حامد
چهارشنبه 13 اردیبهشت 91, 08:02 قبل از ظهر
در روايت است كه رسول خدا «ص» روزى با اصحاب خود از قبرستان بقيع گذر مىكردند كه نزديك قبرى رسيدند و به اصحاب خود فرمودند: با عجله از كنار اين قبر بگذريد .
اصحاب به تعجيل از آنجا گذشتند . در وقت مراجعت، چون به آن مكان رسيدند، خواستند كه با عجله از آنجا بگذرند، پيامبر اكرم «ص» فرمود: تعجيل مكنيد .
اصحاب گفتند: يا رسولالله! مگر نه اينكه در هنگام رفتن امر به تعجيل فرمودى!
حضرت فرمود: بلى، شخصى را عذاب مىكردند و من طاقت ناله و فرياد او را نداشتم . اكنون خداوند متعال بر او رحم كرده و عذاب را از او برداشته است .
اصحاب گفتند: يا رسولالله! سبب عقوبت و رحمت او چه بود؟
حضرت فرمود: مردى فاسق به سبب فسق، تا اين ساعت اينجا معذب بود . كودكى از وى مانده بود . در اين هنگام وى را به مكتب فرستادند و معلم «بسم الله الرحمن الرحيم» را به وى تعليم نمود و كودك آن را بر زبان جارى ساخت .
خداوند متعال به فرشتگانى كه اين مرد را عذاب مىكردند، خطاب كرد كه دست از عذاب اين مرد برداريد و او را عذاب نكنيد، چون روا نباشد كه پدر را عذاب كنيم و پسرش به ياد ما باشد .
اصحاب به تعجيل از آنجا گذشتند . در وقت مراجعت، چون به آن مكان رسيدند، خواستند كه با عجله از آنجا بگذرند، پيامبر اكرم «ص» فرمود: تعجيل مكنيد .
اصحاب گفتند: يا رسولالله! مگر نه اينكه در هنگام رفتن امر به تعجيل فرمودى!
حضرت فرمود: بلى، شخصى را عذاب مىكردند و من طاقت ناله و فرياد او را نداشتم . اكنون خداوند متعال بر او رحم كرده و عذاب را از او برداشته است .
اصحاب گفتند: يا رسولالله! سبب عقوبت و رحمت او چه بود؟
حضرت فرمود: مردى فاسق به سبب فسق، تا اين ساعت اينجا معذب بود . كودكى از وى مانده بود . در اين هنگام وى را به مكتب فرستادند و معلم «بسم الله الرحمن الرحيم» را به وى تعليم نمود و كودك آن را بر زبان جارى ساخت .
خداوند متعال به فرشتگانى كه اين مرد را عذاب مىكردند، خطاب كرد كه دست از عذاب اين مرد برداريد و او را عذاب نكنيد، چون روا نباشد كه پدر را عذاب كنيم و پسرش به ياد ما باشد .