((اى تب !))
راوى گويد!: ما صداى مى شنيديم ولى صاحب صدا را نمى ديديم كه ) گفت : ((لبيك يا اباعبدالله ؛ فرمانبردارم اى اباعبدالله .))
امام حسين (ع) فرمود: ((آيا امير مومنان على (ع) به تو امر نكرده نزد كسى نروى مگر آن كس كه از دشمنان ما باشد، يا گنهكارى باشد تا تو كفاره گناهان او باشى .))(990)(991)
851 - دست در ظرف آب كن
بعضى نقل كرده اند، هند در خانواده يهودى بود، بر اثر بيمارى در ايام كودكى فلج شد، مداواى بسيار كردند، نتيجه نبخشيد، سرانجام متوسل به امام على (ع) شدند، آن حضرت به حسين فرمود: دست در آب ظرفى كن : حسين عليه السلام چنين كرد، سپس هند از آن آب به بدن خود زد و شفا يافت ، او و پدرش و خاندانش به اسلام گرويدند، او از آن پس كنيز در خانه خاندان نبوت شد تا آن هنگام كه كنيز در خانه امام حسين (ع) گرديد، سرانجام معاويه وقتى كه به كمال و جمال او پى برد، او را به ازدواج يزيد درآورد.(992)(993)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:22 بعد از ظهر
850 - رفع تب به بركت امام حسين (ع)
بيمارى از مسلمانان كه سخت در آتش تب مى سوخت بسترى بود، امام حسين عليه السلام به عيادت او رفت ، همين كه از در خانه وارد منزل شد، تب از بدن بيمار خارج گرديد.
امام حسين عليه السلام كنار بستر بيمار نشست و از او احوالپرسى كرد، بيمار عرض كرد: ((از قدم مبارك شما بسيار خشنودم كه آمديد و به بركت قدم شما، تب از من فرار كرد.))
امام حسين عليه السلام فرمود:
والله ما خلق الله شيئا الا و قد امره بالطاعه لنا به خدا سوگند، خداوند چيزى را نيافريده مگر اين كه او را امر به اطاعت ما كرده است .))
سپس فرمود: ((اى تب !))
راوى گويد!: ما صداى مى شنيديم ولى صاحب صدا را نمى ديديم كه ) گفت : ((لبيك يا اباعبدالله ؛ فرمانبردارم اى اباعبدالله .))
امام حسين (ع) فرمود: ((آيا امير مومنان على (ع) به تو امر نكرده نزد كسى نروى مگر آن كس كه از دشمنان ما باشد، يا گنهكارى باشد تا تو كفاره گناهان او باشى .))(990)(991)
851 - دست در ظرف آب كن
بعضى نقل كرده اند، هند در خانواده يهودى بود، بر اثر بيمارى در ايام كودكى فلج شد، مداواى بسيار كردند، نتيجه نبخشيد، سرانجام متوسل به امام على (ع) شدند، آن حضرت به حسين فرمود: دست در آب ظرفى كن : حسين عليه السلام چنين كرد، سپس هند از آن آب به بدن خود زد و شفا يافت ، او و پدرش و خاندانش به اسلام گرويدند، او از آن پس كنيز در خانه خاندان نبوت شد تا آن هنگام كه كنيز در خانه امام حسين (ع) گرديد، سرانجام معاويه وقتى كه به كمال و جمال او پى برد، او را به ازدواج يزيد درآورد.(992)(993)

hamid reza
شنبه 04 شهریور 91, 04:25 بعد از ظهر
853 - روضه امام حسين (ع) و رفع وبا
حاج آقا سيد محمد صادق شيرازى فرزند حضرت آيه الله حاج آقا سيد ميرزا مهدى شيرازى رحمه الله مقيم كربلاى معلى براى بنده نقل فرمودند: مادر بزرگم در كربلاى معلى هر روزه در منزل خود مجلس روضه اى برقرار مى نمودند و احيانا فرزندان محترمش ، آقايان آميرزا مهدى ، آميرزا عبدالله براى مادر چند جمله روضه مى خواندند كه تعزيه حضرت سيدالشهداء (ع) هر روزه در منزلشان برقرار باشد.
اين روش ادامه داشت تا سالى كه وبا در آن شهر مقدس شيوع پيدا كرد - حدودا در سال 1330 هق . - و عده زيادى را از پا در آورده و بعضى از منازل ، همه سكنه اش از بين رفتند.
ولى به لطف حق ، اهل آن خانه كه هر روزه ذكر مصيبت امام حسين در آن مى شد، از اين مرض جانگاه به سلامت رستند و اين موجب شگفتى شده بود، تا اين كه شبى همان بانوى مكرمه ، در عالم خواب مشاهده كرد كه وبا به صورت در وادى كربلا ظاهر شده و مى گويد: ((ما به اين شهر آمديدم و به همه خانه ها سرزديم . اما منزل اينها (اشاره به همان بانوى مكرمه ) امروز رفتيم روضه ؛ فردا رفتيم روضه .))(995)(996)

asemane sokhan
یکشنبه 05 شهریور 91, 12:15 بعد از ظهر
زنده شدن مرده با دعاى امام حسين (ع):
يحيى بن امّ طويل مى‏گويد: خدمت امام حسين- عليه السّلام- بوديم كه جوانى بر آن حضرت وارد شد در حالى كه مى‏گريست. حضرت به او فرمود: براى چه گريه مى‏كنى؟
پاسخ داد: هم اكنون مادرم بدون وصيت، فوت نمود، در حالى كه ثروتى داشت و به من امر كرده بود تا كارى نكنم مگر اينكه شما را از آن باخبر نمايم.
امام به اصحاب خود فرمود: برخيزيد تا نزد آن زن برويم.
راوى مى‏گويد: پس به اتفاق ايشان به آن خانه‏اى كه زن را در آن خوابانيده بودند، رفتيم. امام حسين- عليه السّلام- دعا كرد و از خدا خواست تا او را زنده كند تا وصيّت نمايد. در آن هنگام خداوند متعال او را زنده كرد.
پس، آن زن نشست و شهادتين گفت. و متوجه حضرت شد و عرضه داشت: اى مولاى من! بفرماييد داخل خانه. حضرت داخل شده و نزديك او نشست و به او فرمود: خدا تو را رحمت كند! وصيّت كن.
زن گفت: اى پسر پيغمبر- صلّى اللَّه عليه و آله- من فلان مقدار مال در فلان محل دارم؛ يك سوم آن را براى شما قرار دادم تا آن را در هر كجا كه مى‏خواهيد، مصرف كنيد و دو سوّم ديگر آن، براى پسرم باشد. البته اگر از دوستان شماست. و اگر از مخالفين شما باشد، حقّى در آن ندارد و همه اموال، مال شماست. سپس آن زن از امام حسين- عليه السّلام- تقاضا كرد كه بر او نماز گزارده و متولى كارهاى او بشود.
سپس آن زن مرد همان طور كه اوّل مرده بود.

asemane sokhan
یکشنبه 05 شهریور 91, 12:37 بعد از ظهر
توسل فطرس به امام حسين (ع)
وقتى كه امام حسين- عليه السّلام- متولد شد، خداوند سبحان، به جبرئيل دستور داد تا با گروهى از ملائكه، نزد پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله- رفته و به او تبريك و تهنيت بگويند. وقتى كه پايين آمدند، از جزيره‏اى عبور كردند كه در آن ملكى به نام فطرس بود. خداوند او را دنبال كارى ارسال داشت ولى او سستى نمود، پس بالش شكست و در آن جزيره، رها شد. پس در آنجا هفتصد سال خدا را عبادت نمود.
فطرس خطاب به جبرئيل گفت: به كجا مى‏روى؟
جبرئيل گفت: به سوى محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله-.
فطرس گفت: مرا نيز همراه خود به سوى او ببريد، شايد برايم دعا كند.
وقتى كه جبرئيل خدمت پيامبر رسيد و شرح حال فطرس را گفت، حضرت فرمود: به فطرس بگو: بال شكسته‏اش را به اين طفل بمالد. در آن هنگام فطرس خود را به گهواره امام حسين- عليه السّلام- ماليد و شفا يافت. سپس با جبرئيل به آسمان پرواز كرد و از آن به بعد، به او آزادشده حسين- عليه السّلام- لقب دادند.

mahdi11
دوشنبه 16 اسفند 00, 05:00 قبل از ظهر
👌معجزه ای از امام حسین علیه*السلام

▪️ رُوِیَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ عَنْ یَحْیَی ابْنِ أُمِّ الطَّوِیلِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ شَابٌّ یَبْکِی فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ مَا یُبْکِیکَ قَالَ إِنَّ وَالِدَتِی تُوُفِّیَتْ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ لَمْ تُوصِ وَ لَهَا مَالٌ وَ کَانَتْ قَدْ أَمَرَتْنِی أَنْ لَا أُحْدِثَ فِی أَمْرِهَا شَیْئاً حَتَّی أُعْلِمَکَ خَبَرَهَا فَقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام قُومُوا حَتَّی نَصِیرَ إِلَی هَذِهِ الْحُرَّةِ فَقُمْنَا مَعَهُ حَتَّی انْتَهَیْنَا إِلَی بَابِ الْبَیْتِ الَّذِی تُوُفِّیَتْ فِیهِ الْمَرْأَةُ مُسَجَّاةً فَأَشْرَفَ عَلَی الْبَیْتِ وَ دَعَا اللَّهَ لِیُحْیِیَهَا حَتَّی تُوصِیَ بِمَا تُحِبُّ مِنْ وَصِیَّتِهَا فَأَحْیَاهَا اللَّهُ وَ إِذَا الْمَرْأَةُ جَلَسَتْ وَ هِیَ تَتَشَهَّدُ ثُمَّ نَظَرَتْ إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَتِ ادْخُلِ الْبَیْتَ یَا مَوْلَایَ وَ مُرْنِی بِأَمْرِکَ فَدَخَلَ وَ جَلَسَ عَلَی مِخَدَّةٍ ثُمَّ قَالَ لَهَا وَصِّی یَرْحَمُکِ اللَّهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِی مِنَ الْمَالِ کَذَا وَ کَذَا فِی مَکَانِ کَذَا وَ کَذَا فَقَدْ جَعَلْتُ ثُلُثَهُ إِلَیْکَ لِتَضَعَهُ حَیْثُ شِئْتَ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ الثُّلُثَانِ لِابْنِی هَذَا إِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ مِنْ مَوَالِیکَ وَ أَوْلِیَائِکَ وَ إِنْ کَانَ مُخَالِفاً فَخُذْهُ إِلَیْکَ فَلَا حَقَّ فِی الْمُخَالِفِینَ فِی أَمْوَالِ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ سَأَلَتْهُ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا وَ أَنْ یَتَوَلَّی أَمْرَهَا ثُمَّ صَارَتِ الْمَرْأَةُ مَیِّتَةً کَمَا کَانَتْ.

🔸از یحیی بن*ام طویل روایت می*کند که گفت: ما نزد امام حسین علیه السّلام بودیم که جوانی به حضور آن حضرت مشرف شد و شروع به گریه کرد، امام حسین به او فرمود: برای چه گریه می*کنی؟ گفت: مادرم همین الآن بدون اینکه وصیت کند از دنیا رفت. مادرم اموال فراوانی دارد، به من دستور داده در آن*ها تصرف نکنم، حتی به شما هم خبری ندهم.
امام حسین فرمود: برخیزید تا نزد آن زن برویم. ما با آن بزرگوار حرکت کردیم تا درب آن خانه ای رفتیم که جنازه آن زن در آن جا بود.
امام حسین علیه السّلام توجهی به آن خانه فرمود و دعا کرد که خدا آن زن را زنده کند تا هر وصیتی که دوست دارد بکند. ناگاه آن زن برخاست و نشست و شهادت به یگانگی خدا داد. آنگاه متوجه امام حسین شد و گفت: ای مولای من! داخل خانه شو و هر دستوری که داری به من بده. امام حسین پس از اینکه داخل خانه شد و روی مخده نشست به آن زن فرمود: خدا تو را رحمت کند، وصیت کن. گفت: یا ابن رسول اللّه! من فلان مقدار اموال در فلان جا دارم. یک سوم آن را در اختیار تو می*گذارم که به دوستان خود عطا کنی. دو سوم اموالم را به همین پسرم می*دهم، اگر تو او را از دوستان خود بدانی، ولی اگر از مخالفین تو باشد آن دو ثلث را هم تو تصرف کن، زیرا مخالفین حقی به اموال مؤمنین ندارند. سپس از امام تقاضا کرد بر بدنش نماز بخواند و متصدی امور او شود. آنگاه آن زن مرد، همان طور که قبلاً مرده بود.

📚بحارالانوار، ج۴۴،ص۱۸۰،ح۳